در نخلستان بطحا (گزارش سفر به مکه و مدينه در سال 1349ش)
خلاصه
نهایت آن كه دیگر آن منازعات خونین از میان رخت بر بسته است و پیروان سنت پیغمبر! دست از آتش زدن و به خاك و خون كشیدن شیعیان بیگناه و آن وحشیگریهای ده و چند سال پیش در «منامه» برداشتهاند.یك و نیم بعد از نیمه شب جمعه 17 شهریور (8 سپتامبر) از دمشق به سوی جده عزیمت شد و دو ساعت و پانزده دقیقه بعد وارد فرودگاه جده شدیم. تا درون هواپیما بودیم وضع بیرون را تصور نمیتوانستیم كرد، اما همین كه پا بیرون نهادیم هجوم یك باره «هُرم» با واقعیات خارجی آشنامان كرد و دریافتیم كه فی الواقع وارد كشور سعودی شدهایم!
در آن سحرگاهان، هوای جده چنان داغ بود كه گویی آتشی در نزدیكی انسان افروختهاند. تازه بنا به نقل رانندهای كه مرا از آن جا به ایستگاه كرایههای مكه رسانید آن شب هوای جده «ییلاقی» بود. او میگفت: پریروز هوا گرم بود، ولی اكنون بسیار خنك شده است!
در مكّه
در جدّه توقفی نكردیم و به جانب مكه رهسپار شدیم. غرض آن بود كه پیش از آن كه آفتاب بالا آید اعمال عمره انجام پذیرفته باشد. هوای مكه خنكتر از هوای جده است، در برابر، رانندگی خاصی دارد كه انسان را بیچاره میكند! گویا علت آن قرار گرفتن در میان كوههای خشك و صحراهای قفر بیكران شبه جزیره عربی است. اگر بارانی بیاید تا چند روزی این زنندگی از میان میرود. گفتند دو هفتهای است باران نیامده و بنابراین تكلیف ما معلوم است. با این همه، مسائل جدید جایی برای نگرانی به جای نگذارده است. كولرهای «فندق شُبرا» چنان هوا را خنك میكند كه ناچار گاهی كم و زیاد و صبحها خاموش باید نمود.
هر كس بخواهد وارد مكه شود باید از میقات یا محاذی آن در خارج شهر احرام بندد. این احترامی است كه خداوند برای خانه خویش قرار داده است. یكی از واجبات حال طواف كه در مناسك و رسالهها متعرّض و متذّكر نشدهاند، آن است كه طواف كننده «چهار چشمی» مواظب خودش و «جیب» اش باشد تا «حرامیان» عرب پولهایش را عین چند ده ریالی (به ریال سعودی) كه امروز صبح از این بنده شرمنده در حال طواف یا نماز آن زدند، به یغما نبرند.
***
بنای جدید و با شكوه مسجد الحرام تقریباً به انجام رسیده است. گویا بنا بود پس از اتمام بنا، ساختمان سابق را كه در مقایسه با آن بسیار محقر است از میان بردارند، لیكن از این تصمیم منصرف شده و مشغول تزیین و تعمیر آن بودند. نمیدانم از نظر قدمت آن یا مخالفتی از سوی مقامات مذهبی كشور.
علماء رسمی سعودی همه پیرو مسلك وهّابی (در نسبت به شیخ محمد بن عبدالوهاب مؤسس آن) هستند. وهابیت مسلكی است سخت متحجّر و مبتنی بر عقاید غیر عقلایی. برخی بیخبران گمان میكنند این مسلك به اسلام ساده نزدیك است، در حالی كه قطعاً اصول آن با اصول اسلام بیگانه و با صورت و شكلی كه این آئین مقدس در صدر اول و عهد صحابه و تابعین داشته مباین است. وهابیها خود را «سلفیه» میخوانند به این معنی كه مسلك آنان همان روش اسلاف است و دروغ میگویند. خودشان هم متوجه شدهاند. مثلاً مدعی هستند كه در صدر اول قبور مردگان هیچگونه نشانی نداشته است، و اخیراً پس از مواجه شدن با اسناد تاریخی و تحقیقات باستانشناسی كه حكایت دارد در همان دوره در عراق و دیگر جاها مسلمانان بر قبور، لوح و «سنگ» مینهادهاند تخفیف دادهاند!
وهابیها سیگار و دیگر دخانیات را حرام میدانند، ولی مردم سعودی سیگاریهای قهّاری هستند و به این حرفها اعتنایی ندارند، و این خود دلیل است بر آن كه وهابیت در میان مردم آن سرزمین نفوذی ندارد. همچنان كه موسیقی را كه در مسلك آنان حرام است (بر خلاف بعضی دیگر از اهل سنت) همه جا شنیدیم و دیدیم. روزگاری حنای حضرات سخت رنگ داشت، دوره عبدالعزیز آل سعود كه خود سخت پایبند به اصول این مسلك بود. وهابیها هم هر كاری خواستند در آن دوره كردند از تخریب قبور و وضع قوانین و مقرارت خاص و دیگر چیزها. امروز هم گرچه حكومت شاید چندان دل خوشی از سختگیریهای مشایخ وهابیت نداشته باشد به هر حال مجری نظرات آنان است. وهابیگری به وسیله همین حكومت در سراسر جهان اسلام به خصوص در امارات، خلیج فارس و آفریقا و شبه قاره هند تبلیغ میشود. امارت قطر با همین كارها دوّمین كشور وهّابی جهان گردید.
***
قطر با قریب یكصد هزار نفر جمعیت اكنون یكی از هفده یا هیجده «كشور» عربی است. مذهب رسمی قطر وهابیگری است. با آن كه سی هزار نفر از مجموع جمعیت آن، شیعیان به خصوص ایرانیانند و این گروه اكنون از نظر به پاداشتن سنن مذهبی خود در این امارت خلیج فارس مواجه با مشكلات بسیارند چه حكومت وهابی اجازه بسیاری از كارها را به آنان نمیدهد.
حكومت قطر گذشته از مخالفتهای متداول، اصولاً رنگ ضد شیعی داد. چاپ جزوه «الخطوط العریضه» كه در اثبات كفر شیعه است و چند سال پیش در مقیاسی بسیار وسیع در موسم حج در مكه نشر یافت با خرج قطر خالصاً لوجه الله! انجام پذیرفت. مفتی پیشین قطر – كه عنوان رسمیاش ریاست مركز دینی – تعلیماتی قطر است – عبد البدیع صقر از نواصب مسلّم بود و چون در درگاه حاكم سابق آن شیخ نشین مقربترین فرد شمرده میشد – و امام جماعت سفری و سیار او هم بود كه همواره ملازمت ركاب حضرت شیخ را داشت – تا توانست با شیعیان مبارزه كرد تا آن جا كه سال گذشته فتوی داد كه ذبائح شیعه نجس و خوردن آن حرام است. این فتوای مغرضانه از كسی كه همچون دیگر سنیان حتی ذبائح یهود و نصاری را هم پاك و حلال میداند موجب آن شد كه امور مربوط به ذبح از جهرمیها كه این كارها را به دست داشتند گرفته شود و آنان را بیكار و ویلان سازد، و چون خودشان هم قصاب نداشتند ناچار تعدادی از سعودی به جای جهرمیها وارد كردند و به كار گماشتند. این عالم جلیل! سرانجام در جریان كودتای داخلی سال گذشته قطر چون از امیر پیشین پشتیبانی كرد و از بیعت با امیر جدید خودداری نمود دستگیر و بازداشت و از قطر اخراج شد. دانشمند صاحب اثر شیخ یوسف قرضاوی – از اخوان المسلمین كه اخیراً به قطر مهاجرت كرده است – آن فتوا را در پاسخ به سؤالی در برنامه پرسش و پاسخ مذهبی رادیو دوحه، فتوائی غریب خواند و ذبائح شیعه را حلال دانست.
پس از روی كار آمدن حاكم جدید، چند هزار نفر از ارتش سعودی برای نگهداری حكومت وی از خطر حمله احتمالی شیخ پیشین – كه اكنون نزد پدر زن خود حاكم دبی به سر میبرد – به قطر رفتند كه هم اكنون نیز در آن كشور اقامت دارند و حافظ نظام سیاسی و مذهبی این شیخ نشین خلیج میباشند.
***
به جز قطر در دیگر امارات خلیج فارس وضع و حال شیعه بد نیست و رضایت بخش است – البته امور نسبی است-. در بحرین كه شیعه اكثریت عددی دارد – گویا 70 یا 80 درصد – حكومت و دوائر دولتی در دست سنیان است (همچنان كه در عراق با وجود اكثریت 60 درصد شیعی). نهایت آن كه دیگر آن منازعات خونین از میان رخت بر بسته است و پیروان سنت پیغمبر! دست از آتش زدن و به خاك و خون كشیدن شیعیان بیگناه و آن وحشیگریهای ده و چند سال پیش در «منامه» برداشتهاند. علماء شیعه بحرین از نظر مبانی فقهی پیرو مسلك اخباری هستند، شانسی كه شیعه آورده است آن است كه عالم «اصولی» برجستهای در بحرین نیست و گرنه میبایست ناظر دعواهای با سابقه اصولی و اخباری در آن سرزمین باشیم و مسخره خلائق شویم!
در «دبی» وضع شیعه خوب است. مستشار ویژه پیشین شیخ دبی از شیعیان بود كه اكنون گویا سفیر امارات متحده در آلمان غربی است. سید مهدی حكیم فرزند مرحوم آیت الله سید محسن حكیم اكنون در این شیخ نشین امور شیعیان را عهدهدار رتق و فتق و حل و فصل است. در «ابوظبی» كه مركز دولت امارات متحده است شیعیان بسیار لیكن پراكندهاند. به هر حال مانعی سد راه آنان نیست و این از بی حالی و بی تفاوتی خود آنان و فقد مبلغ واقعی در تشكیلات تبلیغی شیعه است كه وزنهای ندارند و وجودشان چندان محسوس نیست.
در هیچ نقطه جهان به طور جزم و یقین وضع و حال شیعه بدتر و متأثر كنندهتر از عربستان سعودی نیست. شیعیان سعودی رقم معتنابهی هستند، قطیف و احساء در شمال شرقی كشور – نزدیك ساحل خلیج از سوی بحرین – دو مركز شیعیان حجاز است. در مدینه نیز سادات به خصوص «نخاوله» اقامت دارند كه گمان ندارم بر هیچ اقلیتی در جهان – حتی در عقب ماندهترین دولتهای آفریقا- این مقدار ظلم و تعدی روا دارند كه وهابیان بر این سادات روا میدارند. هیچ كاری به آنان نمیدهند. اجازه كسب مطلقا به آنان داده نمیشود. تنها معدودی از ایشان پارهای از اوقات در بعضی از باغها و نخلستانها مشاغلی سخت را عهدهدار میگردند كه مقداری گذرانشان از همین راه و بقیه از راه كمكهایی است كه شیعیان به خصوص ایرانیان در موسم حج به آنان میپردازند.
در مدینه یكی دو مركز و بنا دست شیعیان بود از جمله «مهدیه» كه دولت سعودی از ایشان گرفته و گویا متصدی امور شیعیان مدینه را كه از روحانیان محلّی است اجبار نمودهاند كه آن را بفروشد تا وزارت اوقاف برای كاری از آن استفاده كند و وی تا كنون خودداری نموده است. قوانین سعودی هم ظاهراً اجازه تصرف عدوانی به دولت نمیدهد. البته شیعیان به خصوص ایرانیانی كه به حج مشرف میشوند نیز بی تردید مقصرند. اینان با آگاهی و اطلاعی كه از سختگیریهای دولت وهابی آنجا دارند نباید به غرور كثرت حجاج شیعی یا حسن روابط ایران و سعودی كارهایی كنند كه وبال آن پس از پایان موسم دامنگیر شیعیان سعودی و مراكز شیعی گردد. سینه زدن در مهدیه و بیت الأحزان و مرثیه خوانیها همراه با طعن و غمز نسبت به خلفا، البته كه نتیجهای جز تصرف نخستین و تخریب دومی نخواهد داشت چنان كه دیدیم.
در «احساء» سختگیری چنان بالاست كه لباس روحانی شیعی نیست و یكی دو تن روحای آن جا در لباس معمولی عربیاند.
در قطیف كه كنار خلیج فارس است وضع بهتر است، ولی مانند همه جای دیگر، شعائر مذهبی و همه كارشان باید بر وفق قوانین وهابی باشد. سوكواریها و جشنهای مذهبی شیعه و دیگر كارها حتی داشتن قبر – به حدی كه با زمین بیابان فرق مشخصی داشته باشد – ممنوع است.
در مكه، نیز چند تنی شیعه زندگی میكنند كه به نقل یكی از دوستان شیعی آن شهر، مجموعاً با افراد خانواده خود به 500 نفر بالغ میگردند. البته این همه در تقیه كامل زندگی میكنند و از هر گونه تظاهر به جدایی اجتناب مینمایند. من خود چند تن از آنان را میشناسم و با ایشان آشنایم. افرادی به غایت نجیب و مهربان و شریفند.
این ننگ برای یك مسلك مرتجع بس است كه بر خلاف صریح تعالیم مقدس اسلام، یك گروه از مردم مسلمان خود را در سختترین شرائط ممكن قرار دهد و با شبیخون زدن به خانههای آنان و تفتیش آن به عنوان یافتن كتب ضلال و اتلاف آن – كه در احساء مسبوق به سابقه است – طرح انگیزیسیون قرون وسطی را پیاده و اجرا نماید.
***
اگر كسی بخواهد میزان دشمنی مسلك وهابیت را با اهل بیت پیغمبر – و نه تنها تشیع و پیروان اهل بیت – بداند از مسجد «مباهله» در مدینه بازدید كند. وهابیهایی كه برای «تعظیم شعائر!» و احترام به مساجد، دو مسجد منسوب به ابوبكر و عمر را چنان تمیز نگاه میدارند و مستحفظ میگمارند این مسجد را فقط و فقط به خاطر آن كه یادآور خاطره ارجمند مباهله و فضلیتی از فضائل بیشمار خاندان پیغمبر است به مزبلهای مبدل ساختهاند كه از كثرت كثافات، جایی برای اداء دو ركعت نماز نیز در آن یافت نمیشود. اگر به مدینه مشرف شدید در كوچه پشت بقیع، همان راهی كه به بیت الأحزان منتهی میشود، بر سر سه راهی، آن جا كه قبر ابوسعید خدری است و میایستند و فاتحه میخوانند در كوچه دست چپ به مسافت چند ده قدم، مسجد مباهله است. بروید و ببینید و بر تعصب كور جاهلانه نفرین بفرستید.
چند سال قبل جوانی محقق از شیعیان سعودی به نام عبد الله خنیزی كتابی نوشته بود در اثبات ایمان ابوطالب (ع) كه سنیان با اصرار زیاد كوشش دارند بگویند وی كافر بوده و بر جاهلیت مرده است. چرا؟ چون پدر علی است. اگر پدر عمر بود این حرفها نبود. آن همه شاهد و برهان را با همین یك دلیل میتوان رد كرد. خنیزی هم كه كتاب خود را پخش كرد به جرم آن كه گفته و دلیل و برهان اقامه نموده بود كه ابوطالب پدر بزرگوار امیرمؤمنان مسلمان بوده به زندان افتاد و قاضی سعودی حكم كرد كه باید در گلوی این جوان مسلمان سرب گداخته ریخته شود تا دیگر كسی از این غلطها نكند! باید سرب گداخته در گلوی یك جوان مؤمن ریخته شود كه چرا دلیل و برهان آورده است كه ابوطالب مسلمان بوده؟ اسلام صحیح و توحید خلاصی كه حضرات مدعی هستند همین است و این طور حكم میكند؟
***
«عبدالعزیز بن باز» رئیس كنونی دانشگاه اسلامی ! مدینه چند سال قبل فتوا داد كه هر كس بگوید زمین گرد و مدوّر و كروی است یا بگوید زمین دور خورشید میگردد و نه برعكس، كافر و خون و مال وی مهدور و مباح است! این فتوا به سرعت پخش شد و خبر آن در «اطلاعات» هم در همان روزها نشر یافت كه من شمارهاش را یادداشت كردهام و در ایران دارم و اكنون به خاطرم نیست. (ص 4 شماره مورخ پنجشنبه 19خرداد 45 بوده است)
«صوّاف» از فضلاء همان دانشگاه كتابی در ردّ این گفته نوشت كه دولت سعودی اجازه چاپ آن را نداد و او ناچار شد كتاب خود را به بیروت ببرد و در آن جا چاپ كند. دلیل و برهان «بن باز» كه اكنون عالیترین مقام مذهبی مقام مذهبی وهابیت است این بود كه ما به چشم خود هر روز میبینیم كه خورشید از مشرق سر میزند و دور زمین میگردد تا به مغرب میرسد و غروب میكند، و انكار این مطلب انكار بدیهی است. همچنین اگر زمین كروی بود باید آب دریاها بریزد و مردم آن طرف كره در آسمان معلق شوند! دلیل از این محكمتر؟
***
مؤسسهای است در مكه به نام «رابطة العالم الاسلامی» به عنوان ایجاد پیوند و ارتباط و همبستگی میان مسلمانان و در واقع پخش نشرات وهابیان و كتابهای ابن تیمیه و هواداران و پیروان او. این مؤسسه دو نشریه، یكی مجلهای ماهانه به نام مؤسسه (رابطة العالم الاسلامی) و دیگری روزنامهای هفتگی به نام «اخبار العالم الاسلامی» منتشر میسازد. كتابهای بسیاری نیز به رسم اهداء برای مؤسسات و كتابخانهها و افراد مختلف ارسال مینماید كه از آن جمله دوره تفسیری است به نام «اضواء البیان» نوشته مردی به اطلاع از قرآن و سنت نهایت بدزبان و بددل و متعصب و شرور به نام محمد امین شنقیطی كه اكنون معلم دانشگاه مدینه است.
وی در ذیل آیه متعه شروع به پرخاش به شیعه كرده و چنان كلمات ركیكی نثار این گروه نموده است كه الواط و اوباش تهران از گفتن آن عار دارند. آن وقت این شخص، مفسر و استاد و دانشمند وهابیان و مظهر اسلام صحیح! و رابطة العالم الاسلامی!» ناشر كتاب او، داعی وحدت مسلمانان و اتحاد كشورهای اسلامی و مبلغ و مروج تعالیم این آئین است! چشم اسلام و مسلمانان روشن.
این نكته را توضیحاً باید بیافزایم كه همان طور كه گفتم مؤسسه «رابطه» حال و روزش چنین و فعالیتها و كوششهایش چنان و كتابهایی كه به عنوان مصادر اصیل اسلامی برای نقاط مختلف اسلامی به خصوص آفریقا و انجمنهای دانشجویی اروپا و آمریكا میفرستد این سان است، ولی این موضوع منافات با آن ندارد كه بسیاری از افرادی كه در آن مؤسسه كار میكنند بی نظیر یا كم تعصبتر باشند، چنان كه چند تن از آنان را كه میشناسم طرز فكرشان با سبك فكر متحجر وهابیها بسیار متفاوت بود، هم چنان كه یكی دو تن از برادران شیعی هم با پنهان داشتن اعتقاد مذهبی خویش در آن جا كار میكنند، ولی به هر حال مؤسسه چنین مؤسسهای است.
***
سخن از ایمان ابوطالب شیخ ابطح – علیه و علی اولاده السلام – رفت، و اصراری كه سنیان در انكار ایمان او دارند. دلیل و شاهد و برهان بر ایمان جناب ابوطالب به اندازهای است كه كوچكترین تردیدی نمیتوان داشت. عدهای از بزرگان دانشمندان شیعی در اثبات ایمان جنابش كتاب نوشتهاند كه از جمله سید فخار بن معد موسوی دانشمند جلیل شیعی قرن هفتم است. در میان كتابهای متأخّر نیز تألیف خنیزی (ابوطالب مؤمن قریش) ارزنده و ممتاز است. با همه اینها سنّیها برای انكار مسأله یك راه دارند و آن این كه «اهل سنّت اجماع و اتفاق دارند كه ابوطالب كافر بوده است!» اما چرا و به چه دلیل؟ معلوم نیست.
ابن ابی الحدید دانشمند معتزلی در شرح خود بر نهج البلاغه پس از آن كه ادله ایمان را ذكر و نقل میكند مینویسد: چه كنم؟ از یك سو این شواهد راهی برای تردید در ایمان ابوطالب به جای نمیگذارد و از سوی دیگر اجماع علماء اهل تسنّن بر خلاف آن است! سرانجام نیز مسأله را در بوته اجمال میگذارد، ولی واضح است كه معتقد به ایمان ابوطالب است. تعصّب چنان بند بر دست و پای عقل و فكر مینهد كه خرد مات میماند. حیرت آور نیست كه شخصی چون «دكتر احمد شرباصی» دانشمند و فاضل و دوستدار آل البیت نتواند این بندها را بگسلد و در خطابهای كه در اصفهان خواند و متن آن در یكی از شمارههای سال نهم مجله وحید (سال نهم ص 1234) درج گردید و بسیار خطابه خوبی نیز بود، باز همان لاطائلات را تكرار كند كه: «ابوطالب تا آخر عمر ایمان نیاورد، لیكن پیغمبر را بسیار یاری كرد!» (شرباصي از اساتيد الازهر است كه در سال 50 براي يك ديدار دوستانه همراه شيخ ازهر به ايران آمد و يكي دو هفتهاي را در اين كشور بود.)
ایران و شرباصی، و سفر برای ایجاد مودّت و دوستی و وحدت، و خطابه درباره فضائل اهل بیت، و باز هم این حرفها؟
در مدینه منوّره
از مكه تا مدینه با «سواری» پنج ساعت راه است و همچنین است از جده تا مدینه، و با هواپیما از جده سی و پنج دقیقه. هوای مدینه خنكتر از آن دو شهر دیگر است. روزها البته گرم میشود ولی شبهای خوب و صبحگاهان بهتری دارد. آن دو شهر از این نیز محرومند.
در مدینه، مدفن رسول اكرم (ص) و مسجد آن حضرت و تربت چهارتن از امامان اهل بیت و قبر مقدس حضرت صدیقه طاهره و قبور بسیاری از بزرگان اهل بیت و صحابه و عالمان دین قرار گرفته و همه مزار مسلمانان است. به جز قبر مقدّس رسول اكرم، وهابیان همه مقابر و قبور را ویران و با خاك یكسان ساختهاند. قبر پیغمبر را هم اگر دستشان میرسید و از احساسات و افكار چند صد میلیون مسلمان جهان نمیترسیدند بیدرنگ ویران مینمودند، ولی چون نمیتوانند دل خود را به این خوش داشتهاند كه این جا خانه پیغمبر است و ابقاء خانه اشكالی ندارد!
***
ضریحی كه اكنون گرد مرقد مطهّر پیامبر نصب است به دستور سلطان قایتبای امیر مصر در سال 887ه ساخته و نصب گردیده است. سلطان در همان سال، قبّه مطهّر را نیز تعمیر نمود (این قبّه به مناسبت رنگ سبزش «قبه الخضراء» نامیده میشود). قایتبای، معاصر اوزون حسن – امیر حسن بیك بایندری- بوده و با او روابطی نیز داشته است. در قشلاق سال 875 امیر تركمان در قم، نماینده قایتبای به حضور او بار یافت و فتح عراق و فارس را بدو تهنیت گفت.
قایتبای محراب (ص) را نیز در همین سالها تجدید بنا نموده است. محراب دیگر مسجد را كه در سمت راست محراب نبوی است «اشرف ینال» در سال 860 بنا كرده است. از سلطان بیبرس (الملك الظاهر) و زین الدّین كتبغا نیز آثاری در مسجد مورخ 668 و 694 دیده میشود. بنای كنونی مسجد بر دو قسمت است كه قسمت قدیمتر بنای سلطان عبدالمجید عثمانی در سالهای 1265-1277 ه و قسمت جدید بنای عبدالعزیز آل سعود در سالهای 1370 تا 1375 است. ستونهای بنای زیبا و وسیع جدید را در تشرّف سه سال پیش حج شبی در خدمت علّامه معظّم سید موسی شبیری زنجانی – دامت افاضاته و فیوضاته – شمردیم 168 ستون بود.
مسجد شریف نبوی 10 در ورودی دارد كه 5 در از آن جمله در بنای سلطان عبدالمجید و 5 در دیگر در بنای عبدالعزیز گشوده میشود. سه در از آن جمله به نامهای خلفاء نخستین است. درهای دیگر را به نام «باب النساء» و «باب الرحمه» و «باب السّلام» و «باب السعود» و «باب عبدالعزیز» و «باب عبدالمجید» و «باب جبریل» نام گذاری كردهاند و دلشان نیامده است كه یكی از آن جمله را به نام خلیفه چهارم خود حضرت امیرمؤمنان نام نهند. این موضوع آن قدر «توی ذوق» میزند كه سنّیانی كه از بیرون كشور میآیند نیز تعجب میكنند و گاهی ناراحت میشوند.
در میان بنای عبدالعزیز دو محوّطه باز برای تهویه مسجد به جای نهادهاند كه بر پیشانی بنا در آن قسمتها، نامهایی را كه در بنای پیشین عثمانی نوشته شده بوده است در دائرههایی نوشتهاند. این نامها عبارت است از اسامی عشره مبشره (خلفاء راشدین اهل سنّت و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص و ابوعبیده جرّاح و سعید بن زید جاعل حدیث عشره) و خمسه طیبه و دیگر معصومین چهاردهگانه. نام عباس عمّ پیغمبر و زید بن علی الحسین و اسماعیل فرزند امام صادق را نیز بر این جمله افزودهاند.
***
در مدینه یك دانشگاه به اصطلاح «اسلامی» هست برای تربیت و ارسال مبلغین «اسلامی» به آفریقا و دیگر جاها، البته نه برای مسلمان كردن نا مسلمانان، بلكه برای وهابی كردن همه مسلمانان كه نتیجهاش سرانجام جز بیزار شدن آنان از هر چه دین و آئین است نیست و این مجرّب است. قطعاً صهیونیسم بین المللی و واتیكان و كشورهای كمونیسم جهانی بدشان نمیآید كه این «مبلّغین و دعاه اسلامی» به كشورهای مسلمان بروند و با تفرقه اندازی میان مسلمانان، راه را برای آنان هموار سازند. تبشیر مسیحی یا آن دیگران مستقیماً كه نمیتوانند چنین مهمی را از پیش ببرند. گویا شركت «آرامكو» هر ساله مبلغی به عنوان كمك به «دانشگاه اسلامی!» میپردازد كه در واقع «ناز شست» است. حرفی نیست. البته مسلكی كه با الهام بخشی مستقیم غرب و استعمار در فترتی حسّاس به وجود آید و با تأیید صریح و آشكار «بریتانیای كبیر» بر شبه جزیره عربستان تسلّط یابد و اكنون نیز با پشتیبانی همه جانبه غرب استعمارگر، پایدارترین و غیر قابل نفوذترین حكومت خاندانی و خانوادی و تنها دولت استبدادی رسمی جهان را تشكیل دهد از آن جز این هم انتظاری نیست.
در حال حاضر گذشته از دانشجویان خود سعودی، از قریب 60 دولت و كشور خارجی افرادی در این مركز دوره میبیند كه دو تن نیز از ایران هستند. بسیاری از مدرّسان و معلّمان آن جا نیز از بیرون كشور به خصوص «هند» هستند. میدانید كه وهابیها در هند نیز دم و دستگاهی دارند و در «لكهنو» مركز شیعیان مدرسهای به نام «دارالعلوم» و انجمنی به نام «ندوة العلماء» و مجلهای به نام «البعث الاسلامی» و روزنامهای به نام «الرائد» در اختیار دارند كه مخارج همه اینها از كیسه فتوّت «جلاله الملك المعظم» پرداخت میگردد. قیافههای اساتید و دانشجویان هندی مدینه با آن ریشهای پر پشت و لباسهای محلی هندی و مسجد پیغمبر (ص) در مواقع نماز دیدنی است. بسیاری از حضرات به دنبال اسمهای پر طول و عرض خود لقب «ندوی» را هم یدك میكشند كه انتساب آنان را به «ندوة العلماء»، مركز وهابیگری در هند، میرساند.
***
در چند قدمی حرم پیغمبر (ص) كتابخانه عارف حكمت قرار داد و آن كتابخانه معتبری است كه شیخ الاسلام عارف حكمت الله حسینی بر «مدینه رسول كریم علیه و آله افضل الصلاة و التسلیم» موقوف داشته و مهر وقف با همین تعبیر بر كتابها دیده میشود. این كتابخانه در سال 1270 تأسیس شده و شیخ الاسلام مزبور موقوفاتی در استانبول برای آن قرار داده است. شماره كتابها سه سال پیش كه برای حج مشرف شده بودم 6726 مجلّد بود كه از آن جمله 4718 مجلّد مخطوط بود و اهمیت كتابخانه نیز به همین نسخ مخطوط است كه در میان آنها نسخ نفیس ارزندهای وجود دارد. فهرستی از مخطوطات آن جا به وسیله «عمر رضی كحّاله» كتابشناس معاصر عرب تهیه و تنظیم شده كه مجمع علمی دمشق در دست چاپ داشت. پارهای از مخطوطات را نیز آقای دانشپژوه دیده و یادداشت برداشته و در دفتر پنجم نسخههای خطی نشریه دانشگاه آورده است. فهرست همه مخطوطات فارسی آن را نیز آقای عطاردی قوچانی در جزوهای چاپ كردهاند بدون هیچگونه معرفی و ذكر مشخصات و توضیح، و آقای منزوی به همان صورت در فهرست خود نقل نموده است.
جز این كتابخانه چندین كتابخانه دیگر نیز در مدینه منوّره هست كه آن چه علی العاجله به خاطر دارم اینهاست و آمار كتابها در سفر حج یادداشت گردیده است.
- كتابخانه محمودیه كه به فرمان سلطان محمود عثمانی در سال 1272 تأسیس شده و نزدیك به هشت هزار مجلد كتاب دارد كه چهار هزار و هفتصد و كسری از آن جمله مخطوط است.
- كتابخانه حرم پیغمبر تأسیس شده به سال 1359 كه از پنج هزار و پانصد مجلد كتاب آن 600 نسخه مخطوط بوده، و اكنون رقم كتابها قطعاً فزونی یافته است.
- كتابخانه عمومی مدینه منوّره تأسیس به سال 1380 كه هدف از تأسیس آن گردآوری كتابهای وقفی و كتابخانههای متعددی است كه در مدارس و مساجد و خانهها و خاندانها به صورت وقف عام موجود است و تعداد آن گویا به سی و اند كتابخانه میرسد. تا سه سال پیش ده دوازده كتابخانه را دولت به این مركز منتقل ساخته بود.
نجد و اعراب آن
ملك عبدالعزیز آل سعود به طوری كه میگفتند چهل پسر و قریب هشتاد دختر داشته است. از پسرها «سعود» جانشین وی گردید و پس از خلع وی از سلطنت «فیصل» فرزند دیگرش مقام سلطنت را به دست آورد كه اكنون نیز در همان مقام است. دیگر پسران مانند خالد بن عبدالعزیز و فهد بن عبدالعزیز و عبدالله بن عبدالعزیز و سلطان عبدالعزیز و سی و چند «ابن عبدالعزیز» دیگر همه مناصب مهم كشوری و لشكری دیگر را به دست دارند و آن چه باقی مانده نیز در دست دامادها و نوادههاست. حتی مقام افتاء و زعامت مذهبی نیز با «بن ابراهیم» داماد عبدالعزیز بود و اكنون با فرزند اوست. مختصر آن كه سیستم حكومتی سعودی به صورت انحصاری در جهان «حكومت خانوادگی و خاندانی» كامل است.
این سبك حكومت از بقایای دوره چادرنشینی اعراب نجد و حجاز است. جز این، عرب نجد بسیاری از صفات و خصائص عرب جاهلی را در خود حفظ نموده كه همه یادگار دوره بیابانگردی آنان است. البته اكنون نیز بسیاری از آنان بیابانگرد و چادر نشیناند، ولی حتی در شهرنشینهاشان نیز اوصاف قدیم از ستیزهجویی و خشونت عرب جاهلی به صورت ماده مستعد پابرجاست. رنگ مختصر ماشینی شدن زندگی در چند شهر نجد و حجاز كاری كه كرده است چند صفت و خصلت خوب عرب جاهلی – از قبیل سخا و كرم، مهمان دوستی، تعصب نسبت به پناهندگان و جز آن- را از آنان گرفته است اما صفات بد به جای خود باقی است، همچنان كه كار تمدن مزبور در جاهای دیگر نیز همین بوده است. به هر حال این جهات است كه جامعه سعودی را از نظر جامعه شناسی علمی معاصر برای تحقیق و بررسی در پیرامون سابقه و تاریخ و خصائص این نژاد، زمینه مناسبی ساخته است.
پربازدید ها بیشتر ...
ابوریحان بیرونی، روش استدلال و نقد علمی
رسول جعفریانمروری است بر کتاب «تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات الاماکن بیرونی» با هدف استخراج روش استدلال و ن
تاریخچه بنای شهر آبادان
عبدالنبی قیمنویسنده نوشتار حاضر را با هدف ارائه تصویری واقعی و گویا از تاریخ بنای شهر آبادان، وجه تسمیه آن، موقع
منابع مشابه بیشتر ...
اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم
رسول جعفريانگزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط
وصف شخصیت و آثار علامه مجلسی در هدایة العالمین (از سال 1142)
رسول جعفریانکتاب هدایة العالمین توسط یکی از نوادگان مجلسی در اصول دین و در هند نوشته شده است. نویسنده به مناسبت
دیگر آثار نویسنده
يادداشتي در باره بدفهمي گنجي
حسين مدرسي طباطبائياگر پیامبری پیامبران سلف ثابت شود تمام مراحل بعد تا وجود و حضور حضرت مهدی به استدلال قطعی ثابت است و
قم در ذيل نفثة المصدور
دکتر سيد حسين مدرسي طباطبائيقم در ذيل نفثة المصدور1 قم در ذيل نفثة المصدور دکتر سيد حسين م
نظری یافت نشد.