۴۰۵۷
۰
۱۳۸۷/۱۱/۱۷

در باره علل سقوط پهلوی (یک مصاحبه کوتاه)

پدیدآور: رسول جعفريان

خلاصه

من به نوبه خودم معتقدم که انقلاب دو اصل را باید رعایت کند: نخست حفظ اصول و ارزشهایی که وعده تحقق آنها را داده است. دوم: داشتن انعطاف برای باز تعریف و انطباق اصول و ارزشها يعني اصل اجتهاد.

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

 

در باره علل سقوط پهلوی (یک مصاحبه کوتاه)

مصاحبه زیر پاسخ به چند پرسشی است که مجله سپیده دانایی در این ایام پرسید و بنده به اجمال پاسخ دادم. مجله سیپده دانایی در حوزه مسائل تربیتی و روانشناسی و بویژه پرداختن به مسائل روحی جوانان تلاشی ستودنی است.



 

1- يكي از آثار قدرت بسته شدن اطلاعات بر روي حاكمان و به فرمایش حضرت علي (ع) «احتجاب از مردم است» - شكاف بين مردم و حاكمان - با توجه به مطالعات شما در زمينه تاريخ، تحليل شما در اين زمينه چيست؟ ( با تاكيد بردوره پهلوي)

 

دور شدن حاکم از مردم به دو معنا می تواند باشد یا به عبارتی به دو صورت. نخست این که کسانی او را محاصره کرده یا به اصطلاح کانالیزه کنند و اجازه رسیدن اطلاعات دقیق را به او ندهند. این امری معمول است که غالبا در حکومت ها رخ می دهد و دلایل روحی – روانی خود را دارد. مهم ترین عامل آن، اطرافیان هستند که برای حفظ وضع موجود که مهم ترین رکن آن بودن و ماندنشان در قدرت است، اوضاع را آرام تصویر کرده و اجازه ورود اطلاعات نگران کننده را به حاکم نمی دهند. این امر به مرور حاکمان را از مردم دور کرده و آنان را از واقعیات موجود در جامعه بیگانه می کند. در نتیجه تصمیمات نادرست گرفته یا اصلا در بی تصمیمی اوضاع را رها می کنند.

اما صورت دیگر آنچه شما آن را «احتجاب حاکمان» از مردم خواندید، حسی است که در وجود خود حاکم وجود دارد. کسانی به تصور این که از دیگران برتر هستند و قادر به درک همه چیز، وقتی در قدرت قرار می گیرند، اصلا جریان های مخالف را به چیزی نمی گیرند. برای مخالفت ها و دلایل آنها ارزشی قائل نیستند و لذا گوش شنوا ندارند این جماعت به تدریج دچار «کیش شخصیت» شده و سطح علم و دانش و لیاقت های شخصی خود را برتر از همه می پندارند. این احساس همان چیزی است که سبب حجاب می شود. دستگاه پهلوی به خصوص شخص محمدرضا شاه یک چنین احساسی داشت. مهم ترین مشکل شاه کیش شخصیت بود. به طوری که او خود را برتر از همه می دید و تصور می کرد درکش از دیگران بیشتر است. البته این افراد یک مشکل روحی دارند. همان طور که کیش شخصیت دارند در طرف مقابل، به محض آن که شکست بخورند، دیگر قادر به جمع و جور کردن اوضاع روانی خود نیستند. این جماعت دیوار بزرگ و حصار شگفتی را اطراف خود، آن هم با تصورات و توهمات بی پایه درست می کنند. وقتی این دیوار فرو می ریزد دیگر هیچ پشتوانه ای ندارند و لذا خودشان هم فرو می ریزند و خیلی زود سقوط می کنند..

 

 

2- اين شكاف باعث چه مشكلاتي مي شود كه در نهايت منجر به سقوط دولت ها و حكومت ها مي شود؟

 

مهم ترین معضل فاصله گرفتن حاکم از مردم، پدید آمدن دره ای با اسم «جهل اطلاعاتی» است که حاکم از واقعیات موجود در جامعه خواهد داشت. در نتیجه، برنامه ریزی ها غیر منطقی و غیر واقعی بوده و به طور طبیعی چنین جامعه ای در سراشیبی سقوط پیش می رود. البته تصور نشود که چنین اشکالی تنها در یک دولت غیر مردمی روی می دهد بلکه بسا در یک دولت و حکومت مردمی به تدریج چنین پدیده ای اتفاق افتد. مهم حفظ رابطه مردمی با توده ها آن هم در بخش های مختلف آن اعم از نخبگان و افراد عادی است. در بسیاری از موارد موج های خاصی در جامعه شکل می گیرد که اگر اطلاعات دقیقی در اختیار نباشد، می تواند حکومت را سرنگون کند. طبعا اگر حکومت باطلی باشد، ممکن است موج های حق یا حتی باطلی رشد کند و آن حکومت را سرنگون کند. اگر دولت حق بر سر کار باشد ممکن است موج های باطل به تدریج در بخش های پایین جامعه توسعه یافته و به دلیل بی خبری حاکمان، شرایط را به گونه ای پیش ببرد که دیگر قابل جبران نباشد.

 

3-  در مورد سلسله پهلوي برخي از افراد معتقدند كه اين آدم (محمد رضا شاه) خودش خوب بود و اين اطرافيان وي بودند كه بد و خائن بودند – كه او را از وضعيت مردم مطلع نمي كردند و از اين حرفها- مي خواستم اولاً نظر شما را در اين زمينه جويا شوم كه آيا با اين نظر موافقيد يا خير؟ ثانياً شما سهم اين دو (اطرافيان و رهبر) را در فروپاشي يك نظام چگونه مي بينيد يا سهم كداميك بيشتر است؟

مشکل شاه، صرفا دور بودن او از مردم یا محاصره شدنش توسط اطرافیان نبود. این تنها یکی از مشکلات حکومت پهلوی است. مهم ترین مشکل مردم بی اعتمادی به مردم خودش و دلبستگی به سفرای امریکا و انگلیس در تهران است که تصور می کرد ناجی او هستند.  شاه تلاش می کرد از کانال های مختلف اطلاعاتش را جمع آوری کند. اما واقعیت آن است که به دلیل آن که از اساس دولت نامشروعی بود راهی برای نفوذ در میان بخش های مهمی از جامعه نداشت. عناصر رژیم نمی توانستند در تشکل های مذهبی و مساجد نفوذ چندانی داشته باشند. زیرا طبیعت طرفداران شاه، سنخیتی با توده های متدین و مخالف پهلوی نداشت. در عین حال برای شناخت شخصیت شاه همین مقدار اندک از خاطرات که منتشر شده است کافی است. بهترین آنها خاطرات اسدالله علم وزیر دربار پهلوی است که شخصیت عیاش شاه را به خوبی تصویر می کند. علم که فدایی شاه بود و در همین خاطرات نیز فدایی بودن خود را برای شاه نشان می دهد، تصویری از شاه به دست می دهد که صرفا به دنبال تفریح و عیاشی و گردش است. چنین شاهی فرصت آن که بتواند با عامه مردم در ارتباط باشد ندارد. تمام ملاقاتها را سفرای امریکا و انگلیس و فرانسه است. تمام سفرها به اروپا آن هم برای تفریح است. طبعا فرصتی برای تماس گرفتن با توده ها ندارد. همین که شاه در میانه سال 57 خطاب به ملت گفت که پیام آنان را شنیده است تلویحا حاوی این نکته بود که اطلاعی از اوضاع جامعه خودش نداشته است. البته ممکن است شاه این نکته را از روی فریب گفته باشد اما به هر حال حاوی همان نکته است. جالب است بگویم که حتی سفارت خانه های امریکا و انگلیس هم نتوانسته بودند اخبار درستی از وضعیت مردم ایران داشته باشند. به همین دلیل نتوانستند انقلاب اسلامی را پیش بینی کنند. دلیل این امر همان نکته اول است که عرض کردم. عناصر وابسته به آنان به رغم آن که برای جمع آوری اطلاعات تلاش می کردند جایی میان مردم عادی نداشتند تا بتوانند موج انقلاب اسلامی را پیش بینی کنند.

 

 

4- افراد و گروهها زيادي با شاه مبارزه مي كردند (توده اي ها، ملي مذهبي ها و ...). چرا مردم از بين اين افراد و گروهها به امام(ره) گرويدند؟ و يا به عبارتي ديگر راز محبوبيت امام (ره) چه بود؟

جریان روشنفکری در ایران که بخشی از آن جریان چپ و ملی گرایانه است در مقایسه با جریان های مذهبی، یک اقلیت به حساب می آید. البته آنان به شدت فعال بودند و تلاش زیادی هم کردند اما هیچ گاه نتوانستند به لایه های توده ای و مردمی دسترسی پیدا کنند. مبارزات آنان همیشه در سطح نخبگان متمایل به چپ یا ملی گرایی باقی ماند. حزب توده بزرگترین حزب در ایران به لحاظ سازماندهی بود اما عناصری که جذب آن می شدند توده های مردم نبودند. شما تا مردم را نداشته باشید نمی توانید کاری انجام دهید. البته مردم در یک دوره به دلیل تربیتی که پس از مشروطه داشتند تمایل کامل به روحانیت نداشتند. چندین دهه طول کشید تا آنان از جریان های دیگر ناامید شده به سمت روحانیت و در رأس آنها به امام خمینی که ویژگی های شخصی اش کمک زیادی برای جذب مجدد مردم به روحانیت داشت باز گردند و بگروند. من نمی خواهم سهم کمونیستها را کمتر از آنچه هست نشان دهم اما آنان گرفتار یک تناقض مهم بودند. بنیادشان بی دینی بود اما در مقابل مردمی متدین بودند. لذا همین حزب توده سعی می کرد نشان دهد با دین اسلام مشکلی ندارد اما دم خروس آشکار بود. به هر حال وقتی کتابهای کمونیستی یا آثار لنین به فارسی ترجمه می شد یا وقتی تجربه های حزب کمونیست شوروری برابر چشم مردم قرار می گرفت روشن بود که در اینده این حزب جایی برای دین نیست. این اکثریت مردم را از آنان جدا می کرد. یک نکته دیگر هم هست و آن این که روحانیت درست است که مثل حزب توده یا دیگر تشکل های چپ کار تشکیلاتی به معنای معمول حزبی و سازمانی نداشت اما از بعد از شهریور 1320 کارش را در سطح مساجد آغاز کرد. همان جایی که بعدها مؤتلفه شکل گرفت. یعنی چند گروه از چند مسجد دور هم جمع شدند. مبارزات روحانیت گسترده و وسیع تر بود. شامل بیشتر مساجد می شد. این فعالیت ها از سال 1340 به بعد بسیار وسیع بود. من این مسأله را در کتاب جریان ها و سازمان های مذهبی در دوره پهلوی دوم نشان داده ام.

 

5- به نظر شما كه فردي آگاه به تاريخ هستيد آسيب شناسي انقلاب چه مي تواند باشد و يا چه چيزهايي مي تواند به انقلاب ضربه بزند؟

 

انقلاب تغییر از یک مبدأ به سمت یک مقصد است، این حرکت دلیل می دهد. طبعا دلایل به خصوصی وجود دارد که یک جامعه ای آماده تحول و تغییر شده و از وضعیتی به وضعیت دیگر در می آید. وقتی به وضعیت جدید درآمد دوباره مناسبات عادی در آن شکل می گیرد. طبیعی است که این جامعه مثل جامعه قبل می تواند دوباره گرفتار دگرگونی و تغییر یا به عبارتی انقلاب شود. مهم ترین نکته این است که انقلاب شعارهایی را مطرح کرد و قرار بوده و هشت که این اهداف را در جامعه محقق کند. اگر نتواند به این اهداف برسد در معرض تردید قرار می گیرد. انقلاب اسلامی مهم ترین هدفش را تحقق استقلال، آزادی و ایجاد یک نظام اسلامی به هدف ایجاد جامعه ای سالم و دینی بیان کرده است. اگر نتواند این اهداف را در جامعه محقق کند، در معرض تردید و سپس تغییر قرار می گیرد. در این میانه ممکن است موج های بی ریشه خود را بر مردم تحمیل کرده و انقلاب را گرفتار مشکل کنند. من به نوبه خودم معتقدم که انقلاب دو اصل را باید رعایت کند نخست حفظ اصول و ارزشهایی که وعده تحقق آنها را داده است و دوم داشتن انعطاف برای باز تعریف و انطباق اصول و ارزشها یعنی اجتهاد. هر نوع انحصار، هر نوع جمود و قشری گری، باعث می شود که انقلاب به لحاظ فکری و سپس عملی دچار بن بست شود. نداشتن انعطاف، به تدریج سبب جدا شدن بخش هایی از مردم از انقلاب می شود. انقلاب یا جامعه اسلامی که مبتنی بر انقلاب اسلامی که ایجاد شده تا وقتی سرپاست که بتواند اکثریت مردم را در پشت سر خود داشته باشد. این با ایجاد نوعی انعطاف در همه بخش ها قابل تحقق است.

 

6- راهكار شما براي حفظ و تداوم پيام انقلاب، با توجه به تهديدات و كارشكني هايي كه بويژه در مورد اين انقلاب صورت مي گيرد و مورد هجمه هاي وسيع دشمن قرار دارد  چيست و نقش مردم و سران حكومت را در اين زمينه چگونه ارزيابي مي كنيد؟

در حفظ وضعیت یک جامعه چند  اصل مهم است:

 

 یکی که مهم ترین این اصول، رعایت اصل عدالت و نفی ظلم است. این یک امر انسانی است و شما نمی توانید حکومت و دولتی را پیدا کنید که بتواند با ظلم و پایمال کردن حقوق مردم مدت زیادی دوام بیاورد. این مسأله ربطی به اسلامی و غیراسلامی بودن حکومت ندارد. در هر جامعه ای رعایت عدالت و حفظ حقوق مردم اصل اول دوام در یک دولت است. مقصود از ظلم فقط این نیست که مثلا کسی را شکنجه نکنند. این که سرجای خود. مهم این است که حقوق و دستگاه قضاء در این جامعه درست عمل کند. جلوی متجاوز را بگیرد. یعنی نه فقط خود دولت حقوق مردم را پایمال نکند جلوی پایمال شدن آن را توسط متجاوزان هم بگیرد. اینجا دولت باید با قدرت عمل کند و جلوی ارتشاء و پارتی بازی را بگیرد. رسوخ فساد در این بخش که در واقع نوعی بی عدالتی است جامعه را از تعادل خارج کرده و زمینه شورش را فراهم می کند.

اصل دیگر ارائه یک تفکر صحیح به جامعه است. قرآن از این اصل با عنوان الکلم الطیب یاد می کند. کلمه طیبه ارائه یک تفکر درست دینی است، وقتی خداوند می فرماید «الیه یصعد الکلم الطیب» مقصودش سخن و تفکر اصیل و پاک و ناب است که به سوی خدا می رود. جامعه اسلامی باید از لحاظ فکری سالم و معقول باشد. اندیشه ای که مردم با رغبت قبولش داشته باشند و رشد و غی آن را تشخیص دهند. مرزهای حق و باطل با هم آمیخته نشود. تفکری که مردم با انتخاب قبول داشته باشند و تحمیلی نباشد. تفکر خرافی نباشد.

اصل دیگر در یک جامعه دینی این است که عمل صالح مبنای کار سران حکومت باشد. اگر سران حکومت از عمل صالح فاصله گرفتند حرمت جامعه دینی از میان خواهد رفت. وقتی رأس حکومت به فساد و عمل ناصالح گرایید دیگر حرمتی برای جامعه و دولت دینی نمی ماند. اگر حاکمان جامعه دروغگویی پیشه کنند، حرمت حکومت خدشه دار خواهد شد. سیاست بازی افراطی، نوعی بازی کردن با مردم است. چیزی که مردم از آن خوششان نمی آید.

جامعه دینی باید جامعه ای وفادار به اصول اخلاقی بر مبنای اسلام باشد. هر نوع انحراف در این مسیر، از محبوبیت ومقبولیت آن می کاهد و به تدریج اصل مشروعیت آن را هم که به نام دین انقلاب کرده است  در معرض تردید قرار می دهد.

اصول دیگری هم هست که باید در جای دیگری بیان کرد.

 

 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

شیخ محمد خالصی و افکار انقلابی او در سال 1301 ش

رسول جعفریان

زمانی که علمای عراق از جمله محمد مهدی خالصی ـ پدر شیخ محمد ـ به ایران تبعید شدند، مرحوم خالصی با پدر

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

ریاض الجنه زنوزی اثری دایرة المعارفی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی

رسول جعفریان

در زمستان سال 1402 موفق شدیم یک چاپ عکسی از کتاب ریاض الجنه زنوزی که اثری دایره المعرافی در حوزه فره

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک