۷۲۰۶
۰
۱۳۹۲/۱۰/۲۱

نسخه ای نفیس از مثنوی معنوی از شیرازِ سده سیزدهم

پدیدآور: سید محمدحسین حکیم

خلاصه

مثنوی معنوی مولوی از زمان سرایش تاکنون همواره مورد توجه هنرمندان بوده و همین امر باعث شده تا نسخه‏های پرآرایش و نفیس فراوانی از آن بر جای بماند.

مثنوی معنوی مولوی از زمان سرایش تاکنون همواره مورد توجه هنرمندان بوده و همین امر باعث شده تا نسخه‏های پرآرایش و نفیس فراوانی از آن بر جای بماند. یکی از این نفایس دستنویسی است که به شماره 21127 در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می‏شود و تمام کارهای کتابت و تذهیب و جلدسازی آن در شیراز سده سیزدهم انجام گرفته و در واقع نمایانگر هنر قاجاری این شهر است. در واقع به قرینه آن که کاتب و صحاف نسخه شیرازی‏اند می‏باید دیگر مراحل فراهم‏سازی نسخه مانند ساخت کاغذ و مرکب را نیز اثر هنرمندان این شهر دانست.

در این جا برای معرفی نسخه، نخست به شرح حال ودیگر آثار محمدابراهیم منعم شیرازی (کاتب نسخه) و آقا لطفعلی صورتگر شیرازی (صحاف آن) اشاره می‏کنیم و سپس مشخصات خود نسخه.

 

محمدابراهیم منعم شیرازی

از زندگی کاتب نسخه یعنی محمدابراهیم بن محمدعلی بیگ منعم شیرازی اطلاع زیادی نداریم. پدرش پیشخدمت حسینعلی میرزا فرمانفرمای فارس بود و بعد از درگذشت پدر و انقلاب امور فرمانفرما، در انزوا روزگار گذراند. منعم روحیه درویشی داشت و «دست ارادت به مرحوم سکوت[1] داده» بود.[2] نستعلیق را خوب می‏نوشت و «معیشت خود را از نگاشتن کتاب می‏داشت»[3] و در خط شاگرد وصال شیرازی بود.[4] بنا بر نوشته میرزا حسن فسایی در محله شاه شیراز می‏زیست و از اعیان آن جا به شمار می‏رفت. [5]

از زمان تولدش اطلاع دقیقی نداریم اما فرصت شیرازی درباره وفات او می‏نویسد: «در سنه 1297 این فقیر در صحن بی بی دختران عبور می‏نمود. وی را دیدم بر سر قبری نشسته، در حالتی که حفّار، آن قبر را حفر می‏کرد. پس از اظهار مهربانی، فرمود این قبر را به جهت خود آماده می‏نمایم و تاریخ فوت خود را یا غفور (1297) دیده‏ام. پس از این مطلب، چند روز دیگر، از جهان فانی به سوی دار باقی رخت برکشید و در آن قبر مزبور مدفون شد».[6]

وی شاعر هم بود اما از سروده‏هایش جز چند قطعه، چیز بیشتری در دست نداریم. [7] همانها هم در ضمن شرح حالش در تذکره‏ها نقل شده وگر نه به احتمال فراوان دیوان اواصلا جمع آوری نشده باشد.[8]

از سوی دیگر هر چند نوشته‏اند منعم زندگی خود را از دریافت «حق الکتابه»[9]می‏گذراند اما اکنون تنها 5 نسخه به خط او می‏شناسیم.[10]

یکی از خصوصیات منعم در کتابت نسخه‏ها، افزودن انجامه منظومی در پایان نسخه‏هایی است که کتابت می‏کرده. همه نسخه‏هایی که به خط او می‏شناسیم این خصوصیت را دارد که من متن انجامه آنها را در ضمن معرفی نسخه‏ها آورده‏ام.

 

1. گلشن راز

نوشته محمود بن امین الدین شبستری (730ق)

موجود در دانشگاه اصفهان، ش 259.

تقدیم شده به مشیرالملک در سال 1285ق.[11]

انجامه:

کاتبه قائله در وصف کتاب مستطاب و اوصاف بلا گزاف جناب جلالت مآب مشیرالملک اطال الله بقاه گوید:

 

سخندانی سخن سنجی سخن ساز
 

 

بیانی کرده نامش گلشن راز
 

در او گلهای معنی بی‏شماره
 

 

نهاده سر به هم از هر کناره
 

ز هر سو عندلیبی نکته‏پرداز
 

 

سرایان بر گل باغش به آواز
 

سخن ز انجام و از آغاز گوید
 

 

گهی بی‏پرده گاهی راز گوید
 

همی ‏گوید که دل با مهر حق بند
 

 

که حق بهتر بود از خویش و پیوند
 

نمی‏گوید به ترک مردمان گوی
 

 

که مردم‏دار می‏باید خداجوی
 

نه آخر جایگاه حق بود دل
 

 

خدا جوئی ز دلها مهر مگسل
 

نه حق‏جوئیست در بر خلق بستن
 

 

به خلوت رفتن و تنها نشستن
 

میان جمع باش و با خدا باش
 

 

خدا جوئی به هر دل آشنا باش
 

نشان حق‏پرستی پاس خلق است
 

 

نه در سجاده و تسبیح و دلق است
 

اگر خلق خدا را شاد داری
 

 

ز قید رنج و غم آزاد داری
 

دلت از بند غم آزاد گردد
 

 

روانت در دو عالم شاد گردد
 

خدا را در عمل بهتر توان یافت
 

 

بسا کس کز عمل باغ جنان یافت
 

عمل کز خدمت سلطان و میر است
 

 

برای حق چو باشد دلپذیر است
 

ندانی گر طریق بنده بودن
 

 

توانی کی خداوندی نمودن
 

چو آصف باش اندر شغل دیوان
 

 

که بندی چون سلیمان دست دیوان
 

مگو عقبی بود در ترک دنیی
 

 

که از دنیی توان هم یافت عقبی
 

بیاموز از مشیرالملک طاعت
 

 

اگر داری به طاعت استطاعت
 

به کار خلق باشد رنج بردار
 

 

بود این کار نیکوتر ز هر کار
 

نبستن در به روی دشمن و دوست
 

 

نکو رسمی ‏بود وین خاصه اوست
 

به وقت جود بحر بیکنار است
 

 

به گاه حلم کوه استوار است
 

دهد خواهنده را پیش از تقاضا
 

 

دهد خواهنده را پیش از تقاضا
 

نوازد از کرم بیمایگان را
 

 

همان خویشان و هم همسایگان را
 

چو از تعمیر دلها دل بپرداخت
 

 

رباط و مسجد و تالابها ساخت
 

مگر یک دم برآساید روانی
 

 

شود آسوده خاطر خسته جانی
 

نشانده بس درخت سایه افکن
 

 

که اندر سایه‏اش گیرند مسکن
 

فزونتر ز آن درختان ثمردار
 

 

به کام دوستان بیرنج و تیمار
 

عدو را نیز از باغش نصیب است
 

 

نه تنها میوه‏اش قسم حبیب است
 

همان ویرانه‏ها آباد دارد
 

 

گروهی را ازین ره شاد دارد
 

به زرعش دل کشد پیوسته از این
 

 

که باشد حاصلش وقف مساکین
 

ره و رسم جوانمردی همین است
 

 

اگر شاه ار گدای ره‏نشین است
 

به جز اینها بود چندین خصالش
 

 

که در هر یک نباشد کس همالش
 

وفا را طالبی بگذر به سویش
 

 

حیا را شایقی بنگر به رویش
 

به وصفش هر چه گفتم راست گفتم
 

 

که خود دیدم نه از غیری شنفتم
 

به صدق قول من صابر[12] گواه است
 

 

که هم از اهل دل هم ز اهل راه است
 

کس ار منکر بود زین گفتگویم
 

 

بگو مردانه گوید روبرویم
 

که سرافکنده دارم پیش جمعش
 

 

زبان برّم به تیزی همچو شمعش
 

شب عید است و هر کس را نیازی
 

 

بود در کف پی مردم نوازی
 

نیاز منعم ما گوهری چند
 

 

بود گر لایق بزم خداوند
 

امیدم کز عنایت درپذیرد
 

 

اگر چه کم بود او کم نگیرد
 

 

عناوین معمولا به شنگرف و کمتر به لاجورد و زنگار درون کتیبه‏های حل کاری طلا، متن عناوین پیش از آن که داخل این کتیبه‏ها نوشته شود به خطی ریز در حاشیه صفحات نوشته شده بود. کار طلایی‏سازی این کتیبه‏ها چندان با دقت انجام نشده است. صفحه اول سرلوح مذهب و مرصع با کتیبه‏ای کوچک که نام کتاب به شنگرف داخل آن نوشته شده است. همه صفحات مجدول به چند لایه جدول طلا و شنگرف و مشکی، با کمنداندازی، فاصله بین ستون اشعار جدول زرین محرر، آغاز و انجام نسخه مهر ژلاتینی کتابخانه دکتر کارو میناسیان در اصفهان به انگلیسی، پشت برگ آخر نسخه کسی نام کتاب و کاتب را نوشته است: «گلشن راز به خط میرزای منعم به تاریخ شهر ذی‏حجه 1285 به رسم هدیه داده» (این یادداشت بدون امضا به خط مشیرالملک است که نسخه برای او کتابت شده). رکابه‏دار.

44 برگ، 14 سطر، 14*5/21 سم.

جلد: میشن سرخ، با دو جدول طلایی، یکی ساده و دیگری زنجیره‏دار.[13]

 

2. چهار مقاله

نوشته احمد بن عمر بن علی نظامی عروضی سمرقندی (زنده در 547ق)

موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ش 4708.

تقدیم شده به طهماسب میرزا مؤیدالدوله (1297ق) که بین سالهای 1269-1275ق به مدت شش سال و مجدداً 1277-1285ق حاکم فارس بود[14] و این نسخه با آن که تاریخ کتابت ندارد اما باید در اوایل دوران دوم امارت او کتابت شده است. چه کاتب در ابیاتی به این موضوع تصریح می‏کند:

 

مصلحت را اگر دو روزی شاه
 

 

خواند از آن جانبش شگفت مدار
 

خواست تا قدر او فزون دانند
 

 

رو بدان سو کند چو دیگر بار
 

یا که دلگیر یافت ز آن ملکش
 

 

خواستش بهتری دهد ز دیار
 

 

متن کتاب در صفحه 177 به پایان می‏رسد و پس از آن دو افزودگی از کاتب در مدح مؤیدالدوله دارد: یکی ترکیب‏بندی از او (ص 179- 185) با مطلع:

یغمای صبر و تاب ز دلها چه می‏کنی   کــشور بود از آن تو یغما چه می‏کنی

و دیگری قصیده‏ای که حکم انجامه کاتب را دارد (ص 186-190) و همانند دیگر نسخه‏هایی که منعم کتابت کرده در پایان نسخه نوشته شده است:

کاتبه قائله در مدح آفتاب جهانتاب اوج امارت و فرمانفرمائی شاهزادۀ آزادۀ والاتبار سرکار امیرزاده اطال الله بقاه گوید:

 

خوش بود باده خاصّه از کف یار
 

 

خاصه ایّام عید و فصل بهار
 

خاصه با لعبتان سیمین تن
 

 

خاصه با شاهدان شیرین کار
 

خاصه با لحن بلبل و قمری
 

 

خاصه با بانگ بربط و مزمار
 

خاصه در فارس خاصه در شیراز
 

 

خاصه وقت فراغ و امن و قرار
 

خاصه عهد مؤیدالدوله
 

 

میر دریا نوال شیر شکار
 

خاصه اکنون که مژده داد سروش
 

 

کآمد از راه موکب سالار
 

فخر دوران امیرزاده کزوست
 

 

نخل امِّید عالمی بر بار
 

حق فرستاد بر به ما رحمت
 

 

رحمت حق ببین و می بگسار
 

آن که هرگز ندیده چشم فلک
 

 

در سخا و سخن چنو دیّار
 

هم هنرمند و هم هنرپرور
 

 

هم نکوکار و هم نکوکردار
 

با بلندی به خاکساری جفت
 

 

با بزرگی به بردباری یار
 

حضرتش قبله اولوا الالباب
 

 

درگهش کعبه اولوا الابصار
 

بس که حاجی ز دولتش سکّان
 

 

بس که ناجی ز همّتش زوّار
 

کیسه او و کاس درویشان
 

 

دایم این خالی است و آن سرشار
 

نه همین من ازو به سور قرین
 

 

نه همین من ازو به عیش دوچار
 

ای بسا کز عطاش کامروا
 

 

ای بسا کز سخاش برخوردار
 

کامکاران او فزون ز حساب
 

 

بختیاران او برون ز شمار
 

چون خلیل ار نهد به آتش رو
 

 

ز آب لطفش فسرده گردد نار
 

تربیت را به خار اگر نگرد
 

 

تا ابد شاخ گل دمد از خار
 

سایه گر افکند به خاره ز مهر
 

 

پربها گوهری شود شهوار
 

نیست گر باورت یکی بنگر
 

 

عرصه گرمسیر و صفحۀ لار
 

عرصه کز تفش بسوزد مرغ
 

 

در هوایش اگر شود طیّار
 

خطّه کاهل دوزخ از خلقش
 

 

چون بهشتی ز دوزخی بیزار
 

ور به عهدش اگر بدانت گذر
 

 

ور به عصرش اگر بدینت گذار
 

بشکفد ز آن گلت چو غنچه به باغ
 

 

واشود زین دلت چو گل به بهار
 

مصلحت را اگر دو روزی شاه
 

 

خواند از آن جانبش شگفت مدار
 

خواست تا قدر او فزون دانند
 

 

رو بدان سو کند چو دیگر بار
 

یا که دلگیر یافت ز آن ملکش
 

 

خواستش بهتری دهد ز دیار[15]
 

یا ز هجران خود فگارش دید
 

 

خواست شادش نماید از دیدار
 

پس این پرده هست حکمتها
 

 

باش تا پرده برفتد از کار
 

باش تا آیدش ز یاری شاه
 

 

تحفه از روم و هدیه از بلغار
 

باش تا از عنایت خسرو
 

 

باج گیرد ز خلّخ و فرخار
 

باش تا آیدش ز شه یرلیغ
 

 

که چنان کت هواست دست برآر
 

بیخ ظلم و ستم ز ملک بکن
 

 

تخم عدل و کرم ز مهر بکار
 

هر که جز بر مراد شه گردد
 

 

گر همه چرخ ازو برآر دمار
 

شاه دانا مگر نمی‏داند
 

 

که چو او نیست هیچ ملک مدار
 

نوز از برق تیغ جان سوزش
 

 

خیزد از بحر جای موج شرار
 

نوز از سهم تیر دلدوزش
 

 

میکند خصم کینه‏توز فرار
 

نوز از بیم آتش قهرش
 

 

ماهیان را در آب نیست قرار
 

به مصاف عدو ز جولانش
 

 

به فلک می‏رود هنوز غبار
 

زهره پردلان ز بس که درید
 

 

آبگون دهره‏اش در آن پیکار
 

لای آن بحر گشت چون زرداب
 

 

خاک آن دشت گشت چون زنگار
 

آنچه او کرد در دو مه کم و بیش
 

 

با چنان خوار مایه فوج و سوار
 

نکند کس به سالهای دراز
 

 

با دو صد دشت لشکر جرار
 

افتخار است ملک ایران را
 

 

پس از آن گیر و دار بر امصار
 

سرشمار است بر عرب ز عجم
 

 

بعد از آن فتح تا به روز شمار
 

ای به عهد تو شهرها آباد
 

 

وی به شهر تو عهدها ستوار
 

با ولای تو سختها آسان
 

 

بی‏رضای تو سهلها دشوار
 

نه عجب گر به دوستی خیزد
 

 

در زمان تو دشمن بدکار
 

نه شگفت ار به راستی پوید
 

 

در اوان تو چرخ کج رفتار
 

در زمان تو غیر زلف بتان
 

 

در دیار تو غیر چشم نگار
 

نه کسی را به کس دل بیداد
 

 

نه دلی را به دل سر آزار
 

آن هم ایدون ز خوف تو در تاب
 

 

آن هم ایدر ز بیم تو بیمار
 

آن هم ایدر ز بیم تو بیمار
 

 

کآب حیوانش ریزد از منقار
 

چون عقابیست تیر دلدوزت
 

 

کش بود مرغ جان خصم شکار
 

نیزه‏ات اژدریست کژدم نیش
 

 

خنجرت کژدمیست اژدرخوار
 

نه ز خواهنده‏ات بهم ابرو
 

 

نه ز جوینده‏ات نهان رخسار
 

نه ز سائل به حاجبت آژنگ
 

 

نه ز حاجب به سائلت آزار
 

نه چو آنان کشان ز مفلس ننگ
 

 

نه چو آنان کشان ز مسکین عار
 

باد سیّار و ثابتت در حکم
 

 

تا زمین ثابت و فلک سیّار
 

منعما غایبانه مدحت میر
 

 

نکند چون تو کس به لیل و نهار
 

تا حضوریت نیز دست دهد
 

 

به دعایش ز صدق دست برآر
 

به دعایش ز صدق دست برآر
 

 

کردگارش معین و خسرو یار
 

 

عناوین و عبارات عربی شنگرف، همه صفحات جدول‏کشی شده با زر و لاجورد محرر و دارای کمند، ابیات فارسی داخل کتیبه‏های زرین، همه صفحات نقره‏افشان، جزوها 8 برگی، رکابه‏دار، ابتدای نسخه یک برگ الحاقی حاوی معرفی کتاب و کاتب به خط باستانی راد.

97 برگ، 19*11، 12 سطر، 6*11.

جلد: میشن سرخ، با دو جدول طلایی، یکی ساده و دیگری زنجیره‏دار. درون جلد کاغذ ابر و باد.[16]

 

3. دیوان منوچهری

موجود در کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش 1074.

سال کتابت و مهدی الیه این نسخه مشخص نیست. ابن یوسف شیرازی در فهرست مجلس، ج 3، ص 315 حدس زده نسخه برای فرهاد میرزا نوشته شده باشد. اما از آن جا که عنوان قصیده و القاب ذکر شده در آن همانند نسخه پیش است به احتمال قوی حدس می‏زنم این نسخه نیز به مؤیدالدوله تقدیم شده باشد. نسخه در آستانه ورود امیرزاده به شهر فارس نوشته شده است که اگر منظور همان مؤیدالدوله باشد یکی از سالهای 1269 یا 1277ق تاریخ کتابت آن خواهد بود.

انجامه:

کاتبه قائله در صفت کتاب و مدح گوهر کان کرامت و جوهر تیغ شهامت، مصدر جود و عطا معدن فضل و سخا، شاهزادۀ آزاده سرکار امیرزاده ایده الله بنصره و مد عصره گوید:

 

بستم کمر چو از پی تحریر این کتاب
 

 

آمد مرا به گوش دل از غیب این خطاب
 

کای همچوخط عارض خوبان خط توخوش
 

 

چون دولت وصال بتان نغز و دیریاب
 

بردار خامه را و بیارای نامه را
 

 

کاین دفتری شگرف وکتابیست مستطاب
 

دستت اگرچه نیست به فرمان و دل به جای
 

 

از رنج بیشمار وز اندوه بیحساب
 

لیکن یکی به حکم ضرورت بگیر کلک
 

 

کآسان‏تر از سؤال بود رنج اکتساب
 

در کار این کتاب تکاهل روا مدار
 

 

زیرا کز این کتاب شود بر تو فتح باب
 

گفتم که از کجا ز که بگشاید این گره
 

 

گفت از امیرزاده بزرگ فلک جناب
 

میری که از عطایش یک شهر کامروان
 

 

میری که از سخایش یک ملک کامیاب
 

دریا دل و سحاب کف و آسمان سریر
 

 

روشن روان وخوش منش و آفتاب تاب
 

نظمش همه بدیهه و نثرش همه بدیع
 

 

فعلش همه ستوده و گفتش همه صواب
 

زو دوست ارجمند و عدو زار و دردمند
 

 

چون مه ز آفتاب و چو کتّان ز ماهتاب
 

هر مفلسی که برد به درگاه او نیاز
 

 

چندان نصیب یافت که کامل شدش نصاب
 

درپیش شیخ وشاب ز شفقت کشیده خوان
 

 

بر روی خاص وعام ز رحمت گشاده باب
 

باشد حساب در همه کارش به اتفاق
 

 

الا عطای او که برونست از حساب
 

از روی تربیت به غراب ار نظر کند
 

 

بازی شود غراب و زند پنجه با عقاب
 

ور باز را ز چشم عنایت بیفکند
 

 

مسکین چنان شود که فرو ماند از غراب
 

از قهر اگر به بحر زند تیغ شعله‏خیز
 

 

گردد به قعر بحر دل ماهیان کباب
 

وز مهر اگر به معدن گوگرد بگذرد
 

 

اندر نهاد آن شود آتش بدل به آب
 

خنگش سبک گذر کند از اوج آسمان
 

 

سست ار کند عنان وگران سازدش رکاب
 

از یک نظر ز روی فراست دهد تمیز
 

 

اعمال خلق را چو ترازوی احتساب
 

آن را که هست لایق شفقت کند نواخت
 

 

و آن را که مستحق عقوبت کند عقاب
 

جز او که گفتنش همه بر منهج درست
 

 

جز او که رفتنش همه بر جاده صواب
 

کم رهروی که ره نزدش دیو در طریق
 

 

خاصه به عهد مهتری و دوره شباب
 

چونان ندیده‏ایم جوانی به رای پیر
 

 

چندان که دیده‏ایم به آفاق شیخ و شاب
 

آن گونه چشم فتنه به عهدش به خواب رفت
 

 

کش دیده باز می‏نشود تا ابد ز خواب
 

چرخ است اگر به دوره او سرکشی به پای
 

 

ماه است اگر به کشور او شبروی به تاب
 

گردون اگر به پایه شود خصم دولتش
 

 

دورانش از مجرّه به گردن نهد طناب
 

تنها نه فخر او بود از باب و جد به جاه
 

 

او هم بود به فضل و هنرفخرجد و باب
 

ای آن که نیست چون تو هنرپروری به دهر
 

 

هر جا هنروری بودش از تو فر و آب
 

مقدار اهل فضل تو دانی که فاضلی
 

 

آری محک شناسد مقدار زر ناب
 

منعم همیشه می‏طلبید از خدا به خلق
 

 

فرماندهی بصیر و هنرسنج و ذو لباب
 

عمری بدین طلب به سر آورد روزگار
 

 

تا رفته رفته دعوت او گشت مستجاب
 

فضل خدای بود و عنایات پادشاه
 

 

کافتاد سایه تو بدین کشور خراب
 

از لطف شاه و همت شهزاده باز فارس
 

 

آباد گشت و مردمش از بخت کامیاب
 

گفتم نخست تهنیتی بایدم نمود
 

 

بهر ورود موکب فیروزی انتساب
 

لیکن نبود قسم من از بخت واژگون
 

 

کت خدمتی کنم بسزا مدحتی صواب
 

زان پیشتر که عزم تو این سو کشد عنان
 

 

پامال رنج کرد مرا دهر چون رکاب
 

سالی فزون بود که ز آسیب درد و غم
 

 

بی خویش ودنگ وگیجم وسرگشته چون مصاب
 

باری دعا چو بی‏غرض و مدح بی‏ریا
 

 

با دولت حضور بود خلوت غیاب
 

بادت هماره اختر اقبال با فروغ
 

 

چندان که با فروغ مه از نور آفتاب
 

آن را که مهر همچو تویی نیست در نهاد
 

 

گردد به کام زهر مذابش شراب ناب
 

 

دارای دو سرلوح مذهب و مرصع نفیس در آغاز نسخه: یکی صفحه اول که آغاز مقدمه رضا قلی هدایت بر دیوان منوچهری است با طلااندازی بین سطور و نقوش اسلیمی و خطایی نفیس در حاشیه صفحات اول و دوم. دیگری در صفحه هفت آغاز اشعار منوچهری با دو کتیبه که در اولی نام کتاب: «دیوان افصح المتکلمین» و در دومی بسمله نوشته شده است. همه صفحات جدول‏کشی شده با طلا و لاجورد محرر، کمنداندازی شده، صفحات نقره‏افشان، عناوین شنگرف و گاهی به لاجورد، لغات دشوار متن در حاشیه صفحات معنا شده‏اند. حاشیه بالایی صفحات آبخورده و آسیبدیده، یادداشتهای صفحه عنوان پاک شده است. رکابه‏دار.

یک، 135، یک برگ، 17*11، 12 سطر.

جلد: تیماج سرخ، با گره‏های ضربی در حاشیه.[17]

 

4. مثنوی معنوی

موجود در کتابخانه اصغر مهدوی تهران، ش 13، نستعلیق، ربیع الاول 1261ق، جلد روغنی، شامل هر شش دفتر.[18]

ابتدای هر دفتر سرلوح مذهب و نفیسی کشیده شده که از هر نظر شبیه سرلوحهای مثنوی کتابخانه مجلس است و نشان می‏دهد هر دو به دست یک نفر ساخته شده‏اند با این تفاوت که تزئینات نسخه مجلس دقیقتر و نفیستر است.

انجامه این نسخه چنین است: «حسب الامر سرکار عظمت مدار کیوان اقتدار، ثریا سریر برجیس دبیر، گردون رخش عمان بخش، بانی بنیان مروت و عنوان دیوان فتوت، مفخر اسلاف و مهتر اخلاف، رافع رایات مجد و کرم و دافع آیات ظلم و ستم، گوهر درج سروری اختر برج مهتری، فخر زمان و کهف امان، ذخیره روزگار و مظهر لطف کردگار، سرکار صاحب.... (نام او پاک شده است)

 

چرخ علی محیط کرم کان معدلت
 

 

ابر سخا جهان هنر منبع وقار
 

روی هدی و بازوی اسلام و پشت دین
 

 

صدر کرام و فخر جهان ملجا کبار
 

 

لا زالت اظلال الطافه علی رؤس الانام و اذیال اعطافه علی الخواص والعوام این کتاب مثنوی مولوی رحمه الله اختتام پذیرفت. کاتبه منعم فی شهر ربیع الاول سنه 1261».

 

آقا لطفعلی صورتگر شیرازی

درباره زندگی این تصویرگر نامی و برجسته سده سیزدهم شیراز یک تکنگاری جامع[19] و چند مقاله و مطلب[20] نوشته شده است که به سختی می‏توان اطلاعاتی بر آنها افزود. مطلب تازه‏ای که در این جا ارائه می‏شود معرفی همین جلد نفیس مثنوی از آثار اوست که تاکنون شناسایی نشده بود.

آقا لطفعلی (1288ق) پرکار بود و هم اکنون نقاشیهای متعدد آبرنگ و رنگ و روغن و سیاه قلم و نقاشی دیواری از او در دست داریم. علاوه بر اینها به ساخت آثار لاکی اعم از جلد و قلمدان و قاب آیینه علاقه داشت و آثار متعددی در این هنر به یادگار نهاد.

آن چه به مناسبت در این جا مورد نظر من است، جلدهای پرآذینی است که او ساخته و مشخصاتشان تا آن اندازه که من یافتم چنین است:

1. جلد قرآن، به خط وصال شیرازی، مورخ 1257ق.[21]

2. جلد قرآن، مجموعه ناصر خلیلی در لندن، مورخ 1269ق.[22]

3. جلد قرآن، کتابخانه ملک، ش 48، مورخ 1271ق.[23]

4. جلد قرآن، کاخ گلستان، ش 654، مورخ 1274ق حسب الامر نظام الملک.[24]

5. جلد مرقع، کاخ گلستان، ش 1530، مورخ رمضان 1276ق.[25]

6. جلد قرآن، کاخ گلستان، ش 655، کتابت شده در سال 1277ق برای ناصرالدین شاه قاجار.[26]

7. جلد مثنوی، به خط محمداسماعیل توحید شیرازی پسر وصال در 1281ق، کتابخانه ملی، ش 1268 / ف.[27]

8. جلد مرقع، کتابخانه اصغر مهدوی، ش 663، بدون تاریخ.[28]

9. جلد مرقع، موزه هنر مشکین فام شیراز.[29]

در دفاتر ثبت کتابخانه مجلس احتمال داده‏اند جلد نسخه شماره 13247 و تذهیبات آن نیز کار آقا لطفعلی باشد اما من در بازدید نسخه رقمی در آن ندیدم.[30]

نسخه مثنوی کتابخانه مجلس شورای اسلامی

این نسخه به شماره 21127 در مخزن نسخ خطی کتابخانه نگهداری می‏شود و به خط نستعلیق ممتاز منعم کتابت شده است. وی نسخه را برای شاهزاده عبدالباقی کتابت کرده و در پایان (برگ 300 پ) منظومه کوتاهی به عنوان انجامه نسخه نوشته است. از این بیت انجامه:

نونــهال گلشن طهماسبی              با روان و دانش جاماسبی

بر می‏آید که این عبدالباقی[31] فرزند طهماسب میرزا مؤیدالدوله (1297ق) است که منعم دو نسخه دیگر هم به نام او استنساخ کرده است.

انجامه

کاتبه قائله در صفت کتاب و مدح آفتاب جهانتاب اوج سلطنت و فرمانفرمائی شاهزاده آزاده والا تبار سرکار امیرزاده اید الله بنصره و مد عصره گوید:

 

کنز اسرار است یکسر مثنوی
 

 

هر چه می‏خواهی بجو در مثنوی
 

شرح اخبار است و فرقان مبین
 

 

سرگذشت انبیا و مرسلین
 

درج در هر حرف آن صد گونه راز
 

 

رازهای دلفریب دلنواز
 

مرغزاری خرم و نغز و کش است
 

 

ابتدا تا انتهایش دلکش است
 

صورتش همچون صدف معنیش در
 

 

چون صدف از در معنی هست پر
 

هر که او را سوی معنی راه نیست
 

 

از رموز مثنوی آگاه نیست
 

تا بخواهی اندرو گوهر بود
 

 

لیک از ننگ خسان مضمر بود
 

آن که ز انسانی نباشد بهره‏اش
 

 

هست یکسان گوهر و خرمهره‏اش
 

هر متاعی را کسی شد مشتری
 

 

مشتری جوهر آمد جوهری
 

جوهری امروز نبود هیچ کس
 

 

ور بود شهزاده‏اش دانیم و بس
 

آن که او یکتا به نیک اخلاقی است
 

 

حضرت شهزاده عبدالباقی است
 

نونهال گلشن طهماسبی
 

 

با روان و دانش جاماسبی
 

هم امیران را گه حاجت نصیر
 

 

هم فقیران را به حاجت دستگیر
 

بهره‏ور زو با‏نوا و بینوا
 

 

هم گدا خوشنود ازو هم پادشا
 

ریزه‏خوار خوان او خرد و بزرگ
 

 

لقمه‏چین نان او تاجیک و ترک
 

هست از خواهنده‏اش کمتر ملال
 

 

زان که بخشد بیشتر پیش از سوال
 

بیدلان را دلنوازیها کند
 

 

بیدلان را دلنوازیها کند
 

رافت و رحمت وفا انصاف و جود
 

 

از دل و دست وی آمد در وجود
 

زان یکی سرمایه نام نکوست
 

 

نیکبخت آن کس که این هر پنج ازوست
 

اندکی گفتم ز وصف آن کریم
 

 

زان که ترسیدم شود دفتر حجیم
 

در ثنایش جای دیگر دم زنیم
 

 

حرفی از مدحش ز بیش و کم زنیم
 

زیب خط منعم آمد مدح او
 

 

لاجرم باشد به هر چشمی نکو
 

تا جهان باقی بود دلشاد باد
 

 

خاطرش از بند غم آزاد باد
 

 

 

تزئینات

دو صفحه آغاز هر دفتر مثنوی تمام تذهیب مذهب مرصع نفیس و پرکار است. طرح اصلی همه این تزئینات در کل یکی است اما نقوش و طرحهای آن در جزئیات تفاوتهایی دارند:

دارای سرلوح زمینه لاجورد و دو کتیبه زیر آن که یکی به بسمله مزین شده و دیگری سه بخش زمینه طلایی دارد. اطراف سرلوح هم چهار لایه حاشیه منقش دارد. هامش این صفحات منقش به نقوش اسلیمی و گلهای خطایی. بین سطور طلااندازی شده و بین جدولها ریسه‏های طلایی (برگهای 3 پ – 4 ر؛ 47 پ – 48 ر؛ 91 پ – 92 ر؛ 148 پ – 149 ر؛ 192 پ – 193 ر؛ 243 پ – 244 ر).[32]

همه صفحات زرافشان، جدول کشی شده با 7 لایه رنگهای زر و لاجورد و شنگرف و زنگار و نیلی و زر و مشکی و کمنداندازی شده با شنگرف و زر. اندازه جدولها 12*5/21سانتیمتر است. عناوین نوشته شده با قلمهای قرمز و آبی و سبز درون خطوط مجدول زرین تحریردار، همه صفحات چهار ستونه که بین ستونها جدولهای زر محرر کشیده شده است.

حاشیه دو صفحه مقدمه هر دفتر مثنوی سفید مانده است. متن مقدمه و حاشیه سفید آن به گونه‏ای نوشته شده که نشان می‏دهد کاتب در نظر داشته آنها را بیاراید اما در هیئت کنونی نسخه همه آنها بدون آذین باقیمانده است.

 

صفحات الحاقی آغاز و انجام نسخه

در آغاز نسخه 4 برگ الحاقی با این یادداشتها الصاق شده است:

برگ 1 ر: برچسب بزرگ کاغذی مربوط به کتابخانه فیروز و دو نمره 25 و 101 برای کتاب.

برگ 1 پ: یادداشت تفال به مثنوی: «1340 شب پنجشنبه سیم ذیقعدة الحرام در فرانسه راجع به... تفال شد در جلد سیم صفحه 309 قضیه خبر دادن خرس از مرگ خواجه آمد یادداشت شد».

برگ 2 پ – 4 ر: فهرست حکایات مثنوی.

برگ 4 پ جدول کشی شده و مهیای کتابت، اما مطلبی در آن نوشته نشده است.

در پایان نیز دو صفحه سفید مانده که یکی از آنها جدول کشی شده است.

 

حاشیه‏ها:

کاتب کلمات دشوار متن را در هامش صفحات معنا کرده است. البته یادداشتهای او گاهی رنگ شرح و توضیح ابیات را نیز به خود می‏گیرد و او از توضیح آیه‏ای یا نقل حدیثی در صورت لزوم دریغ نمی‏ورزد. همه این حواشی با خطوط زر پوشیده و شکل سازی شده است. کاتب به هنگام کتابت، متفننانه به ایجاد این شکلها دست یازیده و سعی کرده از این راه در هر صفحه از کتاب تنوع بصری ایجاد کند که می‏باید گفت در این کار موفق هم بوده است. اگر چه طرح اولیه و دستمایه‏های کاتب برای این کار چندان زیاد نبوده اما او سعی کرده تکرار در این شکلها کمتر راه یابد.

کلمات اصلی معنا شده با رنگهای شنگرف و سبز و آبی نوشته شده‏اند و توضیحات با مرکب سیاه است. همچنین این کلمات پیش از آن که به صورت کنونی نوشته شوند با خطی ریز در لبه صفحات نوشته شده بودند که بعضی از آنها در برش و صحافی اوراق ناقص شده‏اند.

سایر خصوصیات

دارای برگ شمار در گوشه بالایی صفحات بدین صورت که شماره هر دفتر مثنوی در گوشه سمت راست و شماره برگ در گوشه سمت چپ رو به روی آن نوشته شده است. برگهای هر دفتر هم به صورت جداگانه و از آغاز شمارش شده‏اند. سطراندازی با مسطر که آثار آن در بعضی از صفحات سفید مانده بین دفترها و آغاز و انجام نسخه مشهود است. جزوها 8 برگی. رکابه‏ها تا برگ هشتم در جدول وسط صفحه نوشته شده‏اند.

 

جلد

جلد روغنی نفیس پرکار دورو، اثر آقا لطفعلی شیرازی که در پایین طبله دوم جلد با قلم زر چنین امضا کرده است: «عمل کمترین لطف‏علی شیرازی».

رو: وسط زمینه قهوه‏ای مرغشی با یک گل صدپر بزرگ در وسط و چندین گل نسترن و میخک و کوکب در اطراف آن به همراه دو مرغ و یک پروانه. گوشه‏دار که با نوار باریکی چهار گوشه در چهار طرف به هم وصل شده‏اند. این گوشه‏ها زرین است اما با رنگ سبز اشکالی از آن به صورت شاخص درآمده است.

حاشیه دارای 6 کتیبه قلمدانی زمینه سرخ در بالا و پایین و اطراف که وسط هر کدام یک گل میخک شاخص و در دو طرفش دو گل کوکب و نسترن کشیده شده است. برگها و بوته‏ها هم با خطوط اسلیمی بین این گلها و گلهای کوچکتر وصل شده‏اند. بین متن و حاشیه و در لبه جلد دو ردیف جدول با گل و بوته‏های زرین اسلیمی کوچک در زمینه مشکی.

درون چند شاخه گل زنبق در زمینه سرخ با دو ردیف جدول زرین.

عطف تیماج سرخ با برچسب کاغذی مربوط به کتابخانه فیروز و شماره کتاب در آن جا: «1 ب؛ نمره 20».

کل نسخه: 303 برگ. هر صفحه 25 سطر.

اندازه جلد: 1/19*4/29.

قطر: 7/3.

این نسخه پیشتر جزو مجموعه مهندس بهرام بیانی بود تا آن که در فروردین 1390ش به همراه تعدادی قطعه خوشنویسی و تابلوی نقاشی و جلد لاکی و معرق و قلمدان و قاب آیینه و جعبه جواهر به کتابخانه مجلس شورای اسلامی منتقل شد.

شماره ثبت: 373732.

 

01.jpg

                                    گلشن راز، دانشگاه اصفهان، ش 259، صفحه اول.

02.jpg

                    همان نسخه، صفحه آغاز انجامه کاتب.

03.jpg

                   همان نسخه، صفحه آخر.

04.jpg

                چهار مقاله، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ش 4708، صفحه اول.

05.jpg

              همان نسخه، صفحه آخر متن.

06.jpg

                 همان نسخه، صفحه آغاز انجامه کاتب.

07.jpg

               همان نسخه، صفحه آخر.

08.jpg

                    دیوان منوچهری، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش 1074، صفحه آغاز مقدمه.

09.jpg

                  همان نسخه، صفحه دوم مقدمه.

10.jpg

              همان نسخه، صفحه آغاز دیوان.

1.1.jpg

                همان نسخه، صفحه آغاز انجامه کاتب.

12.jpg

                 مثنوی، کتابخانه اصغر مهدوی تهران، ش 13، صفحه آغاز.

13.jpg

                  همان نسخه، صفحه خاتمه.

14.jpg

                           مثنوی، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش 21127، صفحه اول.

15.jpg

                          همان نسخه، صفحه دوم.

16.jpg

                                                        همان نسخه، صفحه خاتمه.

17.jpg

                       همان نسخه، روی جلد.

18.jpg

                                  همان نسخه، پشت جلد با امضای آقا لطفعلی شیرازی.

 

[1]. میرزا ابوالقاسم شیرازی معروف به سکوت (1239ق). برای شرح حال او رک: طرائق الحقائق، ج 3، ص 247-249.

[2]. طرائق الحقائق، معصوم علی شاه شیرازی، تصحیح محمدجعفر محجوب، تهران، کتابخانه سنائی، بی تا، ج 3، ص 249-250.

[3]. فارسنامه ناصری، میرزا حسن حسینی فسایی، تصحیح و تحشیه منصور رستگار فسایی، تهران، امیرکبیر، 1367، ج 2، ص 1131.

[4]. حدیقة الشعراء: ادب و فرهنگ در عصر قاجاریه، سید احمد دیوان بیگی شیرازی، تصحیح و تکمیل و تحشیه عبدالحسین نوائی، تهران، زرین، 1366، ج 3، ص 1734.

[5]. همان جا.

[6]. آثار العجم، محمدنصیر فرصت شیرازی، تصحیح و تحشیه منصور رستگار فسایی، تهران، امیرکبیر، 1377، ج 2، ص 919-920.

[7]. به نوشته دبوان بیگی بیشتر اشعار او در مدح میرزا محمدعلی خان ناظم الملک بوده است. همو 62 بیت از سروده‏های منعم را نقل کرده که در میان تذکره‏ها بیشترین حجم را دارد. رک: حدیقة الشعراء: ادب و فرهنگ در عصر قاجاریه، ج 3، ص 1734- 1739.

[8]. علاوه بر منابع ذکر شده در این کتابها نیز از منعم یاد شده است: مرآت الفصاحة، شیخ مفید داور، مقدمه و تکمیل محمود طاووسی، شیراز، 1371، ص 615 – 618 (ذیل دو عنوان)؛ مجمع الفصحاء، ج 5، ص 954؛ ریحانة الادب، ج 2، ص 17 – 18.

[9]. حدیقة الشعراء، ج 3، ص 1734.

[10]. مهدی بیانی در احوال و آثار خوشنویسان، ج 3، ص 627 تنها از یک نسخه خط منعم یعنی مثنوی موجود در کتابخانه دکتر اصغر مهدوی یاد کرده است.

[11]. در دوره قاجاریه چندین تن را می‏شناسیم که با لقب مشیرالملک خوانده می‏شده‏اند. از میان آنها کسی که احتمال بیشتری دارد تا این نسخه به او تقدیم شده باشد حاج میرزا ابوالحسن خان فرزند محمدعلی مشیرالملک (1226-1303ق) است که در سال 1262ق وزیر فارس شد و مدت سی سال در این سمت برقرار بود. بنابراین وی در زمان کتابت نسخه یعنی سال 1285ق در شیراز بوده است. رک: القاب رجال دوره قاجاریه، کریم سلیمانی، تهران، نی، 1379ش، ص 152.

[12]. اشاره به همشهری شاعرش، مهدی بن محمد صابر شیرازی (بعد از 1289ق) دارد. رک: فرهنگ سخنوران، ج 2، ص 533-534.

[13]. معرفی مختصر این نسخه را در فهرست نسخه‏های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه اصفهان، سید جعفر حسینی اشکوری، قم، دانشگاه اصفهان با مشارکت مجمع ذخائر اسلامی، 1385ش، ج 1، ص 195-196 می‏توان دید.

[14]. شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج 2، ص 195-200؛ القاب و مناصب عصر قاجاری و اسناد امین الضرب، ص 355-356.

در تذکره مدایح معتمدیه که گردآوری شمس المعالی اسحاق بن احمد نیریزی است و شامل سروده‏های او و دیگران در ستایش شاهزاده مؤیدالدوله، نیز اشعاری از منعم به چشم می‏خورد. برای معرفی این نسخه و دیگران سرایندگان آن رک: فهرست کتایخانه مرکزی دانشگاه تهران، ممدتقی دانش پژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1340ش، ج 10، ص 1514-1516.

[15]. بالای این کلمه کاتب به خطی ریز نوشته: نسخه بدل امصار.

[16]. معرفی مختصر این نسخه در فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، محمدتقی دانش پژوه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1340، ج 14، ص 3654 آمده است.

[17]. معرفی شده در فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، ابن یوسف شیرازی، تهران، چاپخانه مجلس شورای ملی، 1353ش، ص 315.

[18]. معرفی کوتاهی از این نسخه در نشریه نسخه‏های خطی، ج 2، ص 93 آمده است. من به لطف جناب آقای سید ابراهیم اشک شیرین برای دقایقی این نسخه را از نزدیک دیدم و تصویری از آغاز وانجامش تهیه کردم.

[19]. آقا لطفعلی صورتگر شیرازی، گردآوری و تصاویر: جاسم غضبانپور، متن: آیدین آغداشلو، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1376ش، 58+170ص.

[20]. لطفعلی خان صورتگر شیرازی (نقاش گلها)، لطفعلی صورتگر، نقش و نگار، بهار 1334ش، س 1، ش 3، ص 25؛ احوال و آثار نقاشان قدیم ایرانی و برخی از مشاهیر نگارگر هند و عثمانی، محمدعلی کریم زاده تبریزی، لندن، 1369ش، ج 2، ص 561- 568؛ کارهای لاکی، جولیان رابی، سودابه رفیعی سخایی، تهران، کارنگ، 1386ش، ص 155 – 163.

[21]. احوال و آثار نقاشان قدیم ایرانی و برخی از مشاهیر نگارگر هند و عثمانی، ص 566. در این منبع به محل نگهداری نسخه اشاره‏ای نشده است.

[22]. کارهای لاکی، ص 155-157؛ گرایش به غرب (در هنر قاجار، عثمانی و هند)، جولیان رابی، پیام بهتاش، تهران، کارنگ، 1386ش، ص 22. نکته قابل توجه درباره این جلد آن است که احتمالا تاریخ ساخت جلد پیش از کتابت نسخه است. متن این قرآن که به خط وصال شیرازی نوشته شده تاریخ ندارد اما ترجمه بین سطور فارسی و یادداشتهای تفسیری حاشیه آن- به خط پسر وصال یعنی محمود حکیم - تاریخ اتمام 25 شعبان 1272ق دارد.  احتمال دیگر آن است که بگوییم فارسی نویسیهای این نسخه پس از تجلید  به آن اضافه شده که این حالت هم غریبتر از احتمال پیش نیست.

همچنین چندین قاب آیینه و قلمدان لاکی دیگر از لطفعلی شیرازی درمجموعه ناصر خلیلی نگهداری می‏شود. برای توصیف آنها رک: کارهای لاکی، ص 155-163.

[23]. فهرست کتابهای خطی کتابخانه ملی ملک، ایرج افشار و محمدتقی دانش پژوه، تهران، 1352ش، ص 9؛ گلشن: منتخب جلدهای لاکی کتابخانه و موزه ملی ملک، تهران، مؤسسه کتابخانه و موزه ملی ملک، 1390ش، ص 14-15.

[24]. فهرست قرآنهای خطی کتابخانه سلطنتی، بدری آتابای، تهران، 1351ش، ص 32-36.

[25]. فهرست مرقعات کتابخانه سلطنتی، بدری آتابای، تهران، 1353ش، ص 268.

[26]. فهرست قرآنهای خطی کتابخانه سلطنتی، ص 37-40.

[27]. فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی، سید عبدالله انوار، تهران، وزارت فرهنگ و هنر، 1351ش، ج 3، ص 331-332.

[28]. نشریه نسخه‏های خطی، ج 2، ص 130.

[29]. موزه هنر مشکین فام: اولین موزه خصوصی هنرهای تجسمی در ایران، غلامرضا وطن دوست و حسن مشکین فام، شیراز، دانشنامه فارس، 1389ش، ص 73.

[30]. این نسخه مرقعی شامل 34 قطعه شکسته نستعلیق به خط درویش عبدالمجید طالقانی است.

[31]. هنگامی که مؤیدالدوله برای بار دوم حکم حکومت فارس را دربافت کرد، پیشاپیش همین پسرش – عبدالباقی میرزا – را در اواسط ربیع الاول 1277ق به عنوان نایب الایاله به شیراز فرستاد و پس از چندی او را به حکومت بوشهر و دشتی و دشتستان و گله‏دار و اسیر و علاء مرودشت و بندر کنگان و بندر عسلویه گماشت. رک: فارس در عصر قاجار، حسن امداد، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ص 247.

[32]. بین همه این صفحات برای جلوگیری از سایش تصاویر ورق قرمز رنگ محافظی صحافی شده است.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

دیگر آثار نویسنده

دستنويسي مهم از صحيفه سجاديه به خط ياقوت مستعصمي

سید محمدحسین حکیم

يكي از كتابهايي كه خوشنويسان و ديگر هنرمندانِ درگير در ساخت كتاب اهتمام فراواني به نگارش و تهيه نسخه