۳۶۳۵
۰
۱۳۹۶/۰۱/۲۴

تفسیر کتاب الله و نسخه های آن

پدیدآور: محمد کاظم رحمتی

خلاصه

یکی از مهمترین متون متداول تألیف شده در قرن هفتم هجری توسط عالمی زیدی به نام ابوالفضل بن شهردویر (دبیر) بن یوسف بن ابی الحسن گیلانی، اثری تفسیری مشهور به تفسیر کتاب الله است. نوشتار حاضر ضمن بررسی دربارۀ فرد اخیر و دیگر وابستگان خاندان او، به شناسایی نسخه های مختلف تفسیر اخیر که عموما به عنوان قرآن یا تفسیر کشاف در فهارس معرفی شده، می پردازد.

دانش و آگاهی ما از مسائل فرهنگی جامعۀ زیدیان ایران در قرون هفتم تا دهم هجری بسیار اندک است، هر چند آثار تاریخ نگاری از برخی ادوار قرون اخیر در دست است اما توجه اصلی متون اخیر بر تاریخ سیاسی است. یکی از مهمترین متون متداول تألیف شده در قرن هفتم هجری توسط عالمی زیدی به نام ابوالفضل بن شهردویر (دبیر) بن یوسف بن ابی الحسن گیلانی، اثری تفسیری مشهور به تفسیر کتاب الله است. نوشتار حاضر ضمن بررسی دربارۀ فرد اخیر و دیگر وابستگان خاندان او، به شناسایی نسخه های مختلف تفسیر اخیر که عموما به عنوان قرآن یا تفسیر کشاف در فهارس معرفی شده، می پردازد.

مرحوم آقابزرگ طهرانی در بحث بلند خود از آثار تفسیری در کتاب الذریعة الی تصانیف الشیعة، از اثری به نام تفسیر أبی الفضل الدیلمی نام برده و در اشاره به نام کامل نویسنده، وی را ابوالفضل بن شهردویر بن بهاء الدین یوسف بن ابی الحسن بن ابی القاسم دیلمی گیلانی مرقانی (مرکالی) معرفی کرده است. اطلاعات آقابزرگ در معرفی بیشتر تفسیر اخیر بر اساس دو منبع بوده است؛ نخست کتاب مطلع البدور احمد بن صالح بن ابی الرجال یمنی (متوفی 1092) که در ذیل حرف فاء کتاب اخیر از ابوالفضل گیلانی نام برده و دیگری نسخه‌هايی از تفسیر اوست. در ابتدا آقابزرگ گزیده ای از مطالب ابن ابی الرجال را نقل کرده است. مطالب ابن ابی الرجال به نقل از مطالبی بوده که عالمی گیلانی به نام یوسف الحاجی الدیلمی ذکر کرده که ظاهرا باید اثری در معرفی عالمان زیدی طبرستان و دیلمان بوده باشد. بر طبق نوشتۀ یوسف حاجی، ابوالفضل اثری در تفسیر قرآن، و کتابی کلامی به نام دلائل التوحید داشته است. حاجی همچنین اشاره کرده که پدر ابوالفضل، شهردویر، نیز از عالمان زیدی بوده و کتابی به نام لوایح الاختیار فی بحث النور و الروح و عذاب القبر داشته است. جد ابوالفضل، یعنی بهاء الدین یوسف مرقانی مدفون در گیل نیز اثری تفسیری داشته که آقابزرگ مدخلی نیز به وی بر اساس همین گفته اختصاص داده و در ذیل عنوان تفسیر المرقانی از آن سخن گفته است. دربارۀ زمان زندگی بهاء الدین یوسف، آقابزرگ نوشته که برخی از مشایخ بهاء الدین در 727 درگذشته اند و بر همین اساس زمان زندگی ابوالفضل را اواخر قرن هشتم هجری معرفی کرده و از معاصر بودن وی با علامه حلی (متوفی 726) سخن گفته است. از آنجایی که مطالب بیشتری در کتاب مطلع البدور نیامده، توضیحات آقابزرگ دربارۀ هویت ابوالفضل بن شهردویر و جدش بهاء الدین یوسف بن ابی الحسن دیلمی به دلیل در دسترس نبودن منابع بیشتری که اطلاعات دیگری دربارۀ افراد اخیر در بر داشته باشند، به همین مطالب محدود است. پس از این مطالبی که آقابزرگ دربارۀ شرح حال افراد اخیر یافته، توضیحات تکمیلی بر اساس نسخه‌ای از تفسیر ابوالفضل دیلمی که آقا بزرگ آن را اثری در دو مجلد ذکر کرده، آورده و نوشته است:

« ...و تفسیره کبیر فی مجلدین ضخمین علی کیفیة خاصة. و هی أنه یکتب مقداراً من آی القرآن الشریف فی وسط الصفحة، ثم یکتب التفسیر علی نحو التعلیق علی ألفاظ الآیات فی حواشیها؛ و لم یبیّن محل التعلیق بما هو المتعارف من کتابة علامة علی التعلیقة و مثلها علی الموضع المعلق علیه، بل یعیّنه  بایصال خط طویل أو قصیر بین أول التعلیق و الموضع المعلق علیه من الآیة الشریفة...».

پس از این مطالب، دربارۀ کاتب نسخه و زمان کتابت هر یک از دو مجلد چنین نوشته اند:

« ... و المجلدان کلاهما بخط واحد کتبهما محمد بن حامد اللنگرودی لنفسه فی مدة مدیدة لأنه فرغ من أولها فی ذی الحجة 871 و من ثانیهما فی 9 شوال 876 ثم باع النسخة بعد سنین طویلة فکتب بخطه أیضاً علی ظهر المجلد الأول أنه اشتری المجلدین جناب سیادت مآب، فضائل و کمالات شعار، سید ناصر کیا بن سید رضی کیا التیمجانی فی 892 بشهادة شرف الموالی و الفضلاء مولانا حسین ابن فقیه علی حامد و فقیه حسن کماجال و مولانا أحمد المقری، و فقیه محمد بن فقیه علی حامد و ظاهر هذه الالقاب أن المشتری و الکاتب و الشهود کلهم علماء فضلاء فی عصرهم لم نعلم من آثارهم الا ما دلنا علیه تلک النسخة الموجودة فی النجف الأشرف النفیسة القدیمة من بقایا مکتبة السید العلامة العاملی مؤلف مفتاح الکرامة ...».

دربارۀ اینکه اثر اخیر چه عنوانی داشته و نویسنده خود بر آن چه نامی نهاده، آقابزرگ نوشته است:

«.. و لم یسم هذا التفسیر باسم و انما کتب المؤلف فی آخره أنه تفسیر کتاب الله المتضمن لحقائقه و دقایقه تولی جمعه الفقیر المحتاج الی رحمة مولاه أبوالفضل بن شهردویر بن یوسف..».

آخرین مطالبی که آقابزرگ در اشاره به تفسیر اخیر آورده، توضیحاتی دربارۀ برخی مطالب مندرج در تفسیر است و به نحوی بسیار گذرا است:

«.. و قد صرح فی تفسیر آیة انما ولیکم الله بثبوت الولایة الالهیة لخصوص مؤتی الزکاة فی الرکوع، و روی حدیث تفسیر الصادقین بعلی(ع) و شیعته، و حکم بایمان أبیطالب و أنه مات(ع) بدلالة أشعاره و کلامه فی مقاماته، و یکثر فیه الروایة عن جعفر بن محمد الصادق (ع) و کثیراً ما یوصف علی بن أبیطالب بأمیر المؤمنین (ع) و فی أول سورة مریم صرح بأن حدیث «نحن معاشر الانبیاء لا نورث» افتراء لاغتصاب فدک و أن المراد من «یرثنی و یرث من آل الیعقوب» ارث المال لا ارث العلم و ذکر اخراج عایشة قمیص رسول الله (ص) و نعله عند کلامها علی عثمان و عدم تعرض أحد لها و عدم أخذهما عنها بدعوی أنهما صدقة، ثم أورد خطبة الزهراء(عها) و احتجاجها علیهم بعین ما ذکر فی احتجاج الطبرسی..».

آقابزرگ اشاره ای بسیار مجمل دربارۀ منابع تفسیر ابوالفضل آورده و نوشته است:

«.. و یکثر عن تفسیر الشیخ الطبرسی (المتوفی 548) و تفسیر الزمخشری (المتوفی 538) و تفسیر الإمام الناصر للحق و عن غریب القرآن و درة الغواص للحریری (المتوفی 516) و عن کشف المشکلات و غیر ذلک».

از تفسیر ابوالفضل بن شهردویر که آقابزرگ سخن گفته، نسخه هایی دیگری نیز موجود است و بر اساس برخی نسخه های که در اختیارم هست، می توانی مطالب بیشتری دربارۀ آن بیان کرد. تفسیر اخیر همانگونه که آقابزرگ نیز اشاره کرده در دو مجلد است؛ جلد اول از آغاز قرآن تا پایان سورۀ کهف و جلد دوم از آغاز سورۀ مریم تا آخر قرآن را دربردارد. شیوۀ کتابت آن نیز ویژگی های خاص دارد. در وسط صفحه، آیات قرآن به خطی درشت کتابت شده و در حواشی بالا، وسط و پایین آن مطالبی تفسیری آمده است. از منابع مهم تفسیری که نویسنده تفسیر به کرات از آن نقل کرده تفسیر کشّاف زمخشری است. ظاهراً تفسیر مجمع البیان که آقابزرگ به عنوان منبع دیگر نویسنده معرفی کرده و در متن تفسیر با عنوان ابوعلی آمده، ابوعلی جبائی باشد (مثلاً بنگرید به: ج 1، برگ 34). در اطراف هر برگ، مطالب و تعلیقاتی که عموما با خطی به محلی در نسخه متصل شده، آمده است که مطالب اخیر نشان دهندۀ درسی بودن تفسیر اخیر است و تعلیقات مذکور در حقیقت مطالب بیان شده در هنگام تدریس تفسیر است. شکل نگارش خاص تفسیر اخیر یعنی نگارش قرآن در وسط صفحه که تقریبا بخش اعظمی از هر صفحه را به خود اختصاص داده، باعث شده تا برخی از نسخه های موجود تفسیر اخیر توسط فهرست نگاران به عنوان قرآن معرفی شود؛ همچنین کثرت مطالب نقل شده از کشاف که می توان تفسیر اخیر را گزیده ای زیدی از آن دانست، دیگر خصلت تفسیرکتاب‌الله است که باعث شده تا برخی نسخه های آن به عنوان تحریری البته تا حدی متفاوت از تفسیر کشاف معرفی شود. با این توضیحات به سراغ نسخه های شناخته شده از تفسیر ابوالفضل بن شهردویر می رویم. پیش از آن باید اشاره کنم که متن تفسیر کتاب الله به صورت عکسی بر اساس نسخه هایی موجود از آن در کتابخانۀ مجلس با مقدمۀ دوست گرامی آقای سید محمد عمادی حائری(تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1388ش) منتشر شده است.

نسخه های شناخته شده از تفسیر کتاب الله

سوای دورۀ کاملی که آقابزرگ در نجف دیده و اکنون از محل دقیق آنها اطلاعی در دست نیست، از تفسیر کتاب الله نسخه های زیر شناخته شده است:

1_ نسخۀ شمـارۀ 4028 كتابخانۀ مجلس که مشتمل بر جلد دوم کتاب است (یعنی از سورۀ مریم آغاز شده و از انتها اندکی افتادگی دارد و با تفسیر آیۀ نخست سورۀ فلق پایان یافته است).

2_ نسخۀ شمـارۀ 12278 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی که مشتمل بر جلد اول تفسیر است و از انتهای آن (تفسیر سورۀ کهف) افتادگی دارد و اساس چاپ عکسی که کتابخانۀ مجلس منتشر کرده، بوده است.

3_ نسخۀ 17982 كتابخانۀ مجلس که مشتمل بر جلد دوم تفسیر کتاب الله است (یعنی از سورۀ مریم تا آخر قرآن). در دو برگ اول نسخه، اطلاعات و یادداشت های مختلف آمده که بسیار با اهمیت است؛ از جمله در برگ 1ب در انتهای سمـت چپ صفحه، دو یادداشتی آمده که کاتب آن محمد صالح غروی است و مطلبی دربارۀ دو ناصر مشهور در سنت زیدیه است که اولی آنها دربارۀ ناصر اطروش(متوفی 304) و دیگری دربارۀ حسن بن زید که از تاریخ گزیده و ظاهراً منبعی دیگر است. مطلب مربوط به ناصر اطروش احتمالاً از اثری زیدی مانند الافاده ابوطالب هارونی اخذ شده است. نام محمد صالح غروی انسان را به یاد محمد بن صالح غروی عالم نامور امامی و شاگردان نامور ابن ابی الجمهور احسایی، می اندازد که برخی از آثار ابن ابی جمهور به خط وی موجود است از جمله نسخه ای از کتاب کاشفة الحال موجود در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران؛ با این حال مقایسه دو دست خط نشان از تفاوت جدی میان آنها دارد و محمد بن صالح غروی که نامش در برگ 1 ب تفسیر کتاب الله آمده، نمی‌تواند محمد بن صالح غروی شاگرد ابن ابی جمهور باشد. در برگ 2 ب نیز یادداشت دیگری آمده که نشان می دهد نسخه تا قرن یازدهم در ایران بوده است. یادداشت اخیر چنین است:

« در تاریخ ثمان و ستین و تسعمائة در ماه ربیع الاول، سید السادات معدن الجود و الکرامات سید هادی کیا میاندهی وفات کرد. و اندی اوراق و اجزاء گذاشته؛ بدین موجب یکی جلد تفسیر ابوالفضل و یکی جلد ابانه مشبع (؟) و بعضی تفسیر اجزاء، وصیة ابن مسعود و اجزاء دیگر و رساله الشریفة عضدیه و اجزاء دیگر و و دیگر چند اجزاء کنز اللغات و یکی جلد کتاب زادة المریدین (سیاسة المریدین؟) و کتاب دیگر بیکجا مجلد و شرح ملا.. و کلام منهاج بيکجا مجلد و یکی جلد متوسط».

عبارت تملکی در سمت راست برگ 2ب آمده که نام فرد پاک شده است. مجلد اخیر کامل است و انجامۀ نسخه نیز نقل شده که چنین است:

«صادف الفراغ من اتمام انتساخ المجلدة الاخری من تفسیر کلام رب الآخرة و الاولی من یوم الخمس قبل الزوال الوقت منتصف شهر المبارک رمضان ختم بالیمن والبرکة و الاحسان الواقع فی سنة تاریخها تسعین و ثمانمائة من هجرة المصطفی خیر البریة لاجل المولی الموالی مولانا حاجی بن فقیه محمد (بن نماری) میاندهی – اطال ایده تعالی عمرهما و زاد الله تعالی توفیقهما و نال الله تعالی مرادهما و شرف الله تعالی عزهما آمین و یا رب العالمین- تحت انامل العبد الفقیر الحقیر الضعیف النحیف (در اصل: النهیف؟) المحتاج الی رحمة الله تعالی الغنی احمد بن نائب سلار بن محمد کینارودی غفر الله ذنوبهم و ستر عیوبهم بحق من لا نبی بعده و انا احمد الله علی جسیم نعمائه و وسیم الآیه من توفیقی فی اختتامه و عونی و له الحمد السرمد و المدح لنبیه محمد صلی الله علیه و علی آله و سلم انه خیر موفق و معین بحق الحق اله العالمین». (برگ 388الف).

در چند برگ بعدی نیز مطالب پراکنده ای آمده و گاه منبع آن نیز معرفی شده مثل برگ 389 ب که بندی بلند از کتاب المقنع ابوعمر دانی آمده و در زیر آن دو عبارت یکی از احمد بن ابی الحواری که ظاهرا از رسالۀ قشیریه باشد و پس از آن نیز عبارتی از عیون المعارف آمده که در آن گفته شده باری تعالی هر روز هنگام غروب خورشید به فارسی دری می گوید: «چه کنم من این ستم کاران را جز آنک بیامرزم جز آنک بیامرزم». مطالب آمده در اوراق آخر از برگ 388ب تا 389 ب به قلم کاتب نسخه یعنی احمد بن نائب (تائب) سلار بن محمد کینارودی است. در برگ 389ب و 390 مطلبی از کمال الدین به دست خطی متفاوت آمده است.

1_ نسخۀ شمـارۀ 277 کتابخانۀ ملک که متشمل بر جلد اول تفسیر است و از آغاز و انجام افتادگی دارد

2_ نسخۀ موجود درکتابخانۀ مغنیسا گنل که جلد دوم تفسیر است. نسخۀ اخیر در حواشی مختلف تاریخی دربارۀ مالکان نسخه و برخی حوادث تاریخی است که بسیار با اهمیت است. نسخه بعدها در تملک محمد مکی بن محمد شـمس الدین من سلالة الشریف ابوعبدالله الشهید محمد بن مکی المطلبی الحارثی الهمدانی الخزرجی العاملی سنة 1169 بوده که تملک او بر نسخه های خطی دیگری هم در دست است. مطالب تاریخی که در این نسخه آمده را دانش پژوه به طور کامل نقل کرده است. در انجامۀ نسخه، کاتب چنین نوشته است:

«و ارتفع عن الکاتب العقاب بعد التعب و الملال ماساة الکد و الکلال و الحمد لله المهیمن المتعال بلغنی لخیر الاعمال و انالنی بجمیع الآمال علی یدی العبد الضعیف المحتاج الی رحمة ربه اللطیف پیله فقیه بن محمد کنجه کلائی – غفر الله لهما و ستر عیوبهما و اسکنهما بحبوحظ ]بحبوحة[ الجنان و رزقهما الجنة و الحور و النعمان (شاید الغلمان) بحق محمد المبعوث الی الانس و الجان یوم الاثنین بعد العصر السابع عشر من شهر القدیم نوروز ماه (القدیم) تاریخها تسع و تسعون و ثمانمایة من هجرة مقصود ایجاد البریة.

 اللهم وفقنی و بلغنی مدارسته و مذاکرته و مطالعته و تکراره مع الطلاب بحق محمد و الآل و لمن قراه و عمن قال آمین یا رب العالمین و السلام علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین فی مدرسة زین العلماء و زبدة الصلحاء و تاج الادباء و ملجأ الغرباء محمد بن نایب ملک تلجانی – سلمه الله تعالی مع اولاده فی الدراین بحق محمد و حسنین-.

و قرأت هذه الکتاب من سورة المدثر الی آخره عند العالم النحریر الفقیه الفاضل الفقیه یوسف کشکاجانی – طوّل عمره – فی مقام الموسوم به دا و الباقی مع المجلدة الاولی عند الکامل المحقق و الکاشف المدقق افضل العلماء الکاملین الفقیه محمد تلجانی – مد الله ظله فی الدارین بحق محمد و علی و الحسنین- وقع الاختتام فی سنة تاریخها اربع و تسعمائة فی ماه القدیم سیاماه فی یوم الجمعة قد مضی فیه اثنا عشر یوما و السلام علی من التبع الهدی».

همان گونه که اشاره کردم، شکل خاص کتابت تفسیر کتاب الله بسیار به کتابت نسخه ای از قرآن است که حواشی در اطراف دارد یا به علت کثرت نقل قولها از تفسیر کشاف احتمال دارد که فهرست نگاران، نسخه هایی از آن را به عنوان کشاف معرفی کرده باشند. با توجه به این دو مطلب به سراغ نسخه های دیگر شناسایی شده تفسیر کتاب الله می رویم.

نسخه‌های خطی کتابت شده در سنت زیدیان ایران

خصلت خاصی که در کتابت نسخۀ خطی تفسیر کتاب الله دیده می شود، در حقیقت خصلتی خاص در کتابت میان زیدیان ایران است که بررسی نسخه های خطی دیگر باقی مانده از جوامع زیدی ایران به وضوح آن را تأیید می کند. اشاره شد که آقا بزرگ خصلت خاص تعلیقه نویسی بر تفسیر ابوالفضل را مورد توجه قرار داده بود و به آن اشاره کرده بود. همین مطلب را با تکیه بر تفسیر کتاب الله توسط مرحوم دانش پژوه در معرفی نسخۀ مغنیسا و دیگر نسخه های از تفسیر کتاب الله، مورد اشاره قرار گرفته و نوشته است:

«نسخه‌ها هر صفحه در سه یا چهار ستون است؛ یک ستون آیات است با ترجمۀ طبری کلمات یا عبارات زیر سطور؛ یک ستون تفسیر است و هر بندی با خطی به بکلمۀ مربوط بآن از قرآن می پیوندد؛ ستون سوم و چهارم حواشی توضیحی این تفسیر است و آنهم با خط مربوط می شود.. ».

در حالی که مسلم است عالمان زیدی ایرانی در فاصلۀ قرون هفتم تا دهم هجری در نواحی شمـالی ایران فعالیت داشته اند و اکنون به فضل رساله ای به عنوان «رسالة فی علماء الزیدیة» که توسط عالمی ناشناس زیدی ایران قرن هشتم تألیف شده، نام برخی از آنها به دست آمده است. توجه به شکل خاص تعلیقه نویسی در میان زیدیان ایران می تواند به عنوان معیاری برای شناسای دیگر نسخه های باقی مانده از زیدیان ایران به کار آید و در این میان می توان با توجه به تداول فراوان نسخه های تفسیر کتاب الله حدس زد که بتوان نسخه های دیگر از آن را شناسایی کرد.

در فهرست نسخه های خطی کتابخانه صدوقی یزدی (یزد – ایران)، نسخه ای به شمــارۀ 95 به عنوان قرآن کریم معرفی شده که مشتمل بر سوره فاتحه تا سورۀ کهف است. البته حجم نسخه کمی غیر عادی است، یعنی 352 برگ آنهم برای بخش اندکی از قرآن کریم. خوشبختانه تصویری از انجامۀ نسخه اخیر در فهرست آورده شده (ص 76) كه در آن خصلت خاص تعلیقه نویسی زیدیان ایرانی و شکل خاص کتابت نسخۀ تفسیر کتاب الله به وضوح نمایان است. تفسیر كتاب الله، تحریری زیدی عمدتا از تفسیر کشاف جار الله زمخشری (متوفی 538) است که تفسیرش شهرت مهمی در روزگار خود داشته و سنت تفسیر نگاری پس از خود را کاملا متاثر از خود کرده است. ابوالفضل بن شهردویر بن یوسف بن ابی الحسن دیلمی که بر اساس اطلاعاتی که در خصوص نیای او یوسف بن ابی الحسن دیلمی (متوفی پیش از 614) در اختیار داریم از عالمان زیدی نیمۀ نخست قرن هفتم هجری است، سوای تفسیر کتاب الله، آثار دیگری نیز نگاشته که تا کنون اثری از آنها به دست نیامده است. تفسیر کتاب الله که در دو جلد تنظیم شده است، مشتمل بر تفسیر قرآن کریم از آغاز تا پایان سورۀ کهف (مجلد اول) و سورۀ مریم تا آخر قرآن (جلد دوم) است و بر اساس نسخه هایی مختلف شناسایی شده از آن، مهمترین متن تفسیری متداول در میان عالمان زیدی ایرانی در فاصلۀ قرن هفتم تا دهم هجری بوده است.

در انجامۀ نسخه های تفسیر کتاب الله اطلاعات مهمی در خصوص عالمان زیدی ایرانی می‌توان یافت. نسخۀ معرفی شده به عنوان قرآن در کتابخانۀ صدوقی یزد که مجلد نخست تفسیر کتاب الله ابوالفضل بن شهردویر است که کتابخانه مجلس تصویر نسخه برگردان آن را چندی پیش با مقدمه دوست فاضل آقای سید محمد عمادی حائری منتشر کرده از چند جهت حائز اهمیت است. نخست آنکه مجلد اول نسخۀ مجلس از انتها اندکی افتادگی دارد و بخشی از تفسیر سوره کهف كه بخش پایانی جلد اول است، در آن ناقص است. اهمیت دیگر نسخۀ اخیر، در انجامه نسخه آن است. ابتدا بهتر است تا متن آن را به طور کامل نقل کنیم:

«الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتاب فلم یجعل له عوجاً و اعان باتمام تنمیق بعضه عبدا محوجاً// و الصلوة علی رسوله الذی // دخل الناس فی دینه افواجاً// و آله الذین کانوا// سمـاه الهدی نجوماً و فی بحر العلوم// امواجاً العبد الحقیر// المحتاج الی رحمة (در اصل رحمت؟) خالق الامم یوسف بن رستم // الموطن ببلالم لاجل الفقیه العالم العامل // الاجل فقیه سلیمان بن فقیه حسن جما//ستانی اسعده الله تعالی فی الدا//رین و ابلغه الامانی بحق // القرآن و السبع المثانی // والسلام علی من // قراء و عمل به».

در زیر انجام مذکور تاریخ فراغت از استنساخ نسخه نیز چنین ذکر شده است:

«قد وقع الفراغ من کتبته صبیحة یوم الاحد سابعة عشر من شهر الله المبارک صفر فی تاریخ اربع و ثمانین و ثمانمائة من هجرة خیر البریة و السلام و به نسعتین».

دربارۀ فقیه احتمالاً زیدی که نامش در اینجا آمده یعنی سلیمان بن حسن جماستانی اجمالاً مطلبی نیافتم اما دربارۀ برادر وی یعنی یوسف بن حسن جماستانی نامش در نسخه 6623 دانشگاه تهران آمده است که آن نسخه نیز ارتباطی با تفسیر کتاب الله دارد و توصیف دقیقی از آن را مرحوم دانش پژوه آورده است.

تفسیر کتاب الله متن بسیار با اهمیت و مهمی بوده و عجیب نیست که با بررسی دقیقتر فهرست های نسخه های خطی بتوان همچنان نسخه ای تازه از آن یافت. نسخۀ خطی شمـارۀ 21393 در کتابخانۀ آستان قدس رضوی که نخستین بار توسط آقای براتعلی غلامی مقدم در مجلد 22 فهرست آن کتابخانه با عنوان تفسیر القرآن الکریم معرفی شده است. خصلت خاص کتابت نسخه البته مورد توجه ایشان قرار گرفته و در اشاره به آن نوشته اند:

 مؤلف شناخته نشد (از مفسران شیعه است). در این نسخه آیه یا آیاتی در جدول کوچک مربع یا مستطیل نگاشته شده و در جدول بزرگ و خارج آن به توضیح و تفسیر آیات پرداخته شده و تفسیر آیات توسط پاره خط مشخص گردیده است...»

 در ادامه مطالب مفیدی هم در معرفی نسخه آمده است. کتابت نسخه در روز پنجشنبه هفتم رمضان 889 توسط احمد بن سلار کینارودی (نسبت ایشان را فهرست نگار کینا دوزی خوانده اند) (ج 22، ص 167-168). نسخه به جهت یکی از عالمان زیدی یعنی نور الله بن علی اشکوری کتابت شده است. در هر حال بررسی بیشتر نسخه لازم و ضروری است. در فهرستگان نسخه های خطی ایران (فنخا) ج 8، ص 837 باز نسخه اخیر معرفی شده و مطالب آمده مشتمل بر نکاتی است که نشان می دهد برای معرفی نسخه به آن مراجعه مجدد شده وگفته شده که نسخه ارتباط بسیاری نزدیکی با کشاف زمخشری دارد به گونه ای که تفسیر حاضر را خلاصه کشاف معرفی کرده اند. نسخه منتشر شده عکسی تفسیر کتاب الله مجلس (جلد اول آن) از آخر افتادگی دارد و امتیاز نسخه حاضر آن است که کامل است و دیگر آنکه چند برگ اول نسخۀ مجلس به سختی قابل خواندن است و ظاهرا نسخۀ حاضر وضع بهتری داشته باشد.

در فهرست نسخه های خطی کتابخانه مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی - طاب ثراه- در مجلد 31، ص 651 نسخه ای از کشاف زمخشری معرفی شده که مشتمل بر تفسیر آیۀ 62 سوره مبارکه مریم است تا اواخر سوره نصر. توجه من به این نسخه (شمـارۀ 12566) نخست بر اساس تصویری بوده که از برگی از نسخه در انتها آمده بود که خصلت کتابت و تعلیقه نویسی نسخه‌های زیدیان طبرستان را نشان می داد. تذکر فهرست نگار که نسخۀ حاضر با متن چاپ شدۀ کشاف تفاوت دارد باعث شد تا کمی بیشتر در نسخه توجه کنم. ذهنم به سرعت به سراغ تفسیر کتاب الله رفت و با مقایسه نسخه حاضر با جلد دوم تفسیر کتاب الله متوجه شدم که نسخۀ كتابخانۀآیت الله مرعشی به شمــارۀ 12566 در حقیقت مجلد دوم تفسیر دو جلدی کتاب الله است که از آغاز و انجام افتادگی دارد. آغاز نسخۀ مرعشی برابر با برگ 11ب متن عکسی منتشر شده از تفسیر کتاب الله توسط کتابخانۀ مجلس است. اهمیت نسخۀ اخیر که به عنوان کشّاف معرفی شده، نشانگر لزوم بررسی نسخه های معرفی شده از کشّاف است که احتمال دارد در میان آنها بتوان مجلد یا مجلداتی از تفسیر کتاب الله را یافت.

کنجکاوی برای یافتن نسخه های دیگر از تفسیر کتاب الله باعث شد تا به دنا و فنخا مراجعه کنم، دنا به دلیل کامل بودن و داشتن نمایه ای از نام کاتبان نسخه می تواند بر اساس دانستن نام کاتبان نسخه های شناخته شده تفسیر کتاب الله به یافتن مجلدات دیگر آن کمک کند. با مراجعه به دو اثر یاد شده، امکان شناسایی مجلداتی دیگر از تفسیر کتاب الله فراهم شد. در جلد 8 فنخا، ص 542 نسخه ای معرفی شده که در کتابخانه عبدالوهاب فرید تنکابنی بوده است ولی نسخه از آغاز و انجام افتادگی دارد و متأسفانه حتی آغاز و  انجام افتادۀ آن نیز ذکر نشده است. آقای سمامی حائری در معرفی تفسیر اخیر نوشته اند:

 «تفسیر قرآن کریم، این تفسیر به طرز بسیار جالبی تألیف گشته گویا به خط مؤلف است زیرا اولاً عدد سطور کتابت مختلف است، در بعضی صفحات 11 سطر و برخی تا پنج سطر است. دیگر آنکه در بعضی از تفاسیر قلم زدگی و تجدید نظر شده است. دوم تفسیر بطور جالب است زیرا خط بسیار نازکی از کلمه بحاشیه کشیده شده است و آنرا تفسیر نموده است در هچ یک از تفاسیر چنین دیده نشده است. سوم در بعضی از جاها دیده شده است که معنی بعضی از کلمات بفارسی هم نوشته است و از تفاسیر دیگر نقل می کند و بسیاری از روایات او از کتب اصلی تسننی است. از کتابت ششم و هفتم است، آغاز و انجام افتاده». 

با توصیف ارائه شده می توان تا حدی اطمینان یافت که ما با نسخه ای دیگر از تفسیر کتاب‌الله روبرو هستیم در دنا (ج 3، ص 83) شمــارۀ 63019 نسخه حاضر معرفی شده و گفته شده که تفسیری سنی است. نسخۀ 17982 تفسیر کتاب الله نیز در دنا (ج 3، ص 919 شمـارۀ 63190 با عنوان التفسیر / عربی - فارسی معرفی شده و نام نویسنده نیز مجد الدین مازندرانی از علمای زیدیه متوفی حدود 700 ذکر شده است که نادرست است. در حقیقت تاریخ 700 زمانی بوده که گمان می شده محمد بن صالح بن یحیی گیلانی، عالم زیدی است که تاریخ درگذشت او نیز 675 است. در هر حال باید عنوان جدیدی برای تفسیر کتاب الله ایجاد شود و نویسندۀ آن هم درست معرفی شود و نسخه ها نیز ذیل آن فهرست شود. مثلا شمـارۀ 63048، 63050، 63049 و 63051 در دنا (ج 3، ص 84-85) هم نسخه‌های تفسیر کتاب الله است. بر این اساس نسخه‌هایی یافته شده از تفسیر کتاب الله فهرست وار چنین است:

1_ رامسر، کتابخانۀ فرید بن عبدالوهاب تنکابنی، شمــارۀ 62 (فنخا، ج 8، ص 542). به دلیل آغاز و انجام افتاده و عدم امکان رویت نسخه نمی‌توان گفت که نسخۀ اخیر جلد اول یا دوم تفسیر است.

2_ رامسر، کتابخانۀ فرید بن عبدالوهاب تنکابنی، شمــارۀ 63 (فنخا، ج 8، ص 551) که جلد دوم تفسیر است.

3_ كتابخانه آیت الله مرعشی 12566 که جلد دوم تفسیر کتاب الله است (فهرست، ج 31، ص 651).

4_ آستان قدس رضوی شمـارۀ 21393 که جلد اول تفسیر است.  کاتب نسخۀ اخیر همـان کاتب جلد دوم موجود در مجلس به شمـارۀ 17982 است که نسخۀ خود را در 890 کتابت کرده است. با توجه به اینکه نسخۀ اخیر در 899 کتابت شده، می توان دریافت که احمد بن نائب سلار بیش از یک دوره از تفسیر کتاب الله کتابت کرده است.

5_ کتابخانۀ صدوقی یزد، شمارۀ 95 مشتمل بر جلد اول تفسیر است.

6_ کتابخانۀ مرحوم آیت الله نجومی کرمانشاهی که مشتمل بر جلد اول تفسیر است و کاتب آن برهان بن حسین بن حسن ذکر شده و تاریخ فراغت از کتابت چهارشنبه 10 محرم 896 ذکر شده است. نسخۀ اخیر دارای تملکات مختلفی است و لازم است تا اطلاعات مذکور از آن استخراج شود که تاکنون دسترسی به نسخه برای بنده میسر نشده است

تکمله:

همانگونه که گفته شد سنت تعلیقه نویسی در میان زیدیان طبرستانی ایرانی شکل و شمـایل خاصی داشته و به کمک آن می توانیم برخی نسخه های خطی دیگر کتابت شده در میان زیدیان ایران را شناسایی کنیم. به عنوان مثال نسخه ای از نهج البلاغه در کتابخانۀ مرحوم آیت الله مرعشی نجفی به شمارۀ 12452 که در قرن ششم کتابت شده موجود است که از چند جنبه اهمیت دارد. نسخه از حیث تعلق به سنت نسخه های نهج البلاغه، از جمله نسخه‌های نیشابوری نهج البلاغه است که در قرن ششم میان عالمان زیدی یمن به یمن عالمانی زیدی یمـنی که به خراسان سفر کرده اند و مرتضی بن سراهنگ مرعشی، عالم زیدی مهاجر به یمن پس از 614 روایت آن در میان زیدیان یمنی تداول یافت و بر اساس برخی خصلت‌ها در میان نسخه‌های مختلف نهج البلاغه که توسط شاگردان سید رضی روایت شده، ویژگی‌های خاصی دارند که می توان آنها را نسخه های نیشابوری نهج البلاغه دانست.  اما نکتۀ دیگر جالب در این نسخه دست کم در تصویری که از آن در اختیارم هست، شباهت تعلیقه نویسی آن با سنت تعلیقه نویسی زیدیان ایرانی است.  در فهرست کتابخانه (ج 31، ص 449-451) توصیفی از نسخه آمده و به برخی جنبه های با اهمیت نسخه اخیر اشاره شده است. در صورتی که در برگ های دیگر نسخه همین خصلت تعلیقه نویسی زیدیان طبرستانی وجود داشته باشد، نسخۀ اخیر شاهدی جالب توجه از تداول نسخۀ نهج البلاغه در میان زیدیان قرن ششم به بعد است که لازم است تا از این جنبه بررسی دقیقتری در خصوص آن انجام شود. ویژگی خاص تعلیقه نویسی در نسخۀ خطی شمـــاره 154 از نهج البلاغه در همان کتابخانه نیز دیده می‌شود.

بندی‌هایی از کتاب بهاء الدین یوسف بن ابی الحسن گیلانی

همانگونه که در متن مقاله اشاره شد، برخی از آثار یا شاید مکاتبات یوسف بن ابی الحسن گیلانی در اختیار عالمان زیدی بوده و از آن مطالبی نقل کرده اند، از جمله المنصور بالله عبدالله بن حمزه (متوفی 614) که در یکی از رساله های خود در نقد مطرفیه، بندهایی از اثری تألیف یوسف بن ابی الحسن مطالبی نقل کرده است. از آثار مختلفی که یوسف بن ابی الحسن گیلانی تألیف کرده، نام برخی در منابع تراجم نگاری زیدیه ذکر شده، اما از خود تألیفات او ظاهرا تنها کتاب سیر الائمة که همان نامۀ مفصل او در پاسخ به عمران بن حسن شتوی است، در دست است و منتشر نیز شده است (بنگرید به: یوسف بن ابی الحسن الجیلانی، «نسخة کتاب وصل إلی الفقیه العلامة عمران بن الحسن بن ناصر بن یعقوب العذری الهمدانی،؟رح؟»، أخبار أئمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان: نصوص تاریخیة جمعها و حققها ویلفرد مادلونگ (بیروت: المعهد الألمانی للأبحاث الشرقیة، 1987)، ص 137-161).

عبدالله بن حمزه (متوفی 614) در آثار مختلف خود به توجیه رفتار تند خویش با مطرفیه و اباحۀ خون آنها پرداخته و البته نظر او با مخالفت و انتقاد جدی عالمان زیدی مواجهه بوده و وی همواره در آثار متعددی سعی کرده با استناد به سیرۀ ائمه پیشین در برخورد با مخالفان اعتقادی، رفتار خود را توجیه کند. او در رسالۀ العالمة بالأدلة الحاکمة که آخرین اثر اوست، چند بند از اثری را نقل کرده که تألیف یوسف بن ابی الحسن است و تا کنون در جایی دیگر به آن برخورد نکرده ام. مادلونگ نخستین محققی بود که متن مذکور را در ضن کتاب اخبار ائمـة الزیدیة (ص165-170) به چاپ رسانده و متن کامل الرسالة العالمة نیز در مجلد دوم مجموع رسائل الإمام المنصور بالله عبدالله بن حمزه، تحقیق عبدالسلام بن عباس الوجیه (صنعاء، مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، 1423/2002)، ص 501-540 منتشر شده که بندهای اخیر در صفحات516-520 آمده است. متن بندهای اخیر چنین است:

«ولما ظهرت مسألة القاضی عماد الدین أبی مضر المؤیدی نفعنا الله بصالح عمله فی أنه یجوز مهادنة الباطنیة ولقاهم صلحاً والسکون معهم بحیث لهم أمر نافذ، فذکریوسف بن أبی الحسن الجیلانی رحمه الله وکان علاَّمة العصابة الزیدیة فی جمیع الأقطار الخراسانیة والدیلمیة والجیلانیة، والحافظ لعلوم آل محمد صلى الله علیه وآله وسلم أجمعین، فقال ما مثاله:

اعلم أن الذی ذکر هذا القاضی من ذکر جواز الصلح مع الملاحدة هو غلط عظیم، وتوهین لأمر الدین؛ لأنهم دَمَّرهم الله تعالى یحرصون على ذلک لما فیه من الظفر ببغیتهم من المسلمین، ولما هیئوا من الإلزامات والشبهات والإشکالات والإیهامات التی إذا أوردوها على المسلمین لم یکد یفکها إلا المتبحّر فی أصول الدین، فقد حسم داءهم علماء أهل الشرع المبین، وأوهنوا أمرهم بتحریم المصالحة لهم، فذبل عود حیلهم فی صدورهم وخابت آمالهم، وکذبت ظنونهم أتعسهم الله تعالى وشدَّد فی ذلک علماء أهل البیت علیهم السلام السابقون منهم، والمقتصدون أفتوا بتحریم مصالحتهم، والرؤیة لهم مواجهة على طریق الهدنة، والدخول فی دیارهم، وغلَّظوا القول فی ذلک وشددوا، شدد الله وطأتهم، وأنار برهانهم .

فمن السابقین: السید الإمام أبو الرضى المدفون بأسفجین من ناحیة دیلمان، وکان قیامه قبل المؤید بالله علیه السلام وقرأ السید أبو طالب علیه السلام کتاب الأحکام للهادی علیه السلام وکان محیی علوم القاسمـیة قدَّس الله أرواحهم وذلک الفتوى کان مشهوراً بناحیة دیلمان على عهد خروج المؤید بالله قدس الله روحه.

ومنهم: الحسین بن محمد بن أحمد بن الناصر للحق علیه السلام الخارج بهوسم، محیی دین أبیه الناصر للحقِّ، وناعش دین الإسلام فی أیامه.

ومنهم: السید الشهید: الهادی إلى الحق ابن أبی الحسن الحقینی علیه السلام وبلغ تشدده فی ذلک إلى أن قال: لما أخبرنا القاضی مروان الدیلمی کاتب الملاحدة وراسلهم برقعة اتهموه بها، فغضب قدَّس الله روحه غضباً حمله على أن قال: اللهم، إنک تعلم أن یدی لا تبلغ إلى القاضی مروان، فإن کان هذا الذی رووه صدقاً فأحضره مجلسی هذا لأصلبه فیک ولک. فلم تمضِ أیام إلا قدر المسافة التی کانت بینه وبین القاضی مروان حتى حضر القاضی فی مجلسه، فأعجل فی صلبه وأعدمه الدنیا من ساعته، وکان علیه السلام محییاً لمذاهب القاسمیة رضی الله عنهم.

ومنهم: السید الإمام أبو الرضى علیه السلام کان بناحیة جیلان فی بلدة کیسم، وکان محییاً لعلوم الناصریة عمَّر الله آثارهم مجاهداً للبغاة والظلمة فی إحیاء دین الله، وکان فقیهاً بارعاً، مصنِّفاً فی فقه أهل البیت؟عهم؟ وسیره وطرایقه مستحسنة مشهورة، فجمع علیها فی عصره کل أهل المعرفة.

ومنهم: السید أبو طالب الأخیر علیه السلام الذی کان المحسن بن حسن رحمه الله داعیاً له، وهو من أولاد المؤید بالله علیه السلام وأطبق العلماء کافة على إمامته بعد أن اجتمع إلیه خلق منهم وناظروه شهراً فبهرهم علمه وغطاهم فهمه، وکان قدَّس الله روحه محییاً لدین آبائه قدس الله أرواحهم وبلغ تشدده فی هذا الشأن إلى أن أمر بقتل سبعة نفر کان أحدهم رأى ملحداً صلحاً، فلم یمکن تمیزه فی ما بین السبعة لا یشتبه وردَّ علیهم، فسئل عن ذلک، فقال القایل: والستة المقتولون فی الجنة والواحد فی النار.

ومنهم: السید الإمام أشرف بن زید الحسنی، القائم بجیلان، المدفون بتجن من ناحیة جیلان نوَّر الله ضریحه أمر بقتل من رُئی ملحداً اختیاراً وهدنة وتنهب أمواله وإحراق دوره.

فهؤلاء الذین سمـیناهم الأئمة السابقون الذین لم یختلف أحد من الزیدیة فی أیامهم فی صحة إمامتهم؟عهم؟ فهذه فتواهم وهم قاسمـیة، وناصریة، ویحیویة على ما قدمنا من إجراء حکم الکفار على من هادن الکفار وأنس بهم حتى یراهم هدنة وسلماً، والمساکن لهم والنازل فی دارهم أشد تمکناً من هذا، وهؤلاء عیون مرضیون، ولم یطالب أحد من أهل العلم القاسم بن إبراهیم بأن یخبره من قال بمثل قوله فی الفساق، وکذلک واصل بن عطاء فی المنزلة بین المنزلتین، ولا قیل لهم: هاتوا نصًّا یحتمل التأویل من الکتاب أو السنة المعلومة، وإنما یقال فی المسائل: ما الوجه فی هذا؟ ما الدلیل علیه؟ ولم نتمکن من الاستقصاء، وإن کان السائل قد عوَّل فی التوسیع، ولکن الجواب ما قال الهادی علیه السلام: ویح الشجی من الخلی. علم الله وکفى به علیماً، لقد ترکنا فی حال الاشتغال شطر هذه المسألة من الإجابة شیئاً نخشى الله فی ترکها.

فأما الأئمة المقتصدون والعلماء المحصلون فهم الأتباع جملة، وإنما نذکر منهم عیونهم، ومن ذکره یوسف بن أبی الحسن الجیلانی؟رح؟ فی جوابه للقاضی أبی مُضر، تأکیداً فی مقابله، هل بهذا القول قائل؟ وإن کان به قائل فلیذکر.

فمنهم: السید الإمام الداعی الأعرج الجیلانی رحمه الله وکان قد بلغ فی العلم والاستقامة فی الدین مبلغاً فائقاً لا ینضبط حصره.

ومنهم: السید الإمام الناصر الرضی، وکان من أولاد الناصر؟ع؟ وله تصانیف فی إحیاء مذاهب أهل البیت علیهم السلام وکان زاهداً خشناً، بلغ مبلغاً فی الورع والکمال ما لا یقادر قدره، وکان مستوطناً فی جیلان، وأمره هناک مشهور.

ومنهم: السید الإمام أبو هاشم الدیلمی التنهجانی رحمه الله استشهد بأیدی الملاحدة لعنهم الله وقاتلهم.

ومنهم: أبو حرب الجیلانی، والسید الهادی الناصر رحمهم الله الهادی اسمـه والناصر لقبه، قال یوسف الجیلانی رحمه الله: ولو حصرت أسماء جمیعهم لبلغت عدداً جماً.

فأما العلماء الرشانقة -قدَّس الله أرواحهم- فی جیلان، ودیلمان، فمنهم: الفقیه الإمام أحمد بن داعی الدیلمی التنهجانی رحمه الله وهو المعروف بدانشی وله تصنیف فی ذلک سمـاه [کتاب] (الحجج و البرهان)، والفقیه الإمام شهردار التنهجی، والفقیه الإمام أبو الرضى الجیلانی رحمه الله والفقیه أبو منصور العالم الشیخ الفاضل، والفقیه زعیم الناصریة أبو یوسف بن علی جمال الدین الجیلانی، ووالد الفقیه أبی منصور علی بن أصفهان الدیلمی الجیلانی، المهاجر لسبب العمل بهذه المسألة من الدیلم إلى جیلان». (اصفهان ظاهرا به معنی انتساب به کوچصفهان، مکانی در شمـال کوتم باشد که در قرن ششم برادر والی کوتم، ساسان بن همام در آنجا امارت داشته است. بنگرید به: لاهیجانی، جغرافیای گیلان، ص 228، 301-306).

در انتهای کتاب المهذب فی فتاوی الإمام المنصور بالله عبدالله بن حمزه تألیف محمد بن اسعد مرادی (تحقیق عبدالسلام بن عباس الوجیه، صنعاء: مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، 1421/2001)، ص 500-501، بحثی توسط مرادی در خصوص حکم مجبره و احکام فقهی آن آمده که نام بهاء الدین یوسف بن ابی الحسن در ضمن آن آمده و تا حدی می تواند مشرب فقهی او در خصوص مسئلۀ تکفیر مجبره را نشان دهد. در بحث از اقوال مختلف در خصوص مجبره، مرادی از قول گروهی از عالمان زیدی بحث کرده که قائل به آن بوده اند که حکم مجبره و محل اقامت آنها، حکم اهل حرب است و این قول را مرادی به حسین بن ناصر للحق – فرزند بزرگ ناصر اطروش – نسبت داده و در ادامه عبارت حسین را با سلسله سند که نام بهاء الدین یوسف بن ابی الحسن دیلمی در ضمن آن آمده چنین نقل کرده است: «و منهم من قال حکمهم حکم أهل الحرب، و من قال بذلک الحسین بن الناصر للحق من أولاد الناصر الکبیر، و روی الفقیه الأوحد بهاء الدین یوسف بن أبی الحسن الدیلمی و الشیخ الجلیل الحسین بن ابی خلف الجیلی، کل واحد منهما عن مشائخه إلی القاضی زید (الکلاری) رحمه الله قال: سمعت مولانا الناصر للحق الحسین یقول: حکم المجبرة عندی حکم أهل الحرب، و کان یقول إن هذا مذهب الناصر للحق الحسن بن علی و ثمامة...».

نكته:

در نسخه‌های خطی خاصی باید به دنبال شیوه تعلیقه نویسی زیدیان ایران گشت كه با نظام فكری _ كلامی زیدیان ایران هماهنگی دارد. از جمله آثار زمخشری كه تعلیقات وی محل توجه فراوان زیدیان ایران بوده است. از جلمه صمیم العربیه زمخشری نسخه شمــاره1794كتابخانه آیت الله العظمی مرعشی(ره)

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

نمونه ای موردی از: تقیۀ عالمی امامی در دمشق قرن دهم با ادعای پیروی از مذهب فقهی شافعی

محمد کاظم رحمتی

در سراسر تاریخ اسلام شیعیان به هنگام حضور در محافل علمی یا برای کاستن از پیامد های تبعیض شیعه و سنی

تک‌نگاری فاج دربارۀ مجمع البیان و نکاتی دربارۀ آن

محمد کاظم رحمتی

توجه فاج به بهره‌گیری طبرسی از حاكم جشمی و تفسیر او، موضوع قابل تأملی است.