۵۵۸۳
۰
۱۳۹۱/۰۱/۲۴

آگاهي هاي تازه از غلامان و کنيزکان در دوره صفوي

پدیدآور: رسول جعفريان

خلاصه

اين مقاله مقدمه اي است که براي رساله آداب سنيه از سيد محمد صالح خاتون آبادي (م 1126) نوشته شده است
درباره نویسنده

محمد صالح بن عبدالواسع خاتون آبادی (1058 ـ 1126 [1116 که در برخی مصادر آمده، اشتباه است]) از سادات حسینی خاتون آبادی و از علمای مبرز دوره شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی است . خاندان خاتون آبادی، یکی از خاندان‌های پرعالمِ دوره اخیر صفوی است که نگارشات حدیثی و اخباری آنان عمدتاً در قالب مکتب حدیثی ـ مذهبی علامه مجلسی است.

از محمد صالح- که یکی از نام‌آورترین افراد این خاندان است- دست کم 23 عنوان کتاب شناخته شده و نسخه‌های آن برجای مانده است.[1] آثار وی به طور عمده، در احکام فقهی مانند نماز، آداب زیارت، تقویم شرعی، نوافل و شرعیات زندگی است. بیشتر این رساله‌ها به درخواست یا به نام دو سلطان معاصر وی، سلیمان و حسین نوشته شده و بنا به رسم زمان، گاه نام شاه وقت در ترکیب اسامی کتاب‌های وی آمده که از آن جمله، حدیقه سلیمانی و مدینه سلیمانیه است. یکی از آثار وی- که اخیراً بخشی از آن چاپ شده است- حدائق المقربین[2] نام دارد. دو باب از حدیقه چهارم آن کتاب به علاوه حدیقه پنجم، در شرح حال عالمان به چاپ رسیده است.

آثار وی به طور عمده در چهارچوب نگارشات حدیثی این دوره بوده و همان طور که اشاره شد، وی از پیروان مکتب علامه مجلسی است. نزدیک بودن وی به مرحوم مجلسی که از یک سفر حج آغاز شد، سبب دامادی او نیز در همین خانواده شد.

محمد صالح اوائل در پی کتب حکمت و فلسفه بود و با ارشاد علامه مجلسی به سراغ کتب فقه و حدیث آمد. او درباره رابطه خود با علامه مجلسی می‌نویسد: این حقیر، کتب حدیث را در خدمت او خواندم و در سال 1085، اجازه‌ای برای این حقیر نوشت و همه مؤلفات خود و مؤلفات سایر علما را که از مشایخ عظام خود اجازه داشت، به این حقیر داد. حقوق او بر این حقیر، عظیم و نامتناهی است و حقوق ابوّت و تربیت و ارشاد و هدایت بر این قاصر دارد. در اوایل حال، این قاصر، حریص بودم بر تحصیل علوم عقلی و اوقات خود را صرف کتب حکمت می‌نمودم تا آنکه به وسیله حج بیت الله الحرام، به خدمت او مربوط شدم و به برکت او هدایت یافتم و به تتبع کتب فقه و حدیث و علوم دینی مشغول شدم. و سی سال در خدمت او از فیوضات او بهره‌مند گردیدم.[3] شاگردی او در فلسفه هم می‌تواند به تلمّذ او نزد آقای حسین خوانساری (م 1098) مربوط باشد که درباره وی گفته است: و این حقیر، قریب به مدت بیست سال در خدمت او تلمذ می‌نمودم.[4] همین طور به گفته خودش میرزای شیروانی (م 1098) هم از علمای اواخر قرن یازدهم «استاد این قاصر است و در خدمت او فنون حکمی و فقه و بعضی از کتب حدیث را خوانده‌ام».[5]

محمد علی روضاتی در باره وی نوشته است: نویسنده از بزرگان دانشمندان زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی و ازخاندان معروف سادات خاتون‏آبادی اصفهان بوده که اعقابشان هنوز درین وِلا معنوَن و مشهورند. وی ابتدا شاگرد ملاّ میرزای شیروانی، دانشمند محقّق بوده و پس از فوت او در زمره شاگردان ممتاز پدر زن خود، جناب آخوند ملا محمّدباقر علامه مجلسی، در آمده؛ پس از درگذشت علّامه مجلسی، ریاست حوزه علمیه اصفهان و منصب امامت جمعه تا دو سالی پیش از فوت به او مفوّض گردیده. عمری به عزّت به سر برد و در سال 1126، بدرود زندگی گفت.[6]


نگارش آداب سنیه به دستور شاه

رساله آداب سنیه در باره فقه بندگان[7] یا به اصطلاح فقهی آن کتاب العتق نوشته شده و یکی از آثار جالبی است که در دوره صفوی در این باره تألیف شده است. با توجه به اشاره مؤلف به اینکه شاه سلطان حسین بر اساس مبانی دینی عمل می‌کند، تألیف رساله حاضر را هم به دستور وی در باره فقه بردگان، اعم از غلامان و کنیزکان نوشته است.

نویسنده با اشاره به اینکه حکمت عملی شامل سه علم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن است، ضمن آنکه موضوع تدبیر منزل را «عبارت از معرفت کیفیّت سلوک اهل یک منزل و ساکنان یک خانه با یکدیگر» می‌داند، از توجه شاه سلطان حسین به آنکه «مالک رقاب پیر و جوان، فرمانفرمای ممالک ارواح و ابدان، ملجأ صغار و کبار، مُطوّق اعناق عبید و احرار، رونق افزای کون و مکان، برهم شکن طاق کسری و خورنق نعمان» است و «مصداق کلمه طیّبه السّلطان ظلّ الله» از توجه او «به ترویج جمله معارف و علوم و کسب همه آداب و رسوم» یاد کرده و اینکه توجه خاصی به سیاست مدن دارد و «امور متعلقه به علم ثالث [سیاست مدن] را که ضوابط ملکی و قوانین سلطنت و شهریاری است و صلاح حال عباد و انتظام اوضاع بلاد در تمشیت و تدبیر آنهاست، پیوسته نصب العین خاطر خورشید مظاهر گردانیده، دقیقه‌ای آنها را مورد غفلت نمی‌سازند، و تعویق و تسویف آنها را جایز نمی‌شمارند.» اینک به این بحث یعنی مسئله بندگان توجه کرده و «در این وقت، مراسم علم ثانی [تدبیر منزل] و فن باقی از آن فنون ثلاثه را مکنون ضمیر منیر والا ساخته، خاطر خورشید اعتلا به معرفت تفصیلی آنها به نحوی که از اخبار و احادیث ائمه ابرار ـ علیهم صلوات الملک الجبّار ـ و کلمات علمای اخیار ـ رضوان الله علیهم ـ معلوم و مستفاد می‌گردد متعلق و به این جهت این بنده قلیل البضاعه و فرو مایه عدیم الاستطاعه، به نگارش مُعظم مباحث آن [علم] که معرفت طریق سلوک با ممالیک و عبید و اماء است، مأمور گردید؛ لهذا این بنده مطیع، اطاعۀً للامر الأعلی، به تحریر این رساله شافیه پرداخت و چون خواست که فایده آن اتمّ و اکمل و منفعت آن اعمّ و اشمل بوده باشد، به بعضی از تحقیقات و تدقیقات که مناسب این مقصد اقصی بود نیز اشاره نمود، و آن را به آداب سنیّه موسوم و بر سه مقاله مرتب ساخت؛ و من الله التوفیق و الهدایه.» این داستان تألیف کتاب، از نظر خاتون آبادی است.

نخستین بار نسخه این رساله در فهرست نسخه های خطی کتابخانه‌های اصفهان، (ج 1، اصفهان، 1388ش) معرفی شد. این نسخه که شخصی بود، نسخه‌ای زیبا و کهن با تاریخ رمضان 1120 به خط مؤلف است و نوشته حاضر بر اساس آن تهیه شده است.[8]

نسخه‌ای دیگری از این اثر به خط نستعلیق و با خط خوردگی فراوان در کتابخانه مرعشی ش 3611 (که گفته شده آن هم به خط مؤلف است) و نسخه سومی در مشهد، شیخ علی حیدر، ش 1359 به خط نسخ با تاریخ 1128 موجود است.[9]

نسخه مرعشی در اختیار ما بود و نشان می‌داد که سیاهه‌ای است که مؤلف در آغاز نوشته و سپس آن را پاکنویس کرده که می‌بایست پاکنویس شده باید همان نسخه‌ای شخصی باشد که در اصفهان در اختیار آقای سید محمدعلی روضاتی است.


اشارتی به پیشینه کتاب العتق

اخبار تاریخی از صدر اسلام، حکایت از آن دارد که نظام بندگی میان اعراب رواج داشته و بیشتر بندگان، از میان سیاهانی‌ بوده‌اند که از بخش‌های مختلف آفریقا به جزیرة العرب و شامات منتقل شده و در قالب تجارت، دست به دست می‌شده‌اند. داشتن بنده امری عادی بوده و به عنوان بخشی از ساختار سخت افزاری جامعه عربی شناخته شده بوده است. در این میان، نخستین برخورد اسلام با آن، باز کردن راه و توصیه به آزاد کردن بندگان به عنوان کفّاره گناهان یا یک امر مطلوب و دارای ثواب بوده است.

این توجه سبب شده است تا از دیر باز در کتاب‌های فقهی، «باب العتق و التدبیر و المکاتبه» اختصاص به مبحث آزاد کردن برده و شرایط آن داشته است [قدیمی‌ترین مورد در کتاب‌های فقهی شیعی را بنگرید در: فقه الرضا، ص 305]. در المقنع صدوق، (ص 460) علاوه بر سه عنوان بالا، تعبیر «ولاء» ‌نیز به آن افزوده شده است. وظیفه این باب، بیان احکام آزادی بردگان و بالتبع، دیگر احکامی بوده که به بندگان مربوط می‌شده است.

هر سه عنوان به نوعی، آزادی برده را هدف گرفته است؛ گرچه همه احکام بندگی، در این موضوع نبوده و بسیاری از آنها سایر احکام مربوط به تعامل میان جامعه آزاد و بندگان از قبیل مسائل کار کردن، ارث، اجرای حدود، مشارکت در جهاد، حجاب [برای کنیزان] فرزندان آنها و مسئله مهم خرید و فروش آنان بوده است. با این همه، غلبه بحث «عتق» سبب شده است تا باب عتق، مفصل‌تر از همه مباحث دیگر باشد. در عناوین پیش‌گفته فقهی، عتق به معنای آزاد کردن، تدبیر به معنای نوعی تعهد مولی برای آزاد کردن بنده بعد از وفات خود، و مکاتبه، نوشتن قراردادی برای آزادی برده توسط مولی در قبال شروطی خاص است.

در قرآن با وجود آنکه بر انسان و کرامت ذاتی او تأکید شده است، آیه‌ای که اساس بندگی را نفی کرده باشد، وجود ندارد، اما در روایات و قرآن، بر آزاد کردن برده و ثواب آن تأکید شده و اصل بر حریت گذاشته شده است. این در حالی است که اساساً شروع بندگی در فقه اسلامی، از اسارت کفّار در جنگ است و بدین ترتیب «کفر»، نقش اساسی در آن دارد. با این حال، وقتی یک کافر تبدیل به ملک شد، قواعد ویژه‌ای دارد که در چهارچوب تبادلات مالی قرار خواهد گرفت و هرچند اگر بنده مسلمان شود باز ملک است، اما درست اینجاست که آزاد کردن بنده مسلمان به عنون بزرگ‌ترین ثواب مطرح می‌شود.

به هر روی، اهمیت ورود مبحث عتق در کتاب‌های فقهی، از آن روست که در قرآن، در چندین مورد از عتق به عنوان کفاره برخی از گناهان یاد شده است: ﴿و َمَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَة﴾:‌ نساء، 92، و بنگرید: مائده، 89؛ مجادله، 3). بیان این حکم فقهی و چگونگی‌اش، نیازمند آن بود تا فقیهان، مبانی آن را در کتاب‌های خود نشان دهند.

اشاره شد که حتی در قرآن، احکام «عبد» تنها به بحث آزادی بر نمی‌گردد، و احکام دیگری هم دارد که در قرآن، به ویژه به مورد قصاص می‌توان اشاره کرد: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی‏ بِالْأُنْثی﴾‏: بقره، 178.

در اخبار و احادیث، احکام فقهی مربوط به عبد، بیشتر و گسترده‌تر است، زیرا وجود بردگان در ساختار اجتماعی، الزاماً مسائل حقوقی خاصی را در باره مالکیت آنها و بسیاری از جوانب دیگر مطرح می‌کرد که شرع باید به آنها پاسخ می‌داد. بسیاری از این احکام در باب العتق و برخی هم به مناسبت، در موارد دیگری مطرح می‌شد.

اما به جز عبیدی که به طور عادی در ساختار نظام بنده‌‌داری آن روزگار حضور داشتند، بحثی هم در باره بردگان جدید ـ به جز راه خریداری ـ مطرح شد. در این باره در قرآن، نسبت به اسرای جنگ، سه راه کشتن آنان ـ در زمانی که هنوز آتش جنگ روشن است ـ و پس از آن منت نهادن برای آزاد کردن یا گرفتن فدیه و آزاد کردن تأکید شده است. [سوره محمد، 4]. اما بر اساس اخباری که در باره اسارت زنان و کودکان بنی قریظه، آن هم بعد از کشتن مردان آنان مطرح شده، علاوه بر آزاد کردن و فدیه گرفتن، از بنده کردن نیز بحث شده است؛ البته این سه راه، تنها اختصاص به زنان و کودکان نداشت- که از اول هم کشتن آنان ممنوع بود- و مربوط به مردان بالغ اسیر شده هم می‌بود. فقهای سنّی ـ برخلاف فقهای شیعه ـ راه حل چهارمی را هم پذیرفتند که حق کشتن اسیران بود.[10] از کشتن که بگذریم، برده کردن اسیر جنگ به عنوان یک رویه پذیرفته شد، با اینکه روشن نیست پیامبر (ص)، به جز آنچه مربوط به زنان و کودکان بنی قریظه یا خیبر اتفاق افتاده، مردان را هم به بندگی گرفته باشد، اما بلافاصله پس از رحلت پیامبر (ص) بحث برده گرفتن مردان مطرح شد. این مسئله ابتدا در باره اعراب مخالف طرح شد؛ عمر با برده گرفتن عرب مخالفت کرد و آنان نیز که گرفته و برده شده بودند، با آغاز خلافت وی آزاد شدند، اما بنده گرفتن از ایرانیان و رومیان و سپس اقوام دیگر آغاز شد. از این پس به جز خرید و فروش، فتوحات نیز منبعی برای تأمین بردگان در جامعه بود. این مباحث در کتاب الجهاد مطرح شده است.

مهم آن بود که این جریان در حقوق اسلامی وارد شد. در واقع، فتوحات بر توسعه ساختار نظام بنده‌داری که از قبل بوده، افزود و حقوق اسلامی نیازمند آن بود که قواعد فقهی روشنی را برای تعامل با بندگان، اعم از مردان و زنان مطرح کند. به همین دلیل بود که گفتیم مسائل حقوقی بردگان، علاوه بر کتاب العتق و عناوین دیگر متعلق به آن، در کتاب جهاد و کتاب کفارات و بسیاری از ابواب دیگر که به مناسبت برخی از احکام مربوط به مالک و عبد بود، مطرح شد.

به طور کلی باید گفت، مانند بسیاری از مباحث فقهی، سیر بحث در این مربوط به بنده‌ها در آثار فقهی، در ابتدا اندک بود، اما به تدریج، فروع فقهی آن توسعه یافت و بسیار بیشتر شد. مقایسه آنچه در کتاب‌های علامه حلی (م 726) در این باره آمده، با آثار پیشین و همین طور آثاری مانند کتاب الدروس شهید اول در دوره بعد، نشان از این دارد که این فروع بیشتر و بیشتر شده است.


رساله میرزا عبدالله افندی در باره خواجه کردن بندگان

فقه بندگان یا کتاب العتق، در دوره صفوی مثل سایر ادوار ادامه یافت و بحث مزبور بیشتر در موسوعه‌های فقهی دنبال شد. با این حال، و به رغم آنکه فقها به این موضوع که با زندگی رومزه در هم آمیخته شده بود، کمتر به طور مستقل توجه کردند، اما دو رساله یکی همین آداب سنیه و دیگری رساله‌ای از میرزا عبدالله افندی برجای مانده که قابل توجه است.

میرزا عبدالله افندی، از شاگردان محمد باقر مجلسی (م 1110) و به احتمال درگذشته در سال‌های فتنه افغان (1135 ـ 1142) است. رساله وی در باره مسئله تنکیل و تمثیل، نقش آن در آزادی بندگان و رابطه بریدن بیضه‌های بندگان در ارتباط با مسئله تنکیل و تمثیل است. این رساله به نوعی اشاره این بحث فقهی است که آیا کندن یا کوبیدن بیضه‌های غلامان که امری رایج در شرق بود، مصداق تنکیل که منجر به آزادی بندگان می شود، هست یا نیست. طبعاً در این مسئله که تمثیل یا تنکیل مانند اینکه بنده توسط صاحبش، دستش یا پایش قطع شود، جبراً آزاد می‌شود، تردیدی وجود ندارد. در اینجا تردید یا به عبارتی سؤال شاه سلطان حسین از افندی این بوده است که آیا خواجه کردن بنده، سبب آزاد شدن وی به اجبار خواهد شد یا خیر.

افندی این رساله را ـ مانند رساله ما ـ در پاسخ به پرسش شاه نوشته است: بعد از حمد حضرت اله و صلوات بر رسول حلیم اواه و اهل بیت هادین مهدیین، به عرض اقدس ارفع همایون اعلی می‌رساند، کمترین صوفی زادگان درگاه خلایق پناه عبدالله که در باب مسئله آزادی خواجه سرایان به علت خواجه گردیدن که به مسامع عزّ و جلال حجاب بارگاه عرش اشتباه رسیده، علمای شیعه را در این مسئله سخنان چندی به جهات متعدده می‌باشد...[11]

بر اساس گزارش افندی، شمار زیادی از فقهای برجسته سه دهه اخیر قرن یازدهم، مانند ملاّمحمد تقی مجلسی، ملاّمحسن فیض کاشانی و محمد باقر خراسانی، معتقدند که خواجه کردن، منجر به آزادی بنده خواهد شد.[12] افندی در مقصد سیم از نظر خود که ترجیح این فتواست که خواجه کردن بنده، سبب آزادی او نمی‌شود را مطرح و به رد نظر دیگران پرداخته است.[13] جدا از مباحث فقهی در این باره، این فتوای میرزا عبدالله، برای اشراف دولت صفوی ـ از جمله خود شاه ـ که شماری از غلامان، حتی غلامان بلند پایه را که اخته شده بودند، در اختیار داشتند، همچنان در مالکیت صاحبان آنها می‌داند. شگفت آنکه وی این حکم را از روی احتیاط می‌داند که در شرایط غیبت بهتر است همه «به تخصیص امثال ملوک و سلاطین نافذ الفرمان و صاحب اختیار کل را که دسترس ایشان به همه چیز ممکن می‌تواند شد»‌ به آن عمل کنند. حاصل آنکه «در ظاهر حکم بر بندگی مطلق خواجه سرایان خواهیم کرد و مانعی از خرید و فروختن ایشان نخواهد بود تا جهتی برای آزادی ایشان به هم رسد.[14]. هرچند در مسئله مزبور، یعنی اینکه اخته، زمینه آزادی می‌شود یا نه، جای این فرض را باقی می‌گذارد که اگر این کار به قصد عقوبت از طرف مالک یا به دستور او توسط دلاکی صورت گرفته باشد، آزادی او وجهی دارد.[15] نتیجه آن است که در کل بندگان خواجه سرا «خود را در مرتبه بندگان دانسته و در اموری که محتاج به رخصت صاحب باشد، بدون اذن صاحب مرتکب آن امر نشوند». از نظر افندی، بهتر این است که در این موارد صاحب آنها، «خواجه سرایان را به نهج شرعی آزاد نموده» تا بریء الذمه شوند و به علاوه «حج و مبرات و بعض طاعات و اعمال دیگر ایشان که موقوف به اذن صاحب می‌باشد، کما هو حقه به عمل آورند».[16] این تعابیر در پایان رساله نشان می‌دهد که رساله یاد شده، دقیقاً برای حل یک مشکل برای خواجه سرایان نوشته شده است.

در باره آداب سنیه در ادامه بحث خواهیم کرد.


بحث‌های جدید فقهی

مباحث مربوط به بنده‌داری در فقه نو، از مواردی است که نوگرایی در آن تأثیر جدی گذاشته است. در این زمینه، در مصر و ایران و نیز بسیاری از کشورهای دیگر، پژوهش‌هایی در این باره شده و از منظر حقوق اسلامی تلاش شده است تا دیدگاه‌های گذشته تعدیل یا به طور کلی کنار گذاشته شود.[17]

اشکال عمده بر سر راه این مباحث، نوعی توافق عمومی و اجماعی است که در کتب فقهی در این باره وجود داشته و به طور نادر آرای مخالف با آنها در آثار کهن دیده می‌شود.

در این باره در ایران، کتاب‌ها و مقالاتی نوشته شده و تمایل کلی آنها این است که نشان دهند از همان آغاز، حقوق اسلامی به سمت آزادی بردگان پیش می‌رفته است. بخشی از این دیدگاه‌ها که همچنان محافظه کارانه به فقه می‌نگرند، تلاش کرده‌اند دست کم، بنده شدن از طریق جنگ را امری عادی نشان داده و بگویند که فقه اسلامی، پس از آن تلاش کرده است تا زمینه آزادی این افراد را که به ناگریز به اسارت درآمده‌اند ـ و این امری عادی در میان سایر ملل نیز بوده ـ فراهم سازد.

اما دیدگاه دیگری، با مرور بر سیره عملی پیامبر (ص)، برده کردن اسیر جنگ را نیز امری کاملاً موقتی دانسته (مثل تقسیم زنان و کودکان بنی قریظه میان خانواده‌های مدینه] و بر این باور است که رویه مزبور از زمان خلیفه دوم و هم‌زمان با توسعه فتوحات، به عنوان یک ضرورت آغاز شده و پس از آن حقوق اسلامی به اجبار قواعدی برای این رویه پدید آورده است. در عین حال، با توجه به آموزه‌های کلی در قرآن و حدیث در باره آزادی بندگان، تلاش شده است که راه‌های آزادی آنان هموار شود.

آنچه مهم است، اینکه به تدریج رویه بنده‌داری در ساختار زندگی اجتماعی و اقتصادی مسلمانان استوارتر شد و امکان حذف آن از میان رفت. طبیعی است که این مدل در میان اقوام شرقی، بسیار محدودتر از آن چیزی که در روم قدیم یا حتی اروپای قرون وسطی در رابطه میان بردگان و مالکان زمین وجود داشته، بوده است.

برده‌داری را به نوعی می‌توان با اصل جنگ مقایسه کرد که به رغم آنکه اساسش نادرست است، همواره بشر در تلاش بوده است یک نظام حقوقی بر آن سوار کند تا ضرر و زیان آن برای بشر کمتر باشد، اما حذف آن میان بشر دشوار و تنها صورت آن تغییر می‌کند؛ به هر روی، مرور بر دیدگاه نوگرایان مسلمان در باره توجیه این مسئله، پژوهش مستقلی است که باید در جای دیگری به آن پرداخت.


مطالعات تاریخی در باره نقش غلامان در ایران

مباحث مربوط به بردگی میان ملل مختلف و از جمله مسلمانان و به طور خاص ایرانیان دنبال شده و به ویژه در دایرة المعارف اسلام و همین طور دانشنامه جهان اسلام (ذیل مدخل بردگی) مورد بحث قرار گرفته است. تاریخ بندگی در ایران در دوره ایلخانی تا صفوی و از آنجا تا لغو بردگی، در مقاله فلور در ایرانیکا[18] از چندین زاویه مورد بحث قرار گرفته است. همان جا از خواجگان یا غلامان دربار و همین طور سربازان برده سخن گفته شده است. در این باره مجموعه‌ای چند پژوهش در کتابی با عنوان Slaves of The Shah, New Dlites of Safavid Iran از سوسن بابایی، کاترین بابایان، Ina Baghdiantz-McCabe و معصومه فرهاد (لندن، 2004) منتشر شده است.

اما به طور خاص، در باره آزادی بردگان در دوره صفوی و قاجاری که طبق یک رسم کهن بر اساس ثبت آزادنامچه صورت می‌گرفت[19] چند مقاله منتشر شده است. مقاله سه سند آزادی‌نامه بردگان از دوره صفوی، به کوشش سیمین صیدیه چاپ شده در پیام بهارستان، دفتر اول و دوم، پاییز 1387؛ مقاله چند نمونه از آزادی‌نامه بردگان در عصر صفوی، از مرضیه مرتضوی، پیام بهارستان، دفتر ششم، زمستان 1388، ص97 – 106، مقاله سرخط آزادی، رسول جعفریان، نامه بهارستان، ش 15، ص 239 ـ 240، و گفتاری در باره آزاد نامه در کتاب پژوهشی در باره مکتوبات تاریخی فارسی ایران و ماوراءالنهر، توکیو، 1385، ص110 – 116.

در باره الغای بردگی و سرگذشت آن، از یک سو با توسعه قدرت روسیه در قفقاز و زان پس فشار انگلیس در خلیج فارس و قراردادهایی که با دولت قاجاری بسته شد، علاوه بر آنچه در مقاله پیش‌گفته فلور در ایرانیکا آمده، دو اثر قابل توجه است: اعراب و تجارت برده در خلیج فارس، جان بارت کلی، توماس ام ریکس، ترجمه حسن زنگنه، شیراز، نوید، 1380، اسناد برده داری از دوره قاجار، به کوشش نرجس علیپور که در کتابخانه مجلس در دست انتشار است.

منابع تأمین غلامان و کنیزکان در دوره صفوی

حضور غلامان و کنیزان در دوره صفوی، عمدتاً منحصر به خانواده‌های اشراف، از خانواده‌های سلطنتی گرفته تا یکی دو درجه پایین‌تر بود. این در حالی بود که اساساً مردمان متوسط و پایین‌تر از آن، از چنین تجربه‌ای برخوردار نبودند.

در باره نقش غلامان در دربار و همین طور ارتش، کارهای پژوهشی چندی انجام شده است که نمونه روشن آن کتاب غلامان شاه است، اما در سطح پایین‌تر، به خصوص در باره مسائل مربوط به خرید و فروش یا زندگی عادی بندگانی که در خانه‌ها مشغول کار بودند، اطلاعات مفصلی تاکنون عرضه نشده است.

یکی از بحث‌های رساله آداب سنیه که تازگی دارد، اشاراتی است که به منابع تأمین بردگان شده است. این بحث با نظمی جالب، اما نه چندان مفصل، مورد توجه قرار گرفته و به نظر می‌رسد این نکته، مهم‌ترین امتیاز رساله حاضر باشد.

به طور کلی در دوره صفوی، بندگانی از نقاط مختلف به ایران وارد می‌شدند. این نقاط همان طور که در این رساله هم آمده، منطقه قفقاز، مناطق حوالی استرآباد تا خوارزم، همین طور هند، و آفریقا بود. بیشترین بندگانی که از طریق جنگ به اسارت درآمده و بنده می‌شدند، مربوط به گرجستان و عمدتاً مربوط به نیمه نخست دولت صفوی است. این رویه از دوران شاه اسماعیل آغاز و تا دوره شاه عباس ادامه می‌یابد. بعدها در دوره آقامحمدخان قاجار نیز در یک مرحله تکرار می‌شود. بندگان مرد یا به اصطلاح غلامان، بیشتر در ارتش و کنیزکان در خانه‌ها و دربار قرار می‌گرفتند. در این باره اشارات تاریخی چندی در متون صفوی وجود دارد که لازم است با دقت مورد بازبینی قرار گرفته و جنبه‌های تبلیغاتی آن از جنبه واقعی تفکیک شود. به طوری که می‌دانیم، بخشی از منطقه قفقاز به عنوان یک منطقه کافرکیش شناخته شد و از دوره ترکمانان، مورد تهاجم بود. بعدها رومیان و صفویان در هوای تسلط بر این نقطه بودند. عنوان کفر، زمینه‌ای برای این حملات بود و نتایج آن در بخش جنگی، اسیرانی بود که به عنوان غنایم برده می‌شدند. از زمان شاه اسماعیل و پس از آن، بخش مهمی از این منطقه در اختیار دولت ایران بود، وضعیتی که تا بیش از دو قرن ادامه یافت. در جنگ‌های نخست، طبعاً اسرایی به دست آمدند که شماری از آنان به عنوان بنده به داخل ایران منتقل شدند، اما با تثبیت وضعیت این ناحیه، چنین رویه‌ای متوقف گردید و آنان به عنوان شهروندان ایرانی شناخته شده و بسیاری از آنان در دربار صفوی به مناصب بالایی رسیدند. گزارش‌های مورخان عصر نخست صفوی، اشاره به وضعیت نخست دارد.

روملو می‌نویسد: گفتار در لشکر کشیدن شاه دین پناه نوبت سیم به گرجستان و قلع و قمع متمردان بی‏ایمان‏... بنابر آن، شاه دین پناه با خیل و سپاه به قصد جهاد با کفار نابکار و ملاعین سیاه روزگار گرجی به مقتضای مؤادی ﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِم﴾ غلغله و ولوله در طاق مقرنس گردون انداخت. از بلاد شکی ایلغار فرمودند و غازیان ظفر شعار پست و بلند دیار کفار فجار را احاطه فرمودند و هر کوه و کمر که گریزگاه آن قوم گمراه بود، از لگدکوب دلاوران با هامون یکسان شد و یک متنفس از آن مشرکین از دایره قهر و کین﴿ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ﴾ جان به سلامت بیرون نبرد و اهل و عیال و اموال و اسباب به ارث شرعی از مقتولان به قاتلان انتقال نمود. خوبرویان گرجی‏نژاد و پری‏وشان آدمیزاد که هر یکی چون خال رخسار خود بر روی روزگار یگانه بودند، بر مثال دل عشّاق پریشان که مقید زلف مهوشان باشد، از دستبرد حوادث لیل و نهار، مقید عبودیت و پرستاری شدند... و در دره تومک گبران بر جاهای بلند و مغاره‏ها رفته بودند و جمعی سواران و پیادگان بر مثال خیال صایب حکمای ریاضی‏دان بر معارج آن کره فلک‏سان صعود می‏کردند و بر درهای غارها و مغاره‏ها جهت غارت و تاراج چون سپاه مگس انگبین بر در بیت النّحل شیرین ازدحام می‏کردند و دست تملک و غارت بر مخزونات مغارات متطاول نمودند و گروه‏گروه غلامان پری‏سیما که از هراس اسیری در اکناف و اکنان مغاره‏ها بر مثال نطفه در بطون امهات ثانیاً متواری شده بودند، بعضی از تشنگی به جان رسیده، به پایان آمدند.[20]

اما علاوه بر جنگ، کنیزکان و غلامانی از اینجا توسط اشراف حاکم، به عنوان هدیه به شاه یا درباریان داده می‌شد. در واقع یکی از هدایایی که امرا و سلاطین اطراف برای یکدیگر می‌فرستادند، همین غلامان بودند. روملو می‌نویسد: در روز شنبه، تخماق سلطان ولد شاهقلی سلطان استاجلو که در زمان شاه دین پناه به رسالت روم رفته بود و سلطان مراد تبرکات موفور و تنسوقات غیر محصور از غلامان پری‏وش با خیمه‏های زرکش و اسبان تازی و بادپیمایان شامی و حجازی و خرگاه چهل سری و بارگاه [اطلس‏] ششتری و صندوق‌های سیم و زر و کتب نفیسه و اقمشه شریفه بر وی عنایت کرده بود، با چاوش سلطان مراد، به درگاه عالم پناه آمد و به وسیله امرا به پای‏بوس حضرت اعلی مشرف گشت.[21]

روشن است که در باره گرجستان آگاهی‌های فراوانی هست که اینجا مجال مرور بر آنها نیست. در کنار قوم گرجی، غلامانی هم از چرکس‌ها در ایران بودند. تعبیر به «غلامان چرکس» به وفور در منابع تاریخی دوره صفوی از عهد شاه عباس به بعد به کار رفته است.[22] همین طور تعبیر به «غلامان گرجی و چرکس».[23]

در کنار غلامان گرجی، از غلامان هندی نیز یاد شده است. یک نکته کم‌نظیر از ملاصالح قزوینی در قرن یازدهم درباره غلامان گرجی و هندی چنین است: «و مثل آن حال که اول اسلام، عرب را بود، امروز عجم راست به اعتبار گرج و ترک. و کنیزان مؤطّاه در این عهد غالباً از این دو فریق باشند. و احیاناً اولاد ایشان را طعن کنند و اولاد حرایر خود را بر ایشان ترجیح دهند؛ و مع ذلک بسیاری از آن اولاد به نجابت و شهامت و فطانت نزدیک‏تر باشند؛ سیّما اولاد گرج که ایشان را امتیاز عظیم واضح باشد. و هر فرزند که عجم از کنیزان هندی بیاورند، خبیث و شریر و ناقابل باشند و این حکم در ایران و هند کمتر تخلّف کند.»[24]

در عبارت دیگری از غلامان روسی و قلماقی هم در کنار دیگر غلامان یاد شده است. نویسنده عالم آرای شاه اسماعیل، ضمن هدایایی که برای شاه اسماعیل فرستاده شده، از غلامان منسوب به شهرهای مختلف چنین یاد کرده است: قریب هفتاد هزار تومان از جواهر و اقمشه و طلا آلات و سمور و زربفت و متاع چینی و خطائی و مشک و از کنیزان و غلامان قلماقی و روسی و گرجی و چرکس و خواجه سرایان گرجی و هندی و اطعمه و اشربه از پی هم به خدمت نواب گیتی ستان فرستاده.[25]

در جای دیگر از همان کتاب از «خلخال و یاقوت فرنگی و کنیزان چینی و قلماقی‏» یاد شده است.[26]

همچنین در منتخب التواریخ یا تاریخ بداؤنی هم که در هند نوشته شده، از «غلامان و کنیزان حبشی و هندی و چرکسی‏» یاد شده است.[27]

در باره اسیران رومی هم اشاراتی در منابع هست. اینکه اسیران مسلمانی که در جنگ با عثمانی‌ها گرفته می‌شدند، برده هم می‌شدند یا نه، باید مورد تحقیق قرار گیرد. تا آنجا که می‌دانیم، این افراد غالباً با اسرای ایرانی معاوضه می‌شدند. اسکندر بیک پس از شرح جنگ جغال اوغلی در حمله به تبریز و مقابله شاه عباس با رومیان نوشته است: امراء نامدار و مقربان و مخصوصان بارگاه سپهر مقدار که سعادت حضور داشتند بساط انبساط گسترده، مجلس عیش و نشاط آراستند. معرکه رزم با محفل بزم توأم گردید. رومی نژادان صبیح، الوجه و غلامان غلمان صورت فرنگی و روسی که غازیان اخترمه و غنیمت آورده بودند، بر حسب فرمان، ساقی آن بزم رزم آئین گشته، اقداح راح ریحانی به گردش درآوردند. مغنیان نغمه ساز و مطربان خوش آواز در آن بزم دلکش که در معرکه رزم اتفاق افتاد، عشاق وار در پرده مخالف نوای فتح و نصرت بدین ترانه می‌سرودند...[28]

همان طور که آگاهیم، این اسرا اغلب در جریان معاوضه با اسرای ایرانی نگهداری شده و ظاهراً به صورت غلام و بنده در نمی‌آمدند. ممکن است برخی از بردگان فرنگی موجود در لشکر عثمانی، در ایران نیز تبدیل به بنده می‌شدند. خواهیم دید که رساله ما نه تنها در باره مسلمانان تأکید دارد که اساساً ممکن نیست اسرای آنها تبدیل به برده شوند، بلکه راجع به اهل ذمه هم همین باور را به طور مؤکد دارد.

شاه عباس غلامان فراوانی از این جنگ‌ها برای خود داشت که طبق وصیت نامه‌ای که نوشت، همه را آزاد کرد. در وقف نامه‌ای که در کتاب از شیخ صفی تا شاه صفی آمده، ضمن آنکه شاه عباس، اموال شخصی خود را وقف کرده ـ و مفصل خبرش در منبع مذکور درج شده ـ آمده است: و چون جمیع غلامان و کنیزان بندگان اعلی آزادند و بر خود عهد فرمودند که در سر کار خود بنده نگه ندارند، بدین واسطه در این وقفیه، وقف نمودن ایشان مذکور نشد و جواهر و طلا آلات که به کنیزان و غلامان داده شده، به انعام ایشان مقرر است، پادشاه وقت در آنها به هیچ طریق دخل ننماید. و از ایشان نخرد کسی را روکش نکند که بخرد و اگر خواهند که بفروشند به هر کس خواهند بفروشند و اگر پادشاه وقت در آنها مدخل نماید، در خون حضرت امام حسین- علیه السلام- شریک باشد.[29]

اسرای فرنگی که به دست عثمانی‌ها می‌افتادند، در کشور عثمانی به نوعی غلام نظامی و بدین ترتیب لشکری از غلامان را تشکیل می‌دادند، امری که در ایران نیز به احتمال با تأثیر از عثمانی، در دوره عباس اول تجربه شد. جریان غلامان عثمانی به گونه‌ای نبود که به ایران مربوط باشد؛ یعنی آن غلامان مانند قرون قبل برای فروش در بازار عرضه شوند؛ با این حال، اخبار آن در ایران انعکاس داشت. در یک متن تاریخی ـ ادبی که فتح‌نامه‌ای است که شاه طهماسب برای شاه سلیمان عثمانی نوشته و در باره پیروزی‌های او در اروپاست، [سال 975] داستان گرفتن غلامان و کنیزکان فرنگی، به صورت رؤیایی در اشعاری که در این فتح آمده، با آب و تاب نقل شده است.

در واقع، کنیزکان و غلامان فرنگی که از اروپا به عثمانی می‌رسید، برای خیال شاعران ایرانی، حکم همان غلامان و کنیزکان ترک و چینی را داشت که در قرن سوم و چهارم در اشعار و سپس در نقاشی‌ها از آنها یاد می‌کردند.

در جریان پیروزی شاه سلیمان عثمانی در اروپا که همانجا نیز مریض شده و درگذشت و فرزندش سلیم را جانشین خود کرد، شاه طهماسب به رسم تهنیت پیروزی و جانشینی سلیم، هیئتی را همراه فتح‌نامه‌ای که مشحون از نظم و نثر در ستایش سلیمان عثمانی بود، برای وی فرستاد. قاضی احمد قمی که همراه پدرش در کار نگارش آن متن فعال بود، فتح نامه مزبور را آورده است.[30] در ضمن اشعار، جایی به غنایم اشاره شده و از جمله به غلامان و کنیزان فرنگی پرداخته شده و تصویری رؤیایی از آنان به دست داده شده که نمونه‌ای از آن اشعار چنین است:[31]

گرفتند آن لشکر ارجمند غنیمت به چندان‌که گویند چند

ز زرینه آلات و سیمین ظروف نه چندان‌که یابد برو کس وقوف‏

ز زیبا غلامان حلقه به گوش ز زیبا کنیزان زربفت پوش‏

بهشتی و شان، رشک غلمان و حور چو خورشید رخسارشان پر ز نور

به قامت چو سرو و سمنبو همه به طلعت چو ماه و سخن‌گو همه‏

همه لعبتان فرنگی نتاج ستانده ز خوبان چینی خراج‏

فرنگی غلامان خورشید روی بسان گل سرخ در رنگ و بوی‏

به بالا به کردار آزاده سرو به رخ چون بهار و به رفتن تذرو

ببسته مرصّع کمرهای زر طلا دوز خلعت فکنده به بر

به رخ هر کدامی چو بدر منیر به زلف دو تا کرده خلقی اسیر

کنیزان سیه چشم و پاکیزه روی گل اندام و شکّر لب و مشک‌بوی‏

به رخ همچو ماهی بر آراسته ز خوبی به نوعی که دل خواسته‏

خرامنده قدی چو سرو بلند مسلسل دو گیسو چو مشکین کمند

به خوبی پری و به پاکی گهر به پیکر چو مهر و به چهره قمر

رخش بر بنفشه گل انداخته بنفشه نگهبان گل ساخته‏

ز سیمین زنخ گویی انگیخته بر او طوقی از غبغب آویخته‏

ز مه طوق برده ز خورشید گوی بدان طوق و گوی آن بت مهرجوی

نه چندان غنیمت به لشکر رسید که اندازه‏ای آید آن را پدید

رسید از غنیمت به هر انجمن به خروارها زر جواهر به من

و در ادامه آمده است: و اسیران بسیار و غلامان و کنیزان بی‏شمار که هر یک از ایشان در عرصه حسن و خوبی آیتی و در کشور لطافت و زیبایی آفتی بودند، از آن قلعه و مملکت و دیار به دست سپاه ظفر کردار افتاده:

به دست آمد اسیر بیش از بیش همه کافر دلان عیسوی کیش‏

فرنگی لعبتان در دلربائی گرو برده ز ترکان خطایی‏

ز چین زلفشان از نازنینی شکست آورده در خوبان چینی

غلامان هر یکی صاحب جمالی کنیزان هر یکی ابرو هلالی‏

غلامان پری رخسار زیبا همه خورشید طلعت ماه سیما

به باغ سرکشی نازک نهالان به دام افتاده چون وحشی غزالان

کنیزان سهی قد سمن‏سا به رخ نازک‌تر از گلبرگ رعنا

در اقلیم سخن شد سحرپرداز به رعنایی چو سرو گلشن راز

ز جعد عنبرین مشک افشان نموده خاطر جمعی پریشان‏

بعد از آن غلامان سیمین عذار که از مدلول «یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ» استدلال به صورت حال ایشان توان نمود و کنیزان ماه رخسار که «حُورٌ عِینٌ کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُون» در شأن ایشان می‏توان گفت، به نظر همایون‌ گذرانیدند. شعر:

غلامان و کنیزان صد هزاران همه گلچهره‌ها و مه عذاران‏

فرنگی زاده‌های نازپرور لباس نازشان در بر سراسر

همه از مخمل الوان مخلّع مزیّن چون صنم‌های مرصّع‏

همه چون خسرو پرویز ممتاز همه شیرین صفت در عشوه و ناز

همه بی‏مثل در حسن و ملاحت همه در عین خوبی و لطافت‏

ز خط و خال و زلف و عارض و قد همه در کشور خوبی سرآمد

غلامان سهی قد سرافراز چو سرو بوستان در جلوه و ناز

به گاه جلوه هر یک دلستانی بلای جان و آشوب جهانی‏

ز تاب می چو عارض بر فروزند جهانی را به یک ساعت بسوزند[32]


موقعیت کنیزان در ایران عصر صفوی به روایت شاردن

توضیح کوتاه زیر نیز می‌تواند گوشه‌ای از نگرش مردمان این دوره را به کنیزان نشان دهد. این توضیح از شاردن و از دوره سلیمان صفوی (م 1105) است: در آغاز تشریح مراسم زناشویی در ایران، باید بگویم که اصولاً مردان ایران در امر زن گرفتن مانند دیگر شیعیان حضرت علی، به سه طریق عمل می‏کنند: یا می‏خرند- کنیز- یا اجاره می‏کنند- متعه- و یا به زنی می‏گیرند. طبق دستورات شرع، هر سه طریق مجاز و در حکم واحد است، چه طبق مقررات شرع کودکانی که از این زنان به دنیا بیایند همه فرزند قانونی و شرعی پدر خود می‏باشند. برای توضیح بیشتر، اگر پدری از کنیز زرخرید خود پسری به دنیا بیاورد که از نظر سن مقدم بر پسر زن دائمی وی باشد، آن پسر فرزند ارشد شناخته می‏شود و از مزایای شرعی و قانونی آن بهره‏مند می‏گردد، مگر اینکه زن دائمی شوهر، شاهزاده خانمی از دودمان سلطنت، و خون شهریاران در بدنش روان باشد. به همین سبب، فضیلت و نجابت و شرافت از پدر به پسر منتقل می‏شود. زنان زرخرید را کنیز می‏خوانند. هر مرد مجاز است چندان که بخواهد و قادر به فراهم آوردن نفقه آنان باشد، کنیز داشته باشد. و چون در سراسر مشرق زمین حکم بر این جاری است که مالک کنیز نسبت به وی اختیار مطلق دارد، هیچ یک از مقامات رسمی و شرعی در روابط و مناسبات کنیز و مالکش مداخله نمی‏کند. آنان که کنیزان باکره دارند، مجازند به دلخواه خود از آنها متمتع شوند و نه تنها مالک شرافت و حیثیّت و عفّت و عصمت آنان می‏باشند، بل که صاحب امتیاز جانشان نیز می‏باشند. بنا به رسم‏ مردم مشرق زمین، اگر کنیزی زن مالک خود شود، نه تنها حرمتش نمی‏کاهد، بلکه مایه مزید آسایش و سربلندی و عزّت اوست، زیرا مالک پس از متمتع شدن از کنیز، برای او خانه جدا از محلّ تجمع کنیزان دیگر مهیا می‏کند، برایش لباس‌های نو و زیبا می‏خرد، خدمتگر به خدمتش می‏گمارد، و حقوق و مقرری برایش معلوم می‏کند، و اگر صاحب فرزند شد، مقامش از آنچه بود بالاتر می‏رود و از آن پس در شمار کنیزان به حساب نمی‏آید، بلکه مادر طفلی است که به حق، وارث قانونی خانواده است.[33]


رساله آداب سنیه و نکات تازه آن

در باره رساله یا کتاب آداب سنیه و نسخه آن، توضیحاتی دادیم. اکنون لازم است تا از جایگاه این اثر و ویژگی‌های کلی و موردی آن سخن بگوییم:

اثر حاضر از یک سو در ادامه مباحثی است که در کتاب‌های فقهی مسلمانان، تحت عنوان کتاب العتق وجود داشت. آن کتاب‌ها احکام فقهی مربوط به غلامان و کنیزکان را مورد بحث قرار می‌دادند و سامان آن بحث‌ها در آن آثار و این رساله بسیار به هم نزدیک و مسائل درونی آن هم تقریباً همسان است. جهت گیری کلی آنها در چارچوب کلیات فقه اسلامی و در قالب مفاهیمی چون حرام و حلال، مالکیت، مشروع و نامشروع، تعیین حدود و مسائلی از این قبیل است.

در کلیت مباحث مربوط به عتق و بیشتر آنها، آنچه در این رساله آمده، با آنچه در کتاب العتق[های] در کتب فقهی قدیم آمده، به لحاظ مسائل مهم بحث عتق تفاوتی ندارد، اما نوع تقسیم بندی و به ویژه افزودن برخی از مطالب، تفاوت‌هایی دارد که در ادامه مرور خواهیم کرد. خود وی در مقدمه اشاره دارد که «و بعضی از تحقیقات شافیه که در کتب دیگر مذکور نیست، از خصایص این رساله است».

نکته دیگر این است که رساله حاضر یک مدل رساله اخباری ـ اجتهادی است؛ یعنی مؤلف دارای نوعی نگرش احتیاط آمیز اخباری است. در این روش، برخلاف آنچه در آثار فقهی مکتب حله و پس از آن مکتب شهیدین و محقق کرکی و دیگران دیده می‌شود، روال در بیان احکام، ارائه احادیثی است که گاه اظهار نظرهای اجتهادی هم که ناشی از ترجیح برخی از روایات در هنگام تعارض برخی از اخبار یا اعمال دیدگاه احتیاطی ـ اخباری است، دیده می‌شود.

از سوی دیگر، ویژگی رساله حاضر آن است که نویسنده آن را به درخواست شاه نوشته است، اما چنین درخواستی جنبه صوری نداشته و به نظر می‌رسد که ناظر به مسائل خاص غلامان در عصر صفوی بوده است. خاتون آبادی تلاش کرده است تا وضعیت آنان را بر اساس فقه شیعی مورد بررسی قرار دهد. در بیشتر موارد و طبق معمول در بحث‌های فقهی، گرایش وی به ارائه مباحث در همان قالب‌های سنتی است، اما در موارد خاصی، مطالب وی ناظر به وضعیت غلامان و کنیزکان است.

مقایسه ساختار داخلی این کتاب با آثاری که در موسوعه‌های فقهی تحت عنوان کتاب العتق نوشته شده، نشانگر آن است که هم تفاوت در روال عادی بحث دارد و هم افزایش برخی از عناوین جدید، دو نکته‌ای که نسبتاً اهمیت دارد. اگر تفاوت در برخی از آراء فقهی را نیز بیفزاییم، در آن صورت امتیازات این رساله را بیشتر خواهیم شناخت.

در زمینه ساختار، نخستین نکته آن است که چهارچوب بحث بسیار منظم و مطالب در قالب سه مقاله و هر کدام در ابوابی چند سامان یافته است. شاید یکی از دلایل آن این است که اثر حاضر در قالب یک رساله مستقل نوشته شده است. اما بیش از آن، از آن روی که این رساله برای شاه نوشته شده و هدف آن تفهیم مسائل در قالبی آسان‌تر و همه ‌فهم‌تر بوده، این ساختار سهل و آسان انتخاب شده است.

افزوده شدن برخی از ابواب جدید، بلکه مسائل تازه هم، دقیقاً ناشی از همین است که این رساله، برای مقام سلطنت و بالاتر برای مقام اجرا و به هدف کاربرد عملی‌تر نوشته شده است. این درست است که فقه اصولاً برای عمل است، اما رساله حاضر در این هدف جدی‌تر است.

کتاب‌های فقهی «کتاب العتق»‌ را از بحث آزادی بندگان آغاز می‌کنند، در حالی که این رساله از آن رو که یک رساله مستقل است، وظیفه خود دیده است تا مسئله رق و بردگی را از ابتدا، یعنی از اینکه اصولاً برده چطور پدید می‌آید، آغاز کند. در آثار فقهی، مبحث برده شدن به تناسب در کتاب الجهاد، بخش مربوط به اسرای جنگ مطرح می‌شود.

چند مسئله مهم در این رساله هست که نیاز به تأمل بیشتری دارد؛ اینها مسائلی است که مردم آن روزگار درگیرش بوده‌اند. یکی بحث اهمیت کفر و ایمان، حربی و غیر حربی و ذمی و غیر ذمی در باره بندگانی است که از راه‌های گوناگون وارد ایران می‌شدند و دیگر بحث شیعه و سنی است که تازگی ندارد، اما دست کم از جهت تأکیدی که وی در عدم فرق بین آنها در احکام مورد نظر دارد، جالب است. در هر دو بحث، نویسنده ما سخت جانب احتیاط را گرفته و تلاش کرده تا خود را فردی آزادمنش نشان دهد.

در مقایسه با برخی از کتب فقهی معاصر وی، برای مثال کشف اللثام فاضل هندی [ج 8، ص 339 ـ 535]، رساله حاضر، فروعات فقهی کمتری را در باب عتق مطرح کرده است. این به آن دلیل است که وی تنها آنچه را مورد نیاز در زندگی عادی می‌دیده، مطرح کرده، در حالی که یک اثر فقهی جامع مانند کشف اللثام، طبیعی است که دقایق حقوقی مسائل مربوطه را بر اساس آنچه در کتب فقهی پیشین بوده، طرح کرده است تا اثری جامع به شمار آید.


ساختار کتاب آداب سنیه و ابواب و آراء مهم آن

آرای نویسنده ما در باره مسائل مربوط به عتق، آرایی اجتهادی است و چنین نیست که گرایش خاصی در آن منظور باشد. وی بر اساس روایات و همین طور فتاوی علمای پیشین، سعی می‌کند بحث خود را پیش ببرد. در عین حال، همان طور که اشاره شد، نکات تازه‌ای در شیوه نگارش او و برخی از آراءش یافت می‌شود.

کتاب در سه مقاله تنظیم شده است. مقاله اول با چهار باب، در باره کلیات مربوط به اسیر و برده شدن است. کدام اسیر را می‌توان برده کرد، بردگان موجود از کجا می‌آیند و اینکه چه تعداد از مادران ائمه، امّ ولد بوده‌اند.

مقاله دوم با هفت باب، در خصوص حقوق مملوکان و به عبارت فقه مناسبات متقابل میان آنان و صاحبشان از نظر کار و زندگی است.

مقاله سوم با دوازده باب در باره مباحث مربوط به عتق و آزادی بردگان است.

با توجه به پراکندگی بحث‌های طرح شده در مقاله اول در کتاب‌های فقهی، به نظر می‌رسد رساله حاضر، از نظر ساختار بر آنان ترجیح دارد. وی مبحث بردگان را موضوعی مستقل فرض کرده و همه احکام آن را از آغاز تا پایان، ذیل مطلب آورده است.

باب اول از مقاله اول، در باره مواردی است که بنده کردن کفار جایز است. توجه داریم که در فقه اسلامی، کفر و ایمان، مرز بسیاری از مسائل است. اسیر کردن یک مسلمان به قصد بردگی پذیرفته نیست. اسیر کردن یک کافر ذمی از اهل کتاب نیز ممکن نیست. اسیر کردن یک کافر غیر اهل کتاب هم در صورتی که تعهدی را با دولت اسلامی دارد، هم روا نیست، اما در باره کفار حربی، اعم از آنکه اهل کتاب باشند یا نباشند، اسارت و بندگی وجود خواهد داشت. این خلاصه دیدگاهی است که مؤلف در باب نخست مقاله اول به آن پرداخته است.

کافر حربی گرفتن یعنی اینکه اولاً کفار به مسلمانان حمله کنند و مسلمانان غلبه نمایند و شماری را اسیر بگیرند که اینان برده خواهند شد. در صورتی که مسلمانان به بلاد کفار روند و اسیر بگیرند، باز همین سرنوشت در انتظار اسرا خواهد بود. اما کافرانی که اهل ذمه هستند و با «پادشاهان اسلام، هر چند شیعه اثناعشری نباشند یا جایر باشند، خراج مملکت و مال ‌وجهات از ایشان گیرند و ایشان را رعیّت خود دانند و حمایت ایشان نمایند»، هیچ گاه اسیر گرفته نخواهند شد. به نظر وی نظر کسانی که اسارت این جماعت را جایز می‌دانند، «صریح در مدّعا نیست و احوط اجتناب است».

بر اساس این توضیحات وی در باب بعدی، در مورد بردگانی که از مناطق مختلف به ایران آورده می‌شوند بحث کرده و سعی کرده است این معیارها را با اینکه بندگی آنان درست است یا نه، تطبیق دهد. بندگانی که برای وی شناخته شده بودند، سواحلی، هندی، ترکمانی و گرجی هست
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک