۴۰۶۰
۰
۱۳۹۷/۰۸/۲۴

تاریخ از مرکز و حاشیه / نسخه های خطی منبعی برای تاریخ محلی

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

تاریخ یک کشور، نباید صرفا از مرکز نوشته شود، بلکه سهم هر نقطه ای از کشور، اعم از آن که شهر باشد یا قریه، در تاریخ یک کشور حفظ شود. وقتی تاریخ یک کشور را صرفا از مرکز مملکت بنویسند، کمترین آسیبش آن است که در حق دیگر نقاط، نواحی و حواشی، ستم می شود.

 سخنرانی به مناسبت هفته کتاب در دلیجان / آبان 97

dJiQl1542238103.jpg

 تاریخ یک کشور، نباید صرفا از مرکز نوشته شود، بلکه سهم هر نقطه ای از کشور، اعم از آن که شهر باشد یا قریه، در تاریخ یک کشور حفظ شود. وقتی تاریخ یک کشور را صرفا از مرکز مملکت بنویسند، کمترین آسیبش آن است که در حق دیگر نقاط، نواحی و حواشی، ستم می شود. بنابراین ما باید طوری برنامه ریزی و تشویق کنیم که تاریخ های محلی و منطقه ای در تاریخ از مرکز نوشته شود. تجمیع این تاریخ های محلی، می تواند ما را در فهم تاریخ کامل ـ نه ناقص ـ ایران کمک کند، در غیر این صورت، با نگارش تاریخ از مرکز و پایتخت، نگاه های تاریخی ما، تک بُعدی خواهد بود. تاریخ نگاری از مرکز، نه فقط ظلم به  سهم بلاد در همه ابعاد و تحقیر آنهاست، بلکه کاری ناقص برای نشان دادن فرهنگ یک مملکت و تاریخ آن به حساب می آید.

مقصود از نگارش تاریخ از هر نقطه، این است که در هر منطقه ای، فعالیت منسجمی برای نگارش تاریخ آن منطقه شکل بگیرد. این امر در دو جهت باید باشد: نخست ثبت تاریخ گذشته، و دیگر تاریخ رویدادهای فعلی. گاهی ما سرگرم قدیم می شویم، اما از تاریخ فعلی و شرح وضعیت کنونی بی اطلاع می مانیم، و شرایط طوری می شود که در نسلهای آینده، نسبت به روزگار ما، کمبود اطلاعات و منابع هست. ما هم باید به تاریخ قدیم خود و گردآوری هم دانسته های پراکنده کار کنیم، و هم در ترسیم وضعیت فعلی و ثبت گزارش هایی وضع موجود، به صورت روشمند و تاریخ نگارانه تلاش کنیم.

اگر هر منطقه ای سهم خودش را در تاریخ نگاری ـ قدیم و جدید ـ انجام دهد، ما در مجموع، یک ایرانشناسی کامل تری در اختیار داریم. متاسفانه در گذشته، این کار صورت نگرفته و ما نقص های فراوانی نسبت به تاریخ بخش های محلی از مملکت مان داریم، و اکنون دستمان خالی است.

اما پژوهش در گذشته هم روش های خاص خودش را دارد، همین طور سختی های زیادی که بر سر راه وجود دارد. امروزه روش های علمی تری برای شناخت گذشته وجود دارد. منابعی که زمانی اهمیتی در شناخت گذشته نداشت، اکنون با این روش ها، بیشتر مورد توجه است. ادبیات عامیانه، زبان، لغات محلی، گویشها، اصطلاحات رایج، و کلا چیزهایی که در حوزه زبانی هست، بسیار اهمیت دارند. درگذشته کتیبه ها کمتر دیده می شد، سنگ قبرها کمتر خوانده می شد، بناهای تاریخی، کمتر از دید تاریخ نگارانه مورد توجه قرار می گرفت، اما اکنون در شرایطی از نقطه نظر علمی هستیم که اگر فردی از دانش و تجربه کافی داشته باشد، می تواند از منابعی استفاده کند که در گذشته استفاده از آنها چندان معمول نبوده است. بخش مهمی از این کار در باستان شناسی و زبانشناسی است.

در اینجا به یک نمونه از منابع اشاره می کنم.

یکی از منابع نسبتا جدیدی که برای تاریخ فرهنگ یک منطقه وجود دارد، یادداشت هایی است که روی نسخه های خطی وجود دارد. معمولا در یک نسخه خطی که یک کتاب یا مجموعه ای از رسائل است، نکاتی وجود دارد که می توان از آنها بهره وری تاریخی کرد. اولا مقدمه و خاتمه کتاب، اگر در باره مولف و زمان و مکان تألیف نکته ای داشته باشد، در این زمینه سودمند خواهد بود.

علاوه بر آن، یادداشت هایی روی صفحات سفید نسخه یا در اطراف نوشته ها هست که می تواند مفید باشد. برخی از اینها، اجازات علمی است که نام برخی از علما در آنها آمده است. برخی هم یادداشت های تملیکی یا متفرقه است که اینها هم می تواند مفید باشد.

نکته مهم آن است که مجموعه اسامی افراد که به عنوان مولف، کاتب، یا استاد و شاگرد روی این نسخه ها آمده، القاب محلی و منطقه ای دارد که آنها هم به عنوان یک منبع تاریخی اهمیت دارد. طبیعی است که جدای از نسخ خطی، اسامی و رجالی که نامشان در منابع رجالی هم آمده، دقیقا همین کار را برای ما انجام می دهند. اما در اینجا، هدف نشان دادن یادداشت ها و معلومات موجود روی نسخ خطی است.

فرض کنیم کنید می خواهیم تاریخ تشیع منطقه ای وسیع را حد فاصله آمل تا کاشان، و از کاشان تا سلطان آباد اراک، و از آنجا مجددا تا آوه، و سپس بوئین زهرا، و سپس به سمت شمال تا لاهیجان و باز از آنجا تا آمل را در قرن ششم و هفتم بررسی کنیم. می دانیم که این منطقه وسیع، و از شرق، تا دل خراسان، از نظر فرهنگی و مذهبی ارتباط نزدیکی با هم داشته است.

در اینجا می توانیم، بر اساس یادداشت هایی که به نوعی به نسخ خطی مربوط می شود، و آنچه اسم به عنوان نویسنده، کاتب، مجاز و مجیز، و یا صاحب نسخه روی آنها داریم بخشی از کار تاریخی خودمان را در باره فرهنگ و مذهب در این نواحی پیش ببریم.

طبیعی است که مقصود ما به طور مشخص، نسخه های شیعی است، آثاری مانند کتابهای شیخ طوسی، آثار علامه حلی، نهج البلاغه یا متون مشابه که کاتبان شیعی، یا عالمان شیعی، آنها را کتابت کرده یا مالک آنها بوده اند. اطلاعات روی این نُسخ، منحصر به فرد است، یعنی در بسیاری از اوقات، ما فقط یک اطلاع داریم که فلان نویسنده شیعی قرن ششم، از مثلا روستای خومجان [ظاهرا کمیجان فعلی] در نواحی میان آراک و آشتیان بوده است.

در باره اسامی افرادی که روی این نسخ آمده است، اغلب، از نام شخص، نام پدر، گاه همراه با نام یک جد یا بیشتر، و نیز لقبهایی که دنبال آن می آید. برخی از آنها تیره و طایفه شخص را نشان می دهد. برخی لقب های شهری و قریه ای است، مانند این که شخص از کدام روستا و یا شهر و  شهرک است. بر اساس این اطلاعات، می توان در باره آگاهی هایی بدست آورد.

اکنون که در دلیجان و در حاشیه روستاهایی هستیم که از هزار سال پیش نشان هایی برای نشان دادن سهم شان در تاریخ مذهبی و شیعی این بلاد دارند، می خواهم از این نمونه ها چند مثال بزنم. برای مثال در باره جاست یا همان جاسب آگاهی های چندی از روی نسخ خطی، به همین ترتیب داریم. در قرن ششم، منطقه جاسب، از مناطق شیعی بوده، و از نظر علمی و فرهنگی در سطح بالایی قرار داشته است. تعدادی نسخه خطی داریم که نام شماری از عالمان جاستی یا جاسبی داریم که تاکنون در باره آنها مطالب فراوانی نوشته شده است. مقالاتی از حسین مدرسی، علی اشرف صادقی، جواد بشری، محمد کاظم رحمتی و موسوی بروجردی که همه بر اساس نسخه هایی است که در این باره یافت شده است. بنده هم در تاریخ تشیع در ایران، آنچه را در این باره یافته ام، نوشته ام.

در میان این یادداشتها، اسامی روستاهایی وجود دارد که کمتر نامی از آنها در منابع تاریخ و جغرافی هست. آقای رحمتی در مقاله در میراث شهاب (شماره 85) از نسخه ای از خصائص الائمه سید رضی یاد می کند که نام «عبدالجبار بن حسین بن ابی القاسم الحاج الفراهانی الساکن بقریة خومجان» با تاریخ 553 هجری یاد شده است. بر اساس آنچه در ویکی پدیای انگلیسی آمده [komijan] همان کمیجان است که در حال حاضر نیز وجود دارد.

در یک متن دیگر، از عالمی به نام محمد بن محمد بن علی فراهانی «محمدآبادی» یاد شده، و نیز ابوجعفر علی بن حسن بن ابی العباس جاستی «وارانی» که اینها نیز اشاره به روستاهایی دارد که در آن مقطع زمانی، کاتبان و عالمانی داشته است. (رحمتی، میراث شهاب، ش 85، ص 161). روستای «شریف آباد» از قرای جاست، یادش در روی نسخه تحصیل النجاة آمده است: السید ناصرالملة و الحق و الدین حمزة بن حمزة العلوی المتوطن بقریة الشریف آباد من ناحیة جاست، من اعمال قم». (طبقات الشیعه قرن هشتم، ص 64).

در باره کاشان، و عالمان آن دیار، نیز «راوند» یادداشت هایی روی نسخه های خطی یافت می شود که نشانگر حضور مراکز علمی و شیعی در آن نواحی در قرن های ششم و هفتم هجری بوده است.

گاهی رفت و آمد میان شهرهای شیعی هم وجود دارد، به طوری که ما از القاب شهری افراد، دو شهر متفاوت را می بینیم. چنان که گاه در شرح احوال آنها آمده است. مثلا وقتی از شیخ حسن کاشی یاد می کنیم، می بینیم که او گرچه اصلش از کاشان بوده، اما در آمل زندگی می کرده است. منطقه ای حد فاصل کاشان و آمل، به دلیل فرهنگ های مشترک شیعی، زمینه نوعی مهاجرت این عالمان شیعی و خاندانهای آنان هم بوده است.  

در حوزه کاشان، یاد از «نوش آباد» کاشان هم در نامی که در 626 کتابت شده دیده می شود. (رحمتی، همان، 167). در باره جوشقان کاشان هم شبیه این اطلاعات در حد محدود وجود دارد. جالب است که نام انجدانی و جاستی هم با یدیگر در نسخه دیگری از لمعه آمده که البته مربوط به قرن دهم هجری است (رحمتی، همان، ص 162). انجدان از روزگار کهن، از مراکز شیعه، اعم از امامی و اسماعیلی بوده است.

زمانی که از کاشان به سمت فراهان برویم، روستاهای زیادی داریم که باید نام آنها را در فهرست های نسخ خطی دنبال کنیم. چندین مورد از دلیجان در نسخه ها یاد شده است. یاد از مناطق کهن، مانند آوه و ورامین هم به طور جسته گریخته در روی نسخ یافت می شود.

چنان که اشاره شد، از برخی از روستاهای از بین رفته یا دورافتاده فعلی هم باید یادهایی در میان اسامی کهن روی نسخه ها یا رجال باشد، اما هنوز ما یک طرح جامع برای این کار نداریم. اکنون که فنخا، فهرست های خوبی را در اختیار ما گذاشته، می توان کارهای بیشتری را انجام داد. اما باید توجه داشت که نقص در فهرست نویسی های ما، ما را از اطلاعات زیادی که روی نسخ هست، اما فعلا در دسترس ما نیست بی بهره کرده است. اگر ما متن کامل تصاویر نسخ را به صورت دیجیتالی داشتیم، پژوهشگران ما بهتر می توانستند این سبک از پژوهش را دنبال کرده و آن را تقویت کنند و به این ترتیب، ما نسبت به تاریخ محلی خودمان آگاهی بیشتری داشته باشیم.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

چگونه دانش «کتاب شناخت» را به عنوان یک رشته جامع علمی تأسیس کنیم؟

رسول جعفریان

روز سه‌شنبه ساعت ۱۷ عصر اسفندماه سال ۱۴۰۲ با با حضور جمعی از پژوهشگران، فهرست‌نگاران و مدیران کتابخا

البدء و التاریخ مقدسی، اثری مبتکرانه در تاریخ نگاری اسلامی

رسول جعفریان

گزارشی است در باره کتاب البدء و التاریخ مقدسی که از جهاتی اثری مبتکرانه و منحصر به فرد در میان کتب ت