۴۹۳۲
۰
۱۳۹۳/۰۱/۱۲

پاره های اسلام شناسی (1)

پدیدآور: محمد حسین رفیعی

خلاصه

مجموعه حاضر گزارش واره اي مختصر اما جامع درباب آخرين نظرات و پژوهش هاي محافل علمي جهان غرب در حوزه مطالعات اسلامي است.

مجموعه اي كه از شماره حاضر در مجله آئينه پژوهش آغاز مي گردد و به ياري پروردگار ادامه خواهد يافت، گزارش واره اي مختصر اما جامع درباب آخرين نظرات و پژوهش هاي محافل علمي جهان غرب در حوزه مطالعات اسلامي است. با توجه به دستاوردهاي قابل توجه و سرعت چشمگير غربيان در زمينه هاي علمي و پژوهشي، شايد اين حركت گامي كوچك اما بنيادين در توجه دادن اهالي فضل و نظر به آن دستاوردها قلمداد شود. تلاش نگارنده اين سطور، بر آن خواهد بود كه ضمن رعايت تنوع و توجه به همه حوزه هاي مرتبط با اسلام شناسي، نيم نگاهي به پژوهش هاي بنيادين و عميق نه چندان متأخر كه كمتر معرفي شده اند داشته باشم و مجموعه اي كامل و درخور را در هر شماره ارائه نمايم. در پايان لازم به ذكر است اشاره كنم كه با هدف زنده نگاه داشتن ياد و خاطره مرحوم استاد ايرج افشار و به تأسي از آن يگانة دوران در نگارش «پاره هاي ايران شناسي»، نام اين مجموعه را پاره هاي اسلام شناسي نهاده ام. اميد كه مقبول اهل فضل و نظر افتد.

محمدحسين رفيعي

 

****

  1. مهدی (عج) و گنج طالقان

Sean Antony, the Mahdi and treasures of Taliqān, Arabica, 2012, V.59, pp.459-483

این مقاله به بررسی زمینه های شکل گیری یکی از احادیث آخرالزمانی مشهور در ادبیات اسلامی، به نام گنج طالقان می پردازد. فحوای عمده این حدیث بر مدفون بودن گنجی در سرزمین طالقان اشاره دارد که در پی ظهور حضرت مهدی(عج) بر ایشان آشکار گشته و ملزومات قیام را از این طریق فراهم می کنند. این حدیث نه تنها در ادبیات شیعی، بلکه در متون حدیثی اهل سنت نیز نشر یافته است. شان آنتونی با ریشه یابی تاریخی این حدیث در این مقاله، تلاش کرده تا سابقه آنرا در متون حدیثی تا زمان قیام امام زیدی، یحیی بن عبدالله(128-197) ردیابی کند و از این رهگذر، ارتباطی منطقی میان تاریخ انتشار این حدیث پس از قیام یحیی بن عبدالله در سال 176 و فضای مختنق خلافت عباسی در آن عصر، ایجاد کند. نگارنده در بخش اول مقاله، در تلاش خستگی ناپذیری برای یافتن پاسخ برای این این سوال است که منظور از طالقان در این حدیث، طالقان ری(طالقان امروزی و در حوالی قزوین) یا طالقان خراسان(از توابع مرو الرود) است؟ او کار خود برای یافتن این پاسخ از ادبیات شیعی عهد آل بویه در ری آغاز کرده و به قصیده مدحیه ای از ابوالحسن جوهری در مدح صاحب بن عباد رسیده که فرزند والی ری را به «گنج طالقان» تشبیه کرده است. آنتونی اگرچه ارزش ویژه ای برای ارتباط صاحب بن عباد و گنج طالقان در ادبیات شیعی عهد آل بویه قائل است، اما ارزشمندی و ویژگی طالقان خراسان(مرو الرود) برای شیعیان را در کلام امیرالمومنین علی بن أبی طالب(ع) جستجو کرده که ابن أعثم کوفی در میانه قرن سوم هجری ثبت و ضبط نموده است.[1] آنتونی تنها به سخن علی بن ابی طالب(ع) قناعت نکرده و به نقل سید بن طاووس(م.664) از کتاب مفقود الفتن نوشته ابوصالح بن احمد سلیلی(م. قرن4) نیز اشاره کرده است. سلیلی در کتاب خویش، طالقان را شهری در خراسان می داند که در حدیثی از پیامبر(ص) چهارده مرد جنگی از آن نقطه برای یاری مهدی(عج) برخواهند خواست. نگارنده اگرچه از این مطالعات حدیثی به پاسخ دقیقی نمی رسد، اما حدیثی از مفضل بن عمر که از امام صادق(ع) نقل کرده، او را متوجه قیام های علوی و زیدی عصر عباسی نموده است. حدیث مفضل، یکی از مهم ترین خاستگاه های احادیث آخرالزمانی در ادبیات شیعی ست و در آن از شیعیانی که از طبرستان، طالقان و کوفه برخواهند خواست و منجی را یاری خواهند کرد، سخنان مفصلی به میان آمده است. به عقیده آنتونی، درج نام طبرستان در حدیث مفضل به نوعی تحت تاثیر قیام یحیی بن عبدالله محض در طبرستان بوده و تغییر و جعل های پسینی این حدیث از سوی زیدیان انجام شده است. از سوی دیگر آنتونی با طرح ارتباط این حدیث و قیام زیدی یحیی بن عبدالله محض در طبرستان، پاسخی برای سوال نخستین خود درباب تشخیص بین طالقان خراسان یا طالقان ری می یابد و قرابت جغرافیایی طبرستان و طالقان ری را، پاسخ خود قلمداد می کند. بخش نخست این مقاله با تبیین ارتباط حدیث گنج طالقان و قیام زیدی علی بن عبدالله محض پایان می یابد، اما نگارنده در بخش دوم به تحلیل گفتمانی متن حدیث در بستره معارف زیدی می پردازد. وی تنها به منابع و متون زیدی قناعت نکرده و در جستجوی خاستگاه و منشأ این احادیث آخرالزمانی به متون زرتشتی و ایران باستان نیز نقب هایی زده که البته چندان حائز نتیجه نبوده است. شان آنتونی در خاتمه و بخش نتیجه گیری مقاله خود، ضمن تحلیل شخصیت و سیره یحیی بن عبدالله در طبرستان، نقش او را در ایجاد منازعات درون فرقه ای زیدیان طبرستان و جارودیان کوفی تبیین کرده است. این مقاله ضمن ارائه نگاهی جامع بر بستره حدیثی-تاریخی شیعی در دوره قیام های علوی-زیدی عصر عباسی، به یکی از مهم ترین احادیث آخرالزمانی معتبر پرداخته و از نقطه نظر خود پاسخی به ابهامات آن داده است. در کنار ارزشمندی علمی این مقاله، باید به گستره‌ی وسیعی از مطالعات و آثار پژوهشی جهان غرب که نگارنده با دست و دلبازی تمام در پانویس‌ها بدان‌ها اشاره کرد نیز توجه داشت. تا بدینجا که صاحب این قلم مطلع ست، باید در آینده‌ای نه چندان دور منتظر ترجمه فارسی این آن باشیم.

 

  1. احیاگری اسلامی و بریتانیای کبیر : تصویر محمد رشید رضا چنانکه در نشریه المنار انعکاس یافته

Umar Ryad, Islamic reformism and Great Britain: Rashid Rida’s image as reflected in the journal Al-Manar in Cairo, Islam and Christian-Muslim Relations, 2010, V.21, N.3, pp.263-285

رشید رضا به عنوان مشهورترین چهره اسلام گرایان اصلاح گر مصری در قرون اخیر، تاکنون موضوع پژوهش های متعددی قرار گرفته است. به طور مشخص علاقه محققان غربی به آثار او بسیار بیش از استادش محمد عبده است. یکی از دلایل عمده در این باب را می توان به گستردگی حوزه های تاثیرگذاری او مرتبط دانست. رشید رضا اصلاحگری اجتماعی بود که برای نخستین بار به صورت جدی از قدرت رسانه برای ایجاد تغییر و تحول در جامعه استفاده کرد. ارتباط او با علمای سنتی الازهر از یک سو، و نیز روابط حسنه ای که با روشنفکران و تجددطلبان سکولار مصر و جهان عرب داشت، نشریه او را آینه تمام نمای فکر و اندیشه جهان عرب در زمانه خود ساخته بود. تحولات سیاسی زمانة او پس از جنگ جهانی اول و آغاز نزاع عرب-صهیونیزم در مصر، بحران مشروعیت و بقای امپراطوری عثمانی و تلاش او برای احیاء خلافت اسلامی از ابعاد دیگر اهمیت رشید رضا نسبت به دیگر اقرانش محسوب می شود. اما در میان تمام این ابعاد و حوزه هایی که رشید رضا رد پایی از خود به جای گذارده، نگاه او به تمدن غربی-مسیحی، تاکنون چندان مورد توجه قرار نگرفته است. چنانکه در سابقه ذهنی تمام ایرانیان ثبت شده، سیدجمال الدین اسدآبادی نخستین اصلاحگر مسلمانی بود که گونة زندگی قانون مند و شهری غربی را نماد کوچکی از آنچه اسلام حقیقی به دنبال اجرای آن‌ست، دانسته بود. رشید رضا نیز در زمانه‌ای می زیست که به دلیل گستردگی روابط، بلندپروازی های فکری و نیز حضور کشورهای اروپایی به ویژه انگلستان در مصر، به طور مستقیم با شیوه زندگی غربی آشنا شده بود. اگرچه انگلستان در قامت یک قدرت استعمارگر و حامی اسرائیل وارد منطقه شده بود، اما نکته بینی های اصلاحگرانه رشید رضا در زمینه اخلاقیات، آموزش و پرورش و فرهنگ اروپایی، تصویر متفاوتی از جنبه سیاسی-استعماری انگلستان را در مصر جلوه داده است. رشید رضا روابط اندکی با مردان انگلیسی در مصر داشت و تنها دیداری کوتاه مدت در سال 1921 از این کشور داشت، اما شیوه و سبک زندگی و اندیشه ورزی انگلیسی را به خوبی رصد کرده بود. در مقاله مورد بحث، نگارنده به نزاعی در نهاد فکر رشید رضا پرداخته است. او از سویی دل در گروی آرمان گرایی فرهنگی-تمدنی دارد که در بحبوحة زوال و انحطاط فراگیر در جهان اسلام آنرا در فرهنگ اروپائی یافته و از سوی دیگر دغدغه حضور استعماری انگلستان، حمایت از صهیونیزم و سلب استقلال و اختیار مسلمین برای تعیین سرنوشت خود را در سر می پروراند. نزاعی که نگارنده این مقاله، عمر ریاض از میان سطور و مقالات نشریه المنار به تحلیل آنها پرداخته است.

عمر ریاض یکی از اسلام شناسان جوان مصری ست که هم اکنون در دانشگاه لِیدن هلند حضور دارد. او که حوزه تحقیقاتی خود را بر آثار و آراء محمد عبده، رشید رضا و روابط میان مسلمین و مسیحیان معطوف ساخته، تاکنون چندین عنوان مقاله و اثر قابل توجه تالیف کرده است. صاحب این قلم، پیش از این مقاله ای از او را که درباب سالهای آغازین حضور رشید رضا در مصر و چگونگی شکل گیری مطبعه و نشریه المنار تالیف شده بود، ترجمه و در همین نشریه منتشر کرده است.[2] عمر ریاض در سال 2008 پایان نامه خود را تحت عنوان «بررسی انتقادی آثار محمد رشید رضا و همراهانش در نشریه المنار» به رشته تحریر در آورد که در سال بعد توسط انتشارات بریل منتشر شد. باری، مقاله حاضر نگاه از زاویه ای خاص به مواجهه جریان اصلاح گری اسلامی با مظاهر متعدد و بعضا متناقض تمدن غربی ست که در آینه نظرات رشید رضا درباب انگلستان، منعکس شده و به خوبی مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.

چنانکه می دانیم سیدجمال و محمد عبده، به عنوان پیشوایان اصلاح گری اسلامی در قرون متاخر، موضع گیری های صریحی نسبت به وجهه استعماری کشورهای اروپائی داشته اند. از این دو تن، محمد عبده پس از سفر تبعیدی که به همراه سید جمال به پاریس داشت، نسبت به سیاست های خاص اروپائیان در حوزه آموزش و پرورش، حقوق شهروندی و حمایت های اجتماعی رویکرد مثبتی اتخاذ کرد و چهرة اروپای استعمارگر را در حوزه سیاست، از حوزه فرهنگ و اجتماع متمایز انگاشت. رشید رضا آخرین فرد از نسل اصلاحگران مسلمانی بود که از بطن فرهنگ و تمدن جهان اسلام برآمد، کمترین تاثیرات را از فرهنگ و آموزش در جهان غرب پذیرفت و حتی هیچ تلاشی برای فراگرفتن زبانی اروپائی از خود نشان نداد. با این وجود نمی توانست ذهن خود از شناسایی علل و عوامل پیشرفت جهان غرب باز دارد. او گرچه مرزبندی های شفافی نسبت به سیاست های استعمارگرانه و زیاده خواهانه دول اروپائی در حوزه قدرت داشت، اما با نگاهی کنجکاوانه به دنبال ریشه های فرهنگی-تمدنی این پیشرفت بود.

عمر ریاض در تلاش برای نشان دادن ابعاد مختلف مواضع رشید رضا نسبت به انگلستان، به برخی اظهارنظر های او نسبت به برتری نژاد انگلیسی بر دیگر نژادهای اروپائی پرداخته است. ذکر خاطراتی از ملکه ویکتوریا به هنگام وفاتش در سال 1901 در نشریه المنار، گزارش ستایش آمیزش از جریان سفر به هندوستان و مواجهه با شیوه آموزش نظامی سربازان انگلیسی و اخلاقیات اصیل مردم انگلیس از مواردی ست که عمر ریاض به شرح و تببین آنها از میان مقالات رشید رضا در المنار پرداخته است. اگرچه تا به اینجا مواضع رشید رضا نسبت به انگلستان کاملا هواخواهانه بوده، اما در بخش دوم مقاله تحلیل منحصربفردی نسبت به تفکیک حوزه فرهنگ، آداب و رسوم از دین و سیاست انگلیسی در نگاه رشید رضا، ارائه شده و ما را به یاد نظرات خاص محمد عبده در این باب می اندازد. رشید رضا هرچند فرهنگ و رسوم قانونمند انگلیسی را می ستاید، اما نسبت به بنیادگرایی متعصبانه مذهبی میان پروتستان و کاتولیک در انگلستان بشدت انتقاد می کند. در حقیقت پس از فاجعه ای که در یکی از مدارس مذهبی لیورپول بین پروتستان ها و کاتولیک ها رخ داد، رشید رضا در گزارشی که در المنار منتشر کرد، سیاست های مذهبی انگلیسیان را همانند فعالیت های استعماری شان، نژادپرستانه و به دور از انسانیت دانست.

عمر ریاض در بخش اول مقاله خویش، به خوبی از تضاد درونی رشید رضا نسبت به ابعاد مختلف فرهنگ، دین و سیاست انگلیسی سخن گفته و آنرا تبیین کرده است. او در بخش دوم به دنبال کشف چرایی این تضاد، به سراغ یافتن روابط آشنایی او با جهان غرب بوده است. چنانکه پیشتر آمد، رشید رضا به علت انتشار گسترده نشریه المنار در سرتاسر جهان اسلام و حتی کشورهای اروپائی، مرجع بسیاری از افکار و آراء در عصر خویش بود. این مساله زمینه ارتباطی گسترده‌ای را برای وی ایجاد کرده بود که در میان اقرانش کم نظیر است. نگارنده مقاله با درک این نکته به دنبال افرادی در این گروه گسترده مرتبط با رشید رضا گشته که امکان انتقال چنین دیدگاه های مثبت و منفی نسبت به انگلستان را داشته باشند. افرادی که مستقیما با جهان غرب در تعامل بوده و آنقدر شناخت داشته اند تا مرجع تحلیل و تاثیرگذاری بر رشید رضا قرار گیرند. یکی از این افراد، شکیب ارسلان بود. یکی از بخش های جذاب این مقاله تحلیل تاثیرگذاری نگاه خاص ارسلان بر رویکردهای رشید رضا نسبت به سیاست های مذهبی اروپائیان است. از سوی دیگر رشید رضا با یکی از مسئولین میان رتبه انگلیسی به نام آلفرد میچل نیز روابط گرمی داشت و در حقیقت استادش محمد عبده زمینه ساز این ارتباط نزدیک شده بود. انگیزه اصلی رضا در پیگیری این ارتباط مشاهده روح حقیقت طلبی میچل بود و امید داشت که از پی این ارتباط او را به دین اسلام بگرواند. حقیقت آن بود که رضا در نهایت به مقصود خود رسید و در یکی از یادداشت هایش اذعان داشت که آخرین اثرش «الوحی المحمدی» را در پاسخ به سوالات علاقه مندانی همچون آلفرد میچل به رشته تحریر در آورده است.

به عنوان آخرین نکته از این مقاله ارزشمند، باید به تحلیل تغییر لحن رشید رضا در سالهای آغازین قرن بیستم نسبت به انگلستان پرداخت که عمر ریاض به خوبی از پس آن برآمده است. سیاست های تبشیری مسیحیان انگلیسی در منطقه که در نواحی بدوی تر آفریقا همچون سودان قوت گرفته بود، رشید رضا را بسیار نگران کرده بود. او همه تلاش خود را در آشکار ساختن دست استعمار در پس این فعالیت ها، صرف کرد تا بدانجا که در سال 1913، لُرد کیچِنِر انتشار المنار در انگلستان را ممنوع ساخت. بخش آخر مقاله به تاثیرات همین ممنوعیت در ایجاد جذابیت میان اروپائیان و به ویژه مردم انگلستان نسبت به المنار اختصاص یافته است. حقیقت آن بود که انتشار المنار و نفوذ آن به انگلستان، زمینه ساز اسلام آوردن گروه کثیری از آنان شد و در حجمی گسترده تر باعث ایجاد جو مثبت و آزادی خواهانه ای در گرایش اروپائیان به عقاید اسلام گرایانه و اصلاح گر رشید رضا گردید. اگرچه نکات متعددی از این مقاله باقی ماند که مجال بیان در این گزارش کوتاه نیافت، اما بدون شک خوانندگان علاقه مند را به مطالعه اصل آن ترغیب خواهد کرد.

 

  1. رویکرد پسااستعماری به تاریخ اسلام در قرن چهارم هجری/دهم میلادی

Patricia Crone, Post-colonialism in Tenth-century Islam, Der Islam, V.83 (2006), pp.3-38

پاتریشیا کرون چهرة نام‌آشنایی برای محققان و صاحب نظران عرصه مطالعات تاریخ اسلام نخستین است. گرچه پس از این، توضیحات بیشتری درباب او ارائه خواهیم کرد، باید خاطرنشان ساخت که علی رغم انتقادات بسیار به شیوه و رویکرد پژوهشی شکاکانه او به سنت اسلامی، گسترة وسیع پژوهش های او عاملی مهم در جذب و توجه ما به آثار اوست. در سالهای گذشته اثری از وی درباب بررسی اندیشه سیاسی نزد مسلمین انتشار یافت که تقریبا حاصل مطالعات او در دهه اول قرن بیست و یکم است.[3] آنچه در این مقاله جالب توجه است، تعمیم مساله ای مدرن و معاصر، به دوره‌ای بسیار قدیمی تر، یعنی تاریخ قرون میانه اسلامی ست. فارغ از امکان یا عدم امکان تعمیم رویکرد پسااستعماری که حاصل دغدغه های متفکران قرون اخیر در مشرق زمین است، چنین خلاقیتی قابل ستایش است. اما پیش از پرداختن به مندرجات مقاله، باید اشاره مختصری به رویکرد پسااستعماری در مطالعات تاریخی داشت.

اگرچه موضوع نگاه پسااستعماری[4] در حوزه های متعددی از سیاست گرفته تا فرهنگ و تاریخ وجهه و تعریف خاص خود را دارد، اما به زبانی ساده و روان می توان آنرا تلاش اقوام استعمارزده در رهایی از سیطره نگاه و سیاست های استعماری در تمام شوؤن زندگی خود دانست که در دوره پس از جنگ جهانی دوم و پایان عصر استعمار فیزیکی غربی شکل گرفت. گفتمان پسااستعماری در مفهوم کلی خود به مثابه راهی ست که کلیت تاریخ غرب را به نقد می کشد. همچنین به عنوان اصطلاحی برای بازاندیشی مفهوم طبقه، شاخه ای از پست مدرنیسم و پساساختارگرایی و نیز مفهومی برای شناخت تلاش های بومی در کشورهای استعمارزده و استقلال یافته شرقی ست که کوشش های فرهنگی روشنفکران جهان سوم را به تصویر می کشد. نگاه پسااستعماری در مطالعات تاریخی که جرقه های اصلی آن توسط چهره های سرشناسی همچون ادوارد سعید، گایاردی اسپیواک و هومی بابا زده شد، قائل به شکستن نگاه از بالا به پائین در نگارش های تاریخی بود. به زعم آنها تاریخی که در قرون قبل از عصر مدرن نوشته شده بود، تاریخ سلاطین و حاکمان بود که به هیچ وجه وضع و احوال بدنه اجتماع و مردم فرودست را منعکس نمی ساخت. آنها این تاریخ را، حقیقی نمی دانستند و به دنبال تغییر رویکرد در مطالعات تاریخی بودند. مهم ترین اصل در مطالعات پسااستعماری، ایجاد یک تفکر انتقادی نسبت به تمام مفاهیم، گزاره ها و زبان خاصی ست که تحت تاثیر نگاه استعماری گذشتگان به قرون بعدی سرایت یافته است.

پس از ارائه مفاهیم فوق، بهتر درخواهیم یافت که منظور کرون از بهره گیری از مفاهیم پسااستعماری درباب تاریخ اسلام چیست. او پیش از ورود به بحث اعتراف می کند که کارل هانریش بکر نخستین بار فتوحات اعراب مسلمان در ایران، مصر و شام را با هجمه استعماری کشورهای اروپایی در قرون 17-19 میلادی به مشرق زمین، مقایسه و همسان سازی کرده است.[5] کرون در ابتدای مقاله خویش، مناظره مشهور محمد بن زکریای رازی و ابوحاتم عبدالرحمن رازی را مدخل بحث قرار داده است. این مناظره که نشان دهنده کشاکش های کلامی-فلسفی میان ابوحاتم رازی، داعی اسماعیلی و محمد بن زکریا رازی طبیب و فیلسوف شهیر قرن چهارم است، پیش از این بارها مورد بحث و بررسی پژوهشگران قرار گرفته است. تنها روایت موجود از این مناظره، آن‌ست که ابوحاتم در کتاب «اعلام النبوه» درج کرده و بعدها حمیدالدین کرمانی، ملقب به حجه العراقین داعی بزرگ اسماعیلی در جزیره عراق، در زمان الحاکم بأمرالله فاطمی در کتاب «الأقوال الذهبیه» بدان اشاره کرده و پاسخ هایی افزون بر ابوحاتم، به اشکالات محمد بن زکریای رازی ارائه کرده است. مجموعه این رسالات و جوابیه ها را پاول کراوس اتریشی در سال 1939 در قاهره منتشر ساخت.

بحث درباب موضوع این مناظره که به نیاز یا عدم نیاز بشر به وجود پیامبران به عنوان حجت ظاهر یا کفایت کردن عقل به عنوان حجت باطن، معطوف شده موضوع اصلی این مقاله نیست. اما کرون هوشمندانه با اشاره به این مناظره تلاش کرده آنرا به مثابه رویکردی برخلاف گفتمان رایج جهان اسلام در تثبیت جایگاه نبوت و امامت تلقی کند. این همان اشاره‌ای است که او را به تعمیم نگاه پسااستعماری به تاریخ اسلام رهنمون کرده است. اشارات متعدد و البته پراکنده او به مقاومت های ملل مقهور در برابر اعراب در جریان فتوحات، که بخش قابل توجهی از مقاله را به خود اختصاص داده، نشان دهنده تلاشی‌ست که او برای اثبات نظریه و تسری آن به زمینه های متفاوت نظریه پسااستعماری در تاریخ اسلام صرف کرده است. او به طور مشخص بر فضای آزاد و گفتگوی بین الأدیانی اشاره دارد که در قرن چهارم هجری، تحت تاثیر فضای باز، آزاد و خردگرایانة برآمده از گسترش آراء فلسفی پدید آمده بود. مجالس المتکلمین و انواع مشابه آن که حاصل این فضای باز و آزاد بود، در نگاه کرون آخرین حرکت های بدنه فراموش شده و سرکوب گشتة جریانی‌ست که به دنبال اعلام حضور و نظریات خود، از میان سیطره فرهنگی و تمدنی اعراب مسلمان بودند. جریانی که در این قرون به شعوبیه مشهور شد، بزرگترین نشانه این حرکت گسترده است. چنانکه تلاش کردیم تا به اینجا نشان دهیم، کرون در پی آن‌ست که فتح اعراب را به مثابه یک حرکت سیاسی-نظامی سرکوب گرانه و تسلط جویانه بر ملل مفتوح تلقی کند. او در همین راستا، تلاش های گروه های مختلف صاحب نظر و فکر را که چه در قالب جریان شعوبیه و چه در قالب مباحثاتی که با عنوان مجالس المتکلمین در تاریخ میانه اسلامی شهرت یافته، به عنوان مثال بارزی بر گفتمان پسااستعماری ملل جهان سوم پس از پایان جنگ جهانی دوم تعبیر کرده است. پیوند عمیقی که در نگاه کرون بین رویکرد پسااستعماری غیراعراب و حرکات متعدد اسماعیلیه در اقصی نقاط جهان اسلام وجود دارد، قابل توجه است.

کرون در بخش پایانی مقاله اش، به عامل پایان بخش این گفتمان در حال رشد در جهان اسلام پرداخته است. در نگاه او حملات ویرانگر سلاجقه که بر نیروی تازه نفس و غیرقابل دفاع ترکان بیابانگرد استوار شده بود، رطب و یابس این کشاکش های فکری را در جهان اسلام نابود کرد. ظهور ترکان سلجوق و نابودی ساختار فشل و ناتوان سیاسی آل بویه، نه تنها حمایت ها را از تداوم فضای آزاداندیشانه در قلمروشرقی جهان اسلام از بین برد، بلکه زمینه ساز ظهور گفتمانی قاهرانه و ضدخردورزی در جهان اسلام شد. جریانی که چهره های شاخصی همچون غزالی، خواجه نظام الملک طوسی داعیه دار آن بودند. در نگاه پاتریشیا کرون قلع و قمع نظری اسماعیلیه توسط غزالی و احیاء اندیشه سیاسی اهل سنت و پیوند آن با اندیشه سیاسی ایرانشهری توسط خواجه نظام الملک طوسی، دو اهرم مهم برای خلع سلاح و نابودی جریان پسااستعماری اسلامی بود. اتهاماتی همچون اباحه گری، نشر بدعت، تحریف دین رسول الله(ص)، تکفیر و ... ابزارهایی بودند که غزالی در سب و لعن اسماعیلیه از آنها استفاده کرد و این تلاش خود را در قالب کتابی مشهور، «إحیاء علوم الدین» نامید. کرون با اشاره ای هوشمندانه مقاله خود را به پایان برده است. او با اشاره گرایش عمیق و تغییر بنیادین غزالی به تصوف در سالهای پایانی عمرش، تصوف و عرفان اسلامی را محمل مناسبی برای پیوند میان اسماعیله، فلاسفه و خردگرایان در دوره های بعدی می انگارد. تصوفی که با توجه به انعطاف در شکل و ساختار به خوبی توانست همه این جریانات را در خود هضم کند و در قرون پس از حمله بنیان کن مغول، عامل اصلی حفظ حیات و جوشش در بدنه سرخورده جهان اسلام باشد.

 

  1. نزاع با خلیفه؛ تصویر عثمان بن عفان در سه متن تاریخ نگاری عهد عباسی

Heather Keaney, Confronting the caliph: ‘Uthman b. ‘Affan in Three Abbasid Chronicles, Studia Islamica, V.106 (2011), pp. 25-48

اگرچه بسیاری از مقالات و پژوهش‌های جدید، موضوعات تازه‌ای را به جهان علم عرضه می کنند، هنوز هم مقولات شناخته شده‌ و رایج، مورد تحقیق و بازبینی پژوهشگران قرار گرفته، نکات مغفول مانده‌ای از آنها استخراج می گردد. یکی از این موضوعات رایج، تاریخ خلافت چهار خلیفه اول (خلفای راشدین) است که علی رغم مطالعات و تحقیقات متعدد، هنوز هم مورد توجه پژوهشگران قرار می گیرد. نگارنده مقاله حاضر که جزء اساتید دانشگاه آمریکایی قاهره است، تلاش کرده که با استفاده از روش‌های تحلیل گفتمان و روایت شناسی جدید غربی، به شناخت تازه‌ای از گفتمان رایج بر متون تاریخ‌نگاری عصر عباسی و تصویر خلیفه سوم، عثمان بن عفان بپردازد. او با ارائه مقدمه‌ای مفصل درباب نظریات متعدد روایت شناسی محققان غربی همچون فرانتس روزنتال، مارشال هاجسن، آلبرشت نوث و... تاریخچه‌ی ارزشمندی از این نوع تحلیل ها ارائه کرده است. بررسی نظریاتی همچون «فُرم[روایی] به مثابه پیام[اصلی][6]» و «ساختار تدوین روایت‌[7]» از هایدن وایت و فِرد دانِر، تصویر مناسبی از این موضوعات در مطالعات جهان غرب ارائه می کند که متاسفانه در پژوهش های علمی ما در ایران، چندان مورد توجه قرار نگرفته‌است. نگارنده مقاله پس از طرح مباحث نظری، چارچوب مطالعة خود را بر مبنای بررسی سه متن تاریخ طبری، انساب الاشراف بلاذری و تاریخ المدینه المنوره ابن شبّه بنا کرده است. هر سه تن، از وجه خاصی به فتنه‌ی قتل عثمان پرداخته اند که مورد توجه و تحلیل روایی نویسنده مقاله قرار گرفته است. بخش اول مقاله با ارائه گزارشی مختصر از مواضع و نظرات هریک از این سه مورخ به پایان می رسد. نگارنده مقاله در بخش دوم(context) به تحلیل زمینه‌های تاریخی مساله مشروعیت سیاسی و مذهبی حکومت عباسیان پرداخته است. بررسی احادیث کتاب الفتنه بخاری، اولین گام او در بررسی تصویر رسمی اهل سنت از عثمان، خلیفه اموی الباطن عصر راشدین است. پیوند فتنه قتل عثمان با مواجهه بدنه‌ی اصلی جریان اهل سنت در ماجرای محنه با خلافت عباسی از دیگر موضوعاتی ست که نگارنده بدان پرداخته و به خوبی از پس شرح و بسط آن برآمده است. پس از این توضیحات که نیمی از حجم مقاله را به خود اختصاص داده‌اند، نویسنده در بخش سوم(text) به سه متن تاریخ نگاری و توضیح درباب آنها پرداخته و به ترتیب تاریخچه‌ای از آثار عمر بن شبّه، طبری و بلاذری ارائه کرده است. ویژگی جالب توجه این مقاله بررسی إسنادی روایاتی‌ست که نگارنده گمان می‌برد بیش از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشند، مخلوقات ذهنی عمر بن شبه، طبری و بلاذری هستند تا زمینه‌های اندیشه سیاسی و مشروعیت بخشی عباسیان را تقویت یا تضعیف کنند. با این حال یکی از انتقادات مهم به نوع چینش مطالب، غفلت هیدر کینی از بررسی منشأ و خاستگاهی‌ست که ابن شبه، طبری و بلاذری گزارش‌های خویش را از طریق آنها گردهم آورده یا لااقل این چنین ادعا می کنند.

بخش پایانی و نتیجه گیری مقاله حاوی نکات جالبی‌‌ست. نویسنده به‌خوبی رابطه‌ای منطقی بین روایت ابن شبه از فتنه قتل عثمان و مخالفت وی با ماجرای محنه در عصر مأمون و معتصم برقرار کرده است. در نگاه کینی، طبری نیز در ایده‌آل گرایی‌اش از ابن شبّه تاثیر پذیرفته و اندیشه سیاسی مشابهی را ترویج کرده است. در حالی که بلاذری در نقطه مقابل آن دو، به دلیل حضور در بدنه حاکمیت متوکل در بغداد، مجبور به اتخاذ موضعی متفاوت شده است. نگارنده در پایان مقاله خویش، به‌خوبی هدف این سه تن مورخ را از شرح و بیان ماجرای قتل عثمان، نه تببین دقیق تاریخ، بلکه ارائه تصویری از یک درام سیاسی دانسته که به روشنی توجیه گر اندیشه سیاسی مورد پشتیبانی آنهاست.

 

  1. كتاب فتوح الشام قدامي به مثابه مورد پژوهشي درباب انتقال حديث درباب فتح شامات

Amir Mazor, "The Kitab futuh al-sham of al-Qudami as a case study for the transmission of traditions about the conquest of Syria", Der Islam, 2008, V.84, pp. 17-45

  مساله بررسي روند روايت و انتقال حديث در اسلام، موضوعي ست كه اروپائيان از ابتداي تاريخ شرق شناسي، بدان توجه داشته اند. نظريات متعددي كه در اين زمينه مطرح شده و شيوه هاي نوين پ‍ژوهشي كه در پي شناخت و تحليل «هسته حقيقي روايات تاريخي»[8] بوده اند، يكي از موضوعاتي ست كه هنوز هم از جنجالي ترين موضوعات شرق شناسي و اسلام شناسي ست. در ايران نيز از دهه هاي گذشته، انعكاسي از اين معارضات روشي اسلام شناسان غربي، در ميان پژوهشگران رواج يافته است. اگرچه ساحت پژوهشي محققان مسلمان خواه ناخواه متاثر از عقاید مذهبی و اعتقاد به صحت مبانی دین اسلام، از محققان غربی و غیرمعتقد به این مبانی کاملا مجزاست، اما کسب اطلاع از روند تحولات روشی و مطالعاتی غربیان، دستاوردها و مزیت های نسبی قابل توجهی برای پژوهشگران مسلمان به همراه داشته و خواهد داشت. در توضیح مقدماتی و بسیار کلی برای ارائه تصویری مناسب از طیف های مختلف پژوهشگران غربی در مواجهه با میراث حدیثی اسلام در قرون اولیه، باید به دو گروه خوش بین و شکاک اشاره کرد. اگرچه سابقه شکاکیت به سنت اسلامی، سابقه چندین قرنه در میان مسیحیان دارد اما پژوهشگران شکاک مورد بحث ما، در سه دهه آخر قرن بیستم بشدت مورد توجه مراکز پژوهشی و حتی شبکه ها و رسانه های غربی قرار گرفتند. آنها اساسا وجود هرگونه اعتبار و اصالتی را برای روایات سیره و صدر اسلام رد کرده، آنرا «مرده ریگ حقیقتی محو شده[9]» می خواندند. اگرچه باید در نظر داشت که رویکرد آنها کاملا مجزا از بحث های عقیدتی و اسلام هراسانه غربی بوده، اما آبشخور مناسبی برای جولان گرایش های اسلام هراسانه پدید آورده است. دغدغه اصلی شکاکان پس از احراز عدم صحت و اصالت منابع حدیثی-تاریخی اسلامی، یافتن شواهدی ملموس و عینی خارج از دایرة این روایات است. به دیگر سخن در نگاه این افراد، وجود واقعی و تاریخی عمر بن خطاب محرز نخواهد شد، الا با یافتن کتیبه‌ای گِلی از نیمه دوم قرن اول هجری، که اخیرا در کنکاش های باستان شناسی صحرای نگب در سرزمین فلسطین به دست آمده و نام عمر بر آن حک شده است. گروه دیگر اما با حفظ رویکرد خوش بینانه به منابع حدیثی-تاریخی اسلامی، به دنبال کشف «هسته حقیقی» روایات هستند. منظور از «هسته حقیقی» روایات، نزدیک ترین گونة روایی ممکن به گونه منقول از راوی اصلی ست. به دیگر سخن اگر روایتی خاص از طریق عروه بن زبیر به ابن شهاب زهری رسیده و از آن پس در شاخه های متعدد روایی، در منابع و متون قرون چهارم و پنجم هجری روایت شده، این محققان تلاش می کنند با بکار گیری ابزارها و روش های بسیار زمان بر و جانکاه، به کلمات و عبارات ابن شهاب زهری یا عروه بن زبیر دست یابند. برای این محققان که از تمام ابزارهای مقایسه‌ای، آماری، زبان شناسی و... برای نیل به مقصود خود بهره می گیرند، سنوات پایانی قرن اول هجری، «آستانه ای طلایی» قلمداد می شود و می کوشند به گونة روایی منحصر به فردی دست یابند که در آن زمان نقل محافل حدیثی حجاز و عراق بوده است.

این مقدمه مفصل لازم می نمود تا اهمیت مقاله مورد بحث روشن گردد. این مقاله حاصل پژوهش امیر معذور است که تحت هدایت و پشتیبانی چهره های برجسته ای همچون مایکل لِکر و الا لانداتسرون که هردو به نوعی وابسته به گروه محققان خوش بین نسبت به سنت اسلامی هستند، به انجام رسیده است. این مقاله به دو بخش عمده تقسیم می شود و نگارنده در بخش اول –طبق سنت محققان خوش بین- به بررسی و تحلیل وثاقت إسناد احادیث در تاریخ اسلام پرداخت است. ویژگی اثر او این است که در این بررسی کلی درباب إسناد، روایات مرتبط با فتح شام را در کتاب فتوح الشام عبدالله بن محمد بن ربیع قدامی(م. نیمه اول قرن سوم هجری)، به عنوان نمونه پژوهشی[10] انتخاب کرده است.  اگرچه این کتاب از میان رفته، اما یکی از دستاوردهای دیگر نگارنده در این مقاله تلاش برای ردیابی اطلاعات آن در آثار پسینیانش همچون ابن عساکر و ابواسماعیل محمد بن عبدالله بصری الأزدی ست. نگارنده مقاله پنج روایت عمده با إسنادات متفاوت از فتح شام را مورد بررسی و تحلیل روایی قرار داده، تک تک افراد موجود در سلسله إسناد را از لحاظ تاریخی شناسانده و در نهایت به نتایج جالبی رسیده است.

باید توجه داشت که علی رغم بدبینی فراگیر محققان غربی نسبت به میراث حدیثی اسلامی، گروه خاصی در بطن محققان خوش بین قرار دارند که به رویکرد حداقلی درباب روند جعل و تحریف روایات توسط ناقلان مقتقدند. در توضیح باید به اشارات پیشین بازگردیم که ذات و عامل اصلی ایجاد شک و بدبینی به صحت روایات تاریخی اسلامی، روند جعل و تحریفی ست که محققانی همچون گلدتسیهر و شاخت آنرا شناسایی و برجسته ساختند. این جعل و تحریف فراگیر- چنانکه آنها مدعی بودند- تحت تاثیر گرایش های کلامی، سیاسی یا فقهی قرون میانه، بر تمام بدنه احادیث تاثیر گذارده است. سه واکنش عمده نسبت به این فرضیه بنیادین ایجاد شد که به دو مورد از آن در سطور فوق اشاره کردیم. واکنش اول پذیرش این فرضیه و انکار کلی ارزش مندی میراث حدیثی اسلامی بود که گروه شکاکان را شکل داد. از سوی دیگر واکنش دوم قائل به پذیرش این فرضیه بود، اما معتقد بود توانایی رفع اثرات این جعل و تحریفات را دارد و گروه محققان خوش بین را شکل دادند. واکنش سوم  همه تلاش خود را برای رد فرضیه فوق صرف کرده و قائل به کمترین حد از تحریف و جعل در روایات تاریخی قرون اولیه اسلامی هستند. از میان گروه اول می توان به جان ونزبرو، پاتریشیا کرون و مایکل کوک، از گروه دوم هارالد موتسکی، گرگور شولر و آندرئاس گورکه و از گروه سوم به فواد و ارسلا سزگین، امیکام اِلاد و هیو کندی اشاره کرد.

با در نظر داشتن توضیحات فوق، نویسنده این مقاله خود را از گروه سوم قلمداد می کند. او در بخش اول مقاله خود نشان داده است که نه تنها اطلاعات مربوط به فتح شام در کتب مسلمین، مجعول یا تحریف شده نیستند، بلکه به روشنی بیانگر تمایلات و عقاید مسلمینی هستند که به موضوعات تاریخی علاقه مند بوده و دغدغه جمع آوری اخبار را داشته اند. او پس از اثبات صحت اخبار موجود درباب فتح شام، به جستجوی متن کتاب فتوح الشام قدامی پرداخته و آنرا در دو اثر فتوح ابن أزدی و ابن عساکر مورد ریشه یابی قرار داده است.

با تمام این تفاسیر، باید اذعان داشت که مقاله حاضر چندان به سنت اسلام پژوهی غربی متکی نیست. نوع تحلیل و چیدمان مطالب وی تفاوت چندانی با پژوهش های مسلمین درباب تاریخ اسلام ندارد و شاید از این روست که این طیف از پژوهشگران، در میان غربیان به افراط در خوش بینی شهرت یافته اند.

 

  1. تصوف در عربستان سعودی(1925-1940)

Mark J.R. Sedgwick, Saudi Sufis: Compromise in Hejaz, 1925-40, Die Welts des Islams, V.37 (2007), N.3, pp.349-368

چنانکه می دانیم ظهور محمد بن عبدالوهاب در شبه جزیره عربی و گسترش آرائش که منجر به تشکیل پیمانی بین او و محمد بن سعود شد و به دولت اول سعودی و فتح حجاز ختم گردید، منجر به شکل گیری مرزبندی های تازة فرقه‌ای-مذهبی شده بود. ابن عبدالوهاب از آن روی که خود را داعی احیاء اسلام اصیل و معارضه با بدعت ها می دانست، با دو پدیدة تصوف و تشیع- که در نگاه او مظاهر بدعت در اسلام بودند- به شدت مقابله می کرد. معارضات وهابیان با شیعیان حجاز و احساء یکی از اصلی ترین نمونه های این موضع گیری های افراطی ست که پیش از این بارها مورد بررسی و تحقیق پژوهشگران قرار گرفته است. متاسفانه به همان میزان که معارضه وهابیت و تشیع برای پژوهشگران داخلی جذاب بوده و به آن پرداخته شده، بحث معارضه آنها با تصوف ناشناخته مانده است. ناگفته پیداست که اهمیت بررسی درباب معارضه افراطی وهابیان با تصوف در شبه جزیره، در رویکرد مشترکی ست که آنها در سرکوب تشیع نیز از آن استفاده می کرده اند. نگارنده این سطور، پیش از این در مقاله ای[11] به اولین مواجهه جدی گفتمان وهابی و اندیشه متساهل و اصلاح گر متصوفه در آن قرون پرداخته است. مقاله ای که در آن تلاش شده بود تا با تببین مناظره عقیدتی بین شیخ احمد بن إدریس فاسی و چند تن از علمای وهابی، مبانی فقهی-فکری این تعارض را واکاوی نماید. حقیقت آن ست که تصوف در قرون متاخر اسلامی، برخلاف چهره منزوی و معتزل دوره‌های آغازین پیدایش خود، چهره‌ای اصلاح گر و دغدغه مند نسبت به مسأله انحطاط جهان اسلام پیدا کرده بود. به ویژه جریانات صوفی برگرفته از غرب جهان اسلام که مهد تصوف اصلاحگر محسوب می شود، در جریانات فکری، سیاسی و ضداستعماری قرون بعدی چهره‌ای پررنگ و فعال از خود نشان دادند. از این حیث پژوهش در شناخت بهتر این چهره جدید تصوف در قرون متاخر اسلامی، امری جدی و مهم خواهد بود.

مقدمه فوق برای ترسیم مبانی اهمیت مقاله مارک سِجویک الزامی می نمود. او که پژوهشگری برجسته در حوزه مطالعات اسلام معاصر که سنوات طولانی را در قاهره گذراند و به مطالعه جایگاه تصوف در جهان اسلام پرداخت. حضور طولانی مدت او که در ابتدا با انگیزه تحقیق صِرف انجام شده بود، در پایان به تشرف او به دین اسلام ختم شد و نام «عبدالعظیم» را برای خویش برگزید. او هم اکنون ریاست یکی از مراکز مهم اسلام شناسی در دانشگاه آرهاوس دانمارک را به عهده دارد و مقالات متعددی در راستای زدودن مبانی اسلام هراسی غربی منتشر ساخته است. سجویک در این مقاله، با پرداختن به تاریخ حیات و فعالیت های ابوالعباس دَندراوی(1989-1953) یکی از چهره های برجسته متصوف مصری که بشدت تحت تاثیر عقاید احمد بن ادریس فاسی بود، تلاش کرده تا تحلیلی از معارضه وهابیت و تصوف ارائه کند. این مقاله در شماره ای از مجله مطالعات تاریخ اسلام معاصر[12] منتشر شد، که به اقلیتهای مذهبی در عربستان سعودی پرداخته بود. در همین شماره، مقاله ای از پژوهشگر سرشناس آلمانی، ورنر انده تحت عنوان «جامعه شیعه نخاوله مدینه» نیز منتشر شده است که سالها پیش به زبان فارسی منتشر شده است.

از نکات قابل توجه و ارزشمند این مقاله، نگاه تازه نگارنده در تحلیل سه لایه از جریان وهابیت در طول سه دولت سعودی ست که در قالب فعالیت ها و گرایش های نهاد مذهبی وهابی به ظهور رسیده است. او سه لایه بنیادگرا، اصلاحگر و محافظه کار را برای طیف موضع گیری های علمای وهابی در طول زمان شناسایی کرده و هر دوره را محصول زمانه و شرایط خاص سیاسی-اقتصادی عربستان دانسته است. البته در این نوع تحلیل ها، او اولین نفر نیست و پیش از او اشتر پشکس و رینهارد شولز در این راه گام هایی برداشته اند. سجویک در این مقاله به خوبی فاصله عمیق میان تئوری و عمل را در ساختار سیاسی سعودی نشان داده است. او با تاکید بر موضوع تصوف که از لحاظ نظری، به صورت کامل توسط آراء ابن عبدالوهاب مورد نقد قرار گرفته، نشان داده است که چگونه امری ممنوع در نظر، می تواند به امری مباح در عمل تبدیل شود و کارویژه های سیاسی یک جریان مذهبی، تا چه حد بر تعدیل و توجیه سخت ترین و بنیادگراترین عقاید مذهبی موثر است؟

نگارنده در این مقاله با استفاده از مشاهدات مستقیم نمایندگان اروپایی، همچون فن درمولن که از شاگردان اسنوک هورخنیه شرق شناس مشهور هلندی بود، و یا بهره گیری از کتاب خاطرات حافظ وهبه وزیر امین عبدالعزیز بن سعود که داعی تجدد و پیشرفت در عربستان سعودی بود، به دو گفتمان درونی  و بیرونی نسبت به جریان سنت گرای علمای وهابی پرداخته و از زوایای مختلف تلاش کرده تا خلل های عملیاتی میان ایدئولوژی وهابی و عمل گرایی سیاسی سعودی را نشان دهد. تصوف در این راستا بهانه و شاهد مثال بسیار مناسبی ست.

اگرچه این مقاله در ظاهر به دوره ای خاص از حکومت پرفراز و نشیب سعودی بر شبه جزیره عربی معطوف شده است، اما با تاکید بر حوزه پرتلاطمی همچون نزاع میان طیف مذهبی و سیاسی حکومت سعودی به مساله‌ای حیاتی و قابل توجه پرداخته است.

  

 

  1.  حنفیان و ترکان در تحفه الترک فیما یجب أن یُعمل فی المُلک طرسوسی

Baki Tezcan, Hanfism and Turks in al-Tarsusi’s Gift for the Turks (1352), Mamluk Studies, V.15 (2011), pp.67-86

گرچه با ظهور ابزار ارتباطی و آسان شدن تعاملات میان افراد، اطلاعات و آگاهی ما از مراکز پژوهشی اقصی نقاط جهان گسترش یافته، اما هنوز هم حوزه‌های پژوهشی ویژه‌ای وجود دارند که برای محققان ایرانی چندان آشنا نیستند. یکی از این موارد، «مرکز مطالعات و پژوهش‌های ممالیک و غرب جهان اسلام» در دانشگاه شیکاگو ایالات متحده است. مرکزی که از بدو شکل گیری در سال 1997، هرساله مجموعه‌ای از مقالات ارزشمند در حوزه ممالیک و تاریخ غرب جهان اسلام را در مجله‌ای به نام «مطالعات ممالیک[13]» منتشر می کند و آنرا به‌صورت رایگان و قابل دریافت برای همه، بر شبکه جهانی اینترنت قرار می‌دهد.[14] حضور چهره‌های برجسته‌ای همچون دونالد پی.لیتل، رابرت اِروین، برنارد اُکِین و... در هیأت تحریریه و نگارندگان مقالات این نشریه، نشانگر ارزشمندی و غنای مطالب مندرج در آن‌ست. جای تعجب نخواهد بود اگر بدانیم این نشریه تنها یکبار در سال منتشر شده و حاصل ارائه مقالاتی‌ست که در کنفرانس‌های سالانه دانشگاه شیکاگو برگزار شده و اعتبار بین المللی بالایی دارد. نگارنده امیدوار است که از رهگذر معرفی برخی مقالات این نشریه در قالب این گزارش‌ها، دریچه ی تازه‌ ای بر پژوهش‌های محققان هم وطن گشوده شده و زمینه‌های بیشتری برای ارتباط و تعاملات علمی فراهم آید.

مقاله‌ای که در این شماره از آن یاد خواهیم کرد، اثر بَکی تِزکان از دانشگاه کالیفورنیاست. او که در ابتدای مقاله خویش از نظرات اصلاحی ارزشمند محققانی همچون مایکل کوک و حسین مدرسی طباطبائی تشکر و قدردانی کرده، پژوهش خود را به نوعی ادامه راه ویلفرد مادلونگ در مقاله مهم و مشهورش «ترکان و گسترش ماتریدیه[15]» عنوان کرده‌است. جالب اینجاست که اگر اثر مادلونگ و مقاله حاضر را به صورت مقایسه‌ای و در جریان تاریخی پنج قرنی حضور ترکان تا حکومت ممالیک در مصر را مورد بررسی قرار دهیم، درمی یابیم که همان عواملی که از طریق فقه حنفی و در قرون اولیه باعث نفوذ اسلام میان ترکان شد، در قرون متأخر و در عصر ممالیک باعث وازدگی آنان و توجه به فقه شافعی شده است. مقاله حاضر که از رهگذر مطالعه موردی کتاب «تحفه الترک فیما یجب أن یُعمل فی الملک» نوشته نجم الدین طرسوسی(م.758)، به سیر فکر و اندیشه سیاسی در غرب جهان اسلام پرداخته، به جستجو برای یافتن پاسخ این سوال می پردازد که چرا ترکان عثمانی که در رقابت با ترکان سلجوقی قرار داشتند، به فقه حنفی گرویده و ترکان مملوک در مصر و شامات، به فقه شافعی پایبند گشته اند؟ اگرچه نویسنده از بررسی دقیق و موشکفانه بخش اول این سوال بازمانده، اما به خوبی زمینه‌های گرایش و تداوم ممالیک به فقه شافعی را تحلیل کرده است. از این منظر که طرسوسی در کتاب خود، تلاش می کند حکام غیرعرب و بیگانه‌ی ترک نژاد را نسبت به فقه شافعی جذب کند و زمینه‌های مشروعیت حکومت آنها را فراهم سازد، می‌تواند گزینه‌ی مناسبی برای مقایسه تطبیقی اندیشه سیاسی فضل بن روزبهان خنجی در کتاب سلوک الملوک قرار گیرد که حدود دو قرن پس از طرسوسی به نظریه پردازی درباب مشروعیت حکومت گروه دیگری از اقوام ترک نژاد اقدام کرده است. باری، بخش نخست مقاله که به تبیین سیزده امتیاز برشمرده شده توسط طرسوسی در رجحان فقه حنفی بر شافعی برای ترکان مملوک دارد، سخن تازه‌ای را ارائه نکرده است. پیش از نگارنده‌ی این مقاله، رضوان سید در مقدمه‌ای مفصل با نام «سیرة الفقها علی السطان و السلطان فی العصر المملوکی من خلال کتاب تحفه الترک الطرسوسی» که بر همین کتاب طرسوسی نگاشت به تببین این موارد پرداخته بود.(چاپ بیروت، 1992) اما بخش مهم و پایانی مقاله بسیار جالب توجه و عمیق به رشته تحریر در آمده است. بَکی تزکان به خوبی زمینه‌های اقتصادی و مالی حکومت ممالیک را تبیین کرده و از نقش پر رنگ اقطاع و جزیه در این ساختار اقتصادی سخن گفته است. او به قول مشهور مقریزی اشاره کرده که «هیچ زمینی در عصر ممالیک مصر نبود، الا که اقطاع سلطان یا امراء و یا سربازان وی باشد». تحلیل پیوند دین و دولت بر پایه ملاحظات اقتصادی و منافع مالی ممالیک، هدف اصلی این بخش از مقاله است. نگارنده در این راستا به نزاعی مهم میان شافعیان و حنفیان در تعیین تکلیف زمین‌های بازپس گرفته شده از مغولان پرداخته که بر سر مالکیت مجدد آنها توسط سلطان یا ارجاع به مالکان قبلی نزاعی بزرگ در گرفته بود. ناگفته پیداست که گرچه طرسوسی در ترویج فقه حنفی در میان ترکان مملوک موفق نشد، اما تأکید او بر دو موضوع اقطاع و جزیه در کتابش، زمینه مناسبی را برای شناخت مناسبات اقتصادمحور دین و دولت عصر ممالیک گشوده است.

 

  1. تخم شترمرغ و پرطاووس: متاعی مقدس به مثابه آینة تبادلات فرهنگی بین اسلام و مسیحیت

Nile green, Ostrich Eggs and Peacock Feathers: Sacred Objects as Cultural Exchange between Christianity and Islam, al-Masaq, V.18 (2006), N.1, pp.27-66

مجله المساق چند سالی ست توسط انتشارات مشهور راتلج در انگلستان منتشر می شود و در حوزه مطالعات «تاریخ مدیترانه اسلامی» به فعالیت می پردازد. به دیگر سخن در کنار مجلات دیگری همچون «مطالعات ممالیک» که پیش از این بدان اشاره کردیم، المساق نیز به مطالعات غرب جهان اسلام در بازه زمانی قرون 2-11 هجری می پردازد. تنها تفاوت آن که یکی از وجوه ارزشمند انتشار این مجله نیز محسوب می شود، توجه ویژه هیأت تحریریه این مجله به روابط تجاری و فرهنگی ست که میان ملل مختلف حوزه دریای مدیترانه در جریان بوده است. از این وجه مقالات این مجله، گزینه بسیار خوبی برای مطالعات بینارشته ای، تاریخ فرهنگی، تاریخ اقتصادی و ... محسوب می شود. افرادی همچون کَرول هیلنبراند، هیو کندی و... جزء هیأت تحریریه این مجله هستند که عموما در کشور انگلستان مشغول فعالیت و مطالعه می باشند.

نزد اهل نظر و تحقیق «نیل گرین» نامی آشناست. او که استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا در ایالات متحده‌ست، تاکنون درباب موضوعات متعددی تحقیق کرده است. اما به طور مشخص می توان به حوزه های مطالعاتی تصوف، ارتباط اسلام و مسیحیت، تاریخ شبه قاره هند و تاریخ جهان اسلام در قرون معاصر اشاره کرد. به قدر اطلاعات و بررسی های صاحب این قلم، پیش از این، مقاله ای از او تحت عنوان «سنگ های از باواریا: چاپ سنگی در بستر جهانی»[16] و نیز مجموعه مقالاتی تحت عنوان «چاپ سنگی فارسی از نگاه شرق شناسان»[17] به زبان فارسی منتشر شده است. موضوعاتی که گرین به عنوان بهانه تحقیقات خود انتخاب می کند، همیشه جالب توجه و جذاب بوده است. او در این مقاله هم به تاثیر روابط اقتصادی یک متاع ارزشمند و گرانبها همچون پر طاووس و تخم شترمرغ، بر آداب و رسوم مقدس مآبانه مسلمین و مسیحیان پرداخته است.

نویسنده مقاله در ابتدا مقدمه ای درباب ارزشمندی و جایگاه ویژه تجارت دریایی در مناطقی که به نوعی متاثر از تجارت مدیترانه‌ای هستند، ارائه کرده است. او در این مقدمه به خوبی از پس تبیین اهمیت روابط تجاری و سطح تاثیرگذاری گسترده آن بر حوزه های متفاوت قدرت، فرهنگ و مذهب در میان ملل برآمده است. یکی از کالاهای ارزشمند تجاری که وی به خوبی بر آن تاکید کرده، سنگ لاجورد است. بررسی های میدانی و باستان شناسانه به خوبی گستردگی مصرف و شیوع استفاده از این سنگ را در ابنیه تاریخی اصفهان و کلیساهای ایتالیا نشان می دهد که هر دو متأثر از تجارت دریایی بازرگانان ونیزی بودند. به دیگر سخن، نیل گرین به دنبال طرح این فرضیه است که بهره گیری از یک ماده و کالای واحد در آراستن اماکن مذهبی مسلمین و مسیحیان، می‌تواند پیام های فرهنگی و تمدنی متعددی را به همراه داشته باشد و نشان از نوعی یکپارچگی و همسانی ظاهری باشد. او تنها به اثبات همسانی ظاهری قناعت نکرده و معتقد است این همسانی ظاهری، به اشتراک در آداب و رسوم مذهبی (نقاطی که این کالاهای گران قیمت و نفیس مورد استفاده قرار می گرفت) منجر شده است.

نيل گرين پس از تبيين فرضيه و نظرياتي كه به دنبال اثبات آن در اين مقاله است، به بحث درباب سابقه تاريخي و فرهنگي اين دو كالاي نفيس و گرانبها، از ابتداي تاريخ باستاني مناطق حاشيه درياي مديترانه پرداخته است. جستجو در سوابق و آثار باستان شناسانه روم، بيزانس و كارتاژ كه به دقت انجام شده، بخش قابل توجهي از اين مقاله را به خود اختصاص داده است. نگارنده از رهگذر بررسي سوابق باستاني اين كالاها، كه در دو حوزه نمادشناسي و باستان شناسي مورد بررسي قرار داده، اولين بار بهره گيري از تخم شترمرغ را در كليساهاي مسيحي امپراطوري بيزانس يافته است. از اين وجه ارتباط يافتن اين عنصر محيطي آراينده محيط اماكن مذهبي را با انگاره هاي فرهنگي مسلمين، در تبادلات فرهنگي ميان قبطيان مصر و مسلمين آن ديار، بررسي و تعيين كرده است. بُعد ديگري كه زمينه ساز ارتباط ميان مسلمين و ديگر اديان شده و مي توان آنرا در بستره بهره گيري از اين دو كالاي نفيس بررسي كرد، ارتباطي ست كه ميان مسيحيان و مسلمين در بيت المقدس و فلسطين ايجاد شده است. يكي از وجوه جالب اين مقاله كه در ساحت مطالعات بين الاديان، مي تواند مورد توجه قرار گيرد، نقشي ست كه در پژوهش هاي مسيحيت شناسان آلماني، براي تخم شترمرغ در جهت جذب مسيحيان به حضور در كليساها، مورد توجه قرار گرفته است. ويليام دوراندوس در پژوهش هاي خود ثابت كرده است كه نقش اين كالا در آرايش فضاي داخلي كليساها آنقدر مهم بود، كه مردم به طرز قابل توجه و تمايزي در كليساهايي حضور مي يافتند كه دو عدد تخم شترمرغ را از سقف آويخته باشند.[18]

نيل گرين در گام بعدي به سراغ بررسي نقش جنگ هاي صليبي در اين تبادل فرهنگي-اقتصادي رفته است. او طي بررسي هايي كه انجام داده، نشان مي دهد كه نقش پررنگ اين تاثيرگذاري فرهنگي در عصر پس از جنگ هاي صليبي بسيار نمايان تر شده است. حتي ابن تيميه در انتقادات مهمي كه به افتراق و جدايي دين اسلام از مسير اصلي خود داشته، دقيقا به وجود همين عناصر بيگانه در آرامگاه ها و اماكن مذهبي اعتراض كرده است. جاي پاي اين تاثيرات در آثار برجاي مانده از عصر مماليك به روشني هويداست. قديمي ترين اثر به جاي مانده، سه پوسته شكسته شده از تخم شترمرغ است كه از سوي سرغطميش(م.760/1358) به يكي از مدارس علميه اسلامي مصر اهداء شده و آيات قرآن بر جداره آن حك شده است. نگارنده اين مقدمه را مدخل بحث خود به جايگاه اين دو متاع گرانبها در فرهنگ اسلامي قرار داده است. او که در بخش نخست و در پی شناخت فرهنگ مسیحی، به تحلیل نمادین تصاویر و نگاره های هنری بیزانسی پرداخته بود تا به نقش تخم شترمرغ در فرهنگ مذهبی آن پی ببرد، در بخش دوم که مربوط به دین اسلام است، به سراغ بررسی واژگانی و زبان شناسانه عربی رفته است. او با نگاهی دقیق واژه «دحو» را وجهی برای تحلیل نمادین همسانی و اشتراک کاربرد میان فعل بر تخم نشستن شترمرغ، با گستردن زمین توسط خداوند انگاشته است.[19] جالب اینجاست که اشارات بسیار متعددی در گونه های مختلف، به تخم شتر مرغ شده است؛ از سنتی جاهلی در آذین بستن بت عزی که در مکه نیز شایع بوده، تا نقلی از واقدی درباب آب نوشیدن پیامبر در تخم شترمرغ...[20] برخلاف فرهنگ بیزانسی-مسیحی که این کالا بسیار گرانبها تلقی می شده، ظاهرا شایع ترین کاربرد آن در میان مسلمین و خصوصا حجاز،-چنانکه ابن بطوطه گزارش کرده- ذخیره سبک و قابل اعتماد آب در سفرهای کویری حجاج میان جده و مکه بوده است. پیوند و اشتراک کلمه شتر در نام این پرنده- به زبان های ترکی، فارسی و اردو-، با بومی ترین و ارزشمندترین چارپای اعراب شبه جزیره، نیز دلیلی دیگر بر اهمیت این کالا نزد اعراب به حساب می آید. شواهد بهره گیری از این کالا در فرهنگ اسلامی چنان متکثر و البته جذاب است که خوانندگان را به مطالعه اصل مقاله دعوت می کنم.

پر طاووس نیز تحلیلی همچون تخم شترمرغ را در روایت گری نیل گرین از فرهنگ، ادب و تاریخ سرزمین های اسلامی داشته است. گستردگی حوزه های مورد بررسی و اشاره نگارنده، گاه مخاطبان را به تعجب وا می دارد. بهرحال او در خاتمه تلاش می کند تا نشان دهد پاسخ بسیاری از سوالات مجهول ماندة ما از تاریخ و فرهنگ بین الادیانی اسلام-مسیحیت و فرامرزی اندونزی-پرتغال، در موضوعاتی بی اهمیت و ناپیدا همچون اشتراکات فرهنگی و آئینی نهفته است. بدون شک آویختن تخم شترمرغ در کلیساهای مسیحی غرب اروپا و زیارتگاه های متصوفان در هند و اندونزی، دلیلی بر پیوندی عمیق و دیرینه میان فرهنگ ها دارد که مرز جغرافیایی و اختلاف در دین نیز نمی شناسد. تلاش ما نیز همچون نیل گرین از نشان دادن این موضوع پیش پاافتاده و نه چندان قابل توجه در تاریخ و فرهنگ ملل شرقی، تاکید بر این نکته است که باید ساختارهای تحقیقاتی سنتی و خشک قدیمی را به کناری وانهاد و فرهنگ و تمدن اقوام را از گونهای دیگر مورد بررسی و تحلیل قرار داد تا در  بسیاری از سوالات به پاسخ های قانع کننده و درخوری دست یابیم.

 

[1]  ویحَ لک یا طالقان، فأن للله عزوجل بکَ کنوز لیست من ذهب و الفضه و لکن بها رجال مومنون عرفوا الله حق معرفته و هوم انصار المهدی فی آخر الزمان.(ابن اعثم کوفی، چاپ محمد عبدالمعید خان، حیدرآباد، دائره المعارف العثمانیه، 1969، ج2، ص 78)

[2] عمر ریاض، رشید رضا ، المنار و سالهای آغازین چاپ آن ، ترجمه محمد حسین رفیعی، آینه پژوهش ،ش129

[3]  پاتریشیا کرون، تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام، ترجمه دکتر مسعود جعفری، نشر سخن

[4] Post colonialism

[5] C. H. Becker, “Die Araber als Koloniatoren”, in his Islamstudien, II (Leipzig, 1932), esp. 2 f.; A. Hannoum, Colonial Histories, Post-Colonial Memories: the Legend of the Kahina, (Portsmouth, 2001), ch. 1, esp. 5, 9. Cf. also below, n. 31

[6] Form as massage : Hayden White, The Content of the Form: Narrative Discourse and Historical Representation (Baltimore: The Johns Hopkins University Press, 1987)

[7] Strategies for compilation : Fred Donner, “ʿUthman and the Râshidûn Caliphs in Ibn ʿAsâkir’s Târîkh madînat Dimashq: A Study in Strategies of Compilation,” in Ibn ʿAsâkir and Early Islamic History, Studies in Late Antiquity and Early Islam 20, (Princeton: The Darwin Press, 2001)

[8] Factual kernel of History

[9] Debris of obliterated facts

[10] Case Study

[11] محمد حسین رفیعی، تاملی بر کشاکش های وهابیون و متصوفه با اتکاء بر مناظره ابن ادریس و علمای وهابی عسیر، خردنامه همشهری، ش 55، مرداد و شهریور 89

 

[12] Die welts des Islams

[13] Mamluk Studies Review

[14] علاقه‌مندان می توانند برای مطالعه این مجموعه مقالات به آدرس اینترنتی ذیل مراجعه کنند :

 http://mamluk.uchicago.edu

[15] Wilferd Madelung, “The Spread of Māturīdism and the Turks,” in Actas do IV Congresso de Estudos Arabes e Islâmicos, Coimbra-Lisboa 1968 (Leiden, 1971), 109–68, reprinted in Madelung, Religious Schools and Sects in Medieval Islam (London, 1985)

چنانکه اهل نظر مطلعند، این مقاله در کتاب «مکتبها و فرقه های اسلامی در سده های میانه»، اثر ویلفرد مادلونگ، ترجمه جواد قاسمی، انتشارات آستان قدس رضوی(1387)، صص 35-110 به چاپ رسیده است.

[16] Stones from Bavaria: Iranian Lithography in its Global Contexts", Iranian Studies 43, 3 (2010)

ترجمه شده توسط خانم مژگان دنیاداری و منتشر شده در شماره 16 دوره دوم مجله پیام بهارستان.

[17]  چاپ سنگی فارسی از نگاه شرق شناسان : هشت مقاله درباره تاریخچه چاپ سنگی فارسی، نشر پیکره، اردیبهشت 1391

[18] See William Durandus, The Symbolism of Churches and Church Ornaments: a Translation of the First Book of the Rationale Divinorum Officiorum, trans. J.M. Neale and B. Webb (London: Gibing, 1906), p. 62

[19]  والأرض بعد ذلک دحاها، سورة النازعات:39

[20]  J.Wellhausen, Reste Arabischen Heidentums (Berlin:G. Reimer, 1897; second edition), pp. 30 and 35

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

پاره‌های اسلام‌شناسی 10(مطالعاتی درباب واقعه کربلا، از دیروز تا امروز)

محمدحسین رفیعی

در این نوشتار نویسنده به معرفی دو مقاله پیرامون واقعه کربلا با موضوعات: بازسازی مجموعه‌ای از حافظه

پاره‌های اسلام شناسی(4) اسلام شناسی در غرب(1): بررسی آثار رابرت هویلند

محمد حسین رفیعی

سال‌هاست روند شکل‌گیری پژوهش‌ها و مطالعات علمی در زمینه تاریخ صدر اسلام در مغرب زمین، بسیار سریع‌تر

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

پاره‌های اسلام‌شناسی 8

محمد حسین رفیعی

هشتمین قسمت پاره‌های اسلام شناسی به مرور مطالعات موجود درباره اسلام می‌پردازد

پاره‌های اسلام شناسی(5) اسلام‌شناسی در غرب (2): پاتریشیا کرونه و پایان شرق‌شناسی

محمد حسین رفیعی

پاتریشیا کرونه یکی از اثرگذارترین چهره‌های این عرصه بود و تا کنون انتقادات مهم و عمیقی به نظرات خاص