رساله تشکر نعمت شش جهتی مظفریه (تحلیل یک صوفی از نعمات شش گانه روی کار آمدن مظفرالدین شاه)
خلاصه
رساله حاوی اطلاعاتی در دو بخش است. نخست اطلاعاتی در باره رابطه صوفیان با دولت قاجار، به خصوص ذهبیه که در این باره نکاتی آمده و البته شکل هوادارانه دارد. دوم اطلاعات تاریخی در باره پاره ای از مسائل سیاسی و حتی رخدادهای تاریخی که به برخی از شورشهای محلی علیه حکومت مربوط می شود.مقدمه
رساله حاضر به شماره 4759 است که در مرکز احیاء میراث اسلامی نگهداری میشود و رساله تشکر شش جهتی مظفریه نام دارد.
نویسنده نام خویش را نیاورده اما برخی از اقوامش را یاد کرده که از آن جمله نایب التولیه وقت شاه چراغ است با این عبارت: «فقیرهم به شکرانه این عنایت خداداد دولتی با جناب مستطاب آقای میرزامحمد رضای نائب التولیه که برادر صلبی و بطنی فقیرند ...». همچنین اشاره دارد که از نسل سران سلسله ذهبیه و از نوادگان میرزا هاشم درویش ذهبی است. نیز می افزاید که عمویش صاحب کتاب تاریخ ذوالقرنین است که وقایع روزگار قاجاری را دارد آنجا که می نویسد: «...تفصیل این اجمال هم در تاریخ ذوالقرنین احوالات قاجاریه از مرحوم میرزا فضلالله خاوری عموی فقیر ملفوفهنگار خاصه حضور مبارک شاهنشاهی که چهل سال 21 عمر خود را صرف خدمات شایسته تاريخ يازده قرن و نيم...».
این رساله در سال 1317 چهار سال پس از آغاز سلطنت مظفرالدین شاه نوشته شده و پس از آن که شاه، به گفته این نویسنده، در باب رقبات وقفی شاه چراغ خدماتی کرده، نویسنده سعی کرده است تا رساله حاضر را در فضائل و مناقب وی بنویسد. قالبی که برای این بیان انتخاب کرده این است که نشان دهد، روی کار آمدن مظفرالدین شاه چه آثاری برای توده مردم و به طور خاص تامین امنیت کشور داشته است. این بیان با دفاع از تصوف همراه است و او می کوشد نشان دهد که در دوره قاجار، مناسبات دولت با صوفیان خوب بوده و در ضمن انتقادی هم از مخالفان، البته بیشتر فکری داشته باشد.
جدای از اندیشه های صوفیانه آن، که همان حرفهای تکراری همیشگی است، رساله حاوی اطلاعاتی در دو بخش است. نخست اطلاعاتی در باره رابطه صوفیان با دولت قاجار، به خصوص ذهبیه که در این باره نکاتی آمده و البته شکل هوادارانه دارد. دوم اطلاعات تاریخی در باره پاره ای از مسائل سیاسی و حتی رخدادهای تاریخی که به برخی از شورشهای محلی علیه حکومت مربوط می شود.
به طور کلی باید گفت این رساله، نوعی تملق و چاپلوسی از دولت مظفری است که دو هدف را دنبال می کند. یکی تشکر از اقدامات انجام شده برای خاندان مؤلف و مسائل وقفی شاه چراغ. دیگری برای استوار کردن این رابطه و نشان دادن این که خوابها و الهامات سران این فرقه، همگی مؤید، ازلی و ابدی بودن این دولت قاهره و قوی شوکت است که از قضا اندکی نگذشت که از هم پاشید و نابود شد.
بدین ترتیب اهمیت این رساله را نه در شکل و شمایل ظاهری صوفیانه آن، بلکه باید در عمق و محتوای تاریخی و پنهانی آن ملاحظه کرد، چیزی که عامل اصلی چاپ و تصحیح این رساله شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
رساله تشکر نعمت شش جهتی مظفریه ـ لازال مؤیّدا بالنصر و الاعزاز والولایة الکبری ـ که در سابق ازمنه نبوده، مخصوص به این وجود مبارک اقدس است. فقیر از عدم نمودار بعرض حضور مبارک میرساند که آدمی را سوابق وجودیهای است که به امر الهی در این عالم آخشیجانی صورت میبندد، پس از ترتب آنها انسان موجود میگردد به اطوار سبعه کونیه خلقیه، ثم خلقهی تشریعیه طابق النعل بالنعل والقذّه بالقذّه که تفصیلش محتاج به طوامیر علی حده است، و در موضع و محلش مقرر است، و به هیچ وجه من الوجوه شخص را به اختیار مدخلیتی در آنها نیست، در هیچ محل به مراتب لایتناهی حکیم دانشوری یا عارف بصیری به امعان نظر بر میخورد که به چه عنایتهای خداوندی لایتناهی و سبب سازیها هر فردی از افراد انسانی موجود میشود تربیت شده، به تکمیلات عدیده محض کفر میشود، در آخر حال یا محض ایمان خواهد بود قال الله تعالی: أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى، أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِی يُمْنَى، ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى، فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى، أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِی الْمَوْتَى [قیامت: 36 ـ 40].
و اگر عارفی به حقایق معصومیه بصیر گردد ،به امعان نظر میتواند نیک و بد و کفر و ایمان مخلوق را از بعض سوابق وجودشان برخورد و حالی فرماید، چنانچه حضرت صادق آل محمد «صلی الله علیه و آله و علیهم اجمعین» فرمود به شخص شیعی «که اگر مادرت رفته بود تو هم میرفتی» الحدیث بطوله، و چنانچه جنابسلطان بایزید بسطامی ـ قدس سره العزیز ـ خبر از جلالت ولایت جناب شیخ ابوالحسن خارقانی ـ قدس سره العزیز ـ فرمود به دویست سال قبل از تولیدش، و پیدا شد به اوصافی که اخبار فرموده بودند به زیاده و نقیصه؛ تفصیل این اجمال در مثنوی مولوی ـ قدس سره العزیز ـ ثبت است، و قس علیه فعلل و تفعلل. و آن جناب هم فرموده است ـ روحی فدا مقالاته: «ما که باطن بین جمله کشوریم دل همی بینیم و ظاهر ننگریم». فقیر از عدم نمودار به سبب ریاضات شاقه تشریعیه عرفانیه آنچه برخورده از این نعمای خاصّه شش جهتی دولتی فی زماننا هذا به عرض حضور خواص اهل ملّت تشیع علیّه و اولیای دولت قویشوکت عدلیه متعالیه میرساند:
اما نعمت اولی تولد اعلی حضرت همایون منسب که در شب چهاردهم جمادیالثانیه سنه 1269 شده است، و این مولود مبارک نعمت بزرگی است بر اهل ایران عامی و خاصی که از ره به شوق و ذوق این عید مولود مبارک را گرفته و میگیرند، و در سابق چنین دلخوشی و عیش را نداشتند. فقیر در نظر دارد که عید مولود حضرت شاه شهید رضوانجایگاه را با چراغانی و جشن حکومتی معتبر میگرفتند، در شب ششم صفر المظفر بود. اگر چه کوتاهی در آیینبندی و چراغانی نداشتند، ولی مخلوق، قاطبه، دلشاد نبودند، به جهت آنکه حسبالاتفاق در این ماه واقع شده بود؛ و اما در این روزگار فرخنده که در عمارات حکومتی همه ساله حاضر حسبالوعده برای دعاگویی در جشن عید سلطانی شده، حاضرین را از اکابر و اصاغر خوشحال با وجد دیده بیاختیار دعاگو و شاکر نعمت بوده و میباشند که در شب مبارک چهاردهم لیلة البدر این انجمن و تعیش میشود. خاصه در هذه السنه یک هزار و سیصد و هفده [1317] چنان جشنی در کاخ همایونی فارس برپا و چراغانی شده بود. از این حکومت عدلیه علیّه نظامیه که شایسته بود. فقیر، شخص تامّ الحکومه و کامل عیارش را خواجه نظامالملک ثانی دانسته و خوانده، چرا که کمال غوررسی در کارهای مخلوق فوقالعاده میفرمایند که امری از امور به اشتباه نگذرد و زحمت را بر خود قرار میدهند، مکرر تجربه شده است.
نکته دیگر آنکه عدد چهارده را اهل تشیع سبعالمثانی نامیدهاند که به فال بسیار بسیار مبارک است قال الله تعالی: وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ [حجر: 87] کنایه از چهارده معصوم است ـ روحی فداهم ـ مینماید که در این تولید مبارک چهارده لیله البدری از باطن ولایت بسیاری از برکات دنیویه و اخرویه مندرج است، موجود و منطوی، تدریجا ظهور و بروز خواهد کرد، لایعدّ و لایحصی میکشید. این را خدا داند. این بود نعمت اولیه از نعما شش گونه خاصه وجود مبارک.
اما نعمت ثانیه خاصّه آنکه در اوّل جلوس بر تختگاه سلطنت علیّه ایرانیه حسب الامر المبارک الاقدس حضرت اجلّ اکرم صدراعظم ایران ـ لازالا مؤیدان الی الابد ـ به اطاعت شرع مطاع لازمالاتباع که «علیکم بالاحمرین» فرموده، نان و گوشتی به کل اهل ایران خوراندند، بدون استدعای مخلوق محض موهبت بیعلت چنین کاری شایسته انعامی را جاری و ساری فرمودند که شخص صاحب صفای قلبی در تبریز در خواب دیده بود حضرت رسول مختار را ـ صلی الله علیه و آله ـ فرموده بودند به او که ما تا داخل این ولایت شدیم مردم را نانخور کردیم. واضح میشود در تبریز وجود مبارک اعلی حضرت اقدس شهریاری ـ لازال مؤیدا الی الابد ـ بالمعنی موفق گردیده بودند به نان دادن به مخلوق خدا به توجه آن سیّد بزرگ که در خواب دستورالعمل فرموده بودند، اعنی محمد مصطفی ـ صلی الله علیه وآله. اگر چه بعضی نالایقها که عادت به جهالت دیرینه و حرکات وحشیانه داشته و دارند، به لطائفالحیل نگذاردهاند که این خیرات جاریه علی ما ینبغی ذوالخاصیه گردد، و خلق فایده معتدٌّ بها برده باشند از این نعمت عظمی، ولی شُوَی شُوَی منجر به فواید کلیه میگردد ان شاءالله تعالی، وَلو کَرِهَ المانِعونَ الجاهِلون، چرا که «إنّما الأعمال بالنيّات»، همان قصد این عمل خیر معتبر، و جریانش در ملک با قید لعنت بود که از قلب مبارک اعلیحضرت اقدس شهریاری ـ خلّد الله ملکه منعّماً الی الابد ـ که منزلگاه حق تعالی و مظهر عنایات ربانیه میباشد سرزده است. محض اطاعت فرمایش آن حضرت ـ روحی فدا عارفیه ـ جاری و ساری و منتفعبه خواهد بود یقینا، چرا که «میدهد حق آرزوی متقین»، بلی اگر چه در عهد اعلیحضرت شاه شهید رضوان جایگاه هم چنین بذل نعمتی شده ولی طهرانی بود، عمومی ایرانی نبود.
اما نعمت ثالثه خالصه خاصهی این دوره آن است که سلسلة الذهب حضرت ثامن الائمه ـ علیه السلام و التحیه ـ یک هزار و اندی است که در عالم روینما گردیده، به توسط جناب شیخ معروف کرخی ـ قدّس سرّه العزیز ـ که در زمان آن حضرت بوده، ـ روحی فدا بوابه ـ چون در صدر سلف، حسبنا کتاب الله شیوعی پیدا کرد و تسنن رواجی داشت، حقیقت تشیع حضرات موالیان ـ روحی فداهم ـ بر حسب تقیه مأمورٌ بها، بالکلیه در زاویه جفا ماند تا زمان ظهور دولت با برکت صفویه که از قوّت ولایت جناب شیخ صفیالدین اردبیلی ذهبتی ـ قدّس سره العزیز ـ وشمشیرهای ذوالفقاروَش اولاد آن تاجدارش ـ انارالله برهانهم ـ با بازوهای حیدری صورت تشیع را رواجی داده، خلق را از تسنن به تشیع کشانیدند، خورده خورده بنای انبساط فضایل حضرات موالیان ـ روحی فداهم ـ گردید، خداپرستی عامی خاصی گردید، حقشناسی کامل به منصه ظهور آمد، چنان که جناب مستطاب علامة العلما الراسخین مجلسی ثانی ـ قدّس سره العزیز ـ در رساله اجوبه آخوند ملاخلیل چنین فرمودهاند: چهارم آن که طریقه صوفیان عظام که حامیان دین مبین بودند در ذکر و فکر و ریاضت و ارشاد مباین است با طریقه صوفیانی که مشایخ اهل سنت منسوباند که چرخ زدن و سماع کردن و برجستن و دف زدن را جائز میدانند اما صوفیان صافی ضمیر تشیع مشرب به غیر از تسبیح و تهلیل و توحید حق تعالی و توسل به انوار مقدّسه ائمه طاهرین ـ سلام الله و صلواته علیهم اجمعین ـ و حمایت شیعیان امیر المومنین چیزی در میان ایشان نیست و آنها همه موافق شرع انور مقدس است، و لهذا نواب خاقان خلدآشیان ـ اخلده الله الی بحبوبه جنانه ـ فرموده که فرمان ارشادی برای صوفیان و حامیان این دودمان ابدتوأمان نوشتند و به اطراف فرستادند فرموده که جمیع اوامر و نواهی که در شرع متین و دین مبین ائمه طاهرین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ وارد شده است، در آن درج نمایند که مردم به آن طریق حرکت و رفتار نموده تخلف جائز ندانند، و حضرت شیخ صفیالدین ـ رضوانالله علیه ـ در مقالات در چندین جا به مریدان خود مبالغه فرموده در متابعت شریعت مقدّسه و زبان بستن از حرفی که مخالف ظاهر شریعت باشد، و نواب قدسی جناب شاه اسماعیل، در هر جا که به خانقاه مشایخ اهل سنت میرسیدند خراب میکردند و حیلهها و مکرهای ایشان را به مردم اظهار میفرمودند، و از جمله آنها در محله ما سابقا بقعه بوده که مزار ابونعیم نامی میبوده از مشایخ اهل سنت و در سقف آن بقعه چراغی افروخته بودند که پیوسته روشن بوده و در کتیبه آن نوشته بودند: «چراغی را که ایزد برفروزد/ هر آن کس پف کند ریشش بسوزد» آن معدن اسرار ربانی چون آن حالت را مشاهده نمود دانسته بود که مبنی بر حیله است؛ مردی را فرستاد که پف کرده آن چراغ را خاموش نمود و ریشش نسوخت. پس فرموده بود که آن عمارت را خراب کرده بودند؛ پس ظاهر شده بود که راهی از سقف عمارت به خانهی متولی آن بقعه ساخته بودند، و از آن راه فتیله و روغن به چراغ میرساندند پس به این طریق بنیان باطل را از بیخ کنده، و حق به جای آن نشانیدهاند و ظهور و بروز این دین مبین، اولا از حسن سعی آن پادشاه جنّت آرامگاه شده که از آباء کرام خود به طریق صوفیه حقّه از عبادت و ریاضت و قناعت و عزلت و ترک دنیا موافق شرع انور رفتار مینمودند و بسیاری از علما دین مبین نیز طریقه مرضیه صوفیه حقّه را داشتند و اطوار و اخلاق ایشان مباین طایفه اهل سنت بوده، مانند شیخ بهاءالدین محمد عاملی ـ رضوانالله علیه ـ که کتب او مشحون است به تحقیقات صوفیه و والد مرحوم فقیر رضوانجایگاه از جناب شیخ مزبور تعلیم ذکر و فکر گرفته بودند، و هر ساله یک اربعین دو اربعین و بیشتر به عمل میآورد، و جمع کثیر از تابعان شریعت مقدسه را موافق قانون شرع به ریاضت وامیداشت، و فقیر نیز مکرر اربعینها به سر آوردم و در احادیث معتبره وارد شده است که هر که چهل صباح اعمال خود را برای خدا خالص گرداند حق تعالی چشمههای حکمت از دل او به زبان او جاری گرداند. پس علاوه بر اینهایی که مذکور شد شواهد و دلایل دیگر هم هست که ذکر آنها موجب تطویل کلام است.
باید که بر شما ظاهر باشد که این سلسله علیّه را که مروّجان دین مبین و هادیان مسالک یقیناند با سایر علمای صوفیه که سالکان مسالک اهل ضلالتاند ربطی نیست، و باید دانست که آنهایی که تصوف را عموما نفی میکنند از بیبصیرتی خودشان است که فرق نکردهاند میان صوفیه شیعه و صوفیه اهل سنت. چون اطوار و عقاید ناشایسته از آنها دیده و شنیده، گمان میکنند که همه صوفیه چنیناند، و غافل شدهاند از آنان که طریقه شیعیان خاص اهل بیت علیهمالسّلام ـ همیشه ریاضت و مجاهدت و ذکر خدا و ترک دنیا و انزوا از اشرار خلق بوده و طریقه صوفیه حقّه طریقه ایشان است، و سالهاست که شیعیان به برکت آثار و انوار پادشاهان صفویه در مهد امنیت و رفاهیتاند.
صوفیه به ترویج دین مبین و نشر آثار ائمه طاهرین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ و تبرای از اعدای ایشان مشغولند، و از زمان حضرت رسول ـ صلیالله علیه و آله ـ تا ابتدای ظهور این دولت علیه، هرگز فرقه محقّه امامیه را چنین دولتی میسر نشده بود که علانیه به شرایع دین عمل کنند، و بر منابر و منارات تبرّای از اعدای دین کنند، و از شرّ مخالفین ایمن باشند.
و مجملا باز باید دانست که در همه امور افراط و تفریط خوب نیست و طریق حق طریق وسط است، چنان که حق تعالی فرموده است: وَكَذلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطًا [بقره: 43] و اگر در آنچه گفتیم تفکر نمایید از هر جهت حق بر شما ظاهر میشود: اللَّهُ يَهْدی مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيم [بقره: 213] و پس از دولت صفویه ولویّه با برکت خداداد، تدین و خداپرستی و فضایل اهل بیت اطهار ـ سلامالله علیهم اجمعین ـ رواجی پیدا کرد برملا علی رئوس الاشهاد، و مخلوق از دست اهل تسنن فارغ شده، ولی اسرار تشیع جاندار آبدار و دقایق و رقایقش که ان اهل ایمان است به ریاضت و تزکیه حاصل میشود که حق فرموده: ( قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا [شمش: 9] باز مخفی بود و عامه خلق به قولی قانع گردیده بودند که ما محب و شیعه هستیم، اما اهل تزکیه و تصفیه را که خالص الولاء و در صدد تربیت و تکمیل عرفانی و تزکیه نفسانیه و برخورد به حقایق تشیع بودند، مثل اهل سلسلهالذهب حضرت رضا ـ روحی فدا عشاقه ـ بد میگفتند جدا و استهزا و تمسخر مینمودند، به صوم سه ماهه متداوله آنها و ریاضت شاقّه، مستدلاً که حق فرموده: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِی الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ [اعراف: 32]. دیگر بی خبر مانده بودند که در حدیث قدسی حقتعالی دستور العمل فرموده به ابن آدم: کلَّکُم مَریض الاً مِن شفیه.
خداوند به عنایت خود شفا دهاد که غافلین از حقیقت این دین مبین برخورند که مرضی عویضالدفع تر از درد خداخواهی در عالم نبوده و نیست ابدا که اهلش میداند، کسی که گرفتار خداخواهی بحوله و قوه گردید، میباید از حلالها پرهیز کند، متأسّیاً لمولاه شاه ولایت ـ روحی فدا اخلاقه العلیّة العالیه ـ که دو قرص جوینش در همیان سر به مهر دندانهای نفسپرور و شکمپرستها را شکسته و عشاق جان نثارش کمر بسته از آن است که بحولالله العلی و عنایاته موفق به تزکیه و تصفیه میشوند، و از مرض غفلت نفسانیه، و بعد از حق و معارف دینیه حقیقه او ـ جلّ مجده ـ شفا مییابند، و صحّت کامله انسانیه پیدا میکنند، و خداشناس گردیده، پس از آنکه حیوانی بودند منعم به نعمای رضویه دنیویه و از نعمت کلیه حقبینی و خداشناسی بیخبر بوده، اکتفا به خداخواهی عامیانه کرده و بس. آری شتر مست کشد بار گران را. بلی از صدهزار نفر یکی را ابدا خیال حقپرستی در سر نیست و از صدهزار خداخواه یکی خدابین نمیشود و از صدهزار خدابین یکی خداشناس نخواهد شد که بداند مقام انسانیت چگونه حاصل میشود و عبد صالح را بلی بلی «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند تو ببین که تا چه حد است مکان آدمیت» این مشاجره در میانه خاصی از این امت که اهل تشیعاند بر پا بود و همواره آزار میکردند اهل ریاضت و حقیقت انسانند را که خاصالخاص از شیعیان خالصالولاء و خصیصین این امتاند، وکمیابند در عالم جدّا، و دارای حقایق تشیع و صاحب نور ولایت شدهاند به ریاضت تشریعیه فوقالعاده که بی دردهای عالم ابدا زیر این بارها نرفته، و نخواهند رفت تا آنکه حضرت قادر قدرت نمای ازلی ابدی تفضل فرموده، دولت زندیه به قوت ولایت سرشار جناب مستطاب آقای آقامحمد هاشم درویش ـ ذهبی قدس سره العزیز ـ جدّ فقیر که قبر مبارکش در جنب قبر خواجه لسان الغیب ـ قدس سرهما العزیز ـ واقع و سلاک الهیه بهرهورند از اعتکاف و توجه در حضور مبارکشان نه ده نه صدهزار ها مکرر به تجربه رسیده، مبدّل به دولت قاجاریه با برکت گردید، تفصیل این اجمال در مقدمه کتاب «قوائمالانوار» مرحوم سیدی آقامیرزا بابا ذهبی ـ قدس سره العزیز ـ مذکور است و به طبع رسیده در ایران منتشر است، مَن ارادَ فلیَنظر الیه؛ و در این دولت قوی شوکت قاجاریه ایرانیه، پس از نضج کامل به خواست خدا و همت خاصانش بنای دول متحابه گردیده، و خلق را از حرکات وحشیانه قتل و غارت و آزار یکدیگر بازداشتند. کنون کمال دولت در بزمآرایی و دانشمندی و خلق پروری که ودایع بدایع پروردگارند گردیده، پس از رزم گستریها و اتلاف نفوس محترمه و زورآزمایی بیخودانه، تفصیل این اجمال هم در تاریخ ذوالقرنین احوالات قاجاریه از مرحوم میرزا فضلالله خاوری عموی فقیر ملفوفهنگار خاصه حضور مبارک شاهنشاهی که چهل سال عمر خود را صرف خدمات شایسته در این دولت جاوید مدت قویشوکت عهدنامجات دولتی تمام به خط و املای معتبر ایشان با هر یک از دولت خارجه صورت بسته، در آن تاریخ ملت است فانظر الیه. در آخر حال حسبالامر المبارک به تولیت آستانه متبرکه عرش درجه حضر ت فیض آثار شاهچراغ ـ روحی فدا زائره ـ که به منصب اجدادی هفتصد ساله خود بوده، معاودت فرمود و در ظهور این دول متحابه به خواست حضرت خالق اکبر و جهاندار اعظم و قوه ولایت جناب آقا محمدهاشم درویش ـ قدس سرهالعزیز ـ و خداپرستی سلاطین ما با تمکین صاحب تاج و نگین قاجاریه صورت بسته آسایشی در خلق و آرامی در عالم پیدا گردید، خواص اهل ایران هم غنیمت شمرده، با کمال تشیع صوری و تربیت اهلش پرداخته عوام الناس هم به توفیق الهی تأسی کامل کرده، از حرکات وحشیانه بالکیه خارج. کنون جوری شده است که همه طوایف مختلفه با هم ملایم گردیدهاند فبناء علیه، از باطن این تشیع رواجی بینالناس حقایق تشیع موالیان ـ روحی فداهم ـ که مخفی بود در سلسلة الذهب حضرت ثامنالائمه ـ روحی فدا تراب تربته العلیه السنیه ـ به روزی و قوامی در ایران حاصل کرده است، انبساطی که علاوه بر فرایض دینیه مستحبات را هم غالبا فرو گذار ندارند، مهما امکن، ریاضات تشریعیه را بر خود و در کمال اخلاص در کارند، برای آنکه از صورت دین مبین به حقایق مبینش برسند و عارف به مبدأ و معاد خود کردند، مثلا نماز حقیقی را «الصلواه معراج المومن» فرمودهاند به ریاضت میباید. این عروج معنوی را دریابند، و کذلک حج و سایراعمال دینیه تشریعیه را بدون ریاضت چگونه برخورد میشود، به حقایقش حج و زیارت کردن خانه بود حج ربالبیت مردانه بود و کذالک صوم را چگونه میتوان به ریاضت تحقیقش رسید که «الجوع طعام الله اولجوع طعام الصدیقین» فرموده اند، وخمسه عبادات واجب و مندوب تشریعیه را برای آشنایی با حق تعالی مقررداشته اند و شناسائیتش و این مطلب صعبالمنال بیریاضت چگونه صورت میبندد. لا والله نخواهد شد، چه مولی الکل فی الکل ـ روحی فدا مقالاته ـ جواب در سائل فرموده «و یلک ماکُنتُ اعبُد ربا لَم اره» از آنست که هیئتهای اربعینکش نفس کش مردانه به جان کندن و بذل جهدی آن حقایق بدیعه تشیع را نقد وقت خود کرده و میکنند، و بالفعل در اطراف بلاد ایران ـ صانها الله عنالحدثان ـ جمعی کثیر صاحبان احوال و مقامات حسنه و اخلاق دینیه و مستحسنه وآشنایی با موالیان ـ روحی فداهم ـ یافت شده دعاگویی دولت جاوید مدّتند و آنچه در خواب و بیداری دیده و خبر دادهاند قبل از وقت صورت گرفته است و میگیرد که همه اهل ادراک، دنگ و حیرانند بلکه بعضی بیخردان حمل بر سحر و نیرنجات مینمایند، و برخی پس از استماع از اهلش و طابق النعل بالنعل صورت گرفتن ناچار میگویند از مصادفات میباشد اصلی ندارد؛ یعنی خوابی دیده و گفته شده است به لسان عامیانه بخت و اتفاقش میگویند، اصلی متین ندارد پابرجا، و حال آنکه این دوستان ایمانی جان کنده و مکرر دیده و خبر داده با مدت یا فورا صورت بسته بلی بلی «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى» ثم ردّ عليهم فقال لهم: «أَفَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى» [نجم: 11، 12] را بیخبر ماندهاند، وقتی که مؤمن به شدت ریاضات منّا گردید، مثل سلمان محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ به قدر قوت ولایتش باخبر میشود، «علّمه شدید القوی» بلکه در میانه دوستان را واجبست که میگویند اهل تشیع اثنی عشری کسی است که دوازده امام واجب الاطاعه خود را به تحقیق بشناسد فرد فرد که واحد منهم بر دیگری از ایشان مشتبه نشود او را، و این طایفه در دولت قویشوکت ابدمدّت مظفریه ـ لازال مؤیدا بالنصر و الاعزاز ـ کثرتی در اطراف بلاد ایران جشن و جوشی دارند ولویه که در زمان سابق چنین نبودهاند. این نیست مگر از خلو ص نیت اعلیحضرت اقدس شهریاری شاه بیدار بخت. دول متحابه قاطبه، چه داخله چه خارجه، که میپروارند صیت ولویّت و عدالتش آنها را الی انتها الزمان چنان که مرحوم سیدی ـ قدس سره العزیز ـ در غزلیات کوثرنامه خود چهل سال قبل از این به حکم رؤیای صادقه خبر دادهاند اوضاع دول متحابه را به عدالتگستری سلطان جامع باذل که در عهدش گرگ و میش با هم رام و در یک مرتع چرا دارند، و از یک چشمه آب میخورند، بدون آنکه مزاحم یکدیگر باشند. و فقیر در ایام ولیعهدی در تبریز و انقلابات اخشیجانیه به اولیای دولت قویشوکت مظفریه ـ لازال مؤید الیالابد ـ در ده سال قبل اخبار کردم موجود است که مرحوم سیدی ـ قدس سره العزیز ـ در کوثرنامه خود چنین فرمودهاند فاعتبروا یا اولی الالباب که حال صورت بسته موجود مطابق آنچه فرموده اند با این هم از مصادفات میشود فیا سبحان الله! کوثر نامه در ایران چاپ شده، موجود است رجوع فرموده برخورند آثار ولایت را آن آثار: تلك آثارنا تدلّ علينا / فانظروا بعدنا إلى الآثار.
غزل کوثرنامه این است:
مرا دوشینه آمد زان دلارام به وحی القلب خاص این گونه پیغام
که دولت از خدایت شد حواله که نعمت از خدایت آمد انعام
چه دولت! دولت دنیا و عقبا چه نعمت نعمت ازهر گونه اقسام
بگفتم ای خداوند یگانه نه دنیا هست چون اضغاث و احلام
بفرمود او بلی از جود خاصم به خاصان میدهم این نعمت عام
گهی عشاق را ناکام سازم گهی از جود خود دیگر دهم کام
کنم بهر تو جمع دین و دنیا برای عزّتت افرازم اعلام
مرا مقصد تو باشی زین تفضل طفیل تو بعامم کردم اکرام
یکی سلطان عیان آرم به دوران قوی سازم به او من دین اسلام
چه سلطان بختیاری حق شعاری که دین را تاج و حق را هست ضرغام
عزیران جهان را کهف عزّت فقیران را نوال و جود و آرام
به ایرانش دهم سی سال شاهی که در اطراف عالم راند احکام
خدیوی در جهان با عدل وشوکت/ هژبری در وغا چون شیر آجام
بهحکمت لوح خوان بوذرجمهرش/ به همت کف رادش بحر قمقام
برافرازد لوای عدل و دادی که نوشند آب با هم گرگ و اغنام
زبس خوش نظم گردد کار عالم ز موجودات حسرت بردی اعدام
طریقت جمع آرد با شریعت که امر علم و عرفان باید انجام
نهنگان حقیقت را نوازد که در عصرش شوندی لجه آشام
بود تاییدش از شاه حقیقت علی کز صولتش لرزانست بهرام
خدا روزی کند این روز روزی رهاند خلق عالم را از این دام
چو بر راز خداوندی خبیر است خداوندش دهاد از سلطنت کام
میباید دانست که بروز ظهور این نعمت ولایت رضوی ـ روحی فدا صاحبه ـ در این دوره و قوامی که در بین عالم و جاهل از اعالی و ادانی و رئیس و مرئوس شاه و گدا موجود و حاصل شده و مقتضی سه نعمت خاصه دیگر است که جریانش در ایران شده، فقیر را واجب العرض به حضور اولیای ملت و دولت ابدمدت نموده است که عرضش را شکر فعلی دانسته چه فرمودهاند «مّن لَم یَشکُر المَخلوق لَم یشکُر الخالق».
اما نعمت اولی که چهارم از نعما خاصه وجود مبارکست آنکه در ازمنه سابقه همین قدر که وزرا قوام و قدرتی در جریان امور دولت ایرانیه پیدا میکردند به مفاد «إِنَّ الانسانَ لَيَطغَی أَن رءَاهُ استَغْنی [علق: 6] حرکات طعنانیه و مقالات جسورانه بی اختیار ناچار از آنها سر میزده که مورث بیمیلی اولیای دولت علیه و سلطنت عدلیه که دولت خواهان حقیقی و هشیاران بارگاه عزتند بوده، از آنها رسوخی کامل در قلب مبارک همایونی که ظلالله واقعی است پس از حضرت حجت الله فی السموات والارضین که ظل الله حقیقی تحقیقیاند ـ روحی فدا اصدقائه ـ کرده و حصول کدورت و ملالت قلبیه سلطانیه مورث دفع و رفع وزرا نامدار شده، به انواع مختلفه صورت خارجیه پیدا می کرد، و نفوس تربیت شده زکیه کارساز بی مثل مکرر تلف میشدند، و بحول الله العلی و عنایاته در این دولت حالیه علیّه قوی الولایه ریاضت کشیده، و قوی التوجه به مداومت اذکار الهیه در اطراف ایران بسیار و بیشمارند که همت ولویه آنها همواره مصروف دعاگویی و ابقای بقای دولت جاوید مدت عدلیه تشیع و تربیت و تکمیل فوق العاده مخلوق خدا خاصه وزرا کارساز تربیت شده، عظیم الوقار نیکو کردار که رکن اعظم دولت و حارث و حافظ ملتند میباشد. فبناءا علیه، قلب آگاه اعلیحضرت ظل اللهی ـ ادام الله برکاته الولویّه الی الابد ـ راضی به اتلاف نفوس زکیه مربات به تربیت خود نشده و نمیشود؛ اگر لازم شود به گوشمالی و هجرت چهار صباحی از حضور مبارک که عذابی است الیم، و ملغی از عمل دولتی بودن و سرگردانی در بلاد اکتفا میفرمایند که آنهم نیکو عنایتی است مورث تربیت جدیده و حصول اکملیت در رتبه و مقامات سابقه آنها شده و میشود چنانچه فی زماننا هذا دیده شد که حضرت اجل صدر اعظم ـ مد ظله الولوی العالی ـ در برگشت از قم بر سر عمل و صدارت عظمی مصدر کارهای بزرگ نامدار گردیدهاند، بلی به عبث نفرمودهاند دو دوست قدرشناسند حق صحبت را که مدتی ببریدند و باز پیوستند.
اما نعمت ثانیه که پنجم از نعما شش جهتی این دوره است، آنکه وضع سرکشی و قلعهداری در اطراف بلاد و کوهها و هرزگی و غارت و اتلاف نفوس و غیرها بالکیه از اشرار و گردنکشهای روزگار مرتفع است که طبعا در این صددها نشینند بلکه مطیع و منقاد گشتهاند، و اگر از سابق ایام هرزگی و شرارتی بالارث باقی مانده باشد در بلاد، مثل اولاد آن علیجان شکاک که زحمتشان به دولت جاوید مدت قوی شوکت سنواتی بوده، و مکرر هزار و ده هزار و چهارده هزار لشگر را با تفنگهای اطریشی جواب وشکست داده، ولی در این دوره دولت قویالولایه مظفریه خداداد ـ لازال مؤیدا بالنصر و الاعزاز ـ سرکار معتمدالسلطان حیدر خان امیرتومان خویی با پانصد نفر سرباز جاننثاری کرده، در طلب به قوت ولایت ذهبیّه حرکت کرده، مثل تبرزین دارهای حیدری دولت صفویه که از روی ارادت و اخلاص خود را با قوت ولایت به دشمن میزدند، بیباکانه؛ و فرج یارشان بود از یمن توجه و مراحم و تفقدات مبارکه کارگزاران حضرت اسعد اقدس والا ولیعهد مشتری جهد کیوان مهد ـ ادام الله اقباله الولوی العالی ـ شکست معتبری به آنها داده، بیست نفری از اشرار شکاکی زخمدار و مقتول و چند نفری اسیر و دستگیر نمودند. معلوم میشود که جنودا لم تروها را همراه داشته اند، به دعای پیریای فقرای، حقه کاری بزرگ صورت بسته. بلی بلی دعای نیمشبی دفع صد بلا بکند. و اگر سرکشی هم تازه پیدا شود و به عنوان مخاصمه جنبشی نماید بدون لشکرکشی و مزاحمت و کارزار، بحولالله العلی و عنایاته، به تحلیل میرود، عذرش خواسته میشود. بپایند همگی اهل خبرت و هوش و فرهنگ که بعدها مکرر واقع میشود و اینها نیست و نمیشود مگر از توجه قلب رئوف مبارک اعلیحضرت اقدس شهریاری ظلالّلهی و ظهور ولایت کبری و حلم بینهایت ذاتی و تصرف در نفوس مخلوق قاطبه. بلی «لجام بر سر شیران کند صلابت عشق / چنان کشد که شتر را مهار در بینی». بر خلاف سابق ایام که محسوس دیدیم که ناچار به سبب زیادتی قطاع طریق و اشرار خونخوار قلعهدار که یوم السبت را یوم البست قرار دارد، فرموده بودند اعنی مرحمت پناه حاجی معتمدالدوله العلیه العالیه و صریح میفرمودند که این فرهاد تلخ را عقیده این است که میبینید دخلی به آن فرهاد شیرین ندارد، من سگ مولایم میباید بدرم اشرار را و قلع نمایم اوباش را، و تأدیب نمایم گردن کشهای عالم را، فقیر مکرر شنیدم این مقوله فرمایشات را از لفظ مبارکش و اما جهت جامعه شخص مبارکش از علم و ادراک و سیاست مدن و تدبیرات در ملت و دولت چنان بود که میتوان گفت نادرالوجود دوره خودند از کیش و کنش غایت خبرت که مکرر طلاب علمیه بل علما را تأدیب میفرمودند و جریمه کتابی به سبب اغلاط عبارتی از آنها میگرفتند، ولی فقیر را کمال مرحمت و نوازش میفرمودند به انواع مختلفه. چه عرض کنم از جلالت معنویه سریه ایشان که بر فقیر از باطن ولایت حضرت فیض آثار شاهچراغ ـ روحی فدا زائریه ـ ظاهر گردید که مقبول درگاه آنحضرت شده بودند، و فقیر بیخبر بودم. سحرگاهی در خواب به حضور مبارک آن حضرت مشرف گردیده بیاختیار شکایتی از بینظمی آستانه مقدسه عرض کردم. فرمودند مطلبی داشت، سفارشی از تو یاد کردیم. فرمودند حاجیدرویش که به زیارت ما آمد و مطلبی داشت سفارشی از تو یاد کردیم. پس از شعور فقیر به عریضه متحیرانه به حضور مبارکش که حضرت ولی نعمت چنین فرمودهاند تکلیف چیست، به حاجی ملاباشی خودشان فرموده بودند که در خلوت فلانی را میباید ملاقات کنیم، مطلب بزرگی است. اظهار کردهاند اخبار فرموده رفتیم، خلوت بود، فرمودند: این مطلب را به جز خدا که از قلب آگاهست دیگر کسی نمیدانست. شما چگونه خبر شدید؟ من محرمانه به حضرت عرض کرده بودم. عرض کردم اگر نفرموده بودند فقیر هم بیخبر بود. فرمودند: بلی این از کشفهای صحیح صریح است. حال منظور شما از انتظام آستانه مبارکه چیست؟ لوازم حصول نظم را عرض کرده فرمودند: حاجی ملاباشی! من از آن حضرت و تو از من مأموری، از فردا مکرر بروی بر آستانه مقدسه و آنچه را میرزامحمدرضای نائبالتولیه از جانب متولی باشی مینماید در کمال مداقه صورت داده که مرضیالطبع فلانی بشود. ان شاء الله دیگر شکایت به حضور مبارک آن حضرت نکنند. چنین بود که مرحوم حاجی ملاباشی به تشرف آستانه متبرکه که حاضر شده علیالتدریج انتظام صورت گرفت. چون میرزا اسدالله کلیددار سالها عادت کرده به بینظمی، خدا مرا تحریکی داشت حضرت نواب اقدس والا را خبر کردند که مانع انتظام آن شخص است. فرموده بودند به حاجی ملاباشی مرحوم که فردا در آستانه مبارکه به اعلی حضرت بگو که میرزا اسد الله لازم نیست. میرزا ببرالله آستانه را نظم میدهد، فانقطعالامر؛ چنان نظمی داده شدکه تا حال برقرار است، و مورث دعای خیر و نیکنامی ابدی بحولالله العلی و عنایاته.
اما نعمت خاصه ثالثه که ششم از نعماء شش جهتی واقعه در ایران است آنکه طایفه امیرسالاری کوه نشین میمند وقفی که یکی از طوایف اربعه در چهار کوه اطراف میمند هستند که قریب هفتصد سال است وقف بر آستانه مبارکه از اجداد فقیر و غیره شده است، از قرار وقفنامچه معتبره و طوامیر وقفیه که معامله وقفیه داشتهاند، قریب هفتاد سال قبل در عهد مرحمت پناه فرمان فرما حسین علیمیرزا وضعی اقتضا کرد که به اسم بادی یوسفخان گرجی دستی انداخت بر این طایفه، و نود و یک تومان و چیزی جمعی دفتری برای آنها مقرر شد، متصرف گردید، و پس از او مرحوم مشیرالملک وزیر فارس پس از او مرحوم حاجی میرزا قاسمخان برادرش، پس از او مرحوم حاجی ضیاءالملک پسرش، پس از او مرحوم حاجی نصیرالملک، پس از او آقای نصیرالملک در پی تیول خود کردند و به دست آویز شلتاقات و بیحسابی در موقوفه داشتند، خاصه در نوبه تولیت فقیر از آقای نصیرالملک بیحسابیها به سر حد کمال در موقوفه صورت بست که خود بهتر از فقیر میداند، تمام را کفّ نفس کرده به حق تعالی واگذار نمود تا در این اوقات فرخنده ساعات سنه 1317 هجری از باطن فیض مواطن حضرت فیض آثار شاهچراغ ـ روحی فدا زائریه ـ از اشعه انوار اجداد خود پرتوی بر قلب مبارک اعلیحضرت اقدس شهریاری شاه تشیع ایرانیه ـ خلدالله ملکه العلی و دولته الولویه المتعالیه الی انتها الزمان ـ انداخته چه« القلب یهدی الی القلب» فرمودهاند حکم صریح قطعی و امر مستحکم نبی فرموده با آنکه آبادی این طایفه کما فیالسابق ضمیمه خاکی و داخل موقوفه باشد احدی را نمیرسد از دیوانیان که مداخله در این طایفه وقفیه بنماید. اصلا و فرعا متوجهاتش متعلق به آستانه متبرکه است. دو تلگراف پی در پی حسبالامری از حضرت اجل اکرم آقای صدراعظم ایران ـ مد ظله الولوی العالی ـ به حضرت اجل عالی آقای نظامالملک فرمانفرمای مملکت فارس ـ ادام الله برکاته ـ فرموده فورا امضای تصرّف مرحمت فرموده با کمال تشکر که چنین کار بزرگ و خیرات جاریه ابدیه در حکومت من شده است که مورث نیکنامی دولت ابدمدت قوی شوکت میباشد. کل رؤسای کوهی و رعایای جمعکش آمده به آستانه متبرکه و تشکرها از این عمل کرده، بالطوع و الرغبه اجارهی شرعیه نموده، به فراغبال رفته، مشغول به رعیتی و دعاگویی دولت قویشوکت ابدمدتاند. و این عمل بزرگ و نیکنامی ابدی دولت و ملت نعمت خاصّه وجود مبارک اعلیحضرت اقدس شهریاری ظلاللهی ـ لازال مؤیدا بالنصر و الاعزار بالولایة الکبری ـ گردید. پس از سالهای دراز که دیگر از سلاطین با تمکین قاجاریه را توفیق یار نشد که موقوفه حضرت فیض آثار را خالی از خلل فرمانید که مسلم از شلتاقات گردد. بلی بلی به عبث نفرمودهاند «نصیب کس کس نتواند که خورد» و لکلً اهلٌ. چون این موهبت عظمی و عطیه کبری ازلاً خاصه این دولت مظفریه روزافزون بوده است ابدا همچنین مسلم گردید که امتیازی شاهانه باشد، و نعمتی در دودمان وقفیه ابدیه و مثوباتش راجع به کل سلاطین سابقه تشیع گردد، و سرمشقی شود برای کل سلاطین باتمکین آینده ـ انارالله برهانهم الی القیامه الکبری ـ که «چنین کنند بزرگان چه کردهاند کار».
فقیرهم به شکرانه این عنایت خداداد دولتی با جناب مستطاب آقای میرزامحمد رضای نائب التولیه که برادر صلبی و بطنی فقیرند و امور آستانه مبارکه به کف کفایت با تأیید و برکت و امانتش در کمال انتظام است قرار داده که جاری بلور مخصوص را از حال الی بعدها در بقعهی مبارکه روشن نمایند، مسمّی به امیر سالاری مظفریه که فقرای ذهبیه حقّه بالاجماع، بکرةً و اصیلا و اوقات مخصوصهی متبرّکه در حضور مبارک حضرت فیض آثار ـ روحی فدا زائریه ـ پایچراغ ذکری مخصوص ولویه در کار باشند، برای ابقای بقای دولت ابد مدت قاهره که صیت و صوت ذکر قلبی آنها با عندلیبان اطراف بلاد هم چون تأسی کامل دارند، ذاکر و شاکر و دعاگو خواهند بود. یدالله علی الجماعه مقرر است.
امید که ایران ممالکش منتظم و دولت قوی شوکت همواره منسق و آرام و روزافزون و تزایدش بر سبیل تزاید گردد و برقرار چه «همم الرجال تقلع الجبال» فرموده اند.
عرض دیگر آنکه لوح جنّة الاسماء مبارکه از حضرت شاه ولایت درویشان امیرمومنان ـ روحی فدا عشاقه ـ دعای معتبر بینظیر است برای جمیع مقاصد کلیه و جزئیه و دفع امراض مزمنه که اطبای عصر عجز از علاجش داشته، به تجربه رسیده است. آن حضرت ـ روحی فدا مقالاته العلیه ـ دو قصیدهی عربیه در شرایط مقررهاش انشاد فرمودهاند که اگر آن شرایط لازمه به عمل آید، برءالساعه خواهد بود. چون از ارکان سلسله علیه ذهبیه و اجداد فقیر به یادگار است؛ لهذا محض وجود مبارک اعلیحضرت شاهنشاهی ظلّاللهی ـ لازال مؤیدا بالنصر و الاعزاز ـ و سلامتی دائمی افراز دائرهاش نموده پر کرده آمد با جمیع شرایط مقرره سر به مُهر در جوف است، میباید مشمع گردیده به احتیاط که مهرش نشکند، جلد سبزی شده، تعلیق فرمایند که همواره در بازوی مبارک باشد.
عرض دیگر آنکه دو ورقه بزرگ و کوچک که صورت مهر نبوّت کتف رسول مختار است ـ صلیالله علیه و آله ـ معروف به دوایر توحید و معرفت و حکمت اخت النبوه آن حضرت است، دارای مبدأ و معاد انسانی که بر خلق واضح شود از کجا آمده و برای چه آمدهاند و به کجا راجع میشوند، و در چه حال خواهند بود. از راحات ابدیه و رخمات برزخیه سرمدیه، نهایتش درجات نعیمیه یا درکات جحیمیه است، لایتناهی آن قدر میرو و به پایانش مرس.
فقیر محض ارادت و تذکر وجود مبارک قرار دارد و با جناب مستطاب آقای میرزا محمدحسین عشقی رییس فقرای حقه ذهبیه دارالخلافه باهره که افراز و تمام کرده از روی اصلش که در حضور فقیر مقابله شده است و صحیح است تقدیم حضور مبارک نماید. مقرر فرمایند در دو قاب آینه در منزل مخصوص بگذارند که همه روزه ان شاء الله تعالی اول نظر را با این دو لوح مظهر اسما عظام الهیه مبارکه باز فرمایند؛ خواص لایتناهی دارد که در این رساله خرد نگنجد. چه در آن دو قصیده عربیه حضرت مولی الکلّ فی الکل ـ علیه السلام و التحیة ـ اشاره به جلالت قدر همگی این دوائر که مشتمل بر اسماء الله است فرموده؛ چرا که معنیش مطلقا خداپرستی و عشقبازی با اسما مبارکه الهیه مندرجه در آنهاست که چنین فرموده اند:
من بحر علم رسول الله معرفتی فیا لها غرفة من ابجر طفحت
لطایف الله فی اسمائه اجتمعت والعارفون بها صدرا لقد شرحَت
خذها نفائس دُرّ عزّ مطلبها بها نفوس کثیرُ القوم ما سمحَت
ایام عزت و سلطنت کبری و هیمنه عظمی به عدالت گستری انوشیروانی ایرانی مستدام باد بالرب القاهر فوق العباد.
منبع: جشن نامه آیت الله استادی
پربازدید ها بیشتر ...
دوازده قصیده منقبتی چاپ نشده از دوازده شاعر قصیده سرا
سید عباس رستاخیز و سید رضا باقریان موحدمقاله حاضر در بردارنده 12 مقاله منقبتی چاپ نشده از شعرای قصیده سرا است.
آثار و مقالهشناسی دکتر حسین مدرسی طباطبایی
محمدرضا رهبریانسیدحسین مدرسی طباطبایی (متولد 1320 ش در قم) استاد و پژوهشگر علوم اسلامی، پس از تحصیلات جدید به حوزۀ
نظری یافت نشد.