۱۰۲۷
۰
۱۴۰۲/۰۶/۲۴

شیخ محمد خالصی و افکار انقلابی او در سال 1301 ش

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

زمانی که علمای عراق از جمله محمد مهدی خالصی ـ پدر شیخ محمد ـ به ایران تبعید شدند، مرحوم خالصی با پدرش به مشهد آمد. در این شهر، در ماه ذی حجه 1341 چندین سخنرانی کرد که متن آنها را نشریه ستاره ایران منتشر کرد. اندکی بعد، زیر فشار اعتراضات او مجبور به آمدن به تهران شد. متن این سخنرانی ها در سال 1302 با عنوان مواعظ اسلامی منتشر شد. بیشتر مسائل کتاب مربوط به مسائل عراق و بین النهرین و نقش انگلیس بود، اما فی الجمله اشاراتی هم به وضع خراب معارف در ایران و راههای اصلاح آنها و نیز نقش منفی همزمان فکلی ها و شماری از منبری ها داشت. در اینجا، مروری کوتاه بر این کتاب داریم.

در باره شیخ محمد خالصی فراوان گفته و نوشته شده است ، و اینجا قصد تکرار آنها را ندارم. در همین کتاب، در مقدمه بحث از کتاب قلمداران در باره انحطاط سطوری در باره وی نوشته‏ام و گفتم که او تحت تأثیر وی بوده است. در کتاب جریان ها هم مطالبی در باره وی نوشته‏ام. ترجمه خاطرات او با عنوان «آه از این راه» که کتاب مفصلی است، همراه با دهها کتاب دیگر، می تواند اندیشه ها و تصویر او را به عنوان یک روحانی تند و تیز نشان دهد. یک روحانی از لایه تندروها، البته با تفاوت های قابل توجه با نواب صفوی که اساسا سواد دینی چندانی نداشت، اما سخت ضد انگلیسی، طرفدار اسلام انقلابی و اهل سیاست، و همزمان، دارای تجربه های فراوان از عراق و ایران بود.

در سال 1301 در مشهد بود، وقتی که علمای عراق توسط انگلیسی ها تبعید شدند و وی همراه پدرش محمد مهدی خالصی به مشهد آمد. او در این شهر ـ در ذی حجه سال 1341ق ـ سخنرانی هایی علیه انگلیسی ها داشت که نشریه‏ای با نام ستاره ایران آنها را منتشر می کرد. این مقالات، سپس به صورت یک کتاب درآمده، با نام «مواعظ اسلامی»  در سال 1302 (1342ق) منتشر گردید. نمونه ای از ادبیات آتشین او را که میراثی از شماری از متن های سیاسی دوره مشروطه در عراق و ایران است، در این سخنرانی ها می توان ملاحظه کرد. این کتاب، پیاده شده منبرهای اوست، و بخش مهم آن با توجه به تحولات آن روزگار عراق، علیه انگلیسی هاست، اما وی به طور غیر مستقیم، بخشی از مطالب خویش را به عقب ماندگی مسلمانان بویژه جامعه ایران پرداخته است. دیدگاههای وی منعکس کننده گفتمانی است که در این مقطع مهم تاریخی، در این زمینه،  در میان روحانیون طرفدار اسلام سیاسی وجود داشت، کسانی که بین تجدد و سنت ایستاده اند، سخت ضد غرب بویژه انگلیس هستند، و با اسلام انقلابی و نگرش های تحلیلی جدید نسبت به اسلام، برآنند آن را به قدرت دیرین بازگردانند. این گروه، هم از دست مسلمانان و سستی آنان عصبی‏اند، هم از دست روحانیون واپس گرا، و هم از دست انگلیس. فکلی ها هم که جای خود دارد. این گروه، هیچ امیدی هم به امیران و پادشاهان ندارند و آنان را هم منحرف و فاسد می دانند. ادبیات خالصی مانند ادبیات بعدی فدائیان و کسانی چون مرحوم آیت الله آقای طالقانی تند است.

fnrpp1694769558.png

خالصی در نخستین سخنرانی، از انجمن های علمانی و الحادی تشکیل شده در بغداد یاد می کند که «مرکب از چند کشیش و عده ای بی دین نصرانی» هستند و کتاب «ماهیة النفس» را مورد بحث قرار می‏دهند. وی هدف آنان را «ترویج دهریت» دانسته، اما بلافاصله و در مقابل، از روحانیونی انتقاد می کند که بی جهت با علم و تکنولوژی مخالف می کنند. «شنیدم آخوندی بالای منبر می گفت: یا صاحب الزمان عجل، ما گونه یخ [مکینه] آوردند (ماشین یخ) یا صاحب الزمان عجل، شیخ محمد جعفر آوردند (یعنی شمندوفر، راه آهن)». اینان مردم را در جهالت نگاه داشته و در مقابل انگلیسی ها، «در مدارس به اطفال، کتب جغرافیا، هیئت، فیزیک، شیمی، تشریح و حکمت تدریس می کنند». (مواعظ اسلامی، ص 7).  وقتی جوانان این آموزش‏ها را می‏بینند، و از آن طرف حرفهای آن جاهلان را ملاحظه می کنند، نسبت به اسلام بی اعتماد می‏شوند. در حالی که «اسلام شامل تمام علوم جدید و مؤید و مروج ترقیات علمی و اختراعی امروزه است». (ص 8). این در حالی است که دانش آموزان مدارس جدید در ذهنشان فرو رفته است که اسلام منافی علم، اختراع، و زندگی راحت» است. از سوی دیگر محصلان مدارس قدیمه هم «بجز خرافات و احکام منافی اسلام و از بین بردن اصول در مقام وسواس در فرع چیزی ندارند و متأسفانه همه عمرشان در بحث و فحص در اطراف طهارت و ماء غساله صرف می شود» (ص 8 ـ 9). به گفته او، در این اوضاع و احوال، اگر کسی بخواهد «نکات علمی کتاب آسمانی را تحقیق کند، و با علوم جدیده امروز تطبیق و اسباب افتخار اسلام بشود، گویند بی دین و کافر است». (ص 10). این اشاره او به روش های تکفیری سنتی ها نسبت به روحانیون و متدینین متجدد است.

خالصی  از دانشگاه الازهر ستایش می کند که «چندین هزار محصل دینی دارد، تمام اکتشافات و علوم جدیده را با دین اسلام تطبیق می‏دهند». (ص 10). وی با اشاره به این که مدارس قدیمه تهران «هیکل بی روح» است و این که «مدارس جدیده آن، عاری از روحیات اسلام» می گوید: «فقط دو سه نفر از بزرگان دین می خواستند ملت را بیدار کنند و مایل شدند که دین را با تجدد امروز تطبیق کنند، آنها را هم نفی و تبعید کردند». (ص 11). وی از کسی نام نمی‏برد.

خالصی در سخنرانی دیگری از نقش متجددین، یا همان فرنگی مآب‏ها و فکلی‏ها یاد کرده و این که «جز مختصر معلومات سطحی و مفردات بی معنا و مسموعات افواهی و اصطلاحات اروپایی، چیزی ندارند». از «مبادی عالیه دین اسلام» هم بی‏خبرند. وی آنان را یک تافته جدا بافته از جامعه می داند، این که به خاطر مختصر تحصیل، «با عموم مردم معاشرت نمی کنند» (ص 12) و در واقع از توده ها جدا هستند. آنها «از تمدن جز فکل و کراوات و ... شلوار پاکتی و پوطین برقی و بزک و توالت چیزی نمی‏فهمند». در اینجا ویژگی های دیگری هم از آنان بر می‏شمرد که آدم را یاد نوشته های جلال می‏اندازد. این افراد وقتی می ‏خواهند بحث کنند می روند و با «یک آخوند خشک» طرف می‏شوند که «هزار قدم عقب تر رفته» است (ص 13). فکلی ها، «جز به طعن و لعن زبان نمی‏گشایند و جز به طنز و کنایه به دیانت اسلام سخن نمی‏رانند»، این در حالی است که «تمدن واقعی و ترقی و سعادت، مشمول احکام عالیه اسلام است». و «تمام اوامر و نواهی اسلام با دلایل و براهین محکمه و فلسفه و حکمت و عقل، مؤید و مؤکد است». راه اصلی آن است که اینها «از حالت افراط و لاقیدی خارج شده به اساس و فلسفه اسلام متوجه گردیده، موجد قوه فعاله وطن پرست و اسلام درست در مملکت ایران بشوند» (14 ـ 15).

و اما جبهه مقابل اینها، کسانی از آخوندها هستند که «از هیچ جای دنیا خبر و اطلاع ندارند. خانه خود و پدران تاریخی خود را نمی شناسند، از تمام ما خلق الله و عجایب خلقت و آثار طبیعت بی سابقه و [بی] خبرند... و جز ماء غساله و طهارت ... و رساله عملی و از این قبیل سطحیات از حقایق اسلام خبردار نیستند». (ص 16). «مدارس قدیمه فعلی جز هیکل های بی روح و حجرات خالی از علم و عمل» نیست و «این آقایان کلمه‏ای از اختراعات و اکتشافات محیر العقول امروزه دنیا زا وسایل و لوازم زندگی و معیشت اقوام دنیا به گوششان نخورده است. اگر کسی در روزنامه اختراع فلان طیاره عظیم الجثه یا فلان کشتی سریع السیر را نشان بدهد، روزنامه و ما فیها را تکفیر نموده، فورا شروع به استغفار و توبه می نمایند». (16). او خطاب به روحانیون می گوید، اگر علوم دنیوی را نمی‏خوانید، لااقل علوم دینی را خوب بخوانید. دعوت قرآن به شناخت آسمان و زمین و اختلاف لیل و نهار را آویزه گوش کنید و به «هیئت و علم طبقات الارض و علوم طبیعیه» توجه کنید (17). وضعی که در اثر این بی توجهی ها در مملکت پدید آمده، سبب شده است تا «روز به روز بدبختی و بینوایی غلبه کرده، فقر و فاقه [و] نکبت و ذلت استیلا نموده، اجانب و کفار به هر کاری در مملکت مداخله نمایند» (ص 20). سستی و جمودی که امروز در ملت دیده می شود، ناشی از همین وضع است «همه بی فکر و خیال، همه در آسودگی و فراغت» هستند.

خالصی در سخنرانی بعدی (ذی حجه 1341 ق) در باره ثبات در دین صحبت کرده و می گوید انگلیسی ها، با ایجاد تفرقه در بین ما، سعی می کنند این ثبات را از بین ببرند (ص 24). در این بخش، با توجه به مسائل عراق، علیه انگلیس و سیاست‏های آنان سخن گفته، به مقایسه میان امام علی (ع) و معاویه می پردازد و از استقامت حضرت با شمشیر در برابر معاویه یاد می‏کند. این در حالی است که بخش مهمی از مردم به طرف معاویه رفتند! او ناراحت از مهاجرت علمای عراق به ایران است که در اثر فشار انگلیس بود و این مطلب را در این سخنرانی‏ها به شکل های مخلتف تحلیل می‏کند.

او تبلیغات علیه خودش را ناشی از «عوامل انگلیس» می داند. (ص 26 ـ 27). اتهام آن بوده است که فلانی بلشویزم را تبلیغ می کند: «ای خائنین به اسلام و مملکت، و ای طرفداران انلگلیس، ای بی شرافت‏ها و بی‏ناموسها، اگر اظهاراتی که در این مسجد می شود بالشویزم است، اگر بالشویک می گوید که باید ایران از تحت نفوذ انگلیس تنها دشمن انسانیت و اسلامیت خارج شود، اگر بالشویک می گوید اعتاب مقدسه و مشهد و مدفن ائمه اطهار و کعبه و قبله مسلمین باید از تحت استیلای این دولت ضعیف کش و مظلوم آزار بیرون بیایید و اگر... [این جا یک صفحه و نیم با همین ادبیات در بیان آرمانهای خود، پیش رفته و می گوید]... اگر این است اظهارات یک بالشویک، قبل از این که شما بخواهید خبث نیت و فساد عقیدت خو درا به منصه ظهور رسانده، ذهن مردم را مشوب نمایید، من به صدای بلند می گویم من به این ترتیب فوق بالشویکم و از این هوها و جنجال ها از میدان شما در نمی‏روم» (ص 27 ـ 29).

خالصی می گوید «بعضی از آقایان متجددین مجاز و فرنگی مآب ها به من اعتراضی کرده گفته اند که خالصی مخالف با علم ومعارف است». وی می افزاید آنها اشتباه کرده‏اند، «آقایان غافل از ایننند که در ایران معارف وجود خارجی ندارد». بعد هم می گوید، قصد دارد «در ایران دایرة المعارف مفصلی تألیف» کند و در صدد است «کتب و وسائل لازمه را از بین النهرین و مصر» فراهم نماید (ص 31). مشکل در ایران این است که «یک کتاب حقوق به زبان فارسی نیست». «در ایران یک مدرسه طبی که دارای آلات و  ادوات و وسایل تحصیل و لابراتوار حسابی باشد، وجود ندارد» (ص 32). به گفته او، بی توجهی به زبان فارسی، با آن هم سوابق و اهمیت تاریخی، امروز چنان شده که علوم امروز به این زبان تألیف و ترجمه نمی شود. حاصل این وضع این است که در ایران معارف وجود ندارد،  و البته باید آن را تقویت کرد و بودجه آن را افزایش داد. او می افزاید اگر به معارف اهمیت داده شود «من اول طرفدار و فداکار معارفم» (ص 33). به گفته وی، نبود معارف، سبب تسلط انگلیس و بستن قرارداد منحوس وثوق  الدوله شده است (33 ـ 34). «اگر معارف داشتیم چرا یک ملت منتظر می شد که سفیر انگلیس مراجعت کند تا ببینیم چه تصمیمی اتخاذ کرده‏اند» (ص 35). وصل کردن معارف به نفوذ انگلیس و تسلط دشمن، در این صفحات، به شکل های مختلف بیان شده است.

در سخنرانی بعدی، باز از ثبات قدم سخن گفته می گوید: «جمیع بدبختی ها و متاعب، به واسطه عدم ثبات و یا فشاری در صراط مستقیم است و بس». یک مشکل هم «تهمت زدن و هو کردن یک عده از مصلحین و خیر اندئیشان» است که آن هم روش انگلیسی هاست (ص 37). در ادامه، به تفصیل از جنایت های انگلیس یاد کرده و عامل تمامی بدبختی های ایران را انگلیس می‏داند (ص 39 ـ 41). «مردم یقین بدانید انگلیسها نه فقط دشمن اسلام بلکه دشمن نوع بشرند، و اسباب بدبختی اهالی کره ارض شده‏اند». (ص 43). وی از نژاد پرستی انگلیسی ها سخن گفته، و دلیل تقابل آنان را اسلام را همین می داند که آگاهند «اگر اسلام از دست مفسدین و مخربین دین خارج شود، محال است انگلیسیها اندک نفوذی در ممالک اسلامی پیدا کنند» (ص 43).

خالصی در صفحات بعد، همچنان به تبعید علما و مراجع عراق به ایران و نقشه و اهداف انگلیسی ها اشاره کرده، از جمله آنها را تبلیغات مسیحیت می داند. این که چطور میان ایلات و عشایر ایران می روند و کتابهای خود را توزیع می کنند (ص 64). وی به فعالیت های آموزشی و تبلیغاتی آنان در تهران اشاره کرده و این که «مریضخانه امریکایی برای تبلیغ و ترویج مسیحیت تأسیس شده است». وی اخراج علمای عراق را نیز ناشی از شکایت کشیشان نصرانی های آنجا می داند که علما را مانع کارهای تبلیغی خود می دانستند. (ص 66 ـ 67). ادامه مطالب در باره وضعیت عراق و گزارش هایی است که خالصی از تحولات آن بدست داده و از این جهت منبعی تاریخی برای آن وقایع بشمار می آید.

 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

کتاب‌شناسی متنبی در ایران

فاطمه اشراقی - سیدمحمدرضا ابن‌الرسول

به منظور سهولت کار پژوهشگران، کتاب‌شناسی‌ای از تألیفاتی که درباره‌ متنبی این شاعر نامی عرب انجام گرف

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

ریاض الجنه زنوزی اثری دایرة المعارفی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی

رسول جعفریان

در زمستان سال 1402 موفق شدیم یک چاپ عکسی از کتاب ریاض الجنه زنوزی که اثری دایره المعرافی در حوزه فره

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل