۴۳۵۹
۰
۱۳۸۸/۰۲/۰۹

شيخ بهائي براي زمان ما

پدیدآور: رسول جعفريان

خلاصه

شیخ بهایی یک عالم جهان دیده بود، کسی که بسیاری از کشورهای عربی را گشته و با جهان اسلام آشنا بود.

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

شیخ بهائی زمان ما

رسول جعفریان

 

امسال را به عنوان سال شیخ بهایی نامیدند و روز سوم اردیبهشت را روز بزرگداشت شیخ بهائی مقرر کردند؛ شخصیتی که در 12 شوال سال 1030 درگذشت و امسال یعنی 1430، چهارصدمین سال درگذشت اوست. اما مع الاسف تا به امروز کار جدی درباره وی صورت نگرفته است.

ارادت شاه عباس به شیخ بهایی در مقام یک عالم روحانی و دانشمند برجسته و متقابلا حضور شیخ بهایی در دربار این شاه برجسته صفوی سبب شد تا شهرتی کم مانند برای این دوره تاریخی در کشور ما فراهم آید.

در واقع هم شاه عباس، شاهی درجه اول و در تاریخ ایران بی مانند بود و هم شیخ بهایی به عنوان یک عالم برجسته و کامل که همزمان فقیه و عارف و شاعر و حکیم بود، عالمی کم نظیر و بی‌همتا به شمار می‌آمد.

جالب است که بدانیم هر دوی آنان به نوعی جزو چهره های اسطوره ای در تاریخ درآمدند. کمتر ایرانی است که نام شاه عباس برایش آشنا نباشد،  چنان که کمتر کسی است که نام شیخ بهایی را به عنوان یک عالم شاخص در تاریخ ایران نشنیده باشد.

حضور این دو نفر در کنار هم از نکاتی است که باید آن را مرز عظمت این دوره تاریخ ایران دانست.

شاید یکی از مهم ترین نقاط مشترک آنان این باشد که هر دو به عقل، اعم از نظری و عملی، اعتباری خاص می نهادند و افزون بر آن که علاقه مند به دین اسلام و مذهب تشیع بودند، سهم زیادی را در اداره امور، به عقل داده و به واقعیت جهان معاصر خویش دانش کافی داشتند.

شیخ بهایی یک عالم جهان دیده بود، کسی که بسیاری از کشورهای عربی را گشته و با جهان اسلام آشنا بود. او محیط اطراف خویش را می شناخت، دوست و دشمن را تشخیص می داد و مهم تر آن که با معارف الهی و انسانی موجود در آن محیط آشنا بود.

شاه عباس نیز فردی جستجوگر و کنجکاو بود. او در پی آن بود تا ماهیت ادیان و مذاهب موجود را بشناسد، به رؤسای ادیان و مذاهب دیگر گفتگو کند و در تماس های مکرر با نمایندگان دول اروپایی اطلاعات لازم را از آنان بگیرد.

فکر جهانی او در استفاده از اقوام دیگر برای ایجاد رابطه ایران با اروپا،‌ خود را نشان داد. وقتی ملاحظه کرد که جماعت ایرانی آمادگی برای ایجاد و رفت و آمد با اروپا را ندارد از ارمنی ها استفاده کرد و نهایت بهره را برای تقویت اقتصاد ایران برد.

این فکر باز و جهانی را شیخ بهایی نیز داشت. او بر مسلک فقه – عرفان تربیت شده بود و تعصب و قشری گری نداشت. این مسأله نه تنها در حوزه مسائل داخلی فرقه های اسلامی بلکه در حوزه ادیان نیز فکر باز و روشنی داشت.

نیاز زمان ما به شخصیت شیخ بهایی از جهات عدیده ای است، چنان که زمان ما سخت نیازمند شاه عباس است. در باره شاه عباس باید جای دیگری سخن گفت اما دوست دارم در باره شیخ بهایی مطالبی را که به عنوان اعتراض بر وی از طرف شیخ یوسف بحرانی مطرح شده بازگو کنم.

این انتقادها روی شخصیت فکری شیخ بهایی به عنوان الگویی برای پذیرش نوعی تکثر در داخل حوزه اسلام تأکید دارد.

شیخ یوسف از خود و به نقل از دیگران سه انتقاد را مطرح می کند:

الف: گرایش شیخ بهایی به تصوف.

ب: معاشرت شیخ بهایی با طوایف مختلف بر مذاق خودشان.

ج: داشتن برخی از اعتقادات ضعیف از جمله این که معتقد است: انّ المکلّف اذا بذل جهده فی تحصیل الدلیل، فلیس علیه شیء اذا کان مخطئا فی اعتقاده، و لایخلد فی النار، و ان کان بخلاف الحق.

اگر شخص مکلف، تمام تلاش خود را برای به دست آوردن دلیل کرده باشد، اما همچنان در عقایدش گمراه بماند، گناهی نکرده، و حتی اگر به خلاف حق باشد، به طور ابد در آتش نخواهد ماند.

شیخ یوسف، در باره گرایش وی به تصوف،  توجیه سید نعمت الله جزائری را آورده است که گفته مشی شیخ بهایی معاشرت و مراوده با طوایف مختلف بر مذاق خود آنان بود و همین سبب شده است تا متهم به تصوف شود. چنان که حتی گاه سنیان نیز شیخ بهایی را از خود می دانستند.

در این باره باید گفت اصولا مشی شیخ بهایی، مشی عرفانی است نه تصوف. اگر تصوف را یک جریان حزبی بدانیم، و عرفان را صرفا به جنبه های فکری و معرفتی تفسیر کنیم، شیخ بهایی کمابیش عارف مسلک بود. این امر از اشعار و اندیشه های او نیز استفاده می شود. در عین حال شیخ، فقیه و شیخ الاسلام است و این امر طبعیتا او را از تصوف دور می نمایاند.

نفس این که شیخ بهایی با هر طایفه ای بر حسب مذاق آنان رفتار می کرد، تأکیدی است بر روحیه و حتی اندیشه او که توان وارد شدن به حوزه های فکری دیگر و رفتارهای متفاوت را دارد. این امتیاز ویژه کسانی است که بسیط فکر می کنند نه بسته.

اما در باره نکته سوم، که به قیاس اندیشه های روزگار ما نوعی روشنفکری هم به حساب می آید، شیخ یوسف ایرادی را از طرف برخی مشایخ معاصر خود نقل کرده است و آن این که بر این اساس، تمامی رؤسای مذاهب کفر، به طور ابد در جهنم نخواهند بود در صورتی که شبهات و افکارشان آنان را به این راه کشانده باشد.

شیخ یوسف جواب می دهد که البته در جواب این اشکال توان گفت که رؤسای مذاهب بذل جهد کامل در رسیدن حقیقت نکرده‌اند. (لؤلؤة البحرین: 20 – 21)

مروری بر این انتقادات که بسا تندترین انتقادها نسبت به شیخ بهایی باشد می تواند شخصیت بسیط و فراگیر او را برای ما ترسیم کند. این تصویر، هم عظمت وی را در تاریخ ما نشان می دهد و هم نیاز روزگار ما را به امثال او می نمایاند.

 

 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک