شمشير محمد (ص) (پاسخ به سه پرسش در باره گفته هاي پاپ)
ملاقات وي با ياسر عرفات در جريان جنگ لبنان در سال 983 - به عنوان نخستين ملاقات رهبر فلسطينيها با يک اسرائيلي - از جمله اقدامات وي در حمايت از فلسطينيان بوده است، به گونه اي که عرفات در دوره اي او را دوست من خطاب کرده است. او هماکنون در اسرائيل زندگي ميکند.
از آن دوران که پادشاهان رومي، مسيحيان را در قفس شيران ميافکندند تا به امروز، روابط بين پادشاهان و مقامات عاليرتبه کليسا، تغييرات بسياري را به همراه داشته است.
«کنستانتين بزرگ»، که در سال 306 ميلادي؛ يعني دقيقا 1700 سال پيش به پادشاهي رسيد، به گسترش مسيحيت در قلمرو خود، که شامل فلسطين نيز ميشد، کمک شاياني کرد. قرنها بعد، مسيحيت به دو شاخه شرقي (ارتدکس) و غربي (کاتوليک) تقسيم شد. در غرب، اسقف اعظم رم، که پاپ نام داشت از امپراتور خواست که برتري او را بپذيرد.
جدال بين پادشاهان و پاپها، نقش کليدي را در تاريخ اروپا ايفا نموده است. برخي از پادشاهان، پاپ را عزل يا اخراج کردهاند و برخي از پاپها نيز شاهي را تکفير کردهاند.
اما زمانهايي وجود داشته که شاهان و پاپها در صلح با يکديگر بودهاند.
امروز نيز ما شاهد چنين دورهاي هستيم؛ بين پاپ فعلي، بنديکت شانزدهم و شاه فعلي، جرج بوش دوم، همدلي فوقالعادهاي وجود دارد. سخنراني اخير پاپ، که بحث و جدلهاي فراواني را برانگيخت، دقيقا در راستاي جنگهاي مقدس بوش با اسلام افراطي و در حوزه برخورد تمدنها بود.
پاپ در سخنراني خود در يکي از دانشگاههاي آلمان، آنچه را که وي تفاوتهاي اساسي بين اسلام و مسيحيت ناميد، اينگونه توصيف نمود: با آن که مسيحيت بر مبناي برهان است، اسلام برهانگريز است و با آن که مسيحيت معتقد به وجود منطق در اعمال خداوندي است، مسلمانان وجود چنين منطقي در رفتارهاي خدا را انکار ميکنند.
بنده به عنوان يک يهودي سکولار، تمايلي به ورود به اين نزاع ندارم. با اين حال به عنوان يک اسرائيلي درگير در نبرد تمدنها نميتوانم اين مسأله را ناديده بگيرم.
در راستاي اثبات وجود نداشتن برهان در اسلام، پاپ ادعا ميکند که محمد(ص) به پيروان خود دستور داد که دين را با استفاده از شمشيرشان گسترش دهند. بنا بر گفته پاپ، اين غيرمنطقي است، چراکه ايمان، زاده روح است، نه جسم؛ بنابراين، چگونه ميتوان با شمشير به روح نفوذ کرد؟
پاپ در اثبات فرمايش خود ـ در ميان همه انسانهاي موجود ـ از قول يک پادشاه بيزانسي متعلق به کليساي شرقي نقل قول ميکند. در پايان قرن 14 ميلادي، پادشاه «مانوئل دوم»، نزاعي را بين خود و يکي از عالمان مسلمان ايراني (بدون آوردن نام) نقل ميکند. مانوئل ادعا ميکند که در بطن بحث، چنين منطقي را عليه دشمن خود استفاده کرده است:
به من نشان بده که محمد چه چيز جديدي آورده است و در آنچه آورده، ميتوان چيزهاي صرفا شيطاني و غيرانساني يافت، مانند فرمان او براي گسترش ايمان با استفاده از شمشير.
اين سخنان سه پرسش را در ذهن برميانگيزد:
1. چرا پادشاه اين سخنان را گفته است؟
۲. آيا اين سخنان منطقي هستند؟
3. چرا پاپ فعلي آنها را نقل ميکند؟
1. هنگامي که مانوئل دوم اين سخنان را بيان کرد، امپراتوري وي در حال فروپاشي بود. وي قدرت را در سال 1391 در دست گرفت؛ يعني هنگامي که تنها چند استان از امپراتوري باقي مانده بود و تازه اين مناطق نيز، تحت تهديد دايمي ترکها بودند.
در اين زمان، ترکها به کنارههاي رود «دانوب» رسيده و آنان بلغارستان و شمال يونان را فتح کرده بودند و در دو نوبت نيز لشکر فرستاده شده از سوي پادشاهان شرقي را شکست داده بودند. در 29 مي 1453، تنها چند سال پس از مرگ مانوئل، مرکز امپراتوري وي؛ يعني استانبول به دست ترکها افتاد و اين پاياني بر يک امپراتوري هزار ساله بود.
مانوئل در طول پادشاهي خود، تلاشهاي بسياري براي جلب حمايت اروپاييان انجام داد. وي تلاش بر اتحاد دوباره کليسا داشت. شکي نيست که وي اين مطالب را براي تحريک و تشويق کشورهاي مسيحي در جهت نبرد با ترکها نوشت تا بتواند آنان را براي آغاز دور جديدي از جنگهاي صليبي متقاعد سازد؛ اين کار جز به کارگيري دين در راه سياست، معناي ديگري نداشت.
۲. آيا سخنان مانوئل منطقي است؟ پاپ خود نيز در اين باره رويکرد محتاطانهاي در پيش گرفت، چرا که وي نميتواند آنچه آشکارا نوشته شده را انکار کند؛ بنابراين، او اعتراف کرد که قرآن آشکارا استفاده از اجبار براي گسترش ايمان را ممنوع کرده است. وي آيه 256 سوره دوم قرآن را نقل ميکند: در دين هيچ اجباري نيست (لا اکراه في الدين).
چطور کسي ميتواند اين گفته صريح را در نظر نگيرد؟ پاپ ادعا ميکند که اين آيه، متعلق به زماني است که پيامبر در آغاز رسالت خود قرار داشته و ضعيف و بدون پشتيبان بوده است، اما وي بعدها دستور به استفاده از شمشير در گسترش ايمان داده است. اين فرمان در قرآن وجود ندارد. درست است که محمد(ص) فرمان به استفاده از شمشير عليه قبيلههاي دشمن داده است، اما به نظر ميرسد که اين امر، بيشتر فرمان سياسي بوده تا مذهبي.
پاپ ادعا ميکند که رفتار اسلام با ديگر اديان را ميتوان در رفتار حاکمان اسلامي با ديگر اديان در حکومت هزار سالهشان جويا شد و ديد که آيا آنان هنگامي که قدرت را در دست داشتهاند، از شمشير براي گسترش ايمان استفاده نکردهاند؟
خوب، واقعا استفاده نکردهاند!
قرنها، مسلمانان بر يونان حکومت راندند. آيا يونانيان مسلمان شدند؟ آيا کسي تلاش براي مسلمان کردن آنان کرد؟ بالعکس، يونانيان مسيحي بالاترين درجات را در نظام حکومتي عثماني دارا بودند. بلغارها، صربها، رومانيها، مجارستانيها و ديگر ملل اروپايي تحت سيطره پادشاهان عثماني زيستهاند و در عين حال، مسيحي باقي ماندهاند. هيچ کس آنان را مجبور به مسلمان شدن نکرد و همه آنان مسيحي ماندند.
درست، آلبانياييها مسلمان شدند و همچنين بوسنياييها، اما هيچ کس نگفته است که آنان تحت اجبار چنين کاري را انجام دادند. آنان به دليل رفتار شايسته حکومت اسلامي با ديگر اديان به آن علاقهمند شده و به اسلام گرويدند.
در سال 1099، جنگجويان مسيحي، بيتالمقدس را به چنگ آورده و مسلمان و يهودي را با هم و با نام «مسيح مهربان»، قتلعام کردند. در آن زمان، پس از 400 سال سيطره مسلمانان بر فلسطين، هنوز مسيحيان در اين کشور اکثريت را در اختيار داشتند. در اين مدت طولاني، هيچ تلاشي براي تحميل اسلام به آنان انجام نشد. تنها پس از رانده شدن جنگجويان صليبي از فلسطين بود که بيشتر ساکنان اين منطقه مسلمان شدند و زمان عربي را تکلم کردند ـ و البته همينها، پايهگذاران اوليه فلسطين امروزي بودند.
تا امروز هيچ مدرکي دال بر تلاش مسلمانان بر تحميل اسلام به يهوديان وجود نداشته است و تا آنجايي که ما ميدانيم، در زمان حکومت مسلمانان بر اسپانيا، يهوديان از چنان آزادي برخوردار بودند که نمونه آن را کمتر در تاريخ ديدهايم. در اسپانياي اسلامي، يهوديان وزير، شاعر و عالم بودند. در اين زمان، عالمان مسلمان و مسيحي و يهودي با يکديگر به ترجمه متوني فلسفي و علمي يوناني ميپردازند. حال اگر محمد(ص) دستور به گسترش ايمان با استفاده از شمشير داده، چگونه چنين چيزي ممکن است؟
آنچه پس از اين رخ داد، حتي از اين نيز جالبتر است. پس از آن که کاتوليکها دوباره اسپانيا را از مسلمانان پس گرفتند، فضايي آميخته با خفقان و وحشت مذهبي ايجاد کردند. مسلمانان و يهوديان انتخاب زيادي نداشتند: مسيحي شوند، قتلعام شوند و يا آن سرزمين را ترک کنند. پس هزاران يهودي که حاضر به کنار گذاردن ايمانشان نشدند به کجا گريختند؟ تقريبا همه آنان در سرزمينهاي اسلامي با آغوشي باز پذيرفته شدند. يهوديان سفاردي (اسپانيايي) در جهان اسلام پراکنده شدند؛ از مراکش تا عراق و از بلغارستان تا سودان و جالب آن که آنان در هيچ نقطهاي از سرزمينهاي اسلامي آزار و اذيت نشدند. چرا؟ چون در اسلام جايگاه خاصي براي اهل کتاب در نظر گرفته شده است. آنان مجبور به پرداخت ماليات هستند، اما در عوض از خدمت نظامي معافند. اين مسأله به مذاق بسياري از يهوديان سازگار بوده است!
هر يهودي صادقي که به تاريخ يهوديان آگاهي دارد، بايد به دليل حمايت و پشتيباني مسلمانان از يهوديان در پنجاه نسل، از آنان سپاسگزار باشد. اين در حالي است که دنياي مسيحيت، سالهاي سال با استفاده از شمشير، سعي در تغيير ايمان يهوديان داشته است.
داستان گسترش ايمان با استفاده از شمشير، داستاني غيرواقعي است؛ يکي از صدها افسانهاي که در جنگهاي متعدد بين مسلمانان و مسيحيان ساخته شده است. من گمان ميکنم که پاپ آلماني، شديدا به اين داستانها اعتقاد دارد. اين بدين معني است که رهبر جهان کاتوليک، به خود زحمت مطالعه تاريخ ديگر اديان را نيز نداده است.
3. پس دليل نقل اين سخنان چه بوده است و چرا الان؟ در نظر نگرفتن ارتباط بين سخنان پاپ و جنگهاي بوش عليه مسلمانان، ممکن نيست. براي بوش، اين اقدامات تلاشي براي توجيه تسلط آنان بر جهان نفتي است. در طول تاريخ، اين نخستين بار نيست که يک ريسمان مذهبي در جهت منافع اقتصادي مورد استفاده قرار ميگيرد و نخستين بار نيست که جاهطلبيهاي يک دزد، جنگ مقدس نام ميگيرد
پربازدید ها بیشتر ...
مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»
رسول جعفریاننوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل
مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن
آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ
منابع مشابه بیشتر ...
ریاض الجنه زنوزی اثری دایرة المعارفی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی
رسول جعفریاندر زمستان سال 1402 موفق شدیم یک چاپ عکسی از کتاب ریاض الجنه زنوزی که اثری دایره المعرافی در حوزه فره
مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»
رسول جعفریاننوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل
نظری یافت نشد.