۳۶۰۹
۰
۱۳۸۵/۰۳/۲۲

اندر نادرستي خبر «طلع البدر علينا»

پدیدآور: دکتر انيس بن احمد، از رسول جعفريان مترجم: دکتر انيس بن احمد، از رسول جعفريان
يکي از موضوعات مورد بحث در هجرت، استقبال از حضرت محمد (ص) در آستانۀ ورود به محلۀ قباست و از روايات مشهور اين استقبال، سرودي است که گفته مي‌شود در آنجا توسط دختران و کنيزکان خوانده شد. اين سرود ميان مردم شهرتي فراوان دارد اما تاکنون يک بحث علمي دقيق در بارۀ درستي آن صورت نگرفته است.
مقاله زير از دکتر انيس بن احمد بن طاهر اندونزيايي است که تحت عنوان «دراسة في حديث طَلَع البدر علينا، دراسة حديثية للخبر و النشيد» در مجلۀ مرکز بحوث و دراسات المدينة المنورة (ش مسلسل 12، محرم – ربيع الاول 1426، صص71 - 88) منتشر کرده است. در ترجمه، مطالب را تلخيص کرده و لُبّ استدلالها را آورده ام.
«جعفريان»
* * *
راوي اصلي اين خبر، عبيدالله بن محمد معروف به «ابن عائشه بنت طلحه» است که گويد:
وقتي رسول خدا(ص) وارد مدينه شد، زنان و کودکان اين شعر را مي‌خواندند:
طَلَع البـدر علـيـنـا من ثَنيّات الوداع
وَجَـبَ الشُکر علينا مـا دعـا لله داع

بررسي سندي
نخستين کتاب سيره‌اي که اين روايت در آن آمده، کتاب دلائل النبوه بيهقي است و سند بيهقي چنين است: اخبرنا ابوعمرو الاديب، قال، أخبرنا ابوبکر الاسماعيلي، قال، سمعت أباخليفة، يقول: سمعت ابن عائشة، يقول: لما قدم.... تا آخر همان نقلي که گذشت.
سند ديگر بيهقي هم چنين است: أخبرنا ابوعمرو بن مطر، سمعت أباخليفة يقول: سمعت ابن عائشة: لما قدم رسول الله.... تا آخرين نقل
بيهقي مي‌افزايد: علماي ما اين خبر را مربوط به وقت ورود آن حضرت به مدينه در هنگام هجرت از مکه مي‌دانند نه وقت آمدن آن حضرت از تبوک در ثنية الوداع. و خدا آگاه است (دلائل النبوة: 2/506 – 507).
اين روايت را خرگوشي (در شرف المصطفي) و ديگران، همه از طريق همين ابن عائشة روايت کرده‌اند.
مشکل اصلي سندي اين روايت مربوط به همين «ابن عائشه» است که سند او منقطع است، زيرا از وي به آن طرف، دست کم نام چند نفر افتاده است. نام اصلي ابن عائشه چنين است: عبيدالله بن محمد بن حفص بن عمر بن موسي بن عبيدالله بن معمر تيمي متوفاي 228. وي به دليل آن که از نسل عائشه دختر طلحه است، به ابن عائشه مشهور است. همان طور که از سال درگذشت و نام اجدادش بر مي‌آيد، از وي تا عصر رسول(ص) جاي چندين نفر در سند خالي است.
اين مشکل سندي، سبب شده است تا اکرم ضياء العمري – مورخ و سيره شناس - بگويد: اخباري که دربارۀ خواندن سرود طلع البدر علينا رسيده، روايت صحيحه‌اي ندارد.
اما با وجود ضعف سند، عدّۀ زيادي از عالمان و محدثان و مورخان مانند ابن حبان (الثقات: 1/131)، ابن عبدالبر (التمهيد: 14/82)، ابن قيم(زاد المعاد: 3/551)، ابن کثير (السيرة النبويه: 2/269) و سمهودي (وفاءالوفاء:1/262) و ديگران آن را روايت کرده‌اند.
يک سند غريب ديگر هم براي اين روايت هست که مراغي آورده و ضمن آن خبر ياد شده را به مالک بن انس منسوب کرده با اين عبارت شگفت که: صعدت ذوات الخدور علي الاجاجير... و سپس آن اشعار را آورده است که مقصود روي بام‌هاست. اين سند هم قابل اعتنا نيست و بنابرين بايد گفت: خبر «طلع البدر علينا» به لحاظ سند، مشکل جدي دارد.
اما منهاي سند، اشکالاتي هم به متن اين سرود وارد شده است:
يکي اين که در اين سرود، نوعي نرمي و رقيق بودن هست که در اشعار آن زمان وجود نداشته و به احتمال از اشعار قرن سوم است.
ديگر آن که اين سرود بر وزن بحر «رمل» است، در حالي که وزن غالب بر اشعاري که مرتجلا سروده مي‌شود، «رَجَز» است.
به علاوه، چطور با اين که هنوز نام يثرب «مدينه» نشده در اين شعر گفته مي‌شود:
جـئـت شــرفـت المـدينة مـرحبـا يـا خـيــر داع
نکته ديگر آن است که همين خبر به عبارات ديگري هم نقل شده است. از جمله روايتي که مسند است و سند آن به بريدة بن حصيب مي‌رسد، چنين است: رسول خدا(ص) از يکي از جنگها باز مي‌گشت. در اين وقت کنيزي سياه آمد و گفت: اي رسول خدا، من نذر کرده ام، اگر شما سالم برگشتيد، بالاي سر شما دف بزنم. حضرت فرمودند: اگر نذر کرده‌اي بزن و الا خير. کنيز گفت: نذر کرده ام. آن گاه رسول خدا(ص) نشست و آن کنيز دف زده گفت:
اشرق البدر علينا
من ثنيات الوداع

وجب الشکر علينا
ما دعا لله داع

اشکال اين است که ابن حبان اين حديث را در «صحيح» خود نياورده و علاوه بر آن نظر چنين است که خبر ياد شده در اصل کتاب «مورد الضمآن» هم نبوده و روي نسخه به خط ديگري به آن افزوده شده است.
در سبل الهدي و الرشاد (3/386) به نقل از «رزين» يک بيت ديگر هم به آن افزوده شده است:
أيهـا المـبعـوث فيـنـا جئــت بـالامـر الـمـطـاع

ثنية الوداع کجاست؟
ثَنيات، جمع ثنيّه و به معناي جاي مرتفع است. برخي آن را مسير در کوه «الطريق في الجبل» دانسته‌اند. وداع هم که از توديع است.
فيروزآبادي در اين باره، ضمن اشاره به اختلافي که در تفسير محل آن است مي‌گويد: گفته شده است: ثنيات الوداع جاي وداع مسافران از مدينه به مکه است.
نيز گفته شده است: آن جا را از آن روي به اين نام ناميده‌اند که رسول در آن محل، با کسي که در اواخر حياتش او را در جاي خود در مدينه گذاشت، وداع کرد.
نيز گفته شده است: آنجا محل وداع او با برخي از سرايايي است که اعزام مي‌کرد.
و نيز گفته شده است: نام يک وادي در مدينه است.
و درست آن است که اين يک نام جاهلي است و محل توديع مسافران است. اين چيزي است که اهل سيره و تاريخ گفته‌اند.
در روايات در باره ثنية الوداع چه آمده است:
در اين باره چند روايت هست:
جابر مي‌گويد که ما وقتي عازم تبوک بوديم، به عَقَبه‌اي رسيديم که در سمت مسير شام بود. در اين وقت زنان متعه ما آمدند و اطراف ما مي‌گشتند. وقتي پيامبر(ص) آمد مطلب را گفتيم. حضرت خشمگين شده بر خداوند درود فرستاد و از «متعه» نهي کرد. ما در آنجا با آنان وداع کرديم. براي همين آنجا را ثنية الوداع گويند. سند اين حديث ضعيف است.
در خبر ديگري آمده است وقتي رسول خدا(ص) از خيبر بر مي‌گشت، کساني از آنجا زناني را به عنوان متعه گرفته بودند. وقتي حضرت به مدينه رسيد، به اصحاب فرمود: زنان متعه خود را رها کنيد. آنان چنين کرد و اينجا ثنية الوداع ناميده شد. سند اين حديث نيز ضعيف است. روايت مشابهي را طبراني در معجم اوسط: 1/510 آورده است که آن هم ضعيف است. و روايتي ديگر از ابوهريره که گويد: وقتي عازم تبوک بوديم در ثنية الوداع فرود آمديم. در اين وقت رسول خدا(ص) چراغهايي را ديد و زناني که گريه مي‌کردند.... و اين که رسول خدا(ص) دستور تحريم متعه را داد.
مؤلف مقاله، به دليل سني بودن، معتقد است که رسول خدا(ص) متعه را در خيبر حرام کرده، و بنابرين اين روايات و مشابه آن را نمي‌پذيرد. در حالي که خود اين نقلهاي متشتت نشان مي‌دهد که اصل روايات تحريم متعه زمان رسول(ص) قابل قبول نيست و اين مطلب مربوط به زمان خليفۀ دوم است.
در هر حال، مؤلف مقاله، اين نقلها را قبول ندارد. همين طور يک نقل جاهلي را که مي‌گويد هر کسي وارد يثرب مي‌شد، روي اين ثنيه مي‌ايستاد، دست را به بناگوش مي‌گذاشت ومثل الاغ شيهه مي‌کشيد. عوام، خاصيت آن را اين مي‌دانستند که اگر کسي چنين کند، به وباي اين شهر گرفتار نمي‌شود و سالم مي‌ماند.

محل دقيق ثنية الوداع
برخي مانند داودي و قاضي عياض، آن را در مسير خروجي مدينه به سوي مکه مي‌دانند. برخي ديگر – از جمله مدني‌ها – محل آن را در مسير شام مي‌دانند.
دليل دسته اول، همان سرود طَلَع البدر علينا است که دشواري‌هاي آن خبر را ملاحظه کرديم.
دليل دسته دوم، که محل آن را در مسير خروجي مدينه به شام مي‌دانند، روايت بخاري است از سفيان از زهري از سائب بن يزيد که گفت: به ياد مي‌آورم که همراه بچه‌ها به ثنية الوداع رفتيم تا رسول خدا(ص) را که از تبوک بر مي‌گشت ببينيم. ابن قيم هم کساني را که مي‌گويند ثنية الوداع در مسير خروجي مدينه به مکه است، متهم به وهم کرده و مي‌گويد: روشن است که ثنيات الوداع در سمت راه شام است و کسي که از مکه به مدينه مي‌آيد آن را نمي‌بيند و از آن عبور نمي‌کند مگر کسي که از مسير شام مي‌آيد.
فيروزآبادي ميان دو نظر را جمع کرده مي‌گويد که هر دو جا را ثنية الوداع مي‌گويند. عبدالقدوس انصاري هم با ملاحظه معناي آن که وداع با مسافران است، صدق آن را بر هر دو مورد روا شمرده است.
يک نظر شگفت هم اين است که گفته مي‌شود، وقتي حضرت در هجرت از مکه به مدينه به قبا رسيد، روي شتر نشسته وارد مدينه شد و به بني ساعده گذشت که جاي شان نزديک همين ثنية الوداع شامي بوده و بنابرين، حتي در جريان هجرت هم باز به ثنية الوداع شامي رسيده و از آنجا به محل (بعدي) مسجد آمده است. اين رأي سمهودي است. ابن حجر عکس اين حرف را گفته است.

جاي ثنية الوداع امروزه کجاست؟
اگر ثنية الوداع در شمال – مسير شام – باشد، طبعا وسط مدينه فعلي در ابتداي خيابان ابوبکر (که نام قبلي اش سلطانه بود) قرار گرفته است. دست راست اين خيابان، درست در محلي که از تونل مناخه خارج مي‌شويد. سمت چپ شما در حال حاضر کوه سلع است و دست راست شما ابتداي «طريق العيون» که به جبل الرايه مي‌رسد.
اما اگر ثنية الوداع را در جنوب – سمت قبا – بدانيم، گفته شده محل آن در جايي است که مشرف بر وادي عقيق و از آنجا به سمت بئر عروه، جنوب غرب مدينه است و اطراف آن را حره‌ها گرفته‌اند.
جاي بئر عروه هم اکنون، سمت چپ کسي است که طريق قديم مکه (عمر بن خطاب) را طي کرده، از تقاطع خيابان دور شهر دوم مي‌گذرد. در آنجا مسجد تازه احداث شده‌اي با نام مسجد عروه هست که پشت آن بقاياي يک مسجد قديمي وجود دارد و در کنار آن قصر عروه و جلوي آن بئر عروه است.
نکته شگفت آن است که ابن منظور، ذيل ماده «ودع» مي نويسد: «وداع» يک وادي در مکه است و «ثنية الوداع» منسوب به آن. زماني که رسول خدا(ص) وارد مکه شد، کنيزان مکه از وي استقبال کرده گفتند:
طلع البدر علـيـنـا
من ثنيات الوداع

وجب الشکر علينا
مـا دعـا لله داع

اين سخن غريب و منکري است که مستند آن را نمي‌شناسيم.
در باره استقبال روايات ديگري هم هست:
ابوبکر مي‌گويد: وقتي وارد مدينه شديم و شب بود، مردمان نزاع داشتند که نزد چه کسي فرود آييم. مردان و زنان روي ديوارها بودند و بچه‌ها و خدمه هم در راه ايستاده ندا مي‌دادند: يا محمد يا رسول الله، يا محمد يا رسول الله.
اين روايت را بخاري و مسلم روايت کرده‌اند.
در روايت ديگري که آن را هم ابوبکر نقل کرده است، گويد که مردم همه بيرون آمدند و ما وارد راه شديم. مردم و غلامان و خدمه فرياد مي‌زدند: جاء محمد، جاء محمد رسول الله، الله اکبر، جاء محمد.
اين روايت را حاکم نيز نقل کرده است.
براء بن عازب هم مي‌گويد: اولين مهاجر معصب بن عمير بود، اما هيچ چيزي مردم مدينه را به‌اندازه آمدن رسول خدا(ص) خشنود نکرد. در آن وقت کنيزان فرياد مي‌زدند: قَدِم محمد. اين روايت را هم بخاري و ابن سعد روايت کرده‌اند.
انس بن مالک هم در شرح ورود حضرت مي‌گويد: وقتي حضرت رسيد، کساني مي‌گفتند: جاء نبي الله، جاء نبي الله. اين را هم بخاري روايت کرده است. انس مي‌گويد که من وسط بچه‌هايي بودم که مي‌گفتند: «جاء محمد» تا آن که آمد و پانصد نفر از انصار در اين استقبال بودند.
باز از انس بن مالک روايت شده است که گفت: وقتي رسول خدا(ص) وارد مدينه شد، زنان و مردان انصار آمدند و هر کدام از آن حضرت مي‌خواستند که نزد آنان برود. در اين وقت، کنيزکاني از بني النجار دف زده و مي‌گفتند:
نحن جوار من بني النجار
يا حبذا محمّد بن جار

حضرت نزد آنان رفت و پرسيد: آيا مرا دوست داريد؟ گفتند: آري به خدا سوگند. حضرت فرمود: من هم والله شما را دوست دارم. برخي از راويان اين خبر متهم شده‌اند.
نتيجه اين بررسي آن است که خبر سرود «طلع البدر علينا» از طريق صحيحي روايت نشده و علاوه بر مشکل سندي، دشواري در متن هم دارد.
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

منابع مشابه بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار

دیگر آثار نویسنده

اندر نادرستي خبر «طلع البدر علينا»

دکتر انيس بن احمد، از رسول جعفريان

يکي از موضوعات مورد بحث در هجرت، استقبال از حضرت محمد (ص) در آستانۀ ورود به محلۀ قباست و از روايات م