۴۱۱۱
۰
۱۳۹۰/۰۳/۱۵

گشتي در حکايات کتاب سفينه فطرت اثر معز موسوي قمي در قرن 11 _ 12 هجري

پدیدآور: رسول جعفريان

خلاصه

سفينه فطرت اثري در بيش از چهارصد صفحه حاوي حکايات تاريخي و داستاني در موضوعات متنوع اجتماعي و منبعي براي پژوهشهاي صفوي است.

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

 

 

گشتی در حکایات کتاب

 

سفینه فطرت

اثر

معز موسوی قمی «فطرت» (1056 – 1101)

 

 

مقدمه

ادبیات حکایت و داستان به صورت گردآوری و در قالب یک کتاب ـ از ادوار و امکنه و موضوعات مختلف ـ یکی از ریشه دار ترین شکل انتقال مفاهیم، تربیت، نقل تجارب و عبرت آموزی در میان بشر است. زبان فارسی هم نه تنها بی بهره از این امتیاز مهم نیست، بلکه متون قابل توجهی دارد که سیر نگارش آنها، منابعشان، تأثیری پذیری شان از فرهنگ های بیرونی و مسائل دیگر آنها در کتب تاریخ ادبیات مورد بحث قرار گرفته است. در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی، این داستانها سرمایه ای بود از ادیان قدیم، ملل متنوعه داخل تمدن اسلامی، سرمایه های ملی ایرانی و بسیاری از مسائلی که از اسلام گرفته شد و مجموعا حکایاتی را پدید آورد که به خصوص در حوزه سیاست، راهنمایی برای شاهان و امیران و وزیران بود. اما به جز آن، به تناسب آنچه در زبان عربی در طول قرن های سوم تا پنجم و پس از آن پدید آمد، در زبان فارسی نیز حکایاتی که بسیاری جنبه های خانوادگی و اجتماعی داشت وارد گردید. در هر زمان، وقتی کسی اراده گردآوری داشت، حکایاتی از پیشینیان را اصل قرار می داد و آنچه از روزگار خویش می شنید، بر آن ضمیمه کرده اثری را پدید می آورد.

این روزها یک مجموعه حکایت از دوره صفوی معرفی شد که اثری بسیار نفیس و ارزشمند است. این کتاب با نام «سفینه فطرت» اثر معز بن فخرالدین موسوی قمی متخلص به فطرت (1056 ـ 1101) حاوی اطلاعات و آگاهیهای تاریخی و اجتماعی فراوانی از ایران و هند دوره صفوی است می تواند در بسیاری از موضوعات فرهنگی و اجتماعی و اداری آن روزگار سودمند باشد. نسخه ای از این اثر در 222 برگ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره 8980 موجود است.

در باره وی گفته شده است: فخرا:  (1050/ 1056- 1101 ق)، شاعر، متخلص به فطرت. اصل وى از سادات قم است. او دخترزاده مير محمد زمان مشهدى است، كه در مشهد به دنيا آمد و در همان‏جا به كسب علوم پرداخت. سپس به اصفهان رفت و ده سال در حوزه درس آقا حسين خوانسارى به كسب علوم پرداخت. در 1082 ق عازم هندوستان شد و مورد توجه، اورنگ‏زيب عالمگير قرار گرفت و شاه با تزويج دختر شاهنواز خان صفوى به او، وى را مقرب ساخت. او در 1099 ق از طرف آن پادشاه ملقب به موسوى شد و از اين به بعد تخلص خود را به موسوى تغيير داد. سال بعد منصب ديوانى مجموع ممالك دكن به او داده شد. سرانجام در همان شهر درگذشت. از آثار وى: «گلشن فطرت»، مشتمل بر اشعار تازه‏گويان كه سرخوش در تدوين «كلمات الشعراء» از آن استفاده كرد؛ «ديوان» شعر. (اثر آفرینان: 4/300) نویسنده متن بالا از سفینه فطرت خبر نداشته است.

سفینه فطرت از فطرت قمی موسوی، اخیرا در مجلد 29 فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس به قلم توانایی آقای سید محمد حسین حکیم معرفی شده است (ص 544 – 546). این کتاب در نه فصل تنظیم شده اما، به دلیل نقص اول کتاب، مقدمه و عنوان فصل اول نیست. فصل بعدی به این شرح است:

فصل دویم در بیان بعضی از حکایات فرج بعد از شدت

فصل سیوم در بیان حکایات متفرقه که از هر کتاب انتخاب نموده و از هر کس شنیده، و ذکر هر کدام از آن مشتمل است به یک گونه فایده و نصیحت و تجربه و از بعضی حکایات آن طبیعت را انتعاش و شکفتگی حاصل آید و لحظه به مطالعه آن فرحی دست دهد.

فصل چهارم: در بیان فراست و لطایف قاضیان و مفتیان و واعظان و تعدیات پسندیده مقربان و احکام برگزیده منجمان و بعضی از لطایف و ظرایف مرتبۀ مشایخ و شاعران.

فصل پنجم در احکام عجیبه از علم غریبه شانه بینان

فصل ششم در بیان سخنان با رتبه دیوانگان و ذکر فراست و شعور طفلان دانشمند سرشت و حرفهای غلامان و ظرایف و لطایف هر کدام از ایشان.

فصل هفتم در حکایات زنان عاقله و سخنان به موقع بامزه و لطایف خاطرخواه اینان و ذکر مکر و فریب ناقص عقلان آن طایفه و ظرایف آنها

فصل هشتم در نقل سخنان مدعیان ثبوت و گفتار ابلهان و حرفهای ساده‌لوحان و کارهای دزدان و مهمانی به بخیلان و طمع گدایان و هزل و ظرافت هر کدام از ایشان

فصل نهم : در ذکر سخنان کران و کوران و عوران و احولان و لطایف آنها و بعضی از ظرافت‌های.

 

یادداشت باستانی راد در باره این کتاب

مالک قبلی نسخه آقای حسینعلی باستانی راد در باره این کتاب، فطرت و عناوین شماری از داستانهای معاصر درج شده در این کتاب توضیحاتی را در آغاز آن نسخه نوشته که به این شرح است: نسخه دیگر این کتاب دیده نشده و در فهرست‌ها نیز نیامده، به طوری که از شرح حال مختصرش که در ص 176 تذکره  نصرآبادی  مستفاد می‎شود [عبارت نصرآبادی در تذکره (چاپ دو جلدی): ميرزا معزّ خلف ميرزا فخرا كه از سادات موسوى قم است و از جانب والده صبيه‏زاده سيّد السّادات مير محمّد زمان مشهدى، جوان قابل فاضلى است به صفت حسنه آراسته. در تحصيل علوم سليقه‏اش در كمال رسايى و ذهنش در نهايت خوش‏ادايى، از مشهد مقدّس به اصفهان آمده، مدّت دو سال در مدرسه جدّه سكنا نموده، در خدمت علامىّ آقا حسين به تحصيل‏ مشغول بود. چون در اين ولايت فضيلت و نجابت قدرى ندارد، يك سال قبل از حالت تحرير روانه هندوستان شد: تذکرة نصرآبادی 1/253 دنباله عبارت باستانی را:]. سفری به هندوستان که در آن روزگار کعبه مقصود شاعران و ادیبان بوده کرده، صاحب تذکره آگاه بوده و حکایات و روایات که از آن سامان و بزرگان هندی و ایرانی آن دیار نقل می‎نماید همه ره آورد این سفر است. و در مراجعت از هند مدتی در شیراز و سپس شهرهای دیگر ایران بسر برده که حکایات و لطایف چند که از شعرا و معاریف این شهرها می‌آرد. بیشتر از مشهودات و مسموعات خود اوست که اغلب در جای دیگر نیامده است. کتاب 9 فصل است و به استثناء چند فصل متعرض است از منابع دیگر نقل و اخذ و اقتباس کرده بقیه از فطرت است. مخصوصاً آنچه مربوط به زمان خود او و راجع به پادشاهان صفوی و معاریف امراء آن عصر آورده حاوی اطلاعات مفید از اوضاع دربار و رفتار سلاطین و اداب اجتماعی و سایسی است که ارزش تاریخی بی اندازه دارد. هر واقعه و حکایات صفحه‏ئی از حقایق را که مورخین ننگاشته‎اند روشن می‌سازد. علاوه از نثر شیوا و ادیبانه اشعاری به مناسبت سوق مطالب از خود فطرت است که در 8 رباعی تخلص خود را آورده و بقیه که پنجاه و اند قطعه یا بیت می‌باشد، نیز از اوست که همه خوب و مرغوب است و در جای دیگر دیده نشده. در میان پاره‌ای مطالب منتهای قدرت خود را در انشاء ظاهر ساخته، مانند تعریف سرما و یخبندان ص 155 و گرمای هوا ص 159 و یا تعریف طراری و زبر دستی دزد و عیّار ص 394 و غیره که از منشأت ادیبانه است، به طوری‌که در موارد چند به مناسبت آورده در هند دارای شغل و منصب بوده ص 354 و در رکاب سلطان به مسافرت‌ها رفته و از ایرانیانی که به هند آمده آن چند نفر را نام می­برد که بوسیله او به شغل و نوکری دربار و منصب و مقام رسیده‏اند مانند ص353. چون تمام مزایا و خصوصیات این نسخه نفیس و بدیع در این مقدمه نمی­گنجید، لذا فهرستی از مطالب و نام کسان و موضوعات تهیه و ترتیب داده می­شود که نمودار ارزش کتاب بوده باشد شرح حال معزّا فطرت در پشت صفحه مقابل نگاشته شد به نقل از نصرآبادی.  نسخه حاضر 435 صفحه و قریب 6 هزار و پانصد و بیست سطر است.

 

فهرست مطالب و حکایاتی که راجع به سلطان صفوی دارد

1. حکایت سوداگر اصفهانی و زن عیار و یارانش و تدبیر شاه عباس دریافتن جواهرات بازرگان 8

2. حکایت مرد جواهری و دزدیدن رفقا ازو و تدبیر شاه عباس دریافتن دزدان 3

3. حکایت حاکم کاشان و شکایت نداف 32

4. حکایت سپاهی که از خراسان به تبریز رفت 128

5. سیاست شاه عباس قاضی غلامعلی اصفهانی و پسرش نورا را به جهت رشوه گرفتن         175

6. حکایت شاه طهماسب و قاضی‏‎زاده گوهرود 173

7. حکایت شاه صفی و حکم محمود شانه بین خراسانی در شکست عثمانیان در ایروان و انتحار سرعسکر 220

8. عیاشیهای شاه عباس و لطیفه‎گوئی شاه با محبوبه و مطرب خاص خود لاله خاتون            322

9. شاه عباس و کل عنایت مسخره دربار 288

10. مطلب بسیار مهم راجع بدزدانی که در اردوی عثمانها بوده و اسب سرباز آن را کشته و برای شاه عباس جاسوسی میکرده‏اند که ارزش تاریخی دارد 388

11. راجع به صوفیان عراق و ستایش شیخ صفی در مجالس و حلقه ذکر و اوراد خود و خلیفه آنان     324

 

فهرست مطالبی که راجع به شعراء معاصر خود دارد

12. راجع به صیف‌قلی‌خان پسر امام‌قلی‌خان والی فارس 234

13. راجع فصل گل کاشان و روزهای شنبه و میر قدرت شاعر کاشی 239

14. راجع ملک طیفور در کاشان 288

15. راجع غنی تفرشی 289

16. راجع لطیفه‎ئی چند از حکم شفایی اصفهانی 184/203/320

17. راجع غیاثی حلوائی و نظامای مگس شیرازی425

18. راجع ملا حاتم شاعر کاشی و حالات او 202

19. راجع سفری قهستانی 203

20. ملا محمد صوفی 206

21. ملا فریبی و خود فطرت 206

22. شاعر کوراعمی تخلص قمی 424

23. راجع درویش دهکی و ادعای پیغمبری 202

24. راجع مظفر هروی و ملک حسین کرت 206

25. راجع شمس دده و کارهای او در هند و شعرش 290

26. محبوبه شاعره شیرازی نهانی تخلص و شعر او 246

27. راجع به میرشمس هروی 235

 

مطالبی که راجع به امراء و بزرگان ایران و هند دارد

1. راجع به مغرالملک اردستانی و طرارّایها و کارهای عجیب او 127/125/121

2. راجع حاجی اسد بیگ تبریزی خالوی امام‌قلی‌خان والی فارس و حالات او 346

3. راجع به داودخان برادر امام‌قلی‌خان 350

4. راجع به اللهوردیخان والی فارس 351

5. راجع به خواجه درویش محمد کلانتر حومه شیراز و کارهای احمقانه او 352

6. حالات میر ابومحامد شیرازی و ساده لوحیهای او 341

7. حالات شاه جلی‌الله یزدی و کارهای عجیب و رفتارهای او 366 تا 361

8. به بهرام بیگ پسر سلطانعلی بیگ اردوبادی و نوکر شدن او نزد امام‌قلی‌خان در شیراز و داروغگی خنج 375

9. طراریهای کمال رنگریز اصفهانی 398

10. طراریهای به شاه حسین بیگی و طراریها و دزدیها و کارهای او که در گرمسیرات فارس کرده 400

11. حالات مردم فارسیان قزوین 391

12. سفر آقا تقی همدانی به هند و نوکر شدن او نزد مؤلف و حالات او 374

13. راجع به اسکندر لودی و حالات او 57

14. راجع به ملک عنبر غلام نظامشاه دکنی والی دولت آبادی و فطانت او 33

15. راجع به نظام‎شاه والی دکن 36

16. راجع به سید مبارک حاکم حویزه 98

17. راجع به مقرب‎خان و اکبر شاه 187/181

18. راجع به یوسف شاه کشمیری 210

19. راجع به بمیرامخان ترکمان ملقب به خانخامان 173

20. راجع به کردیسم بن ابراهیم الکروی 60

21. راجع به قاضی محمد هروی و لطائف او 174

22. راجع به بشیر بریان پز شیرازی و کارهای طرّارانه او 432

23. به میر نورالله و محمدباقر منشی شیرازی 435

24. راجع به شیخ فیضی و عرفی شیرازی 207

25. راجع به شیخ فیضی و پسر خان‎عالم 207

26. راجع به حسن‎خان بیگ عمری صاحب صوبه کابل 216

27. راجع به خاف و مردم آنجا 214

28. راجع بیگی از اغره قزوین که در هند به مرتبه امارت رسید و کارهای او و سخنانش 342

29. راجع به ذوالفقارخان ایلچی‎شاه عباس و مکالمه و جواب خردمندانه او 288

30. راجع به گلپری فاحشه اصفهانی 328

31. به شاجی فاحشه هندی 330

32. راجع به غوریها و حماقت و ابلهی آنان 347

33. راجع به شاه طاهر ادکنی و اخلاق و رفتار بزرگوارانه و افتخار آمیز او در هند259

34. راجع به ریش تراشیدن اکبر شاه هندی و ابوالقاسم بیگ 358

35. آمدن حاجی و قامس از ماوراءالنهر به هند و خدمت اصفهان پسر اعتمادالدوله 374

36. مسافرت مولف از بنارس باکبر اباد و وقایع او 396

37. راجع به گرانی و قدر اسب در ملک دکن و عادل‌شاه والی بیجاپور و حکایاتی در این‌مورد         401

38. فصل مخصوص راجع به شانه بینی و حکایات متعدد و جالب تاریخی و شیرین از این‌کار و نام چندتن از معاریف و مهرۀ آنان که کارهای انهار آنچه خود شاهد بوده و یا شنیده که بینهایت مورد توجه است آورده 209

39. حکایت میرزا میران‌شاه ابن امیر تیمور و محمد بن شیرین مغربی و کمال محمد           205 (انتهای یادداشت باستانی راد)

 

اهمیت سفینه برای تاریخ اجتماعی عصر صفوی

یک نگاه اجمالی به کتاب می تواند نشان دهد که موضوعات متنوعی که از روزگار صفوی در این کتاب درج شده، گرچه در قالب طنز و حتی لطایف غیر مؤدبانه، مسائلی است در حوزه های مختلفی قابل تأمل است. یکی از برجسته ترین آنها مسائل مربوط به زنان است که مطالب مطرح شده در این مجموعه حکایت، می‌تواند مواد بسیار مهمی را در حوزه زنان در اختیار پژوهشگران قرار دهد. این حکایت که از برای نشان دادن آن است که زنی با ظرافت خود را از حکم قاضی خلاص می کند، جالب توجه است: در ایام سلطنت سلطان علاءالدین بن احمدشاه بهمنی که پادشاه دکن بود زنی را در شهر محمدآباد که به بیدر اشتهار دارد، محتسب گرفته پیش قاضی آورد که دو شوهر دارد، منکر نشد و گفت: می‌خواهم که دو شوهر دیگر بکنم تا حسنه تمام بهم‌رسانم. قاضی خواست که او را سیاست کند. گفت: شنیده‏ام آنچنان که مردان را چهار زن حلال است و کنیز هر قدر که خواهند جایز، زنان را هم چهار شوهر و هر قدر غلام که باشد روا است! به این اعتماد، اختیار دو شوهر کردم. دو شوهر دگر و چندین غلام مرا در کار است. قاضی بخندید و تحقیق نمود که شوهر اول کیست؟ زن را به او داد و شوهر دوم را منع نمود. گفت: این زن سیّاه و گناه نادانسته کرده، بر او تقصیری و اهانتی لازم نیاید. مقدمه خود را به این ظرافت و حیله پایمال ساخت. (ص 332)

اما جز اینها مسائل دیگری در این کتاب وجود دارد که هر کدام می تواند به شهری و موضوعی مربوط باشد. مع الاسف داستانهای غیر اخلاقی این کتاب چندان زیاد است که امکان انتشار آن به صورت کامل وجود ندارد، اما می توان از این کتاب در پژوهشهای صفوی بهره برد. در اینجا به چند مورد از حکایت ورزی مؤلف که ضمن آن اطلاعات اجتماعی و عمومی دهد بسنده می کنیم:

 

حکایت فصل گل کاشان و تفریح مردم و برخی از باورهای عامه در این داستان جالب است:

در کاشان فصل گل هر روز شنبه مردان شهر به سیر باغات می‎روند و در سر راه جابه‎جا معرکه‎گیران و مقلدان هنگامه می‎کنند و تماشایی می‎شود. خوردسالی با پدر به سیر آمد. چشمش بر میرقدرت افتاد. او مردی بود بسیار کوتاه قد و حقیر جُثه، قامتش همدوش قد طفل نُه ساله بود، و در آن شهر غلط مشهوری بر زبانها هست که اگر بچه کشف یا سگ بچه را با نمک در یک ترازو وزن کنند و نمک هم وزن آن را در خاک ریزند، بزرگتر نشود. آن کودک چون میر را به آن ترکیب حقیر صاحب ریش و بروت دید، به پدر گفت: مگر این مرد را با نمک کشیده‏اند؟

 

و داستانی در باره ادامه خانقاه های وابسته به مرام صفی الدین اردبیلی در عراق:

جمعی از صوفیان در عراق هستند که اهل احشام و ترکان صحرانشین به ایشان اعتقاد تمام دارند. هر شب جمعه آنها حلقه ذکر آراسته توحید می‎کنند و بعد از آن به توصیف شیخ‎المحققین قدوۀالعارفین شیخ صفی سرگرم می‎شوند. در میان ایشان یکی که به تقوی و صلاح آراسته او را خلیفه خود می‎سازند، و دیگری ناظر و یکی طریقچی است که اگر از کسی در اثنای ذکر حرکت بی‎موقعی رو دهد یا آنکه از صوفیان کاری سرزند که از آداب و قانون دور باشد ناظر آن را به سمع خلیفه رساند و طریقچی به موجب حکم او را چند چوب طریق زند.

القصه عجب هنگامه و طرفه سلسله‎ای دارند این جماعت در موسم بهار که احشامیان به کنار چشمه‎های آب و مرغزارها می‏آیند، به میان ایشان رفته ذکری می‎کنند و از هر خیمه نذر و نیازی می‎کردند. آنچه پیدا می‎شود به خدمت خلیفه می‏آورند. او به مریدان و شاگردان فراخور حال تقسیم می‎نماید.

روزی صوفیه به احشامی رسیدند و به خیمه کدخدای حشم فرو آمدند. آن مرد در منزل نبود. زن جوانی داشت پیش آمده خلیفه را با یاران تواضع نمود و در خیمه جا داد. رسم زنان صحرانشین است که روی از مردم کم می‎پوشند، خصوصاً از خلیفه و صوفیه که آن جماعت مرید ایشانند. زن قاعده‌ای مهمانداری به جای آورد. خلیفه را ذوق مواصلت به خاطر رسید. نظری در کارها به او داشت و با خود هر لحظه اندیشه وصال می‌کرد و می‌گفت:.... (تا آخر داستان).

 

و این حکایت با مقدمه تأمل برانگیزش در باره شاه عباس:

شاه عباس صفوی از پادشاهان عیّاش عالم بود و پیوسته مجلس بهشت آئینش از گلرخان سنبل موی غالیه بو آراستگی و پیراستگی تمام داشت. چنانکه گلشن ایران از بهار عهدش رشک فرمایی ریاض رضوان کردی. نظم: به بزمش دلبران برقع گشوده /   به غیر از نغمه‌گو در پرده بوده / به زیر پرده هم در روزگارش / نبودی نغمه یک ‎ساعت قرارش. و لاله نام محبوبه‌ای از جمله مطربان آن مجلس فردوس نشان بود در حسن و دلبری سرآمد محبوبان. به ظرافت و لطیفه سرحلقه خوبان. روزی شاه به خوش طبعی از او پرسید که در وقت ... (تا آخر داستان).

 

و این حکایت زیبا که درآن یادی هم از شیخ بهایی شده است:

شخصی پیش شاه عباس صفوی آمده گفت: سیصد و شصت و شش هزار پیغمبر به دنیا آمده، به عشق هر پیغمبری یک عباسی به من بده. شیخ بهاء‏الدین محمد مجتهد حاضر بود گفت: ای درویش! هر پیغمبری را که نام ببری به عشق او یک عباسی بگیر. چند پیغمبر را نام برد و زر گرفت. آخر نام دیگران نتوانست گفتن. گفت: فرعون. گفتند: او کی پیغمبری کرده؟ جواب داد که دعوی خدایی می‎کرد برای یک عباسی، من او را پیغمبر می‎کنم. شاه را طبیعت ازین حرف شکفته شد و به انعام لطف فرمود.

 

و این حکایت که از چندین جهت حاوی نکات قابل توجهی است:

شخصی در اصفهان عقب بازار خانه‎ای داشت چون پس کوچه بود طفلان و اهل بازار آنجا آمده طهارت می‎کردند. سر راه آن ترک و پیش در خانه او ار چرکین می‎ساختند. روزی شمشیر برهنه بدست گرفت و به عقب در خانه به کمین نشست. از رخنه در نگاه می‎کرد و اتفاقاً در آن روز قافله از شیراز به اصفهان داخل شد. شخصی از مردم شیراز سرنشین اسب چاروادار بود. چون به دروازه شهر رسید، او را از سواری اسب باردار عار آمد، پیاده شده می‎رفت تا به راسته بازار افتاد. همه جا بازار رفته و آب پاشیده دید. سیرکنان می‏آمد نفخی و پیچی در شکمش بهم‎رسید. جای خلوتی می‎خواست هر چند تردد و تلاش کرد جایی نیافت همه بازار و دکان بود آخر از یک کنار یک کوچه‌‎ای دید به آن راه درآمد. آن کوچه‎ای بود که آن شخص خانه داشت از قضا به در خانه او رسید. بی‎تاب شده بود دامن برداشته فرو نشست. آن شخص از کمین گاه نظرش بر آن مرد افتاد در گشوده با شمشیر برهنه بیرون دوید و بر او حمله آورد و گفت: هر مرتبه آمده در خانه ما را چرکین می‎سازی. شیرازی شروع در عجز و ناله کرده گفت: مسافرم و الحال با قافله از شیراز می‏آیم. ترک نگاهی بر او کرد دید که چکمه پوشیده و جامه گردآلودی دارد. دانست که گناه اولش است و از تقصیرات پیش از این خبری ندارد. با او گفت: که آنچه خود ری... ه‎ای به دندان بردار و اگر عذر آوری گردنت می‎زنم. بر سرش ایستاد و به شمشیر حمله‎آور شد. شیرازی چشمی به شمشیر و نظر به افکندگی خود می‎کرد و مضطرب بود. ترک او را هر لحظه نهیب می‎داد. گفت: چه گُهی خوردیم که اینجا ری...‌یم. به این ظرافت از گناهش درگذشت!

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک