۴۲۰۸
۰
۱۴۰۰/۰۴/۲۶

ره آورد سفر خانه خدا

پدیدآور: حبیب الله آموزگار / رسول جعفریان

خلاصه

متن حاضر سفرنامه حبیب الله آموزگار به حج است که طی آن جزئیاتی از سفر خود به خانه خدا را همراه با تاریخچه برخی از اماکن مقدسه و نیز شماری از مناسک حج و آداب زیارت آورده است. مقدمه ای هم در باره زندگی وی، آثار و نیز گزارش محتوای این سفر در آغاز آمده است.

 

در باره حبیب الله آموزگار

حبیب‌اللّه آموزگار، متولد 1269 در اصطهبانات فارس و درگذشته تهران در سال 1358 است. وی تحصیلات طلبگی را در شیراز خواند و سپس در سال 1290 به تهران آمده است. طی سالهای 1297 ـ 1303 معلم مدرسه ادب بود، سپس رئیس معارف فارس شد. اندکی بعد در عدلیه جدید تأسیس شده توسط داور استخدام شد و به مقامات مختلفی در دستگاه قضایی دست یافت. وی در کار روزنامه‌نگاری هم فعال بود و مدیریت چندین نشریه را در داشت. در همین زمان، به تألیف شماری از کتابهای درسی نیز پرداخت که توسط ناشران مختلف منتشر می‌شد. وی در کابینه حسین علاء وزیر فرهنگ شد که مدت آن تنها یک ماه و نیم بود. آموزگار دو دوره هم سناتور انتصابی مجلس سنا بود. (بنگرید: شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، عاقلی، صص 1129 ـ 113). فرزند وی جمشید آموزگار بود که پس از هویدا نخست وزیر شد، اما با بالا گرفتن انقلاب، از کار برکنار گردید. سه فرزند دیگر هم داشت که تحصیل کرده بودند.

حبیب‌اللّه آموزگار مردی متدین بود که نظام تجدد را پذیرفته و در تمام دوره پهلوی به عنوان عضوی از این دولت در سطوح مختلف خدمت کرد. یک مقطع بسیار کوتاه در سال 1329 در کابینه حسین علاء که بین ترور رزم آراء و روی کار آمدن مصدق، دولتی سه هه داشت، وی به عنوان وزیر فرهنگ معرفی شد. آموزگار در عرصه علم و دانش از یک سو، و سیاست و قضا از سوی دیگر، جایگاه ویژه خود را داشت و به‌ویژه چندین کتاب درسی برای دروس ادبی مدارس تألیف کرد.

زندگی‌نامه آموزگار از سالنامه اصطهبان

متن زیر در سالنامه اصطهبان منتشره در سال 1337 ـ 1338 (که گزارش وضع معارف شهر و نیز مقالاتت و اشعار و گزارش‌های تاریخی و جغرافیایی از آن است)، بدین شرح آمده است:

شرح حال جناب آقای حبیب‌اللّه آموزگار وزیر سابق فرهنگ و سناتور فعلی: در سال 1270ش در قصبه اصطهبانات فارس از خانواده روحانی متولد و در سن پنج سالگی از پدر یتیم و در سن دوازده سالی با اعتماد به نفس خویش از مولد خود به شیراز مهاجرت نمود. صرف و نحو و ادبیات فارسی و عربی و علوم قدیمه منقول (فقه و اصول) و معقول (منطق و فلسفه) را نزد علمای فن در شیراز تحصیل و در سال 1290 شمسی از شیراز به تهران مهاجرت نمود و در تهران از زبان فرانسه و علوم جدید را به قدر کفایت در مدرسه آلیانس و سایر مدارس فرا گرفت. از همان ابتدای ورود به تهران، در عین حال که به تکمیل معلومات می‌پرداخته، به وسیله تألیف کتابهای درسی و نوشتن مقالات در روزنامه‌ها به فرهنگ خدمت می‌کرد. از سال 1295 در مدارس سن لویی و آلیانس و سیروس به تعلیم ادبیات فارسی و عربی اشتغال و در سال 1296 به ریاست مدرسه دولتی ادب و از سال 1302 تا مدت دو سال به ریاست فرهنگ فارس منصوب شد. در سال 1304 از طرف مردم شیراز به نمایندگی مجلس مؤسسان اول انتخاب و سپس مدتی ریاست تعلیمات شهرستانها را در وزارت فرهنگ داشته، در سال 1306 بر اثر تشکیل عدلیه جدید، از وزارت فرهنگ به وزارت دادگستری منتقل، و پس از اشتغال اداری و قضایی و دادگاه استیناف در سال 1312 در دیوان کشور به سمت دادیاری منتقل و سپس ریاست قضایی را عهده‌دار گردید. از سال 1315 تا آخر 1329 مستشار دیوان کشور بوده، و از اول فروردین 1330 به سمت وزارت فرهنگ منصوب و از خرداد همان سال به سمت مشاور عالی قضایی وزارت دادگستری برقرار گردید. پس از آن تا اواسط سال 1333 چند بار به خدمت در دیوان کشور دعوت شد، ولی تألیف و تکمیل مطالعه در فرهگ را بر خدمت دولتی ترجیح داد. علاوه بر اشتغال به خدمات فرهنگی و مشاور قضایی از سال 1329 که اراده همایونی بر تقسیم املاک پهلوی تعلق گرفت، در کمیسیون تقسیم با هیئتی که انتخاب شده بود انجام وظیفه نمود. از سال 1331 تا نیمه سال 1334 علاوه بر عضویت کمیسیون تقسیم ریاست و مدیر عامل بانک عمران را نیز عهده‌دار بود. از سال 1333 از طرف اعلی حضرت همایونی به عضویت مجلس سنا منصوب گردید. در اول سال 1336 به قید قرعه از سنا خارج، و مجدداً از طرف معظم له بهمان سمت منصوب شد و اکنون افتخار نمایندگی مجلس سنا را دارد. تا سال 1330 یعنی در خلال خدمات دولتی موفق به تألیف و ترجمه و طبع 18 جلد کتاب فرهنگی گردید، از قبیل فارسی آموز، دستور زبان فارسی، منطق آموزگار، لغت آموزگار (عربی و فارسی)، آموزش و پرورش، اصطلاحات اجتماعی، زن در جامعه، فلسفه روحی، عالم ارواح، ابومسلم خراسانی، ملکه اسلام.

در اواخر جنگ عمومی اول، سردبیر روزنامه‌های نیمه رسمی آفتاب، و صدای ایران و مدتی هم مدیر مجله رهنما و مجله علم و اخلاق بود. آقای آموزگار در سن 57 سالگی به تحصیل زبان انگلیسی پرداخت و در سال 1327 برای مطالعات فرهنگی، قضایی و اجتماعی و در ضمن دیدن فرزندان خود مسافرتی به امریکا و اروپا و خاورمیانه نمود و متجاوز از هشتاد مقاله نتیجه مطالعات خود را در روزنامه اطلاعات منتشر ساخت. از سال 1330 که فرصتی بدست آورد، به تکمیل و تدوین فرهنگ آموزگار که شامل سی هزار لغت معمول و متداول در زبان فارسی است پرداخت و تا آخر سال مذکور چاپ اول آن در دسترس عامه قرار گرفت. چاپ دوم و سوم آن هم تا سال 1335 با اصلاحات و اضافات منتشر شد. آخرین تألیف ایشان که دو سال پیش به طبع رسید، جهان روح و آفرینش بود که در حقیقت متمم و مکمل کتاب فلسفه روحی قبلی خود ایشان است. ... آقای آموزگار از حیث اخلاق شخصی، فردیست اجتماعی، معتدل، آزاد منش، دمکرات روش، بی‌تکبر، به پیاده روی و ورزش علاقه‌مند است. از صرفه جویی‌های سی ساله خود هزینه تحصیل فرزندان خود را تحمل کرده و با زندگی ساده غالب اوقات در کتابخانه محقر در باغچه تجریش خود مشغول مطالعه و تألیف است. (سالنامه اصطهبان، 1337 ـ 1338، صص 9 ـ 11).

در همین سالنامه، یادداشت کوتاهی از حبیب‌اللّه آموزگار درباره وضع فرهنگ در این شهر درج شده که بی‌مناسبت نیست آن را ه نقل کنیم:

«برای آن که خدمتگزاران فرهنگ اصطهبانات متذکر و متوجه شوند که چه خدمت مقدس در آنجا به عهده دارند، اجمالاً یادآور می‌شوم که اصطهبانات در میان تمام شهرهای فارس بعد از شیراز، تنها شهری است که در دوره تاریکی و استبداد حکام ولایات داری دو مدرسه قدیم طلبه‌نشین بوده که مرتباً به تحصیل علوم فقه و اصول و حکمت و ادبیات اشتغال داشتند. علاوه در مساجد هر محل، حوزه‌های درس برقرار بود که از جمله خود نگارنده در مسجد مرحوم حاج محقق نزد مرحوم شیخ المحققین شرح لمعه خواندم و در مسجد یزدیان علوم عربی تدریس می‌شد. در نتیجه این دقت و اهتمام، عده با سوادهای مردم (علاوه بر طلاب علوم دینی) از تمام شهرهای دیگر بیشتر بود و از نظر حس دیانت و خداشناسی که در مردم آنجا بود (ان‌شاءاللّه حالا هم هست) اغلب مردم حتی زن‌ها سواد خواندن داشتند که از قرآن و بیاض دعا شروع و به حافظ و سعدی و مثنوی ختم می‌شد.» (سالنامه اصطهبان، ص138 ـ 139).

گزارش مختصری هم درباره شرح حال وی در اثرآفرینان (1/75) آمده و به کتاب‌های تاریخ جراید، 4/38، دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، 1/43 ـ 44 ارجاع داده شده است. نیز برای مطالب دیگری درباره وی بنگرید: زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، 1/52 ـ 53.

آثار آموزگار

چنان که از شرح حال بالا به دست آمد، آموزگار در امر نگارش از آغاز فعال بوده است. طبعاً به دلیل یک دوره فعالیت در اداره معارف، در زمینه کتاب‌های درسی و تعلیم و تربیت فعالیت داشته است. همچنین علاقه وی به دین اسلام و داشتن روحیه تدین، سبب شده است تا در زمینه اسلامی هم آثار مانند خداشناسی تألیف کند. طبعاً در همه آثارش یک نگاه به سنت و نگاه دیگر به تجدد دارد. در اینجا، شماری از آثار وی را که ملاحظه شد، مرور می‌کنیم.

شاید قدیمی‌ترین اثر او کتاب منتخب الفصحاء باشد که سال 1333ق زمانی که وی هنوز فامیل آموزگار را نداشت و به میرزا حبیب‌اللّه خان شهرت داشت، منتشر شد.

نیز از قدیمی‌ترین آثار وی، کتاب راهنمای تربیت یا اصول تعلیم است که در سال 1301 توسط گنج دانش در تهران منتشر شده است. در صفحه نخست آن، آثاری که وی تا آن وقت نوشته بوده را فهرست کرده که بسیار قابل توجه و نشانگر علائق علمی اوست. کتاب راهنمای تربیت، ترجمه ـ تلخیصی است از کتاب هدایة المدرس که در مصر توسط علی عمر بک تألیف شده است.

 یکی نوشته‌های درسی او «فارسی‌آموز» جلد سوم، مخصوص سال سوم ابتدایی بود که در وقتی که او رئیس معارف و اوقاف فارس بود، در سال 1303ش آن را نوشت.

زمانی که در ایران، علاقه‌ای به مطالعه آثار ترجمه شده از جرجی زیدان باب شده و بسیاری این آثار را که داستانی ـ تاریخی بودند مطالعه می‌کردند، حبیب‌اللّه آموزگار هم شماری از آنها را به فارسی درآورد. از آن جمله شجرة الدر یا ملکه اسلام بود که آموزگار، زمانی که رئیس مدرسه متوسطه دولتی در تهران بود، در سال 1298ش توسط شرکت مطبوعاتی گنج دانش در دو جلد منتشر کرد. کتاب ابومسلم خراسانی جرجی زیدان هم در سه جلد ترجمه و توسط خاور منتشر شد.

uWq921626544094.PNG

  از مجموعه نگارش‌های آموزگار، علاقه وی نه فقط به تألیف کتاب‌های درسی فارسی و ادبی، بلکه ‌اصولاً به بحث تعلیم و تربیت است. پیش از این به ترجمه‌ هادی المدرسین اشاره کردیم، اما وی، تلاش می‌کرد تا روی مبحث تعلیم و تربیت بیشتر تکیه کند. نگارش کتابی با عنوان «کتاب آموزش و پرورش» که روی آن نوشته شده بود: تألیف و اقتباس: حبیب‌اللّه آموزگار، و در سال 1316ش منتشر شده، در بیش از 180 صفحه، مباحثی درباره اهمیت عقل، جنبه‌های مختلف معرفت‌شناسی، در بیش از نیمی از کتاب، و در نهایت، دیگر مسائل مهم تعلیم و تربیت از جمله ورزش و جز آن را مورد بحث قرار داده است. این کتاب به عنوان ضمیمه شماره‌های سالهای ششم و هفتم مجله تعلیم و تربیت منتشر شده است. به نظر می‌رسد، تمایل نویسنده به بهبود نگاه‌های معرفتی جامعه برای ایجاد تحول در آن است.

در پایان این کتاب، شماری از آثار آموزگار آمده که تقریباً همه آنها از نظر تعلیم و تربیت، مهم و نشانگر حساسیت‌های وی می‌باشد.

   نگارش کتابی درباره روح نیز به نوعی با تمایل وی به انجام پژوهش‌هایی در حوزه تعلیم و تربیت مربوط بود. مجلد اول این کتاب در سال 1317ش منتشر شده است. آموزگار در سال 1316ش کتابی هم درباره علم منطق نوشته که خلاصه‌ای از منطق ارسطویی در هفتاد و یک صفحه است.

  آموزگار عضو شورای تولیت موقوفات محمود افشار بوده و این نکته در متن وقف‌نامه که سال 1341 تنظیم شده آمده است. (بنگرید: مقدمه خلد برین، ص10)

برخی عناوین دیگر او یکی صرف و نحو است که ذریعه (15/42) بدون ذکر تاریخ چاپ از آن یاد کرده و دیگری «عالم ارواح» که باز ترجمه از عربی به فارسی است. اصل آن از طنطاوی جواهری است و کتاب در سال 1307ش در تهران در 288 صفحه منتشر شده است. (ذریعه: 15/206).

فهرستی از آثار وی که در کتابشناسی‌ها آمده است:

  • ابومسلم خراسانی، جرجی زیدان، 3 جلد، تهران، 1318ش
  • اصلاحات اجتماعی، تهران، 1307ش، 478
  • تاریخ اسلامی، تهران، 1334ش، 104ص
  • تفسیـر ادبی و عرفانی قرآن مجید، تلخیص کشف الاسرار و عدة الابرار، میبدی، تلخیـص حبیب‌اللّه آموزگار، 2 جلد، تهران، 1347ش، 1272ص.
  • جهان و روح آفرینش، بنگاه افشاری، تهران، 1333ش، 146ص.
  • چهارراه خداشناسی، تهران، 1342ش، 470ص.
  • دو راه به خانه خدا، تهران، 1343ش.
  • راهنمای تربیت یا اصول تعلیم و تعلم، عمر بیک مصری، تهران، 1301ش، 248ص.
  • زن در جامعه، ترجمه حبیب‌اللّه آموزگار، تهران، 1310ش، 308ص.
  • شرح حال صلاح‌الدین ایوبی و جنگ‌های صلیبی، و پادشاهی زن او در مصر، تهران،؟
  • صرف آموزگار، تهران، 1307، 64ص.
  • عالم ارواح، جواهری طنطاوی، گنج دانش، تهران، 288ص.
  • فلسفه روحی، شیراز، 1318ش، 192ص.
  • گلهای بوستان سعدی به نثر، تهران، 1346ش، 245ص.
  • مقام زن در آفرینش اسلام، تهران، 1344ش، 258ص.
  • ملکه اسلام، جرجی زیدان، تهران، گنج دانش، 184ص.
  • منطق آموزگار، تهران، 1301ش، 71ص.

wUNbv1626544138.PNG

درباره ره‌آورد سفر خانه خدا و تازه‌های آن

متن این گزارش که هم تاریخ و جغرافیای مکّه است و هم مشتمل بر برخی از مسائل جاری آن است، در سالنامه دنیا، بیست و هفتمین شماره و مربوط به سال 1350 (صص 27 ـ 31) منتشر شده است. این سالنامه، از سالها پیش از آن زیر نظر عبدالکریم طباطبائی منتشر می‌شد و مشتمل بر مقالاتی در زمینه‌های مختلف از سیاست و تاریخ و مسائل مختلف بود. اغلب نویسندگان آن از سیاستمداران سابق و وقت بودند و به همین دلیل دیدگاههایی که در مقالات ارائه می‌شد، مهم تلقی می‌گردید. از اشارات داخل متن به وضع موجود حرمین، معلوم می‌شود که او خود از نزدیک شاهد بوده و در واقع، این گزارش را ناظر به سفر حج خود نوشته است. گرایش کلی رساله، گزارش وضع تاریخ و جغرافی، و معرفی مکان‌های متبرک و مقدس در این دو شهر است. طبعاً از منابع در دسترس استفاده کرده و از روی آنها این گزارش را فراهم آورده است. به رغم این که بسیاری از مطالب عمومی و در منابع مختلف آمده، اما نکاتی هم هست که تازه است، به خصوص اشارات چندی که به وضع موجود نقاط مورد بحث دارد، از نظر تاریخی، می‌تواند سودمند باشد.

وی درباره مسجد الحرام و اجزاء آن با دقت بحث کرده از شمار ستون‌های داخل رواق‌ها و این که 211 عدد است یاد می‌کند، آنگاه می‌نویسد: روی آنها گنبدهای کوچک برقرار و در اطراف بعضی ستون‌ها نام بانیان و بعضی احکام مانند لغو مالیات گمرک نوشته شده بود، ولی حالیه شماره ستون‌های آن بسیار و در حدود ششصد است».

در قدیم، در داخل صحن مسجد الحرام، چهار نقطه برای اقامه نماز جماعت توسط امام یکی از مذاهب چهارگانه بود که زمان وهابی آنها آنها را برداشتند و «امروزه به کلّی تغییر کرده، و نماز جماعت عمومی را امام وهّابی‌ها می‌خواند».

او از اداره حرمین توسط شرطه‌ها به جای نیروهای قدیم و مناصبی که شماری داشتند، یاد کرده و از این که آنها مانع می‌شوند تا مردم دست به ضریح پیامبر بگذارند، چنین یاد کرده است: «آن چه می‌دیدم عصای دست بود که بالا و پایین می‌رفت، و گاهی رایج‌ترین کلمه نهی آن‌ها این کلمه فارسی بود: برو – بروید و شاید شیعیان و ایرانیان را می‌شناختند».

او می‌گوید در سالهای اخیر، پرده کعبه در خود سعودی تهیه می‌شود. سپس درباره فروش پرده کعبه پس از تعویض هم که رسم عادی سعودی‌ها بوده یاد کرده و می‌نویسد: «آنگاه پیراهن کعبه به قطعات مختلف دست به دست از طرف وزیر حج و اوقاف در حضور ملک فیصل پادشاه عربستان سعودی تحویل و تحوّل و گسترده می‌شود، و پیراهن سابق قسمتی تقدیم رؤسای کشورهای اسلامی و قستی هم ذخیره و باقی هم به مصرف فروش برای تبرک می‌رسد».

ذیل شرح چاه زمزم و تغییرات آن، و این که «حالیه به جای حوض، لوله کشی شده و آب با تلنبه از چاه خارج و به وسیله شیر مورد استفاده واقع می‌شود» می‌گوید: «همین که حاجیان از طواف و نماز فارغ شدند فریاد آب‌فروشان بلند است (ماء الزمزم، ماء الزمزم) و در سطل‌های روباز که به دوش آویخته‌اند مردم را سیراب می‌کنند».

اطلاعی هم درباره پارچه‌های کتان برای احرام در قدیم می‌دهد که اصل و نخی بوده و حالا خبری از آنها نیست: «پارچه احرامی در سابق از کتان علفی به شکل زیبایی با نخ‌های سیاه و سفید می‌بافتند که چون به تن برهنه پیچیده می‌شد، در بدن احساس لذّت و خنکی می‌شد، و غالب حاجیان پس از خاتمه حج، احرامی‌ها را با خود به میهن اصلی می‌آوردند و چه بسا که از همان پارچه مقداری می‌خریدند، و در خانه برای پذیرایی میهمان آن را روی نمدهای کرکی یا پشمی پهن می‌کردند که در تابستان بهترین فرش برای پذیرایی بود، ولی امروزه ذرّه‌ای از آن در حجاز یا جای دیگر به آن خوبی و نرمی و لطافت و برّاقی دیده نمی‌شود».

وی از نقاط مختلف مقدس در منی و عرفات و مشعر یاد کرده و از جمله درباره تغییرات زمان خود در منی گوید: «قسمت عمده حاج در میان وادی چادر زده و در آن توقّف می‌کنند. در امتداد آن شهر به سوی شرق دو شارع عمومی است که وسط و آخر آن جای انداختن ریگ‌های بار دوم و سوم است و مسجد خیف در دو کیلومتری سمت جنوب آن واقع و قصر حاکم در نزدیکی آن مسجد است». همچنین می‌نویسد: «سابقاً منزل اعیان و اشراف عثمانی و مصر در نزدیکی مسجد خیف که نزدیک قصر حاکم بوده قرار داشت، و امروزه هم چادر هیئت‌های سرپرستی و امیر الحاج‌ها روبروی قصر باشکوه ملک که نزدیک مسجد خیف است برپا می‌کنند، چنان که چادر هیئت سرپرستی ایران و چادر هیئت سفارت ایران در جدّه، محاذی قصر ملک در زمین مخصوص که همه ساله به اختیار هیئت‌ها می‌گذارند قرار دارد، و مقابل آن هم کارخانه بزرگ یخ‌سازی است که اگر در آن جا آب و نظافت کم بود، امّا یخ به فراوانی وجود دارد».

پس از تمام شدن بحث از مکّه، به سراغ مدینه منوره می‌رود. وی همان ابتدا می‌نویسد: «کوچه‌های مدینه غالباً تنگ و عبور از آن مشکل بود مخصوصاً در مواقع زیارت که زائرین و بازرگانان هجوم می‌آوردند، ولی اخیراً اطراف مسجد چند خیابان احداث و کوچه‌های تنگ چهار سمت مسجد از میان رفته و خیابان‌ها به نام درب‌های ورودی نامیده شده» است. وی از کتابخانه‌ای با نام شیخ الاسلام یاد می‌کند که «کف کتابخانه‌ از قالب‌های گرانبهای ایرانی مفروش بوده است» و می‌افزاید: «یکی از هنرهای شگفت‌آور در این کتابخانه کتابی شامل اشعار فارسی بوده که با خطّ سفید و بسیار زیبا نوشته شده و نویسنده آن ملّاباشی نام هنری به خرج داده که خطّ کتاب عبارت از حرف‌های بریده است که روی صفحه‌های کتاب چسبانیده‌اند و نظیر آن در دنیا دیده نشده. بدین گونه که نخست خط را نوشته‌اند سپس آن را از صفحه کاغذ بریده و روی صفحه کتاب چسبانیده‌اند». وی سپس شرحی از مسجد النبی بدست داده می‌گوید: «حالیه از هجوم زائرین بدین نقطه برای نماز همیشه مملوّ از جمعیّت و مقدّس‌ترین نقاط مسجد به شمار می‌رود، و محلّ اقامه نماز جماعت از طرف امام نیز در همین قسمت در تخت بلندی ساخته شده و بلندگو نصب شده است». وصفی هم از ستون‌ها و از روشنایی شب‌ها در مسجد یاد کرده است: «در مواقع زیارتی و مخصوصاً در موقع نمازهای پنجگانه صحن مسجد و رواق‌ها مملوّ از جمعیّت می‌شود، به طوری که به زحمت می‌توان از میان انبوه نمازگزاران و معتکفین و قرآن‌خوان‌ها به طرف درب خارج رفت یا به مسجد وارد شد». آنگاه از نماز جماعت یاد کرده و این که «کمتر کسی است که تحت تأثیر آن مناظر و آن آیه‌ها و ذکرها واقع نشود. چون کف صحن‌ها و رواق‌ها از قالی‌ها که بیشتر آن‌ها ایرانی است فرش شده، زائرین پس از نماز اغلب آن جا می‌مانند و می‌خوابند. افسوس که با تعصّب مذهبی، مأمورین همواره مزاحم مردم هستند، خاصه در اطراف ضریح پیغمبر که در نزدیک هر دهانه ضریح برنجی شرطه‌های تعلیمی به دست ایستاده، و مردم را از تماس با پنجره‌های ضریح و مخصوصاً بوسیدن آن به سختی منع می‌کنند. به نظر می‌رسد که سخت‌گیری آن‌ها در آنجا از جلوگیری حین طواف حاجیان به دور خانه خدا بیشتر است». با همه این مخالفت‌ها مردم فشار آورده و «هرچند به وساطت، حلّال مشکلات باشد به لمس و یا بوسیدن درب و دیوار و پنجره‌ها موفّق می‌شوند».

آموزگار از هدایایی که سلاطین به حرم پیغمبر اهداء کرده‌اند ‌یاد کرده و از جمله درباره الماس‌ها می‌نویسد: «یکی از الماس‌ها به قدر تخم کبوتر در قاب مخصوص نصب که به مبلغ 800 هزار لیره تقویم کرده‌اند. نام آن الماس (کوکب درّی) است، و اطراف آن 227 قطعه جواهر قیمتی نصب که تقدیمی سلطان احمد پسر سلطان محمّد عثمانی در آغاز قرن یازده هجری است. ... الماس بزرگ دیگری که نام (فاطمه زهرا) بر آن منقوش بوده و حالیه آشکارا اثری از آن‌ها نیست»! او از وضع خادمین حرم، در گذشته یاد کرده و می‌افزاید: «امروزه آن اوضاع به کلّی عوض شده و شرطه‌های حکومت، نظم مسجد و مقصوره ضریح را در اختیار دارند، و حتّی در خانه کعبه هم اگر زن نزدیک دائره طواف، نماز بخواند او را مانع می‌شوند، و می‌گویند این جا جای نماز مردان است نه زنان. و آنان را مخالف فتوای مفتیان می‌دانند و من خود مشاهده کردم»!

در پایان چند سطری هم از قبرستان بقیع یاد کرده و با اشاره به این که تا پنجاه سال پیش روی قبور برخی از امامان و صحابه، بقعه‌های کوچکی بوده می‌گوید: «متأسفانه به رأی مفتیان وهّابی که مذهب حنبلی دارند وجود اثر و نشانه روی قبر را حرام دانسته و تمام آن‌ها را محو کرده‌اند».

متأسفانه در متن این گزارش، به این‌که کی به این سفر رفته و آیا یک بار بوده یا بیشتر اشاره‌ای نشده است. چاپ آن در سالنامه دنیا، منتشره در 1350، این احتمال را که سفر او در همان نزدیکی بوده، محتمل می‌سازد.

 

ره‌آورد سفر خانه خدا

حبیب‌اللّه آموزگار وزیر اسبق فرهنگ و مستشار سابق دیوان عالی کشور

[درباره شهر مکّه]

شهر امروزی مکّه بسیار قدیمی و از آثار ابراهیم پیغمبر و فرزند او اسماعیل است که در سال 1862 پیش از میلاد مسیح، حضرت ابراهیم با هاجر و فرزندش اسماعیل بدان جا هجرت و پس از پیدایش چاه زمزم و تأمین آب، هاجر و اسماعیل در آن بیابان منزل گزیدند و پس از ساختن خانه خدا آن جا را ابراهیم به (مکا) که کلمه‌ای بابلی است، یعنی خانه نام نهاد و بعدها به (مکه) و (بکه) معروف شد.

ارتفاع مکّه از سطح دریا 320 متر و در درجه 21 عرضی و 40 طولی قرار دارد، و سه رشته کوه آن را در بر گرفته که هر یک نام معیّن و مقدّسی دارد، و کوه معروف ابوقبیس در جنوب شرقی آن واقع، و در تمام دامنه‌های آن کوه‌ها از قدیم خانه‌های یک طبقه یا چند طبقه، ولی ساده با سنگ و گل آغاز، تا امروز که ساختمان‌های از سه تا ده و دوازده طبقه سیمانی دامنه آن کوه‌ها را زیبا و خوش منظر ساخته، و شب‌ها به واسطه نور چراغ برق، فروزندگی خاصی به این شهر مقدّس که درخشندگی معنوی دارد بخشیده است.

ساکنین قدیم وادی مکّه علاوه بر هاجر و اسماعیل، ابتدا طایفه عملیقی‌ها (عمالقه) و پس از آنان قبیله (جرهم) بودند که به تدریج بر آبادی آن جا افزودند، ولی چون بیابانی و بدوی بودند بیشتر زیر چادر سیاه زندگی می‌کردند، و معیشت آنان بیشتر از شتر و بز و اندی بازرگانی، یعنی داد و ستد متاع میان عشایر مجاور بود. و چون اسماعیل به حدّ رشد رسید، از خانواده جرهم دختری به همسری بگرفت و زبان عربی آموخت (چون زبان پدر و مادری او بابلی بود) و عدنان که رییس قوم عرب مستعربه است از اولاد و نسل اسماعیل است.

شهر مکّه در تمام آن مدّت محلّ زیارت اقوام و ملل مختلف و محلّ مبادله امتعه آنان بوده، و هر رییس قبیله که مقتدرتر بود، ریاست مکّه و خانه کعبه را به عهده می‌گرفت.

تا زمان قصی (به ضمّ ق و فتح ص) بن کلاب جدّ پیغمبر که در دو قرن پیش از هجرت، قدرتی به دست آورد بر مکّه مسلّط شد بنای آبادی بیشتری نهاد، و ساختمان‌های مهم و بزرگ بنا کرد و سدانت و نگاهداری خانه کعبه را به عهده گرفت و مدّت‌ها ریاست و تصدّی امر کعبه با خانواده او که سر سلسله قریش است باقی بود.

آب و هوای مکّه

هوای مکّه بسیار گرم و آب شهر بیشتر از چاه است که معروف‌ترین آن‌ها چاه قنات مکّه، چشمه معروف به زبیده است که گویند احداثی زبیده خاتون همسر هارون الرشید است که در سفر حج، وقتی بی‌آبی و زحمت مردم را دید، دستور داد به هر قیمتی باشد از 25 کیلومتری شهر نهری حفر کردند و آب چشمه (حُنین) (به ضمّ ح فتح ن) که در عقب کوه عرفه در جنوب مکّه است، و از کوه (طاد) سرچشمه می‌گیرد، به سوی مکّه جاری ساختند، و آب چشمه دیگری که از کوه (کرا) جاری بود بدان وارد ساخته، علاوه راه سیلاب‌های بهاری را نیز به سوی آن گشودند، و مخزن‌های متعدّد برای انبار آب ساختند که در مواقع کم آبی از آن بهره برند، و این قنات چندین بار بایر شده که توسّط بزرگان اسلام مرمّت گردیده، از جمله در زمان سلطان خدابنده پادشاه ایران که به کلّی خراب شده بود. این پادشاه نیکوکار «بازان» نام مرد بزرگ و باکفایت دربار خود را با جمعی به مکّه فرستاد تا آن را مرمّت و تکمیل کردند، و هنوز این قسمت به نام (بازان) معروف است.

خانه‌های بنی هاشم

در اطراف خانه کعبه مخصوصاً در قسمت جنوب و نزدیک کوه ابوقبیس، خانه مولد حضرت رسول و علی (طبق روایات معتبر زادگاه حضرت علی در مسجدالحرام و در خانه خدا بوده است). و فاطمه زهرا و خانه خدیجه کبری و خانه‌های عبدالمطلب و ابوطالب جدّ و عموی پیغمبر واقع شده که تا چند سال پیش آثار آن باقی بوده، و بعداً بعضی تبدیل به مسجد شده، و بعضی دیگر توسط خلفای راشدین و حکّام اسلام خریداری و جزء مسجدالحرام قرار گرفت، و قسمتی هم عمداً خراب شده است.

خانه کعبه

چنان که ذکر شد حضرت ابراهیم، هاجر و اسماعیل را در آن وادی بی‌آب و گیاه گذاشت، ولی هر سال به آن‌ها سر می‌زد و از حالشان جویا می‌شد، در یکی از سفرها از طرف خداوند مأمور شد که خانه ساخته آدم ابوالبشر را که به امر خدا ساخته بود و در طوفان نوح از میان رفته، ولی زمین آن سالم مانده، دوباره در همان جا تجدید کند، و آن را طوافگاه بندگان خدا قرار دهد.

این بود که ابراهیم با یاری و کمک تنها فرزندش اسماعیل، از نو آن خانه را بنا کرد، و حجرالاسود که سنگ بَرّاق سیاه و خالداری است، و گویند از سنگ‌های آسمانی است، در بدنه دیوار آن نصب کرد، و محلّ سکونت هاجر و اسماعیل را به نام حِجر اسماعیل، تقریباً در سمت مغرب و مقام ابراهیم (محلّ نماز) را در شمال آن قرار داد، و سنگی که هنگام بنای خانه زیر پای خود می‌نهاد در آن مقام نهاد که می‌گویند فرورفتگی روی آن اثر پای ابراهیم است.

این خانه از قدیم به نام خانه کعبه موسوم، و تقریباً چهارگوش و مکعب است، و تنها دری به داخل خانه باز کردند تا نگهبانان خانه خدا همه ساله داخل آن را پاک و تمیز کنند، و بیرون آن را طوافگاه زایرین از ملّت‌ها و قوم‌های گوناگون قرار دادند که همه ساله در ماه‌های معیّن مردم سواره و پیاده از اطراف و اکناف حجاز و یمن و حتّی کشورهای فلسطین و ایران و هند به زیارت آن خانه می‌رفتند و آن جا را مقدّس می‌دانستند.

در تمام آن مدّت، تا ظهور پیغمبر اسلام، نگاهداری و ریاست و میهمانداری این خانه با فرزندان اسماعیل بود و گاهی هم بعضی اقوام و عشایر عرب که بر متولّی خانه پیروز می‌شدند ریاست می‌کردند، چنان که مدّتی با (عمالقه) و مدّتی با بنی جرهم، و مدّتی با بنی خزاعه بود تا وقتی قصی برآن‌ها پیروز گردید.

بعد از قصی ابتدا ریاست و سدانت با عبدالدار فرزند او بود، لیکن طولی نکشید که فرزند دیگر قصی به نام عبدمناف قسمتی از کارهای خانه خدا را به عهده گرفت، و پس از او میان دو پسرش عبدشمس و هاشم بر سر ریاست خانه نزاع درگرفت، و سرانجام امور ریاست را میان خود تقسیم کردند که پس از عبدشمس امیه و فرزندان او در قسمتی دخالت داشتند و قسمت مهم دیگر فرزند هاشم که عبدالمطلب بود اداره می‌کرد.

پس از ظهور اسلام، ریاست مطلق با پیغمبر(ص) بود که به کلّی وضع را دگرگون کرد، و بت‌ها را بشکست و آداب پاک و دین حنیف ابراهیم را تجدید، و طواف و نماز و سعی و نحر و تقصیر و رمی را اصلاح و برقرار کرد که تفصیل آن‌ها ذکر خواهد شد.

خراب شدن خانه کعبه

پس از رحلت حضرت رسول ریاست خانه پیوسته با بنی هاشم بود و بعد از غصب خلافت به وسیله بنی امیّه، دوباره دخالت آن‌ها در امر خانه خدا تجدید و مدّتی بازیچه دست آن‌ها و آلت استفاده و عوام فریبی آن طایفه بود، تا زمان یزید بن معاویه که نه تنها به امر او حسین بن علی(ع) فرزند رشید بنی‌هاشم و امام و پیشوای مسلمانان را با فجیع‌ترین وضعی به قتل رسانیده و اهل و عیال او را به اسیری به شام بردند، بلکه وقتی عبداللّه زبیر در مکّه عَلَم مخالفت با یزید بلند کرد و خود را خلیفه مسلمین خواند، یزید سپاهی گران به مکّه فرستاد، و دستور داد که خانه کعبه و مسجد را که پناهگاه عبداللّه بود با منجنیق خراب کردند و بسوختند، و از نحوست این عمل یزید قالب تهی کرد و عبداللّه دوباره قد علم کرد، و خانه را از نو ساخت، ولی سپاه عبدالملک مروان که جانشین یزید بود بر عبداللّه پیروز شد و خانه را برای نوسازی خراب کرد.

احترام تاریخی خانه کعبه

خانه کعبه از قدیم مورد احترام همه ملل بود چنان که عرب‌ها آن را بیت اللّه، می‌نامیدند و هندی‌ها عقیده داشتند که روح (سیوا) (افتوم سوم از ثالوت هندی: [علاوه بر برهما و ویشنو]) در حجرالاسود موقعی که با همسر خود به زیارت حجاز آمده حلول کرده، و به این جهت آن خانه مقدّس است.

و ستاره‌پرستان ایرانی «صابئین»، و کلدانی‌ها کعبه را یکی از هفت خانه بزرگ جهان می‌شمردند، و ایرانی‌های زردشتی تصوّر می‌کردند روح اهورامزدا در آن خانه حلول کرده و به زیارت آن می‌آمدند (این قسمت از دائرة المعارف فرید وجدی در وصف کعبه نقل شده است).

یهود نیز آن را احترام داشته، و بر طبق شریعت ابراهیم آن را عبادت و نیایش می‌کردند، و در آن جا تمثال‌هایی از ابراهیم و اسماعیل برقرار کرده بودند، در حالی که بت‌ها در دست داشتند؛ و هم چنین صورت مریم و مسیح نیز در آن جا نقش کرده و عرب‌ها 260 بت در آن قرار داده، و خانواده خزاعه پس از تصرّف مکّه و غلبه بر فرزندان اسماعیل، اول کسانی بودند که بت در آن جا نصب نمودند و تا ظهور حضرت رسول آن بت‌ها برقرار، و مورد ستایش بت‌پرستان بود، ولی پس از فتح مکّه به دست لشکر اسلام حضرت علی(ع) به امر پیغمبر همه آن بت‌ها را از خانه خدا به زیر آورد، و بشکست و به دست نابودی سپرد. و اکنون در کمربند روی پرده کعبه در هر سمت آیاتی از قرآن به مناسبت مناسک حج با خطّی بسیار نیکو نوشته شده است.

مردم حجاز پیش از اسلام هم از اطراف و اکناف به زیارت خانه کعبه و حجّ بیت اللّه می‌آمدند، و مخصوصاً ماه‌های شوّال و ذی‌قعده و ذی‌حجّه ماه حجّ آن‌ها بود، و شهر رجب را هم که شهر حرام نامیده بودند جزء چهار ماه حرام قرار دادند که جنگ نمی‌کردند، حتّی اگر قاتلی را در آن جا می‌دیدند، متعرّض نمی‌شدند.

اسلام نیز حرمت آن چهار ماه را منظور و تأیید کرد، و از سال دوم هجرت، کعبه را قبله مسلمین قرار داد، چون دو سال اول مسلمانان به سوی مسجد اقصی در فلسطین نماز می‌گزاردند.

حرم یا مسجد الحرام

حدود حرم یا مسجدالحرام (علّت حرمت حرم، ممنوع بودن جنگ و شکار و دیگر محرّمات حج در مسجد است) در زمان پیغمبر، تقریباً همان حدود دائره طواف بود، و اطراف آن خانه‌های قریشی از بنی‌امیّه و بنی‌هاشم بنا شده بود که آثار بعضی از آن‌ها هنوز باقی است، ولی چون شمار مسلمین زیاد شد، در زمان خلفای راشدین، مقداری از خانه‌های اطراف مسجد خریداری و بر صحن آن افزوده شد، و نصب قسمتی از موزاییک ستون‌ها به امر عبدالملک مروان خلیفه اموی بود که نمونه آن در مسجد شام نیز دیده می‌شود، و در زمان خلافت مهدی و هادی عباسی از سمت جنوب نیز وسعت داده شد، به طوری که خانه کعبه تقریباً در وسط واقع گردید، و دارالندوه محلّ اجتماع فصحا و شعرا و ادبای عرب در سمت شمال غربی مسجد مقابل حرم قرار داشت، و تاکنون چندین بار رواق‌ها و ستون‌های آن فرسوده، و از نور تعمیر شده تا به صورت امروزی رسیده که بسیار باشکوه در دست ساختمان و از اطراف مشرّف بر خانه کعبه است، و پس از اتمام ساختمان‌ها از چهار سمت رواق‌های مسجد رو به آن خانه نماز خواهند خواند.

داخل مسجد تقریباً چهار گوش و کعبه معظّمه در وسط کمی مایل به سمت جنوب واقع شده، و طول سمت شمالی که محلّ باب الزّیاره است 164 و طول سمت جنوب که مقابل آن است و محلّ باب صفا است 166 و ضلع شرقی که باب علی و باب السّلام در آن است 108 و مقابل آن در سمت غرب که باب ابراهیم و باب عمره در آن واقع شده 109 متر می‌باشد، و مساحت صحن مسجد در حدود 18000 متر مربع است، و رواق‌های درون مسجد دارای 211 ستون است که روی آن‌ها گنبدهای کوچک برقرار و در اطراف بعضی ستون‌ها نام بانیان و بعضی احکام مانند لغو مالیات گمرک نوشته شده بود، ولی حالیه شماره ستون‌های آن بسیار و در حدود ششصد است.

درب‌های ورود به مسجد از طرف شمال هشت باب و از سمت جنوب، هفت باب و از سمت مشرق، چهار باب به نام (باب علی) و باب عبّاس و باب سلام و باب نبی و از سمت مغرب، سه باب که باب ابراهیم در آن واقع و باب‌های دیگر هر یک نام مخصوص دارد و برخی از آن‌ها دارای یک تا دو دهانه که مجموعاً 24 باب است.

مسجد دارای شش مناره است که سه تای آن‌ها به نام مناره باب عمره و باب سلام و باب علی است، و در برابر هر زاویه از خانه کعبه سابقاً محلّ نماز چهار مذهب سنّی‌ها (حنفی، شافعی، حنبلی، مالکی) قرار داشته، ولی امروزه به کلّی تغییر کرده، و نماز جماعت عمومی را امام وهّابی‌ها می‌خواند.

در زمان ریاست شرفای مکّه (که پدر بر پدر از نسل حضرت حسن بن علی(ع) بوده‌اند)، مسجدالحرام خادمین بسیاری داشته، بدین شرح که 122 خطیب و امام جماعت چهار مذهب و 107 مدرس، و 45 نفر مؤذّن و 10 نفر راهنما و بلد و 12 نفر فرّاش و 20 نفر جاروب‌کش و 20 نفر دربان و 11 نفر سقّا و 108 نفر قندیل‌شوی و چراغ‌دار که غالب ‌آن‌ها به وراثت دارای این شغل‌ها می‌شدند. وظیفه شیخ حرم که والی مکّه و مدیر حرم که هر دو از اطراف پادشاه وقت معیّن و منصوب می‌شدند و وظیفه شیخ حرم بیشتر سیاسی بوده، و کارهای اداری با مدیر حرم بوده، و یکی دیگر از مراتب رسمی و مشاغل بسیار مهم مرتبه «خادم الحرمین» بوده که هر دو حرم مکّه و مدینه زیر نظر او اداره می‌شده است.

لیکن پس از تغییر حکومت حجاز، امروزه اداره هر دو حرم با نمایندگان حکومت است، و همه دارندگان مشاغل مالی با تصویب آن مقام منصوب و نظر مفتیان نیز در آن مراتب و مناصب مؤثر است، و از این رو اطراف هر دو حرم مطهّر در مکّه و مدینه، و حتّی گورستان بقیع در مدینه، شرطه [یا پلیس] مراقب‌اند مبادا زائرین و حاجیان دست به دیوار یا پنجره یا ضریح یا خاک قبرهای به ظاهر مجهول بمالند، و یا خدای نخواسته بخواهند آن‌ها را ببوسند که با نهیب آن‌ها را دور می‌کنند، و آن چه می‌دیدم عصای دست بود که بالا و پایین می‌رفت، و گاهی رایج‌ترین کلمه نهی آن‌ها این کلمه فارسی بود: برو – بروید و شاید شیعیان و ایرانیان را می‌شناختند.

ساختمان خانه کعبه

خانه کعبه در وسط مسجدالحرام متمایل به سمت جنوب و طول شرقی و غربی آن 12 متر و عرض شمالی و جنوبی آن ده متر و ارتفاع چهار دیوار آن 16 متر است، و حِجر اسماعیل به شکل نیم دایره در سمت غربی است، و ناودان طلا که جای نمازگزاران است در همان سمت، مشرّف بر حجر اسماعیل است، و آن محلّی است که هاجر و اسماعیل در آن جا جای داشتند، و بعضی نوشته‌اند که قبر آن‌ها هم در همان محل است.

طواف‌کننده‌ها، حجر اسماعیل را داخل دائره طواف خود قرار می‌دهند، و برای این منظور دائره طواف را با سنگ‌های مرمر شفّاف و سیاه طوری ترسیم کرده‌اند که حجر اسماعیل داخل در طواف واقع می‌شود. و درب خانه کعبه در ارتفاع دو متر از زمین در سمت شمال شرقی نزدیک زاویه حجرالاسود واقع است و مساحت هفت بار طواف در حدود 700 متر است.

حجرالاسود

سنگ سیاهی است. این سنگ سفید و شفّاف بوده ولی به واسطه زیاد دست مالیدن تیره رنگ شده. دارای خال‌های سرخ و زرد و بیضی شکل نامنظم که ده سانت قطر دارد، و با برگ‌های نقره به پهنای ده سانت اطراف آن را قاب کرده‌اند و در سمت شرقی نزدیک زاویه شمالی نصب گردیده، و پهلوی آن زاویه غرب ورود به خانه قرار دارد، ولی در گذشته، مکرّر این سنگ کنده و دوباره نصب شده، از جمله شش سال پیش از بعثت حضرت محمّد(ص) که کعبه به واسطه سیل مهیبی خراب شد و طایفه قریش آن را دوباره ساختند، چون خواستند حجرالاسود را نصب کنند میان فرزندان عبد مناف نزاع درگرفت چنان که فرزندان امیّه آن را حقّ خود دانستند، و فرزندان هاشم خود را سزاوار می‌شمردند، و در نتیجه به رأی و نظر محمّد که عدالت و انصاف او نزد همه آن‌ها محرز بود تسلیم شدند. حضرت محمّد هم دستور داد سنگ را در پارچه‌ای نهادند و چهار طرف آن را همه طایفه قریش گرفته و بالا برده نصب کردند. یک بار دیگر در زمان امارت یزید بن معاویه که با عبداللّه زبیر جنگ کرد، کعبه را سپاه یزید به امر او خراب کرده و سوختند، و سنگ هم از جای برکندند، و عبداللّه زبیر دوباره آن را نصب کرد. بار سوم زمان قرمطی‌ها (جماعتی از پیروان مذهب اسماعیلیه) که به دستورهای حمدان قرمط (یعنی دست و پا کوتاه، که داعی و مبلّغ این فرقه بوده عمل می‌کرده‌اند، و بیشتر دستورهای او چپاول و کشتار و خرابی بوده است) بود که به مکّه هجوم آورده و خانه خدا را خراب و اشیای گرانبها را بردند و سنگ را شکسته با خود به احساء که مرکز شرارت آنان بود برده و مدت 22 سال در آن جا نگاه داشتند تا در زمان خلفای فاطمی مصر که خانه کعبه را تعمیر و سنگ (حجرالاسود) را به جای خود نصب کردند.

داخل خانه کعبه

در درون کعبه سه ستون از چوب قیمتی در وسط خانه است که سقف را نگاه داشته و دیواره‌ها پوشیده از پارچه زرّین بافت به رنگ آبی و سرخ که روی آن‌ها آیاتی از قرآن نوشته شده، و ازاره اتاق تا دو متر سنگ سفید، و در دیواره آن لوح‌هایی محتوی نام کسانی که خانه را تعمیر یا تزیین کرده‌اند نوشته، از جمله نام خلفای فاطمی و سلاطین عثمانی است. از قرار معلوم سابقاً شمعدان‌ها و چراغ‌های پایه طلا و نقره و مرصّع به جواهر (هدیه سلاطین و بزرگان اسلام) در آن جا بوده، و حالیه به جای آن‌ها قندیل‌های برنجی است.

در سابق، در ماه محرّم و رجب و شعبان و رمضان و ذی‌حجّه مجموعاً 15 روز در سال، درب خانه را می‌گشوند برای زیارت مردم یا برای شست و شو یا تبدیل روپوش دیوارها و دیگر تشریفات؛ ولی از قرار معلوم امروزه تنها روز ششم ذی‌حجّه برای شست و شو و نظافت و جاروب‌کشی درب خانه یا مراسم مخصوصی به امر ملک یا نماینده او باز می‌شود، و با حضور جمعی از مدعوین، مراسم به عمل می‌آید.

بالا رفتن به خانه و پایین آمدن هم به وسیله نردبانی به عمل می‌آید که سابقاً چوبی بوده، ولی حالیه فلزی از طلا و نقره است که به واسطه سنگینی با نیروی برق حرکت داده می‌شود، و واردین در خانه دو رکعت نماز می‌گزارند.

یک روز هم که معمولاً روز عید قربان است که حاجیان به (منا) رفته‌اند و حرم بالنسبه خلوت است، روز تبدیل پیراهن کعبه یعنی روپوش خارجی است که سابقاً همه ساله از مصر می‌آوردند (در آن جا موقوفه مخصوص دارد)، ولی چند سال است که حکومت حجاز خود تهیّه می‌کند، و گاهی هم بعضی کشورهای اسلامی نیز شرکت می‌کنند – در آن مراسم هم ابتدا درب خانه باز و در آن جا مراسم نماز و دعا برگزار می‌شود، آنگاه پیراهن کعبه به قطعات مختلف دست به دست از طرف وزیر حج و اوقاف در حضور ملک فیصل پادشاه عربستان سعودی تحویل و تحوّل و گسترده می‌شود، و پیراهن سابق قسمتی تقدیم رؤسای کشورهای اسلامی و قستی هم ذخیره و باقی هم به مصرف فروش برای تبرک می‌رسد.

مقام ابراهیم

از همان ابتدا خانه کعبه طوری ساخته شده که چهارگوشه آن مقابل جهات چهارگانه قرار داده‌اند تا از طوفان در امان باشد و هر یک از چهار سمت خانه به نام کشوری که در آن جهت واقع است رکن نامیده شده، بدین گونه که ضلع (رکن شامی) و (رکن یمانی) و شرقی را (رکن اسود) نامیده‌اند، چون حجرالاسود در آن سمت واقع شده است، ولی همه این سمت‌ها تقریبی است چون زاویه رو به سمت است نه رو به ضلع‌ها.

در سمت تقریباً شمالی خانه رو به رکن عراقی، مقام ابراهیم واقع شده که عبارت از اطاق مربع کوچکی است ضریح مانند که چهار ستون اطراف آن زیر گنبدی قرار دارد، و به طوری که ذکر شد درون ضریح هم سنگی که ابراهیم پای خود را روی آن نهاده و دیوارهای کعبه را بالا برده محفوظ است، و داخل ضریح با پارچه زری و حریر پوشیده است.

طول دیوار هر سمت آن سه متر و شصت سانتیمتر است. جلو مقام ابراهیم از سمت شمال دو ستون طاق‌دار دروازه مانندی است که مردم برای ادای نماز طواف از آن جا هجوم می‌آورند و چون غالباً به واسطه ازدحام موفّق به نماز طواف مقام نمی‌شوند در چند متری شرق و غرب آن ادا می‌نمایند.

چاه زمزم

از سمت شمال شرق مقام، گنبدی است که روی چاه زمزم ساخته شده، و ازاره آن از سنگ سفید است و نزدیک آن سابقاً چوبی بوده که سقّاها مشک‌های خود را از آن آب پر می‌کرده، و به اطراف می‌بردند، لیکن حالیه به جای حوض، لوله کشی شده و آب با تلنبه از چاه خارج و به وسیله شیر مورد استفاده واقع می‌شود. این همان چاهی است که هاجر مادر اسماعیل کشف کرد و باعث آبادی آن سرزمین شد که ابتدا عمالقه وجرهم مسکن گزیدند، و بعداً محلّ سکونت نیاکان قریش گردید و پیوسته آب زمزم مورد تبرّک و عافیت واقع و حاجیان به میهن خویش می‌برند. هر چند امروزه نظیر چاه زمزم چندین چاه در مکّه حفر شده که قسمت عمده آب مشروب مردم را تأمین می‌کنند، لیکن هیچ یک به اهمیّت و احترام و موقعیت و شهرت آب زمزم نیستند، و همین که حاجیان از طواف و نماز فارغ شدند فریاد آب‌فروشان بلند است (ماء الزمزم، ماء الزمزم) و در سطل‌های روباز که به دوش آویخته‌اند مردم را سیراب می‌کنند.

مناسک و مراسم حج

1. احرام بستن: پیش از رسیدن به شهر مکّه معظّمه، زائر خانه خدا باید از میقات خود احرام ببندد میقات محل‌هایی است در چهار سمت مکّه که زائر باید از نقطه معیّن محرم شود بدین معنی که پس از بستن دو حوله یا پارچه احرام باید از چند چیز خودداری نماید که از جمله آن‌هاست: زناشویی، کشتار حیوانات، ازاله مو از بدن، ارتکاب فسق، گفتن دروغ و روپوشیدن زنان و آرایش و عطر زدن و...

پارچه احرامی در سابق از کتان علفی به شکل زیبایی با نخ‌های سیاه و سفید می‌بافتند که چون به تن برهنه پیچیده می‌شد، در بدن احساس لذّت و خنکی می‌شد، و غالب حاجیان پس از خاتمه حج، احرامی‌ها را با خود به میهن اصلی می‌آوردند و چه بسا که از همان پارچه مقداری می‌خریدند، و در خانه برای پذیرایی میهمان آن را روی نمدهای کرکی یا پشمی پهن می‌کردند که در تابستان بهترین فرش برای پذیرایی بود، ولی امروزه ذرّه‌ای از آن در حجاز یا جای دیگر به آن خوبی و نرمی و لطافت و برّاقی دیده نمی‌شود.

2. عمره تمتّع: عبارت است از هفت بار طواف، گرد خانه کعبه و دو رکعت نماز نزدیک مقام ابراهیم و هفت بار سعی میان صفا و مروه و تقصیر یعنی کوتاه کردن مو است که پس از آن از احرام خارج می‌شوند.

3. حجّ تمتّع: عبارت است از همان اعمال عمره تمتّع که بعد از توقّف در عرفات عصر روز نهم و توقّف در مشعرالحرام شب عید و اقامت در (منا) روز عید برای قربانی کردن و ریگ انداختن در عقبه و سپس انجام دادن اعمال طواف و نماز و سعی (مانند عمره) و برگشتن به (منا) برای خوابیدن دو شب در آنجا و روزی سه بار ریگ انداختن و تقصیر مو و برگشتن به مکّه برای طواف نسا و نماز که خاتمه عمل حج است.

مکان‌های مقدّس

علاوه بر مقام ابراهیم و حجر اسماعیل مکان‌های مقدّس دیگری هست از جمله:

1. صفا و مروه: صفا و مروه نام دو کوه کوچک است در شهر مکّه در شمال تقریبی مسجدالحرام است که قسمتی از آن ضلع شمالی مسجد را فرا گرفته و سرپوشیده است، بدین گونه که 166 متر آن دو طبقه و دو دهانه آن سمت شمال مسجد را تشکیل می‌دهد و فاصله رواق‌های میان دو کوه در حدود هفتصد متر است که هفت بار باید میان آن دو را پیمود و تقریباً جمع آن شش کیلومتر است که به دو راه تقسیم شده یکی برای رفتن و دیگری برای بازگشتن، و میان آن دو راه دیواری به ارتفاع یک متر و کلفتی نیم متر از سنگ، و سمنت ساخته شده که دو گروه مزاحم یک دگر نباشند. چون در این قسمت هشت درب ورودی به مسجد است، ساعیان میان صفا و مروه مقابل هر درب ورودی که می‌رسند، بر تند رفتن و شتاب خود می‌افزایند که آن را هروله گویند، و جهت اصلی آن هم معطّل نماندن واردین مسجد به واسطه عبور شامیان است که بتوانند زودتر وارد مسجد شوند و به نیایش خدا پردازند.

بعضی نوشته‌اند که نام صفا از کلمه صفی که صفت آدم ابوالبشر است، و نام مروه از نام مرئه که صفت حوّاست گرفته و حدیثی هم در این باره از امام نقل شده است. در هر صورت این دو کوه در زمان جاهلیّت، پرستشگاه بت‌پرستان عرب بود و روی هر کدام بتی قرار داشته که عرب‌ها میان آن دو کوه را چند بار می‌پیمودند و هر بار دستی به بت‌ها مالیده و تبرّک می‌جستند و آغاز سیر هم از صفا و انجام آن هم در مروه بوده است.

گویند اصل این عادت و سنّت از آدم و حوّا به یادگار مانده که میان این دو کوه برای پیدا کردن یک‌دگر چند بار رفت و آمد کرده، و برخی دیگر می‌گویند هاجر و اسماعیل چند بار برای یافتن آب میان صفا و مروه را می‌پیمودند تا چاه زمزم را نزدیک صفا پیدا کردند.

روی سراشیبی هر دو کوه لخته‌های چوبی الوار مانند کوفته‌اند که حاجیان به آسانی بالا و پایین روند، و حداکثر شیب آن در حدود چهار تا شش متر در مساحت ده تا 15 متر است. بزرگ‌ترین و بلندترین درب ورود به مسجد که دارای دو دهانه بزرگ است درب اول صفاست و (باب علی) نام دارد، و دارای گنبد عالی و ستون‌های ظریف و بلند به ارتفاع رواق‌های دو طبقه است.

2. غار (حراء) به کسر ح: که در قلّه کوه نور واقع و مشرّف بر شهر مکّه است، و مساحت آن سه متر در دو متر است که پیغمبر اکرم پیش از بعثت پیوسته بدان غار می‌رفته، و به جای بت‌پرستی خدا را می‌پرستیده و نیایش می‌کرده و اوّل مکانی است که از سوی خداوند به او وحی نازل شده، و پس از نزول اولین وحی نیز مکرّر به آنجا می‌رفته و مورد نزول وحی واقع می‌شده.

3. غار پناهگاه: این غار نیز در جنوب کوه (ثور) واقع شده و دهانه آن به قدری تنگ بوده که باید با خیزیدن به داخل آن رفت و حضرت محمّد با ابوبکر به درون آن رفتند تا از شرّ دشمنان ایمن باشند، و چون دهانه غار تنگ بود و تار عنکبوت هم گرفته بود، دشمنان که با نشانه ردّ پا بدان‌جا رسیدند و آن تارها و دهانه غار را دیدند یقین کردند کسی آنجا نیست و پس از سه روز اقامت در چنین غاری هر دو بار موافق به سوی مدینه به عنوان مهاجرت به راه افتادند. بعدها در زمان شرفای مکّه دهانه غار وسیع شد به طوری که حالیه با قدر است می‌توان در آن داخل شد.

4. گورستان (معلّی) فتح م ل: که در سمت مغرب شهر مکّه واقع و دور آن دیواری کلفت کشیده شده و درب آن هم بسته است و درون آن جز زمینی بایر و خرابه چیز دیگر نیست، و با اجازه مقامات مربوط می‌توان آنجا رفت و زیارتی یا فاتحه‌ای خواند، زیرا علاوه بر قبر 16 نفر از صحابه پیغمبر، قبر خدیجه همسر اول پیغمبر و مادر فاطمه زهرا و قبر آمنه دختر وهب مادر پیغمبر و قبر عبدالمطلّب و ابوطالب جدّ و عموی پیغمبر در آنجاست. در سال 1225 که سیل بنیان‌کنی آنجا را خراب کرد، و همه آثار قبرها و پوشش آن‌ها از میان برد، مجدّداً تعمیر شد، ولی متأسفانه بعد از تعمیر، حکومت مجدّداً همه آن آثار و نشانه‌ها را محو و با خاک یکسان، و رفت و آمد مردم به آنجا به قصد زیارت همه روزه می‌رفتند موقوف و درب آن (مانند قبرستان بقیع در مدینه) بسته شد، و فقط در ساعات معیّن آن‌هم با اجازه می‌توان بدان‌جا راه یافت.

5. عرفات و مشعر و منا: عرفه نام وادی کوهستانی است در 12 کیلومتری مکّه که زائرین خانه خدا برای انجام دادن مناسک حج عصر روز هشتم ذی‌حجّه از مکّه رو به سمت جنوب شرقی از میان تنگه‌ای که پهنای آن از صد تا پانصد متر است می‌گذرند و در سه کیلومتری آن‌ها کوه مقدّس (نور) واقع است که پیش از اسلام و بعد از آن زیارتگاه خداپرستان (مخصوصاً حضرت محمّد) پیش از بعثت بوده، و پس از پیمودن پنج کیلومتر و برگشتن، وارد وادی (منا) می‌شوند که شهر منا هم در دامنه کوه‌های آن واقع است.

در ابتدای وادی منا (عقبه) است که جای نخستین ریگ‌اندازی است، و آن عبارت از دیوار سنگی به ارتفاع سه متر در عرض دو متر است که روی سنگ بزرگی به بلندی یک متر و نیم از زمین بنا شده، و پایین آن گودالی است که ریگ‌ها بدان‌جا می‌افتد.

در امتداد این وادی که از غرب به شرق می‌رود خانه‌های اعیان و اشراف است که غالباً در این موقع جای اقامت زائرین هست ولی قسمت عمده حاج در میان وادی چادر زده و در آن توقّف می‌کنند. در امتداد آن شهر به سوی شرق دو شارع عمومی است که وسط و آخر آن جای انداختن ریگ‌های بار دوم و سوم است و مسجد خیف در دو کیلومتری سمت جنوب آن واقع و قصر حاکم در نزدیکی آن مسجد است.

پس از وادی عرفه از تنگه‌ای به نام (محسر) که در واقع محشر است عبور نموده، و به شهر مزدلفه می‌رسند، و مشعرالحرام تقریباً در سمت راست آن واقع است. این شهر بازار خرید و فروش خواروبار حاجیان است، و از آنجا به مسجد عرفه یا مسجد ابراهیم می‌رسند که چشمه زبیده از میان آن می‌گذرد. در شمال مسجد دو ستون به ارتفاع پنج متر و عرض سه متر است که حدّ غربی عرفه محسوب و کوه عرفه قوس مانندی است که جنوب آن راه طائف و نوک شمالی آن کوه رحمت واقع و در آنجا سنگر بلندی است که پیغمبر در سفر حج روی آن می‌ایستاده و خطبه می‌خوانده، و از آن پس تا امروز خطیبان در آنجا دعا و ذکر و خطبه می‌خوانند. در بالای کوه مناره‌ای است که از روشنایی آن روندگان بهره‌مند می‌شوند ولی امروزه به وسیله برق همه جا روشن می‌شود و در پایین آن نمازگاهی است به نام (مصلّای سنگی) که در کنار نهر زبیده است و پیغمبر در آنجا نماز گزارده است.

وقوف به عرفه و مشعر

همین که زائرین عصر روز هشتم به وادی عرفه رسیدند چادرها برپا کرده و دامنه کوه رحمت تا میان وادی، همه جا از چادرها پوشیده می‌شود، و از عصر آن روز تا پاسی از شب در آنجا متوقّف و پس از آن همه زائرین به تدریج لبّیک لبّیک گویان دست‌ها را به سوی آن سنگ بزرگ که ذکر شد بلند کرده، و همه آن وادی را از صدای صدها هزار زائر پر می‌کنند و همه در آن حال متوجّه خداوند و پیغمبر و احکام او بوده و جز دعا و طلب مغفرت هیچ فکر و ذکری ندارند.

از آن‌جا شبانه به شهر مزدلفه، رسیده وقوف مشعر آغاز می‌شود، و از همان‌جاست که هر زائری 49 ریگ جمع کرده و نزد خود نگاه می‌دارد تا از فردای آن روز که دهم ذی‌حجّه و روز عید است برای رمی جمره سه‌گانه به کار برند.

اقامت در وادی منا

هجوم به طرف وادی منا از مشعرالحرام از نصف شب تا ظهر روز عید به درجه‌ای است که جز با دیدن نتوان تصوّر کرد. طوری وسایل نقلیه دو راه وسیع منا را اشغال می‌کنند که بیشتر حاجیان ترجیح می‌دهند این چهار پنج کلیومتر راه پیاده از لابه لای اتوبوس‌ها و اتومبیل‌ها و کامیون‌ها و جیپ‌ها بپیمایند تا زودتر به وادی منا رسیده و چادر و بساط برپا کنند، چون خط وسیله نقلیه در تمام آن راه تا اول وادی به هم پیوسته بود.

سابقاً منزل اعیان و اشراف عثمانی و مصر در نزدیکی مسجد خیف که نزدیک قصر حاکم بوده قرار داشت، و امروزه هم چادر هیئت‌های سرپرستی و امیر الحاج‌ها روبروی قصر باشکوه ملک که نزدیک مسجد خیف است برپا می‌کنند، چنان که چادر هیئت سرپرستی ایران و چادر هیئت سفارت ایران در جدّه، محاذی قصر ملک در زمین مخصوص که همه ساله به اختیار هیئت‌ها می‌گذارند قرار دارد، و مقابل آن هم کارخانه بزرگ یخ‌سازی است که اگر در آنجا آب و نظافت کم بود، امّا یخ به فراوانی وجود دارد.

پس از این که زائرین به وادی منی رسیدند ابتدا ریگ اندازی [جمره] عقبه آغاز، و سپس قربانی و تقصیر (کوتاه کردن یا تراشیدن مو) انجام و تا عصر آن که این مناسک انجام و قسمت عمده اعمال حج هم اجرا شده، بیشتر آنان برای ادای بقیه مناسک از طواف و نماز و سعی به مکّه باز می‌گردند، و پس از اجرای آن برای خوابیدن شب یازدهم و دوازدهم دوباره به منا بازمی‌گردند و در آن دو روز بقیه ریگ‌ها را روزی سه بار هر بار هفت ریگ به سه ستون معیّن که شرح آن داده شد می‌اندزند. شب سیزدهم هم همگی حاجی شده به مکّه برای طواف وداع و خداحافظی با خانه خدا برمی‌گردند، و از فردای آن روز کسانی که زیارت مدینه را پیش نینداخته‌اند به سوی مدینه منوّره با هواپیما و یا وسایل موتوری رهسپاری می‌شوند.

مدینه منوّره

مدینه منوّره پیش از ظهور اسلام به نام (یثرب) بوده و پس از هجرت حضرت رسول، به نام مدینه رسول معروف شده، شهر مدینه از مکّه کوچک‌تر و آب و هوای آن بالنسبه بهتر است. ارتفاع آن از سطح دریا 112 متر و در درجه طولی 29 و در درجه عرضی 24 واقع، و درجه گرما در تابستان به 28 درجه سانتی گراد، و در زمستان روز به ده درجه بالای صفر و در شب تا پنج درجه زیر صفر می‌رسد، و غالباً شب‌های زمستان آب یخ می‌بندد و به واسطه مجاورت با دریای سرخ هوا خالی از رطوبت نیست.

راجع به آغاز بنای مدینه به عقیده بعضی مورّخین، حضرت موسی وقتی به فلسطین می‌رفت جمعی از اقوام خود را برای اکتشاف به سوی زمین‌های جنوب شرق فرستاد، و آنان در نقطه فعلی، شهر مدینه را در هزار و ششصد سال پیش از مسیح بنا نهادند، و نام آن را (الربیس) نهادند که بعدها عرب‌ها آن را (یثرب) خواندند. و آن قوم در آنجا سکونت کردند و تا زمان پیغمبر هم قبایل یهود در آنجا ساکن بودند.

از جمله آثار تاریخی در مدینه، قبر عبداللّه پدر پیغمبر است که پس از ازدواج با آمنه برای امر مهمّی به مدینه رفت، و در آنجا وفات یافت و در خانه دایی خود از طایفه بنی نجار مدفون شد.

کوچه‌های مدینه غالباً تنگ و عبور از آن مشکل بود مخصوصاً در مواقع زیارت که زائرین و بازرگانان هجوم می‌آوردند، ولی اخیراً اطراف مسجد چند خیابان احداث و کوچه‌های تنگ چهار سمت مسجد از میان رفته و خیابان‌ها به نام درب‌های ورودی نامیده شده.

مسجدها و کتابخانه‌های مدینه

در مدینه کتابخانه‌های متعدّد بوده از جمله کتابخانه (شیخ الاسلام) که نسخه‌های خطی عربی و فارسی و ترکی و هندی در آن زیاد بود و شماره آن به 5494 جلد می‌رسیده و کف کتابخانه‌ از قالب‌های گرانبهای ایرانی مفروش بوده است.

یکی از هنرهای شگفت‌آور در این کتابخانه کتابی شامل اشعار فارسی بوده که با خطّ سفید و بسیار زیبا نوشته شده و نویسنده آن ملّاباشی نام هنری به خرج داده که خطّ کتاب عبارت از حرف‌های بریده است که روی صفحه‌های کتاب چسبانیده‌اند و نظیر آن در دنیا دیده نشده. بدین گونه که نخست خط را نوشته‌اند سپس آن را از صفحه کاغذ بریده و روی صفحه کتاب چسبانیده‌اند.

کتابخانه‌های دیگر به نام سلطان محمود عثمانی و عبدالحمید و به نام (عارف) و به نام‌های دیگر وجود داشته که شماره همه کتاب آن‌ها به 80000 می‌رسیده! و بسیاری کتاب‌های نادر و گرانبها در میان آن‌ها بوده است، و معلوم نشد که امروزه چه مقدار از آن‌ها باقی و در کجاست!

در اطراف مدینه، مسجدهای متعدّد است از جمله مسجد قبا در پنج کیلومتری، و مسجد حمزه نزدیک مقبره آن بزرگوار در شمال شهر در وادی احد.

مسجد پیغمبر

در میان شهر مدینه مسجد بسیار باشکوه پیغمبر بنا شده که اصل و اساس آن را خود پیغمبر بنا نهاده و امروزه نمازخانه و زیارتگاه پانصد تا ششصد میلیون مسلمان است که بیشتر در ماه‌های رجب و شوّال و ذی‌قعده و ذی‌حجّه برای زیارت قبر نبی می‌آیند و در آنجا نماز می‌گزارند. در جبهه جنوبی مسجد بالای کتیبه آن حدیثی با آب و رنگ زیبا نوشته که فارسی آن این است: ثواب یک نماز در این مسجد بیشتر از هزار نماز در مسجدالحرام است!

مسجد، حالیه به شکل مربّع مستطیل است که طول شمال و جنوبی آن 116 متر و عرض شرقی و غربی آن 76 متر است و در زمان خود پیغمبر این مسجد ابتدا با سنگ و گل ساخته و دارای شبستان و صحن کوچکی بوده، و ضریح حضرت رسول به نام مقصوره در سمت زاویه جنوب شرقی (که خانه خود حضرت بوده) واقع و برابر آن باب رحمت است. در جنوب شرقی مقصوره، چسبیده به زاویه مسجد، باب جبرییل و اطاق بسیار مجلّل و باشکوهی است که در آنجا توسط جبرییل وحی بر پیغمبر نازل می‌شد. مقصوره کوچکی هم نزدیک آن بوده که قبر فاطمه زهرا(س) در آنجا بوده و امروزه اثری از آن نیست ولی زائرین در محلّ آن نماز و زیارت می‌خوانند.

منبر و محراب مسجد

منبر مسجد در همان جای منبر اصلی پیغمبر واقع شده، ولی روی آن با منبر دیگری پوشیده شده و فاصله میان مقصوره و منبر به نام روضه معروف است که محراب پیغمبر و محلّ اولین نماز آن حضرت در سال دوم هجرت به سوی خانه کعبه است. حالیه از هجوم زائرین بدین نقطه برای نماز همیشه مملوّ از جمعیّت و مقدّس‌ترین نقاط مسجد به شمار می‌رود، و محلّ اقامه نماز جماعت از طرف امام نیز در همین قسمت در تخت بلندی ساخته شده و بلندگو نصب شده است.

بزرگی و شکوه مسجد

در سمت جنوبی مسجد سابقاً 227 ستون سنگی بوده که قوس مانند روی دهانه آنها گنبدهای کوچک بنا و مهم‌تر و بزرگ‌تر از همه گنبد سبز است که روی روضه بنا شده، و نیز دارای صحن بزرگی بوده، ولی امروزه در سه سمت دیگر و در وسط صحن چندین رواق ردیف به ارتفاع رواق‌های جنوبی با سنگ‌های سفید مرمری علاوه شده، و کمربندهای برنجی با چراغ‌های برق گوناگون در لابلای ستون‌ها قرار داده‌اند. صحن به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شده، و بانی آن رواق‌ها سلاطین عثمانی و بزرگان اسلام و حکومت سعودی هستند. در هر سمت مسجد درب‌ها به سوی رواق‌های وسط و اطراف باز شده و هر یک به مناسبت محل و یا به نام بانی آن موسوم است از جمله: باب جبرییل، باب سلام، باب رحمت، باب بقیع و...

شماره ستون‌های آن‌ها امروزه از 600 متجاوز است و تمام ارتفاع دیوارها و سقف‌ها مساوی و در حدود 15 متر است و مساحت صحن مسجد و رواق‌ها بیش از ده هزار متر است.

هنگام شب از غروب که وقت نماز مغرب است، تمام چراغ‌های برق روشن می‌شود و درخشندگی خیره‌کننده‌ای به مسجد می‌دهد که بر شکوه و عظمت و جلال و زیبایی آن می‌افزاید. درب مسجد بعد از نماز عشا که غالباً در ساعت هشت بعدازظهر است تا پیش از طلوع آفتاب که وقت نماز صبح است بسته می‌شود، ولی چراغِ چهار گلدسته در چهار سمت تا صبح روشن است.

در مواقع زیارتی و مخصوصاً در موقع نمازهای پنج‌گانه صحن مسجد و رواق‌ها مملوّ از جمعیّت می‌شود، به طوری که به زحمت می‌توان از میان انبوه نمازگزاران و معتکفین و قرآن‌خوان‌ها به طرف درب خارج رفت یا به مسجد وارد شد.

نماز جماعت در مسجد

صف نماز جماعت تا بیرون مسجد و در تمام میدان شمال مسجد و دکّان‌های خیابان‌های اطراف مسجد امتداد دارد، زیرا همین که صدای اللّه اکبر بلندگوی عظیم مسجد به گوش رسید، همه مردم حتّی عابرین و صاحبان دکّان‌ها و مغازه‌ها در همان محل خود به نماز جماعت می‌ایستند، و با صدای بلندگو رکوع و سجود می‌کنند. الحق این منظره دینی جلال و عظمت خداپرستی و نیایش به درگاه خداوندی را با همه خضوع و خشوع آشکار می‌سازد. کمتر کسی است که تحت تأثیر آن مناظر و آن آیه‌ها و ذکرها واقع نشود. چون کف صحن‌ها و رواق‌ها از قالی‌ها که بیشتر آن‌ها ایرانی است فرش شده، زائرین پس از نماز اغلب آنجا می‌مانند و می‌خوابند. افسوس که با تعصّب مذهبی، مأمورین همواره مزاحم مردم هستند، خاصه در اطراف ضریح پیغمبر که در نزدیک هر دهانه ضریح برنجی شرطه‌های تعلیمی به دست ایستاده، و مردم را از تماس با پنجره‌های ضریح و مخصوصاً بوسیدن آن به سختی منع می‌کنند. به نظر می‌رسد که سخت‌گیری آن‌ها در آنجا از جلوگیری حین طواف حاجیان به دور خانه خدا بیشتر است. و نتیجه این عمل ناروا به حکم «هر قدر منع بیشتر شود حرص و شوق زیادتر می‌گردد» مردم هم تحمّل سخت‌گیری می‌کنند و نهیب می‌شنوند، و در عین حال با خون‌سردی ولی با شوق وافر و میل مفرط به طرف پنجره‌ها هجوم آورده، و به هر وسیله است هر چند به وساطت، حلّال مشکلات باشد به لمس و یا بوسیدن درب و دیوار و پنجره‌ها موفّق می‌شوند.

حرم و ضریح پیغمبر

حرم و ضریح که به نام مقصوره خوانده شده، مربّعی است که ضلع‌های شمالی و جنوبی آن 16 متر و شرقی و غربی 15 متر است. در چهار زاویه آن چهار ستون سنگی مرمرین برپاست که تا زیر سقف مسجد ارتفاع دارد و گنبد روی آن چهار ستون است. در داخل این مقصوره قبر مطهّر پیغمبر طرف جنوب و در گوشه آن قبر حضرت فاطمه (به روایت اکثر راویان) و قبر عمر و ابوبکر در قسمت شمال مقصوره با حریم نیم متر پایین‌تر از قبر مطهّر واقع شده، و دهانه‌های اطراف مقصوره همه پوشیده از پنجره‌های فلزی است.

داخل ضریح (این قسمت‌ها از دائرة المعارف فرید وجدی ترجمه و نقل شده) مقصود دارای دو درب است که یکی باب رحمت در طرف غرب که به سمت (روضه) باز می‌شود، و یکی دیگر در طرف شرق که آن را باب توبه نامند، و فقط در سال سه بار آن درب‌ها برای نظافت داخل ضریح باز می‌شود. داخل آن در سابق مزیّن به شمعدان‌ها و چراغ‌های پایه طلایی و دیوارها مزیّن به پرده‌ها و کتیبه‌های قرآنی و جواهرات قیمتی بوده، ولی امروزه تاریک و خالی از آن تزیینات است؛ مخصوصاً در سمت جنوبی برابر با صورت پیغمبر، پایه چراغ‌های مرصّع با الماس و زمرّد و یاقوت بوده، یکی از الماس‌ها به قدر تخم کبوتر در قاب مخصوص نصب که به مبلغ 800 هزار لیره تقویم کرده‌اند. نام آن الماس (کوکب درّی) است، و اطراف آن 227 قطعه جواهر قیمتی نصب که تقدیمی سلطان احمد پسر سلطان محمّد عثمانی در آغاز قرن یازده هجری است. زیر آن قاب هم قابی دیگر با صفحه طلایی بوده مزیّن به الماسی کوچک‌تر از (کوکب درّی) که سلطان مراد چهارم پسر سلطان احمد در سال 1047 تقدیم کرده است. نیز لوحه طلایی مزیّن به الماس و دیگر جواهرهای قیمتی که عادله سلطان همسر سلطان محمود در 1291 هجری تقدیم کرده، و از ترکیب آن جواهرات، جمله (لا اله الّا اللّه محمّد رسول اللّه) نقش بسته، و الماس بزرگ دیگری که نام (فاطمه زهرا) بر آن منقوش بوده و حالیه آشکارا اثری از آن‌ها نیست!

علاوه بر آن‌ها، قندیل‌ها و شمعدان‌ها از طلا و نقره و مرصّع به جواهر گوناگون اهدایی بقیه سلاطین عثمانی و بزرگان اسلام موجود بوده که مجموع آن‌ها هفت میلیون لیره عثمانی ارزش داشته است.

این همه گوهرهای گرانبها را که می‌نویسند مقدار طلای موجود آن بیست قنطار، هر قنطاری صد رطل، وزن داشته، متأسفانه نخست حجاز بن وهبه والی مدینه در سال 1811 مسیحی آن‌ها را غارت کرده، و پس از آن در سال 901 هجری حسن بن زبیر موجودی ذخایر جدید و گرانبها که قابل شماره نبوده و در آغاز قرن سیزده هجری به وسیله بزرگان اسلام کامل شده بود برده‌اند که (شریف غالب) قسمتی از آن‌ها را از آنان به پنجاه هزار ریال (صدهزار تومان) خریداری کرده، و پس از آن‌که میان طوسون پاشا و ابن مسعود صلح برقرار شد، بقیه جواهرات را که مسعود پدرش برده به دو هزار لیره مصری خریداری و به ضریح مطهّر برگردانید. همچنین محمّدعلی پاشا ذخایری را که وهابی‌ها به او هدیه کرده بودند، به حرم مطهّر برگردانید.

خادمین مسجد پیغمبر

سابقاً شماره خادمین به هزار نفر می‌رسیده که از جمله: 46 خطیب که هر جمعه یک نفر از آن‌ها خطبه می‌خوانده، و 28 امام جماعت و 62 نایب امام و 50 اذان‌گو و 26 کومک اذان‌گو، و 51 جاروب‌کش و 11 دربان و 26 رنگرز و خیّاط و 10 سقّا بوده‌اند، ولی امروزه آن اوضاع به کلّی عوض شده و شرطه‌های حکومت، نظم مسجد و مقصوره ضریح را در اختیار دارند، و حتّی در خانه کعبه هم اگر زن نزدیک دائره طواف، نماز بخواند او را مانع می‌شوند، و می‌گویند این جا جای نماز مردان است نه زنان. و آنان را مخالف فتوای مفتیان می‌دانند و من خود مشاهده کردم!

قبرستان بقیع

در سمت شرق مسجد پیغمبر قبرستان قدیمی است به نام (بقیع) که پیش از هجرت پیغمبر هم گورستان مردم مدینه بوده و پس از هجرت تاکنون هم محلّ دفن اموات است. این گورستان روی زمین پست و بلندی واقع که اخیراً در میان آن راه‌های سیمانی ساخته‌اند که گذرگاه زائرین است. در سابق روی قبرهای بزرگان دین و صحابه و خویشان پیغمبر، اتاق یا گنبد یا چهارطاقی با سنگ قبر حاکی از نام و نشان صاحب قبر بوده که تا پنجاه سال پیش معمّرین دیده و به خاطر دارند. چنان که قبرهای چهار امام شیعیان (حضرت امام حسن، امام زین العابدین، امام محمّد باقر، امام جعفر صادق) نزدیک هم و دارای لوح و سرپوشیده بوده است. همچنین قبر زن‌های پیغمبر و قبر عقیل و قبر امّ البنین مادر حضرت ابوالفضل و صدها قبر معروف دیگر همه دارای آثار و نشانی مخصوص بوده که مسلمانان جهان می‌آمدند و یک یک را زیارت می‌کردند! متأسفانه به رأی مفتیان وهّابی که مذهب حنبلی دارند وجود اثر و نشانه روی قبر را حرام دانسته و تمام آن‌ها را محو کرده‌اند.

 

Hodhx1626543918.png

چاپ شده در کتاب «بر بال ملائک» جشن نامه حجت الاسلام و المسلمین سید علی قاضی عسکر، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1399

 

* استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

گزارشی از چاپ سه جلدی اخیر مغازی موسی بن عقبه «مغازی سیدنا محمد» (ص)

رسول جعفریان

خبر انتشار مغازی موسی بن عقبه با عنوان «مغازی سیدنا محمد» (ص) بر اساس نسخه تازه یاب ـ احتمالا از اوا

نفوذ شیعیان امامی در مدینه منوره در نیمه اول قرن‌ هشتم

رسول جعفریان

به تازگی تصحیح جدیدی از کتاب نصیحة المشاور و تعزیة المجاور از عبدالله بن محمد بن فرحون یعمری (693 ـ