۴۰۴۸
۰
۱۳۹۱/۰۶/۱۰

يک يادداشت پشت نسخه اي در باره قحطي سال 1288 قمري در اصفهان

پدیدآور: رسول جعفريان

خلاصه

در سال 1288 قطحي فراگيري در ايران آمد که آثاري در باره آن نشر شده است. مقاله حاضر شرحي است بر يک يادداشتي که پشت يک نسخه خطي در اين باره آمده و نويسنده آن يکي از علماي عطاآباد اصفهان است.
نوشته‌های پشت نسخه‎ای، یکی از منابع باارزش برای بررسی تاریخ فرهنگی و اجتماعی ما به شمار می‌آید؛ هرچند هنوز تحقیق جامع و گسترده‌ای دربارة آن‌ها صورت نگرفته است.

در اینجا با یادداشت نویافته‌ای دربارة قحطیِ سال 1288هـ.ق. روبه‌رو هستیم؛ یادداشتی که در 29 ربیع‌الاوّل سال 1288 در پشت نسخه‌ای از شرح لمعه یا همان الروضة البهیةفی شرح اللمعة الدمشقیةنوشته شده است.

این یادداشت، حاوی اطلاعات تازه‌ای دربارة این قحطی در شهر اصفهان است. نویسنده تلاش کرده است شماری از علائم نجومی سال‌های 1286 و 1287 هـ.ق. را بیان کرده و آن‌ها را مقدّمة قحطیِ سال 1288 بداند.

در این یادداشت کوتاه، نکات جالب توجّهی دربارة اوضاع فلکی و هواشناختی در سال‌های مزبور، وضعیّت قحطی و آثار آن، از جمله آدم‌خواری، و همین‌طور ارتباط دادن آن با علائم ظهور مورد توجه قرار گرفته است. اشارات کوتاهی هم دربارة زندگیِ خود نویسنده وجود دارد که در جای خود به آن اشاره خواهد شد.

بدون شک جامع‌ترین تحقیق دربارة قحطیِ سال 1288هـ.ق.، کتاب قم در قحطی بزرگ (1288 قمری)اثر جان گرنی و منصور صفت‌گل (قم: مرعشی، 1387) است. این اثر، حاوی یک گزارش تحلیلی دربارۀ رسالة وقایع قحط‌سالیِ قم اثر میرزا علی‎اکبر فیض، متن رساله، و فهرستی از گزارش‌ها و اسناد و نوشته‌هایی است که دربارة قحطی یاد شده در اینجا و آنجا منتشر شده است.

چندی قبل نیز محقّق ارجمند جناب آقای علی‌اکبر صفری، یادداشتی را از پشت نسخة شمارۀ 16747 کتابخانۀ مجلس دربارة قحطیِ 1288 در همدان، ضمن مقالة کوتاهی با عنوان «دربارة قحطی همدان و آدم‌خواری در سال 1288 هـ.ق.»‌ در سایت کتابخانة مجلس، منتشر نمود.

بی‌مناسبت نیست اشاره کنم رساله‌ای با عنوان تنبیه الغافلین و عبرةٌ للناظرین توسط نگارندۀ این سطور به همراه خانم کوشکی، در مجلّة پیام بهارستان، شمارة 3 (بهار 1338)؛ صص 150 ـ 131 دربارة قحطی اصفهان در سال 1336هـ.ق.، چاپ شده است.

دربارة نویسندة یادداشت

نویسندۀ یاداشت مذکور، یکی از علمای اصفهان با نام محمد خلیل بن عبدالواسع حسینی سمیرمی عطاآبادی است. این نامی است که در پایان این یادداشت آمده و بنابراین هیچ تردیدی در درستی آن نداریم.

عطاآباد یکی از روستاهای دهاقان اصفهان است؛ روستایی که بنا به روایات شفاهی تا دورة صفوی به شاه‎نظر شهرت داشت، اما به دلیل واگذاری این روستا توسط نادرشاه به میرزا مهدی‌خان و اقامت فرزندش عطاءالله، به عطاآباد شهرت یافته است. دربارة این روایت شفاهی سخن خواهیم گفت. در اینجا فقط بیفزاییم که در سفرنامة سدیدالسلطنه،[1]نویسنده به نقل از صاحب آتشکدهآورده که شخصی به نام«شاه‎نظر، متولّی [امامزاده] شاه‌رضا واقع در حوالی قمشه مِن توابع اصفهان» بوده است. اینکه چه ارتباطی با نام گذشتة این روستا دارد و آیا به مناسبت همین شخص بوده یا نه، چیزی روشن نیست.

عطا‎آباد از روستاهای فعّال و فرهنگی و سابقه‌دار است. در حال حاضر نیز چند وب سایت به صورت مستقل یا وابسته، مطالبی از این روستا و برخی از چهره‌های فرهنگی گذشتة آ‌‌ن‌ را عرضه کرده‌اند.[2] نقشۀ ذیل هم می‌تواند موقعیّت عطاآباد را نسبت به دهاقان و قمشه نشان دهد:

چنان‌که از اسامی برخی از عالمان این روستا برمی‌آید، شماری از سادات حسینی در آن زندگی می‌کرده‌اند و نویسندة یادداشت مورد بحث هم یکی از آن‌ها بوده است. وی در اصل از عطاآباد بوده اما در اصفهان سکونت داشته است. در متن زیر،وی خود اشاره دارد به اینکه دو همسر داشته که یکی در قمشه [شهرضا] و دیگری در اصفهان بوده است.

نسب‌نامه‌ای که برای این خاندان در کتاب «شجره‎نامۀ سلسلۀ جلیلۀ محمدی سادات حسینی مرعشی اصفهان و عطاء‎آباد، خاندا‌ن‌های میرعبدالواسع»[3]چنین آمده است:

سید مهدی امامی شهرضایی (زنده و متولّد 1308) بن سید خلیل بن سید مهدی بن میرزا محمد خلیل بن میرزا عبدالواسع بن میرزا محمدعلی بن میرزا محمد خلیل بن میرزا محمدباقر بن میرزا محمدتقی (مخاطب به سادات‌خان بهادر) بن میرزا محمد جعفر بن میرزا عطاءالله بن میرزا مهدی‎خان بن میرزا تاج‌الدین حسن ... بن سید قوام الدین (میربزرگ)...

بنابراین نسب‌نامه، دو خلیل هست که یکی سیدمحمد خلیل نویسندة یادداشتِ مورد بررسی است و دیگری نوادة او. قبر هردو در امامزاده شهرضاست. سیدمحمد خلیل در قسمت مقبرة علما و سیدخلیل در پایین در صحن قرار دارد.

تصویری از نسب‌نامه که متأخر است در صفحة 12 درج شده و در پایین آن آمده است: «رونویس شجره‌نامه آمیرزا محمد خلیل شهرضایی». تاریخ آن «فی لیل شنبه 13 شوّال المکرم 1322». این محمد خلیل نمی‌تواند محمد خلیل نویسندة یادداشت مورد بررسی باشد، زیرا روی سنگ قبر او، تاریخ فوتش 1314هـ.ق. است؛ چنان‌که نمی‌تواند نوادة او هم باشد چراکه در سال 1410هـ.ق. درگذشته است.

یک نکته، احترامی است که این خاندان در شهرضا دارند و جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین سیدمهدی امامی نیز میان مردم این شهر از اعتبار شایسته‌ای برخوردار است؛ به طوری که نوروز چند هزار نفر به دیدن وی رفته و عیدی مختصری دریافت می‌کنند.

اما نکتة قابل تأمّل آنکه در این سلسله نسب، نام میرزا مهدی، منشی نادرشاه نیز وجود دارد. بدین ترتیب سیدمحمد خلیل با هفت واسطه به میرزا مهدی‌خان نسب می‌برد و بر اساس این شجره‌نامه، میرزا مهدی‌خان نیز نسب به حسین اصغر فرزند امام سجاد (ع) برده است.

در کتاب یاد شده (صفحة 115 به بعد) شرحی دربارة تأسیس عطاآباد توسط عطاءالله پسر میرزا مهدی‌خان آمده و (صفحة 118) گفته شده است که خود میرزا مهدی‌خان، قبرش در قبرستان همین روستا بوده و تا حوالی 40 سال پیش (با محاسبه سال تألیف کتاب (1383هـ.ش.)) روی سنگ قبر کلمة «میرزا مهدی‌خان وزیر» بوده است. تصویری از محل این قبر که سنگ‌های آن خرد شده، در صفحة 119 درج گردیده است. همانجا آمده است که آقای حجت الاسلام سیدمهدی امامی (زنده در شهرضا) میرزا مهدی را جدّ خود دانسته ‌است (صفحة 118). آشکار است که این مطلب با این اظهارات همچنان نیاز به اثبات دارد.

روشن نیست بر اساس چه مأخذی میرزا مهدی‌خان یا عطاءالله خان پسرش، بر میرزامهدی‎خان معروف یعنی منشی نادرشاه،منطبق شده است. در واقع منشأ کتابیِ این مطلب، به دست داده نشده و بیشتر برگرفته از روایات شفاهی است. آیا ممکن است این میرزا مهدی‌خان، شخص دیگری جز میرزا مهدی‌خان منشی باشد؟ چنین امری، محتمل است، به‌خصوص که در منابع شرح حال وی، سخنی دربارة سیادت وی گفته نشده است. عیسی صدّیق (متو: 1273 ـ فو: 1360) فرزند میرزا عبدالله شاملو از نوادگان میرزا مهدی استرآبادی منشی بود[4] که اساساً هیچ نوع ادّعای سیادت در آن‌ها مطرح نشده است. شرح حال وی در طبقات اعلام الشیعه[5] قرن دوازدهم (صص 756 ـ 753) به تفصیل آمده و گزارش شده است که پس از قتل نادر وی به مشهد رفت و در مدرسه‌ای ساکن شد. همانجا وقفنامه‌ای هم برای کتاب‌هایش نوشت که متن آن باقی مانده است. کسانی چون محمدعلی تربیت (بنیانگذار کتابخانة تربیت تبریز) هم از نسل او هستند.[6]

گرچه با همۀ این مطالب می‌توان مدّعی شد که فرزندی از وی با نام عطاءالله به ناحیة دهاقان آمده، اما مهم آن است که این مطلب صرفاً شفاهی و متأخّر است؛ به علاوه، در اینکه او جدّ سادات حسینی این ناحیه باشد، با توجه به عدم ادّعای سیادت از سوی خودش و دیگران دربارة وی و اولادش، بعید می‌نماید که بتوان چنین مطالبی را پذیرفت؛ بگذریم تا شواهد دیگری یافت شود.

در این باره، نکتة محلّ توجه، عبدالواسع پدر سیدمحمد خلیل نویسندة یادداشت مورد بحث می‎باشد که گفته شده جدّ و نیای مشترک سادات این سلسلة جلیله است.[7] وی چهار پسر داشته که علاوه بر محمد خلیل، یکی سیدمحمدعلی، دوم سیدقوام‌الدین و سوم سیدمحمدرضا است.

بر اساس مطالب این کتاب که به نظر می‌رسد غالب آن‌ها از منابع شفاهی گرفته شده، میرسیدمحمد خلیل «امام جمعه و جماعت[8]و یکی از علمای بزرگ اصفهان و جدّ سادات امامی شهرضا» بوده است. وی نزد صاحب جواهر تلمّذ کرده و پس از نیل به درجة اجتهاد به اصفهان مراجعت نموده است. یکی از تجّار اصفهان نیز دختر خود را به وی داده است. در همین منبع آمده است که آیت‌الله بروجردی دربارة وی گفته: آن سال‌ها که در اصفهان بودیم آقای آمیرزا محمد خلیل نهج البلاغه درس می‌دادند و ایشان فقیه بزرگی بود.»[9] در حال حاضر، قبر وی در مقبرة‌العلماء در کنار امامزاده شهرضاست. تصویری از سنگ قبر وی در صفحة 131 آمده که روی آن نوشته شده:

هو الحی الذی لایموت. انتقال روح پرفتوح سید المحقق و السند المدقق و المولی العالم و العالم الفاضل، العارف الکامل، اعلم العلماء و المجتهدین، المولی الجلیل آقای آقا میرزا محمد خلیل بن مرحمت پناه آقا میرزا عبدالواسع ـ طاب ثراه ـ به تاریخ پنج شهر شوال 1314.[10]

دو بیت شعر هم در یک سمت سنگ قبر بدین شرح است که در آن کتاب خوانده شده:

این، جد کبارش محمد عربی است / اکنون به جنب رفیق اعلی رب جلیل / 4 [!] سال کم کن ز تاریخ سال ولادتش [!]/ امام جمعه و هم نسب برد ز خلیل.[11]



تألیفی از محمد خلیل در باب اصول فقه

علاوه بر آنچه گذشت، اشارتی در‌بارة این نویسنده در فهرست نسخه‌های خطّی کتابخانة آیة‌الله گلپایگانی قم[12] وجود دارد. در این منبع، کتابی در مبحث اصول فقه معرّفی شده که نویسندة آن سیدمحمد خلیل بن عبدالواسع حسینی عطاآبادی است. در معرّفی این نسخه آمده است: مباحث استدلالی مفصّلی است در اصول فقه با عناوین مرآة، مرآة. نسخه به خطّ مؤلف و در 263 برگ است.

به نظر می‌رسد کتاب‌های وی یا دست‌کم برخی از آن‌ها از جمله همین شرح لمعه نیز ـ که یادداشت قحطی، پشت آن نوشته شده است ـ در کتابخانة مدرسة صدر بازار اصفهان نگهداری می‌گردد. دست‎کم یک نسخۀ دیگر در این کتابخانه رؤیت شد که روی آن نوشته شده: مال مرحوم سیدمحمد خلیل.

شرح شرائع مؤلّف

نویسنده در یک جای همین یادداشت قحطی اشاره می‌کند که در حال نوشتن شرح بر کتاب قضاء شرایع است: «اتّفاقا در فقه،کتاب قضا را می‌نوشتم؛شرح برشرایع محقّق و خلاصه». در این صورت لازم است مطلبی را که در کتاب تاریخ شهرضا (بدون ذکر منبع) دربارة امام جمعه خلیل قمشه‌ای آمده، بیان کنیم:

میرزا محمدخلیل امام جمعة قمشه‌ای، عالم فاضل جلیل از اجلّة علماء و سادات در محل خود مرجع شرعیات بوده؛ در اصفهان تحصیل نموده و پس از وفات در حجره‌ای در جنب حرم امامزاده شاهرضا مدفون گردیده. کتب زیر از اوست: 1ـ حاوی مدارک الاحکام در شرح شرایع الاسلام در شش جلد که به همّت علاّمه متتبع بصیر آقای حاج شیخ آقابزرگ تهرانی پاکنویس شده است.]منبع(؟) شاید شفاهی(؟)[ 2ـ کتابی در نماز جمعه و وجوب عینی آن؛ ملمّع (به فارسی و عربی).[13]

در ذریعه آمده است:‌

شرح شرائع... شاید همان حاوی مدارک الاحکام باشد که نسخة آن در کتابخانة ما (یعنی آقابزرگ)[14]هست. برخی مجلدات آن به خطّ مؤلّف آن مولی مهدی قمشه‌ای اصفهانی است که در حوالی 1280 در اصفهان درگذشته است. [چه نسبتی میان این دو گزارش هست؟ شاید چیزی در آن خلط شده باشد.]

در نقباء[15]که خلیل‌های متوفّای قرن چهاردهم هستند، از شخص مورد نظر ما یاد نشده است.



یادداشت محمد خلیل دربارة قحطی

خواهیم دید که این یادداشت را محمد خلیل در 29 ربیع‌الاوّل سال 1288 هجری قمری نوشته است. این یادداشت در پشت نسخه‌ای از شرح لمعه که اکنون در کتابخانة مدرسه صدر بازار اصفهان نگهداری می‌شود، درج گردیده است.

اما جالب است که وی مشابه همین یادداشت را گویا پشت نسخة دیگری که در تفسیر بوده، نوشته بوده است.[16] نسخة یاد شده که در اختیار یکی از نوادگان وی با نام حجت الاسلام و المسلمین حاج سیدمهدی امامی (در شهرضا در سن 82 سالگی) نگهداری می‌شود، به رؤیت آقای مسیح‌الله جمالی نویسندة کتاب تاریخ شهرضا رسیده و چند سطری دربارة محتوای آن گزارش شده است.

ایشان نوشته است:

... چنین مسطور است که قحطی از سال 1286 آغاز و در سال 1288 به اوج خود رسیده و جمع کثیری را تلف نموده است و مقدّماتی داشته؛ نظیر باریدن تگرگ بسیار درشت و از بین بردن محصولات کشاورزی و باریدن برف‌های رنگی (سرخ و سیاه) و کم‌شدن آب و خکشیدن قنوات و قوس و قزح و آثاری دیگر. بنابه‌نوشتة صفحات آخر آن تفسیر، کار قحطی آن‌چنان سخت شده که آدم‌خواری رواج یافته و بعضی افرادی را به عنوان فروختن چیزی به آن‌ها، به درون خانه برده؛ بر سر او ریخته و بعد از قتل او را می‌خورده‌اند و بسیاری از اطفال را که دزدیده و خورده شده بودند و جانوران از حلال گوشت و حرام گوشت همه تمام شدند. شاعری در این باره گفته است: زمانی که آدم‌خوری باب گشت / ز هجرت هزار و دویست است هشتاد و هشت.[17]

در مقایسه میان این گزارش و متن مورد بحث، معلوم می‌شود که تفاوت‌هایی میان آنچه در پشت تفسیر مورد نظر بوده، با آنچه در اینجا آمده، وجود دارد؛ گرچه بیشتر آن‌ها مشترک است.

متن بازخوانی شدة یادداشت

از جمله وقایع عجیبه که در ایام این احقر محصلین شریعت حضرت سید المرسلین ـ صلوات الله علیه ـ واقع شد، این بود که در شب چهارشنبه شهر جمادی الاولی سنه 1284 تقریبا دو ساعت قبل از صبح، ناگهان تمام ستاره‌های آسمان برهم ریخت و شهاب از هر طرف بحدی بود که گویا تمام آسمان و زمین روشن شده؛ صد هزار هزار شهاب بل متجاوز، بر یکدیگر ریختند. روی زمین در شب ظلمت روشن شد؛ مثل روز. تا یک ساعت به همین نحو بود. تمام شد. تمام منجمین و عقلا متحیر شدند که چنین قضیه هرگز ندیده و در]ا[ین تاریخ نشنیده. دو سال بعد در شب چهارشنبه بیست و چهارم شهر جمادی الاولی 1286 اول طلوع فجر حمرتی از مشرق ظاهر شد که نصف آسمان تا نقطه جنوب غرمز[18] شدید بود. بعد از آن قدری هوا زرد شد. بعد از آن قریب به طلوع شمس، سفیدی بسیار شدیدی غیر از متعارف آفتاب طالع شد؛ بی‌نور و منکدر تا دو سه ساعت هنگام غروب که به همین نحو تمام مغرب و عالم غرمز می‌شد و سرخی ظاهر می‌شد؛ به‌حدی که همه دیوارهای عمارات سرخ بود تا سه روز به‌همین دستور، و در این دو علامت مردم متحیر بودند. تقریباً شش ماه بعد از آن، هوا منکدر شد و ابر شد و خاک سرخی شورمزه از آسمان بارید و تمام اصفهان و نواحی آن از آن خاک که به‌قدر دو سه ساعت از آسمان به‌زیر می‌آمد محصولات و اشجار آنها تباه و فاسد شد و در همان سال عید نوروز بعد از آن مطابق روز عید غدیر شد؛ عیدین در یک روز.

اول سال سنه1287 اجناس گران شد. از اول شهر محرم الحرام 1287 روز به‌روز بر ازدیاد بود؛ به‌حدی که اهل اصفهان و نواحی آن، گوشت مردار و حیوان حرام‎گوشت می‌خوردند و خون مذبوح را می‌خوردند. جنس به‌حدی شد که نان یکمن چهار قران؛ برنج یک من شش قران، بهشت قران هم رسید. در بعضی از نواحی از تلگراف فهمیدند که در همه عالم و هفت فرنگ و هند و روم، چنین است بلکه بدتر. در مکه و شامات، گندم خرواری هشتاد تومان تا صد و بیست تومان. در شهر مصر، نان یکمن یک تومان؛ در شهر یزد یکمن هشت قران؛ در خراسان و مشهد مقدس شش قران.

بسیاری مردم مردند و قشمه اصفهان هشت‎صد نفری بحساب، بلکه هزار متجاوز، از گرسنگی مردند. آخر سال کار بجایی رسید که اطفال خود و دیگران بسیار خوردند و طول کشید تا حین تحریر که اندک تنزل کرده و اصفهان نان یکمن دو قران شده؛ یک سال و دو ماه است شده، و منشأ آن خشکیدن آبها شد و بارش نیامد. روز گذشته که بیست و هشتم شهر ربیع الاوّل سنه 1288 است، عالم ثقة‌ در منزل ما نقل کرد که امروز ضعیفه‌ای را یافتند سه سر طفل را در یکظرف طبخ کرده بود. خواستند او را به قصاص برسانند، گفت: من تا به حال چهل نفر طفل را خورده‌ام. او را کشتند. ضعیفه دیگر طفلشش‎ماهه خود را پخت و خورد. خلاصه اطفال مردم از سر راه‌ها دزدیدند و خوردند.

و روز عید نوروز در بیست و هشتم شهر ذی الحجه الحرام واقع شد. در این سال از جمله نواحی اصفهان دو قریه معظم دهاقان و عطاآباد که صد نهر آب بیش داشتند دو سال است تمام آنها خشک شد. منحصر شد آب خوردن آنها و دواب آنها بیک چاه مرحوم میرزا مهدی‌خان. بعد از دو سال تمام متفرق شدند. بسیاری آنها مردند. قطره‌ای آب از قنات آنها بیرون نیامد.

اما این ضعیف تراب اقدام مؤمنین، اقل محصلین و خدام شریعت حضرت سید المرسلین ـ صلوات الله علیه ـ با قلة بضاعت و عدم زراعت و فلاحت و تجارت، دو عیال یکی مسکن در قمشه، یکی در اصفهان با اولاد متعدد در اصفهان مشغول تحصیل و تدریس و تصنیف بود. اتفاقاً در فقه،کتاب قضا را می‌نوشتم، شرح بر شرایع محقق و خلاصه مداومت داشت؛ مثل سالهای سابق بوده، و اهل در آسودگی بقدر طاقت اعانت بر اطعام فقراء نموده، تاکنون بحمدالله بخیر گذشته و در سال آینده عید نوروز هفتم یا نهم شهر محرم الحرام خواهد شد، و این علامات هر یک علامات ظهور حضرت قائم ـ عجل الله فرجه ـ می‎باشد. اللهم ارزقنا شرف حضوره بحق محمد و آله.

استدعا از برادران دینی و اخلاء روحانی که بفاتحه، احقر را یاد نمایند، اگر مطلع شوند بر این خط. حررت فی 29 شهر ربیع الاول 1288.

حرره محمد خلیل بن عبدالواسع الحسینی عطاآبادی سمیرمی اصفهانی مسکنا.

تحلیل یادداشت

در این یادداشت چند نکتة مهم، مورد توجّه قرار گرفته است. مهم‌ترین آن‌ها برقراری ارتباط بین سه تحوّل و تلاش برای اثبات این ارتباط است؛

نکتة اوّل: پدیده‌های فلکیِ نامتعارف طی دو سال پیش از وقوع قحطی که به تغییر رنگ آسمان و گرد و غبار و سقوط شهاب‌ها و مانند آن مربوط می‌شود؛ دوم: وقوع قحطی که گویا به نظر وی نتیجة آن پدیده‌های فلکی (با ایجاد رابطه میان آن تحوّلات فلکی با کم‎آبی و خشکی) بوده است؛ سوم: علائم ظهور و ارتباط آن با تحوّلات فلکی و قحطی ناشی از آن از طریق روایتی که یکی از علائم ظهور را یکی‌شدن نوروز با محرّم به‌ویژه عاشورا می‌داند. وی توجه داده است که سال بعد یعنی 1289، نوروز مصادف با هفتم یا نهم محرم خواهد شد؛ چنان‌که سال 1287 نوروز با غدیر مصادف بوده است.

موضوع دیگر، پدیدۀ آدمخواری و دیگر مشکلات ناشی از قحطیِ مزبور است که در روایات و گزارش‌های دیگر نیز مورد تأیید قرار گرفته است. این اطلاعات در روایت قحطی قم که مشخصات آن را در آغاز مقاله آوردیم و برخی از گزارش‌های دیگر نیز آمده است. در یادداشت موجود، به‌خصوص، از گزارش یک عالم ثقه دربارة زنی که مدّعی شده چهل کودک را خورده، یاد شده است. از دیگر آثار این قحطی،خوردن خون گوشت مردار و خون مذبوح (خونی که از حیوان ذبح شده خارج می‌شود) بوده است.همچنین این آمار در یادداشت مزبور، دربارة قمشه جالب توجه است که بین هشتصد تا هزار نفر در این قحطی در آنجا درگذشته‌اند.

در این یادداشت چند اطلاع دربارة نویسنده و محیط وی آمده که قابل تآمّل است. اوّلاً نشانگر ارتباط نزدیک مؤلّف با عطاآباد است. وی گرچه در قشمه و اصفهان بوده، اما لحن وی نشان می‌دهد که اطلاعات ریزی از عطاآباد دارد. به علاوه در نامش تصریح شده که عطاآبادی است. منطقة قمشه، دهاقان و عطاآباد در آن زمان به عنوان سمیرم سفلی شناخته می‌شده و بنابراین علاوه بر عطاآبادی، سمیرمی هم به القاب او اضافه شده است. در القاب وی، لقب حسینی هم آمده که نشان از سیادت او دارد. اما هیچ توضیحی دربارة نسب وی و به‌خصوص اینکه او از اولاد میرزا مهدی‌خان است، ندارد؛ البته جای یادآوری آن هم نبوده است. درباره خودش این را هم افزوده است که دو همسر داشته؛ یکی در قمشه و دیگری در اصفهان و گویا از هرکدام اولادی داشته است. وضع مالی وی در این قحطی،نابسامان نشده و حتی او توانسته است به اطعام فقرا نیز بپردازد. بنابراین بوده‌اند کسانی که در این شرایط توانسته‌اند به آسانی، شرایط به وجود آمده را پشت سر بگذارند. کار وی به عنوان یک فقیه باید تدریس بوده باشد. وی به یک یا دو اثر نگارشی خود توجه داده که شرح شرایع محقّق و خلاصه است که تعبیر «خلاصه»، مبهم به نظر می‌رسد. اگر کلمة «خلاصه» اشاره به خلاصة علاّمه باشد که کتابی در رجال است؛ اگر هم این کلمه، علاّمه خوانده شود، عبارت نامفهومی خواهد بود. ممکن است قبل از کلمة علاّمه، نام کتابی از قلمش افتاده باشد؛ یعنی کتابی از کتب علاّمه را شرح می‌کرده است.

وی اشاره کرده که در عطاآباد، چاهی به نام چاه میرزا مهدی‌خان بوده است. بنابراین در اصلِ اینکه میرزا مهدی‌خانی در آنجا بوده، تردیدی نیست. اینکه اصل و نسب او چه بوده، اطلاعی به دست داده نشده است. اطلاع دیگر وی دربارة روستای عطاآباد آن است که بیش از یکصد نهر آب در دو قریه معظم دهاقان و عطاآباد بوده که در سال‌های 1287 و 1288 خشک شده و مردم تنها آبِ خوردن خود را از چاه میرزا مهدی‌خان تهیه می‌کرده‌اند. اطلاعات دیگری نیز دربارة قیمت اجناس در جریان قحطی در این یادداشت وجود دارد. این اجناس شامل مایحتاج عمومی است که عمدۀ آن‌ها گندم و نان است. از برنج نیز یاد شده که جالب می‌نماید. اشارة وی به مقایسة قیمت اجناس مزبور در بلاد مختلف نیز قابل توجه است. وی می‌افزاید که به‌وسیلة تلگراف، معلوم شده که قحطی به نقاط دیگر، از جمله روم یعنی سرزمین عثمانی و شام و مکه نیز سرایت کرده است؛ تعبیر «هفت فرنگ» او، اگر درست خوانده باشیم برای نگارندة این سطور مبهم است.

[1].بندرعباسی، محمدعلی‌خان، سفرنامة سدیدالسلطنه کبابی، ج1(تهران: به‌نشر، 1362)؛ ص 7.

[2]. برای نمونه بنگرید به: http://www.ataabad.com

[3]. سلیمانی، سیداحمدرضا، شجره‌نامۀ سلسلۀ جلیلۀ محمدی سادات حسینی مرعشی اصفهان و عطاء‌آباد، خاندان‌های میرعبدالواسع (اصفهان: ناشر مؤلّف، 1383)؛ ص 14.

[4]. مرسلوند، حسن،زندگی‌نامۀ رجال و مشاهیر ایران، ج4(تهران: الهام‌، 1376)؛ ص 200.

[5]. تهرانی، شیخ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، به تصحیح علینقی منزوی(تهران: انتشارات دانشگاه تهران،1372)؛ صص 756 ـ 753.

[6]. تربیت، محمدعلی،دانشمندان آذربایجان(تبریز: بنیاد کتابخانة فردوسی، بی‌تا)؛ ص 122.

[7].سلیمانی، همان؛ ص 123.

[8]. این نکته، یعنی امامت جمعه، روی سنگ قبرش آمده است.

[9]. همان؛ ص 130.

[10]. همانجا.

[11].کذا. مصراع سوم، نامفهوم است.

[12]. فهرست نسخه‌های خطّی کتابخانۀ آیة‌الله گلپایگانی،(سه جلدی) ج1 (قم: کتابخانة آیة‌الله گلپایگانی)؛ ص 40.

[13]. جمالی، مسیح‎الله، تاریخ شهرضا (قم: اسماعیلیان دهاقانی، 1374)؛ صص 288 ـ 287.

[14]. تهرانی، الذّریعه الی تصانیف الشیعه، ج 13 (قم: اسماعیلیان، بی‌تا)؛ ص 317.

[15]. همو، نقباء البشر(مشهد: دارالمرتضی، 1404هـ.ق.)؛‌ صص 709 ـ 701.

[16].از بیت آقای حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعلی فرزند سیدمهدی امامی سراغ این تفسیر را گرفتیم. خبر رسید که چند سال قبل، چند نفر با ادّعای اینکه از طرف یکی از کتابخانه‌های بزرگ قم هستند، آمده و برخی از کتاب‌ها را برده‌اند که یکی از آن‌ها همین تفسیر بوده است. بعداً نیز خبری از آنها نرسیده و گویا به دروغ این ادّعا را کرده بودند؛ مع‌الأسف خبری از این نسخه نیست.

[17].جمالی، همان؛ ص 585.

[18]. قرمز.
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

شیخ محمد خالصی و افکار انقلابی او در سال 1301 ش

رسول جعفریان

زمانی که علمای عراق از جمله محمد مهدی خالصی ـ پدر شیخ محمد ـ به ایران تبعید شدند، مرحوم خالصی با پدر

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

منابع مشابه بیشتر ...

ریاض الجنه زنوزی اثری دایرة المعارفی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی

رسول جعفریان

در زمستان سال 1402 موفق شدیم یک چاپ عکسی از کتاب ریاض الجنه زنوزی که اثری دایره المعرافی در حوزه فره

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک