۳۳۹۳
۰
۱۳۸۴/۰۸/۲۴

جايگاه آيت الله خامنه اي در جريان فکري مشهد قبل از انقلاب

پدیدآور: محمد علي مهدوي راد
چکيده: دوست دانشمندم آقاي محمدعلي مهدوي‌راد به درخواست من‌ و براي کتاب «جريان ها و سازمان هاي مذهبي سياسي سالهاي 320 – 1357 » گزارش حاضر را در باره موقعيت فکري – ديني آيت الله ‌خامنه‌اي پيش از انقلاب در مشهد نوشتند که برداشت ايشان از اوضاع به همراه چند خاطره با ارزش است‌. دريغم آمد آن متن ارجمند و در عين حال مختصر و خوش نثر را از چشم دوستان پنهان کنم. اين شما و اين هم اين گزارش خواندني و زيبا (رسول جعفريان)
سخن از مشهد مقدس و فضاي فکري‌، انديشگي ‌ديني و جهادي آن ديار در روزگاران بين سالهاي 57 ـ 1338 بدون ياد و نام حضرت آيت الله‌خامنه‌اي ـ که در آن روزگار در ميان فاضلان‌، عالمان و استادان به «آسيدعلي‌آقا» يا «آقاي‌خامنه‌اي‌» شهره بود ـ استوار و تمام نخواهد بود. حضرت امام ـ رضوان الله تعالي عليه ـ در يکي از بيانيه‌هاي ماه هاي فرجامين سال 57 از مشهد به «شهر بيدار شده‌» تعبيرکردند و اين تعبير سخت استوار و دقيق بود. جامعه علمي و حوزوي مشهد قبل از انقلاب‌ اگر نگويم يکسر، تا حدود زيادي در «جمود فکري‌» و «خمود عملي‌» به سر مي‌برد. چهره‌هاي شاخص و انقلابي و مجاهد و بي‌باک مشهد خلاصه مي‌شدند در مرحوم آيت‌الله محامي‌، حجت الاسلام و المسلمين واعظ طبسي‌، واعظ شهير و خطيب کم‌نظير سيدعبدالکريم هاشمي نژاد و آيت الله خامنه‌اي‌. اکنون فرصت آن نيست که عدم کارآيي سه‌ بزرگوار (محامي و طبسي و تا حدودي شهيد هاشمي‌نژاد به جز سالهاي اخير) در ساحت فکري آن ديار بازگويم‌. آقاي خامنه‌اي در صحنه تفکر جهادي براي نسل جوان از ميان ‌حوزويان واقعا تنها بود و بسيار کارساز و کارآمد و نقش آفرين و از اين روي موجب‌ خشم ساواک. در همين جا دو خاطره از ميان خاطره‌هاي بسيار نقل کنم‌:

1. يکي از دوستان من که پدرش در (بالا خيابان - خيابان نادري و اکنون شيرازي‌) مغازه‌پارچه فروشي داشت‌، مي‌گفت: پدرم مي‌گويد «رجائي‌» (فردي بود ساواکي و بسيار پررو، وقيح و بي‌شرم‌) هر هفته يک بار به يک يک مغازه هشدار مي‌دهد که در نماز جماعت اين‌ سيد حاضر نشويد که «وهابي‌» است (در آن روزها، آقاي خامنه‌اي در مسجد کرامت که ‌در همان خيابان بود، نماز شروع کرده بودند و به شدت مورد توجه واقع شده بود و نمازجماعت‌هاي ديگر را خلوت کرده بود و حضور نسل جوان و انقلابي در نماز واقعا اعجاب آور و شگفتي آفرين و براي ساواک وحشت‌زا بود).

2. در مدرسه آقاي ميلاني که من درس مي‌خواندم‌، حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ عباسعلي اختري را که درسي بسيار موفق و عالي داشت و لمعه را با عمق درس مي‌داد، فقط جهت ياد کرد مرحوم آيت الله طالقاني در تفسير و موضع‌گيري و طرفداري از آقاي‌خامنه‌اي‌، به بهانه‌هاي واهي از مدرسه اخراج کردند. مدرسه آقاي ميلاني در سالهاي ‌آخر عمر آن بزرگوار، مرکزي شده بود عليه تفکر جهادي و انقلابي در مشهد.

ناگفته نگذارم که جايگاه وي آن گاه جلوه اصلي خود را خواهد يافت که جريان‌هاي ‌فکري آن روز مشهد به خوبي تحيل شود، تعبير «مجاهد» و «قاعد» براي صف بندي درحوزه تعبير رايجي بود و شگفتا که «قاعدان‌» با افتخار از آن ياد مي‌کردند و آن را افتخارمي‌دانستند. باز هم يک خاطره بياورم: در مدرسه آقاي ميلاني‌، عالمي تفسير مي‌گفت و مجمع البيان را مي‌خواند. آيه «فضّل‌َ الله المُجاهدين علي القاعدين اجراً عظيماً» را خواند و ديد بالاخره اوضاع پس است و کلام خدا را نمي‌شود ناديده گرفت‌. گفت‌: «مراد مجاهدان ‌صدر اسلام‌، بدر و احد و... است و نه اين آدم ها که عرعر مي‌کنند». (از اين که اين تعبير بي‌ادبانه را آوردم شرمنده‌ام و پوزش مي‌طلبم ولي براي نشان دادن جوّ ضدّ تحرّک ومعارض با قيام و جهان آن روز گويا لازم بود.)

آقاي خامنه‌اي روزهايي پنج شنبه و جمعه در مَدرس مدرسه ميرزا جعفر، و سپس در مسجدي در پايين خيابان نزديک مدرسه ابدال‌خان و آنگاه در همان خيابان و در مسجد قبله تفسير مي‌گفت‌. تفسيري بسيار پرشورِ حرکت آفرين و جهت دهنده و به تعبير زيباي‌خود ايشان سپيد گشا و زندگي‌ساز.

در همان مسجد واقع در پايين خيابان مدتي عقايد شروع کردند و متن آن باب حادي‌ عشربود، ولي اين متن بهانه بود براي بحث‌هاي بسيار مهم‌. بحث وي از توحيد که در روز اول‌ از مرحوم بازرگان و کتاب نيک نيازي وي ياد کردند و به تجليل مؤلف و مؤلَف پرداختند، براي من خاطره فراموش‌ناشدني است و اکنون يادم نيست چه اندازه ادامه پيدا کرد.

مسجد کرامت يکي ديگر از مراکز حضور روشنگر و تحوّل آفرين آقاي خامنه‌اي است و«از ژرفاي نماز» و «گفتار در باب صبر» محصول اندکي از بحث هاي بسيار جهت دهنده وتحريف زداي بين دو نماز مغرب و عشاء.

روزهاي جمعه در همين مسجد قرائت قرآن ‌برگزار مي‌شد و وي از آغاز تا پايان مي‌نشست و به قرائت قاريان و به تعبير خود وي ‌«نغمه‌هاي بلبلان بوستان قرآن‌» گوش فرا مي‌داد و در لا به لاي آن به مناسبت آيه‌اي را به ‌بحث مي‌کشيد و چه شيرين دلپذير.

مسجد امام حسن (ع‌) يکي ديگر از پايگاه‌هاي وي بود. «طرح کلي انديشه اسلامي درقرآن‌» فشرده بحث‌هاي يک ماه رمضان ظهرهاست که ابتدا به صورت پلي‌کپي ميان‌شرکت کنندگان توزيع مي‌شد و آن گاه وي به شرح و بسط آنچه به اختصار آورده بود مي‌پرداخت‌. اي کاش آن بحثها که گويا نوارهايش موجود است پياده شود و ويرايش گردد و نشر يابد.

بحث‌هاي نهج البلاغه همين مسجد و سخنراني‌هاي پرشور مناسبت‌ها در اين مسجد بسيار بيدارگر بود. من هنوز آهنگ شکننده و تکان دهنده «لتبلبلن‌ّ بلبلة و لتغربلن ‌ّغربلة‌» آن در گوشم است‌. اينها به جز جلسه‌هاي متوالي و نشست‌هاي به ظاهر معمولي‌ منزل آن بزرگوار است که مرتب بود و به ويژه در تابستان محل آمد و شد متفکران‌، مبارزان‌، جهاديان و عالمان‌، و من با بسياري از چهره‌هاي بزرگ اسلامي و انقلابي آنجا آشنا شدم‌.

بر همه اينها بايد بيفزايم جلسات خصوصي دوره‌اي در خانه‌ها که بحث‌هاي قابل توجهي‌از آن‌ها را دوست عزيزم حضرت آقاي عبداللهيان ضبط کرده‌اند و اکنون بايد داشته ‌باشند، و از جمله بحثي بسيار عالي و شيرين و درس‌آموز در باره فن خطابه که براي ما بسيار جهت آفرين بود.

آقاي خامنه‌اي آن روز بشدت «محسود» جبهه ارتجاع و به تعبير من «پاسداران شب‌» بود. تهمت «وهابي‌گري‌» را آخوندهاي با مغزهاي چرکين و انديشه‌هاي چروکين ساخته ‌و پرداخته بودند، شيخ «ع‌» که از سواد بهره‌اي نداشت و در غوغاسالاري، موجودي شگفت بود، اين را مي‌گفت و دليلش اين که وي در نماز تحت الحنک نمي‌اندازد و در کتابش جلو نام امام حسن، «عليه السلام‌» نگذاشته است و ...

اما در مقابل، بشدت مورد توجه و عشق و علاقه بلکه «مرادي‌» نسل جوان بويژه‌ حوزويان بود. من خود بارهاي بار در جهت دفاع از شأن و شخصيت و فضل و فضيلت‌ وي با مخالفانش دعوا کرده‌ام‌. هيچ از ياد نمي‌برم‌، تجليل‌، تکريم و بزرگداري بي‌نظير، استاد و مفسّر بي نظير قرآن استاد محمد تقي شريعتي از وي که غالبا مصدّر بود به‌«آسيدعلي‌آقا» و گاه آقاي خامنه‌اي‌.










اين خاطره تلخ و شيرين را هم بياورم‌. حضرت ايشان‌فرمودند: روزي با يکي از علماي مشهد در صحن حرم حضرت رضا (ع‌) روي به گنبد ايستاده بودم‌. من در حالي که اشک در چشمانم حلقه زده بود گفتم‌: قلب من مالامال و لبريز از عشق اين آقاست‌. آقا عالم گفت‌: خوش به حالت‌، من اين گونه نيستم‌. همان آقا بعدها به من تهمت «وهابي‌گري‌» زد.

خلاصه کنم، آن روزگاران انديشه انقلابي‌، تفکر جهادي‌، حرکت روشنفکرانه مذهبي و فکري‌، يکسر در حضور پرقدرت وي بود و اگر کسي جز اين بگويد انکار حق کرده است‌. البته حضور شاگردان وي نيز در مجالس‌، محافل چشم گير بود که غالبا به هدايت وي صورت مي‌گرفت‌. اين بنده که بخش قابل توجهي از طلبگي و دوران جوانيم را در آن‌حوزه و در کنار مضجع شريف حضرت رضا ـ عليه آلاف التحية و الثناء ـ گذرانده‌ام، آن ‌روزگار مشهد از جريان‌ها، فکرها، عالمان و... خاطره‌هاي بسياري دارم که در خاطراتم‌آورده‌ام‌. در اين گزارش کوتاه من به محتواي انديشه آن بزرگوار نپرداختم‌، از چگونگي ‌تفسيرها، شرح نهج البلاغه‌، بحث‌هاي عقيدتي‌، همراهي با طلبه‌هاي مبارز، و.. سخن ‌نگفتم‌. دوستانم از جمله آقاي عبداللهيان نيز مي‌تواند خاطرات بسيار مهمي در اختياربگذارد. چنان که گفتم بسياري از بحث‌هاي دوره‌اي را ايشان ضبط کرده‌اند.
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

شیخ محمد خالصی و افکار انقلابی او در سال 1301 ش

رسول جعفریان

زمانی که علمای عراق از جمله محمد مهدی خالصی ـ پدر شیخ محمد ـ به ایران تبعید شدند، مرحوم خالصی با پدر

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

منابع مشابه بیشتر ...

ریاض الجنه زنوزی اثری دایرة المعارفی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی

رسول جعفریان

در زمستان سال 1402 موفق شدیم یک چاپ عکسی از کتاب ریاض الجنه زنوزی که اثری دایره المعرافی در حوزه فره

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل