استانبول ایرانیان و كاروانسرای والدهخان
خلاصه
کاروانسراي والده خان مرکز تجاري و فرهنگي ايرانيان مقيم استانبول در قرن هيجدهم تا نيمه نخست قرن بيستم است.ایرانیان مجرد و متأهلي که در استانبول اقامت داشتند، مناطق و اماکني مخصوص به خود را داشتهاند. یکی از معروفترین این اماکن كاروانسرای خان والده بوده که به آن بیوک والدهخان (والدهخان بزرگ) گفته میشد. آن زمان خان والده پاتوق ايرانيان عثماني بوده است. غیر از این، ایرانیان زیادی در طول تاریخ به ويژه بعد از صفویه در استانبول سكني داشتند و برای خودشان بیمارستان، قبرستان، خانقاه، مدرسه و البته سفارت نیز ايجاد كردند.
ما در این مقاله یکی از مهمترین مراکز تجمع ایرانیان مقیم استانبول را که بیوک والدهخان است، صرفاً از روي منابع ترکی توضیح خواهیم داد:
والدهخان امروز در منطقه كاروانسراها در قسمت امین اونو معروف به نیم جزیره تاریخ استانبول قرار دارد. این منطقه که بین چنبرليتاش، بایزید، امین اونو قرار دارد، یکی از بهترین و قدیمیترین كاروانسراهای استانبول در آنجا است. امروزه از این كاروانسراها اشخاصي که به داد و ستد میپردازند، استفاده میكنند. این كاروانسراها و بازارهایی که در دوران عثمانی انواع اصناف و رشتههای کاری را در خود جای داده بود، به مقدار کافی اطلاعاتی درباره اقتصاد آن زمان به ما میدهد.
كاروانسرای والدهخان را در زمان سلطانمراد چهارم (1632-1640 م) مادر پادشاه (والده کوسمالسلطان) ساخته است. هدف کوسمالسلطان این بوده که این درآمد كاروانسرا وقف مسجد چينيلي بشود که در اسکودار خود ساخته بود. در کتاب حدیقۀ الجوامع اثر ایوان سرايی حسین افندی نوشته شده که مسجد چینيلی كه آن را والدهخان ساخته است، درآمدش براساس وقف كاروانسراي والدهخان بوده است.
بنا بر نوشتهی اوّلیا چلبی، سیاح معروف عثمانی، جای پيشين این كاروانسرا در جراح پاشا بوده است كه در یک طرف این كاروانسرا که خراب و سوخته بود، یک برج چهارگوشه وجود داشت که آن را جهاننما میگفتهاند.
در داخل این مکان به قول اوّلیاچلبی جهاننما و به قول محقق ترک سماوی ایبجه، بقایای بیزانس ثروت کوسمالسلطان قرار داشت. کوسمالسلطان یکی از ثروتمندترین افراد آن دوران بوده که در زمان حیاتش ثروت او بيشتر از سیصد هزار فروش (واحد پول عثماني) رسیده بود. صاحب سرزمینهای وسیعی بود، ولی مانند والده سلطانهای پيشين مجموعههای بزرگ خیرات و وقف نداشت. فقط در سال 1640 م که در اسکودار مجموعهی حمام، مدرسه، مکتب، بیمارستان، چشمه و مسجدی که به آن اشاره شد (مسجد چینيلی) ساخته شد.
دقیقاً پس از 10 سال در سراشیبی چگماقچیان این كاروانسرا را والدهخان ساخت. بر اساس نوشتهی مورخ بزرگ نائمی، ثروت شخصی کوسمالسلطان که 20 صندوق فلورین (واحد پول عثماني) طلا بود در این برج قلعه نگهداری میشد. «كاروانسرای معظمی که در بازار مرجان بنا شده بود که به آن والدهخان میگویند 20 صندوق فلوری پیدا شده و آن را نیز بعد از فوت ایشان میری (خزانه دولت) گرفتند. امروزه این برج موجود است که به قول مورخ Schneden این قلعه از دوران بیزانس باقی مانده است و ممکن است مقام محافظ کاخ امپراطوری بیزانس اینجا باشد.
این كاروانسرا با اینکه سنگ نوشتهای (کتابت) ندارد، معلوم است که در قرن 17 ساخته شده است، ولی بعضی منابع، تاریخ آن را 1651 گفتهاند و معمار آن مشخص نیست. در زمان ساخت آن، كاروانسرای بزرگ دیگری به جز كاروانسرای محمود پاشا وجود نداشت.
قلعهی جهاننما که در طرف چپ آن است سر به فلک کشیده است و اصطبلی دارد که شترها و هزاران اسب و قاطر در آن جای میگرفتند، و نيز در وسط كاروانسرا مسجدی قرار دارد.
لاری محمد افندی که یکی از علمای دوران بود، در سال 1078 ق و 1668 م به ارتداد متهم شد و در حضور مردم استانبول در جایی به نام پارماق قاپو سر بریده شد. ایشان در یکی از غرفههای مجردی این كاروانسرا زندگی میکرد. مورخ فندقلی سلاحدار محمدآقا میگوید که ایشان متمکن والدهخان و متمول و مالدار و معروف و مشهور به علم و هوش بود. تقریباً به نظر میآيد که او در این كاروانسرا مشغول تجارت بوده است.
در آن زمان اشخاص تنها مقیم در كاروانسرا که از دوستان لاری محمد افندی به شمار میرفتند، روزهای سختی را تجربه کردند؛ زيرا پیروان او نیز به حبس و تبعید محکوم شدند.
این كاروانسرا که بین كاروانسراهای شهر استانبول واقع شده، دارای دو طبقه و سه صحن است و از حیث مساحت در بین كاروانسراهای استانبول، بزرگترین آنها به شمار میآید. كاروانسرای محمودپاشا هم حداقل وسعتی به اندازهی آن دارد، اما با این تفاوت که یک كاروانسرای تک نيست، بلکه یک مجموعه است. محل كاروانسرا در منطقه مرجان است که یک منطقه مهم تجاری است. اصطبل آن به زیرزمین صحن دیگر منتهی میشود و در نتیجه حیوانات کاملاً از محل زندگی انسانها جدا میشوند. این ویژگی در میان كاروانسرای ترک، پدیده تازهای بوده است. به صحن سوم «خان صغیر» گفته میشد و این صحن از بقایای دوران بیزانس بوده است.
در صحن اوّل و دوم 152 و در خان صغیر 57 اتاق وجود دارد؛ یعنی جمعاً 201 اتاق. از آن جا که ثروت کوسمالسلطان در این كاروانسرا قرار داد، حتی اکنون نیز به احتمال يافتن ثروت او در اين كاروانسرا، اين امكان مورد حمله شبانه قرار میگیرد.
بنا بر عرف، مسافران در این جا تا سه روز بدون پرداخت پول مهمان میشدند. در اوایل سالهای بنای كاروانسرا، چون جوانان اهل شهرستان آناتولی که در اتاقهای كاروانسرا زندگی میکردند و در حالی که آموزش اندرونی آموزش سيستم سياسي به نام «اندرون» نداشتند، حتی به مقطع ريیس الکتب رسیدند. بیشک نیز از تجار ایرانی، آذربایجانی و قفقازی، مهمانهای اروپایی نیز در این جا، که در آن زمان بهترین محل اقامت در استانبول بود، حضور داشتند، اما ساکنان این خان بيشتر ایرانیان شیعی و آذری بودند. در میان آنان گروهی از تاجران ارمنی نیز بودند. به گفته J.de.Thevenot بعضی از خارجیان اروپایی نیز در قرن هفدهم در این جا بودهاند. در سال 1652 یعنی درست مدت کوتاهی پس از ساخت كاروانسرا، سیاحی فرانسوی این خان را بهترین كاروانسرای شهر نامید و عنوان کرد که در این جا تمامي خارجیان اتاق مطلوب خود و نیز انباری برای بارهایشان مييافتند. به گفته ایشان و در سال حضورش در آن جا، به تمام مسافران رختخواب، لحاف، قالی و بالش داده میشد. در چند مغازه کتابفروشی ارمنی که در کنار دیوار بیرونی کوچه چاقماقچیان قرار داشتند، كتابهایی که از شرق و به خصوص از فرانسه تهیه میشد، به فروش میرفت. دو تا از این کتابفروشیها تا پایان سال 1950 نیز وجود داشتند.
مسجد صحن در آخرین شکلی که در سال 1952 به خود گرفت، بيمناره، مربع شکل و به صورت یک ساختمان کارگیریست که در زیر آن چند مغازه واقع شده است. در سرشماری سال 1851 در اماکن مختلف استانبول، 243 تاجر ایرانی حضور داشتهاند. بخش عمده آنها در داخل صور استانبول و در جوار ولده خان، كاروانسرای حاجی نافذآقا، كاروانسرای ييلرا بزرگ، كاروانسرای سلطان اودالاری بسيكتاشی مرجان، وزیرخان، جعفرآقاخان، و منطقهای به نام اسکودار بسيك تاس بازار تاووک، آق سارای، جفت چشمه، زنجیرلی اقامت داشتند. صد تن از این تاجران به تجارت تنباکو مشغول بودند و بيشترشان در اسکودار ساکن بودند. اگر بر تعداد این ایرانیان، منصوبان ايلچیگری ایران را هم بیفزاییم، میبینیم که شمارشان بسیار بيشتر میشود و مؤسساتی مانند مکتب، مدرسه و بیمارستان هم ساختهاند. همچنین برای آيین و مراسم دینی تشیع در كاروانسرای ولدهخان به آنان اجازه ساخت مسجدي داده شده بود و برای تدفین مردگانشان نیز مکاني برای قبرستان از دولت درخواست کرده بودند که قبرستان ایرانیان اسکودار که قبرستان عجم سید احمد درسی نام داشت، از آن جمله است. مراسم ماه مقدس محرم در اعتقاد مذهب شیعه، در اینجا برگزار میشد. مردم استانبول نیز به اين مکان میآمدند و از نزدیک این مراسم را مشاهده میکردند. تا سال 1927 م كه در ترکیه آيینهای مذهبی ممنوع شده بود، این مراسم برقرار بود. روزنامهنگار معروف جمالالدین بیسلگین در خاطرات خود مینویسد که ارنست همبری در اثر خود با نام «راهنمای استانبول» که در سال 1925 چاپ شده است، میگوید که ایرانیان در ماه محرم آيین خود را در صحن اوّل این كاروانسرا اجرا میکردند که به آن مراسم عاشورا گفته میشد. هر سال خواندن مناقب امام حسين (ع) و حادثههای خونین آن برگزار بود. در ایران، قفقاز، هندوستان نیز برگزاری این چنین آيینی مرسوم بود. به قول احمد بهادر که به مدت بیست و هفت سال اوداباشی (اتاقچی) كاروانسرا بود، بسیار حیرتانگیز بود. همچنین به قول ایشان در اين آيین چهل الی پنجاه نفر خود به خود خون میریختند و قمه ميزدند.
قبل از روز عاشورا يعني تاسوعا، پانزده الی بیست نفر سوهانکش، کارد و چاقوها را تیز میکردند. کسانی که در این مراسم شرکت میکردند چاقوها و کاردها را به سر و صورت خود میزدند و خون میریختند و در این بین زنجیرهايی که از یک دسته چوب آویزان بود، بر کتف و شانه خود میزدند. همچنین برگزارکنندهها لباس مشکی میپوشیدند و افراد زنجیرزن پشت لباس خود را به صورت مربع قیچی میکردند و از چپ و راست این زنجیرها را بر شانههای خود میزدند و خون میریختند. از احمد بهادر پرسیدم: چرا همه ایرانیان این مراسم شرکت نمیکنند و فقط حدود 50-40 نفر به صورت خودجوش شرکت میکنند؟ دلیل آوردند که طبق رسوم عرب بچههای پسر خود را برای شرکت در زنجیرزنی امام حسین(ع) میآوردند. شرکت دادن پسر بچهها در مراسم زنجیرزنی نوعی نذر پدر و مادر بود، چون همه پدر و مادران ایرانی مقیم استانبول این نذر را نمیکردند فقط 50-40 نفر در این آيین حضور داشتند. پرسیدم: آیا در این مراسم قمهزني کسی جانش را از دست ميدهد؟ ايشان جواب داد: بعد از مراسم قمهزني، آن قافله در حالی که سر و صورت و پشت آنها خونمالی است، از والدهخان بیرون میآیند و به طرف بایزید میروند در وزیرخان که در چمبرلی تاش است مدتی کوتاه توقف میکنند و بعد از آن مستقیم به سمت پل حرکت میکردند. با کشتی به طرف آناتولی به نام اوسکودار میریختند. صدها ایرانی هم آنان را همراهی میکردند. در اسکودار افراد دوباره به این قافله تازه رسیده میپیوندند و در حالیکه افراد قمهزني در جلوی این قافله بودند، به سمت احمد درسی میرفتند و آيين محرم در آن مسجد به پایان میرسید. من همه این سال در این آيين حضور داشتم و تنها یکبار فردی فوت کرد. قمهزنان، سرشكافتهشدگان را تنها نمیگذاشتند. در اثناي این آيين حکیمانی بودند که با پارچه و چسب و مواد بهداشتی در همان سيداحمد دره مي ضدعفوني ميكردند. به این مراسم ايرانيان دووونمه سي میگفتند. همين روزنامهنگار سپس ميافزايد:
در کودکی من (یعنی صد سال قبل) بین مردم سال نو، اوّل محرم بوده است. در اوّل به طور غیر رسمی یک عید برگزاری میشد. مردم براي تبریک گفتن به ديدار هم میرفتند.
افراد کوچکتر دست بزرگترها را میبوسیدند و از آنان پول هدیه میگرفتند. این پولها در داخل یک دستمال مخصوص پول داده میشد. این پول را پدر و مادر تبرک میشمردند و به ته کیسه میدوختند. ایرانیان در انتهای مجموعه قبرستان قراچه احمد، جای مخصوصی به نام سیداحمد درهسي داشتند و همچنین یک خوان گاهی وجود داشت که آيين روز یازدهم محرم در آنجا برگزار میشد. به مدعوین چایهای خوشبو داده میشد. بعد از آيين سوگواري در خوانگاه، مردم گروههای کوچکتر تشکیل میدادند که ده نفر بودند و آن را دسته میگفتند. آنان در یک زنجيروار طولانی از خانگاه سیداحمد درهسي دوباره بلند میشدند و از راه نوح قيوسو به اسکله اسکودار میرفتند. از آنجا با کشتی به طرف استانبول (به طرف اروپا) میرفتند. این گروهها از سربالايی مارپوتچیان به والدهخان بزرگ باز میگشتند و مراسم به این شکل به پایان میرسید.
اینطور یادم میآید که اين گروههای عزاداري مردمی، بر روي یک اسب و یا یک قاطر، یک گهواره نوزاد، یک کبوتر و شمشیري خونین میگذاشتند و اسب را به عنوان یدک آرام آرام همراه میآوردند. دسته به صورت دو طرفه حرکت میکرد و من هر سال این سوگواري را جلوی بیمارستان توپ تاش به همراه ديگران مشاهده ميكردم. آسایش و امنیت با پلیس، سرباز و مأموران انتظامی وجود داشتند، ولی در این حالت نيز باز یکسری اتفاقاتی ناخواسته برای دستهها رخ میداد. یکی از آنها این بود که در اثنای رسیدن دسته به اسکله واپور دعوا و سر و صدا رخ داد. و صحنه جنگ به خود ميگرفت. ماهيت اين حادثه را پس از يك ماه از فخري بيگ داماد، صاحب خانهام، شنیدم: به یک آلبانی مربوط به محافظ کاخ یلدز که میخواست از ميان محافظان عبور كند، اما محافظان طبق وظیفه به آن اجازه ندادند. این محافظ آلبانی همان لحظه با چاقويی که در کمر داشته به سربازان حمله کرده و فرار میکند. این آيينهايی که ایرانیان در طول زمان عثمانی انجام میدادند، کمی بيش از مشروطیت منع شده بود.
مدارک موجود نشان میدهد که این مراسم در زمان سلطان عبدالمجید دوم طی سالهای مشروطیت اجرا میشده است.
از نامه ثریا پاشا شکاتب مابین در تاریخ 1887 در بيست و چهارم ماه يوليو درباره ایام سوگواری محرم اطلاعاتی را به صدرات اعلام میکند. بر مبنای این نامه: ایرانیان ساکن در كاروانسراها دور هم گرد آمده و مراسم ایام دهه محرم را اجرا میکردند. ایرانیان طی انجام مراسم سوگواری و سینهزنی، گروه گروه به كاروانسراهای دیگر میرفتند و این عزدارایها با سر و صدای زیادی انجام میشد. این دستهها طی دهه محرم در اوّلین حرکت با پوشیدن پیراهنهای سفید و قمهزنی به كاروانسرای والدهخان میرفتند و دوباره از همین مسیر بازمیگشتند. حرکت این گروهها را سیاحان خارجی و اهالی شهر نظاره میکردند. حتی زنان عثمانی روزها برای دیدن این مراسم تجمع میکردند. همچنین بنا به گفته این نامه اگر یک خارجی یا از اهالی که برای دیدن این مراسم تجمع میکردند و آنرا مسخره ميكردند، احتمال داشت حادثهای خطرناک به وجود آید. در ادامه این نامه این مسأله اشاره میشود: این مراسم هر ساله برگزاری میشود، حرفی نیست، ولی طی انجام این مراسم در شب سر و صدای ازدحام زیادی در کوچهها و خیابان ایجاد میشود و این مسأله قابل قبول نیست، به ويژه در شب دهم که آنان در كاروانسرای والدهخان جمع میشوند و به قمهزنی که با خونریزی زیادی همراه است، انجام میشود که بر مردم تأثیر بدی میگذارد.
این نامه نکتهای را ارايه میدهد و آن اینکه طی دیدار محسن سفیر ایران با سلطان عبدالحمید دوم نیز این موضوع مانع از بیرون آمدن عزاداران محرم كاروانسرای والده به خارج از این كاروانسرا گشت. این مسأله حتماً به صدرات عثمانی باید توصیه شود و در ادامه تأکید میشود که درباره حضور زنان عثمانی نیز کاری شود و هر چند این زنان روزها به تماشای این مراسم میروند، باید باز هم مانع از رفتن این زنان شوند.
اگر خوب دقت شود دو علت وجود دارد که مسئوولین عثمانی در انجام این مراسم مداخله میکردند:
اوّل: سلب آسایش مردم با بهانههای مختلف؛
دوم: آنکه احتمال دارد که این مراسم دینی جوانب دیگری را در بربگیرد و عواقبی را همراه داشته باشد؛ چون مردم تجمع کرده و فکر میکنند جشن یا نمایش و يا عنوان ديگري است.
ولی در کل شیعیان در اجرای مراسمهای دینی هیچ محدودیتی نداشتند. از مشاهده تذکرهي مابین که سه روز بعد از این نامه نوشته شده است، مراسمهای مذهبی با همان صورتهای قبلی انجام میشده است.
شب 26 یولیوی 1887 م صد طلبه ایرانی از مدرسه آکار چشمه در گدیک باشي بیرون آمدند و در دستانشان مشعلی و فانوسي با رهبری قواصهای (کارپرداز) قونسولگری، با خواندن مرثیه به كاروانسرای يولدوزخان رفتند. بر مبنای تحقیقات انجام شده، این گروه با قمهزنی به والدهخان رفتند. (قمهزنی بيشتر به سمت كاروانسرای والدهخان انجام میشده) و به صورت صف صف که به آن دسته میگویند مابقی كاروانسراها میرفتند.
ثریا پاشا دوباره تأکید میکند که در اجرای مراسمشان هیچگونه منعی ندارند، ولی به خارج از كاروانسرای والدهخان کشیده نشود. ولی این هشدارها فقط بر کاغذها باقی ماند و انجام این مراسمها به سنتی سخت تبدیل شده بود و کسی نمیتوانست مانع شود. چنانكه مشاهده میشود این هشدارها سالهای بعد طی اوّل محرم با همان شیوهها انجام میشده است. حتی سال 1888 م به صورت مؤدبانه به محسنخان سفیر ایران هشدار داده شد که از حوادث احتمالی این مراسم در كاروانسرای والدهخان جلوگيري شود، ولی باز سوگواری به همان منوال اجرا میشد، اما سلطان عبدالحمید دوم برای جلوگیری از حوادث احتمالی این ایام نیروهایی آماده کرد. این مراسم محدود به منطقه بایزید و اطرافش (که كاروانسراها آنجا بود) نبود. مفهوم دیگری نيز دارد که به جز مراسم سوگواری جعفریان مقیم استانبول مراسمهای دیگر پيروان نیز وجود داشت. بر مبنای اسناد این مراسم در كاروانسرای سید احمد درسی اتمام مییافت. در 19 جولای 1890 سلطان عبدالحمید به ناظر زابطیه هشدار داد که سوگواری محرم این سال با مراسم یورتوی جشن ارمنیان در یک روز بوده و درگیری ایجاد نشود.
یک ارمنی تبعه عثمانی در سال 1567 م در كاروانسرای والدهخان چاپخانه تأسیس کرده بود و ارامنه دیگری وجود داشتند که چاپخانهدار بودند، ولی کار ادامه چاپخانه (مطبعه) را ایرانیان دنبال کردند. علمای عثمانی درباره چاپ كتابهای دینی به خصوص قرآن یک نظر واحد نداشتند و بيشترشان این مسأله را حقارتی برای دین میشمردند. «پشت این مسأله حقیقت دیگری نیز پنهان بود که با تأسیس چاپخانه، خطاطان دولت عثمانی هم بیکار میماندند. ایرانیان در این چاپخانه (چاپخانه كاروانسرای والده خان) به صورت غیرمجاز قرآن را چاپ ميکردند و ميفروختند. بعدها چاپ كتابهای مهم توسط آنان به صورت غیرمجاز ادامه یافت. با رواج صنعت چاپ کتابفروشیهای دولت عثمانی برای تفکیک كتابهای چاپ شده خود از كتابهايی که در چاپخانه والدهخان چاپ میشدند، کتب خود را مهر زدند (ایرانیان مجاز به چاپ کتاب نبودند) ولی ناشران كاروانسرای والدهخان نیر با تقلید از مهر کتابفروشیهای عثمانی کار چاپ کتب خود را ادامه میدادند. برای نمونه چندین سند كه از چاپخانه كاروانسرای والده درج شده است، عبارتند از
- خبر اخذ کتب قرآن کریم بدون مهر توسط امنيت عثمانی در مجلدخانه محمدابراهیم ایرانی در والدهخان و کیفیت تحقیقات در این خصوص.
- لزوم تعطیل چاپخانه والدهخان متعلق به شخص ایرانی بهنام مینا و اموال موجود در این چاپخانه به صاحبانش تحویل شد.
- سند جالب دیگر این است که پیدا شدن لوازم سربازی و لباس عسکری در اقامتگاه کاظم ایرانی، ساکن كاروانسرای والدهخان و تحقیقات در این مورد.
مرکز مطبوعاتی ایرانیان یکی از فعالترین مراکز فروش کتب بودند. آنان با فعالیتهای مستمر در چاپخانه والدهخان هر نوع آثار ممنوعه در دولت عثمانی را چاپ میکردند. ایجاد مانع در برابر ادامه کار چاپخانه امکان نداشت.
به نظر آيد که فعالیت تقلید آنان در چاپ کتب عثمانی باعث خدماتی به این دولت شد.
مورخ مشهور جودت پاشا در کتابش «مجموعه تاریخ دولت عثمانی» اینگونه اشاره دارد: چندین سال بوده که باب عالی در آرزوی طبع کتاب قرآن کریم داشت، علما اجازه فتوا نميدادند، ولی فعالیت پنهانی چاپ قرآن توسط چاپخانه والدهخان و سایر چاپخانههای ایرانیان و فروش آن در راستای این خواست دولت عثمانی بوده، گاهی برگهایی از مصحف قرآن کریم که در چاپخانه باقی مانده بود در بقالیها دیده میشد.
اوّلین عضو و مؤسس حزب اتحاد و ترقی به نام ابراهیم تمو خواهان چاپ مرامنامهای بود. دوست وی، حامد بیگ مرامنامه حزب وی را به چاپخانه والدهخان برد. صاحب چاپخانه والدهخان بعد از دیدن متن مرامنامه از وی 500 لیر پول خواست که این مقدار پول بسیار زیاد بود.« صاحب چاپخانه میگوید که حروفچینهای من زبان ترکی را بلدند (منظورش این است که این کار خطرناک است) هر چند ما ایرانی باشیم، این کار امکان دارد باعث اعدام شود.
همو میگوید: امشب من یک حروفچین به همراهم میآورم و چاپ میکنم. شما بعد از تعطیل کار فقط یک دستگاه را روشن نگه دارید (تا این مسأله لو نرود و بین چند فرد به صورت راز بماند).
وی بر سر قیمت با صاحب چاپخانه به توافق نمیرسد؛ زیرا همان قیمت 500 لیره را پیشنهاد میکرد. پس ناشران ایرانی هر نوع چاپ غیرقانونی را قبول نمیکردند.
در سال 1926 قسمتی از كاروانسرای والدهخان به نام خان صغیر منهدم شد. قهوهخانه این قسمت كاروانسرا به درست کردن چای در استانبول مشهور بود. « در آنجا با پیرمردی بهنام آکمال خالدهخان (آقای خالدخان) آشنا شدم. 99 سال داشت؛ با قدی بلند و لاغر. وی اصالتاً تبریزی بود. من با سختی از روزنامهنگاران خلاص شدم و با سختی بيشتری این پیرمرد را که 36 سال در اتاقی از این كاروانسرا به صورت مجردي زندگی میکرد، به زبان آوردم و اجازه دادم تا هر حرفی را به اختیار خودش بزند و بدون تصرف و مانع در برابر حرف زدنش مينوشتم. وی میگفت: اینجا خان ( كاروانسرای والده خان) نیست، مملکت است، 150 ایرانی در اینجا زندگی میکنند. 500 باب خانه را شامل میشود. در اینجا مردی که ازدواج کند و با زنی همآغوش شود از خان بیرون میرود و در محلات استانبول ساکن میشود. همه ساکنان اینجا به زن التفات نمیکنند، اما در هر اتاق (خانه) یک پسر جوان که اوّلاد خوانده میشود وجود دارد. در کاروان خدمتكار در خانه گل و بلبلمان است. غم غربت و حس کدر را از ما میگیرند. درد و محنت را فراموش میکنیم. گلهایی هستند قندهاری، اصفهانی، شیرازی، تبریزی که عطر شهرهایشان را دارند. اتاق و خانههای ما را تمیز میکنند. غذا میپزند. لباسهايمان را میشویند و یک روز در هفته به گرمابه میآیند و ما را میشویند. آنان یار صادق ما هستند. ما نیز آنان را لباس میپوشانیم و با کمال میل به آنان میرسیم. اگر از من بپرسید ای آقای تبریزی، بگویید غنچه گل شما کدامند تا ببینیم. میگویم: همه این خان مال من است. اگر بپرسید: اینجا چهکار میکنند؟ کاری نیست که ایرانیان آن را بلد نباشند. ثروتمندان بزرگ هزار بار مردتر از مرد دارد، اما نه خود را صاحب غرور و نخوت و نه ذلیل و حقیر میشمارند. اگر بپرسید: این خان از که به ایرانیان رسیده است؟ میگویند: این خان بنای تکنورتیکیانوس بود. این حرف اشتباه است. این کاروان را شکر بانو سلطان غزنوی برای ایرانیان ساخته است. شکربانو که در اینجا ذکر شده احتمال دارد که سوگلی پسر ابراهیم به نام کوسمالسلطان ماه پیکر که اسم آن هم شکر قادین بود، باشد.
در تاریخ مکتوب است که ثروت این زن نیز در این كاروانسرا پنهان بود. بعد از سه قرن اسم شکرپاره خاتون تبدیل به بانو شکر شد. تبدیل جالبی است و قابل توجه.
این سربالايي چقاماقچیان مشهور که والدهخان در آنجا قرار دارد، امروز سیمای قدیمی خود را از دست داده و به یک بازار بیهویت تبدیل شده است. حتی آن اصناف کوچک ایرانیان که اندکی بود دیگر وجود ندارد. در زمانهای نزدیک به گذشته، دروازه بزرگی وجود داشت که اشخاص وقتی وارد آن میشدند، احساس میکردند که به دنیای دیگری وارد شدهاند.
امروزه، در روزهای کار کنار این كاروانسرا پر سر و صدا به خصوص حمالهای اهل شرق شور و فعاليت دايمي برقرار است.
در سال 1894 این كاروانسرا آسیب زیادی دید و در سال 1906 در نتیجه این آسیبها، حداکثر خسارت را به خود دیده است. و بعد از آن ديگر نيست شد، قسمت کوچیک خان نیز منهدم شد.
مسجد ایرانیان که در وسط صحن خان دوم وجود داشت در سال 1947 م در جای قبلی که با یک آتشسوزی اصل ساختمان سوخته بود بازسازی شد. جماعت آن مسجد در حال حاضر متشکل از جعفریان که از آذربایجان و شهرهای شیعی ترکیه مانند اغدير و قارص تا 1950 در این كاروانسرا بيشترین جميعت را آن خود تشکیل میدادند، که تجارت در دست آنان بود و در اتاقهای خود زندگی میکردند. این جماعت کم کم محل کار خود را به جاهای پراكنده دیگر بردند. ولی با كاروانسرا و مسجد همچنان باقی مانده كردند.
در گفت و گويي که با این جماعت انجام گرفت، علیرغم اینکه در استانبول مراکز دینی – مذهبی دیگری نیز برای آنان وجود دارد، ولی باز این مسجد را از آنجا كه مرکز تجمعي بود که سالها پیش به كاروانسراي والدهخان مهاجرت داده بودند، برای این جماعت از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
خوان، به 126 سهامدار مربوط راست. پنجاه و هفت اتاق خواب و متروک، 40 نفر سهامدار و دیگری 153 اتاق، که 86 صاحب دارد، تنها چهار صاحب اتاق در ایران میباشند، و بقيه آنها یعنی 122 نفر مقیم استانبولاند. به قول احمد بهادر که اتاق باشی، 27 ساله اینجا میباشد، این كاروانسرا تا 1931 م اقامتگاه ایرانیان بوده است که در همین سال توسط ترک این كاروانسرا گذاشته شده است. دلیل این امر به خاطر متروکه و غیر مسکونی شدن كاروانسرا میباشد. در نتیجه خوان خالی شد.
برای اینکه كاروانسرا را به تجاری تبدیل کنیم به این طرف و آن طرف سر زدیم و اتاقی را به کمترین مقدار روز اجاره کردهایم. الان این اتاقها به کارخانههای کوچک شخصی تبدیل شده است، ولی درآمد نسبت به هزینه كاروانسرا قابل قیاس نيست. صاحبان این اتاقها به علت اینکه جزو آثار ملی به شمار ميآيد، نمیتوانستند هر نوع تعمیر و بازسازی انجام دهند. به این دلیل اتاقها را به قیمت خیلی کمی اجاره ميدادند.
در بیست و یکم مارچ 1926، خان صغیر قسمت والدهخان که 75 اتاق داشت منهدم شد و در این حین یک جوان زیر آوار تلف شد. روزنامههای استانبول این حادثه را گزارش کردهاند.
یکی از روزنامهنگاران آن روز را به این طریق شرح میدهد که حدود صد نفر ایرانی با کلاه مخصوص خودشان ایستاده بودند. مثل اینکه در داخل هیچ اتفاق رخ نداده بود. همه به کار خود مشغول بودند و داد و ستد میکردند. جمعيت را به زور کنار زدم و داخل شدم آنجا یک عالم دیگری بود.
بعد از بیست قدم میدانی جلوی من پديدار شد، وسط این میدان یک مسجدی بود که ایرانیان مراسم محرم را در آنجا برگزار میکردند. اینجا یک میدان مستطیلی بوده که بر روی آن میدان در مواقع خاص با چادر و یا قالی میپوشانیدند. سفیر ایران با خانوادهاش میآمد و یکی از بهترین اتاقهای گچبری سفید را میگرفت و از آنجا مراسم را مشاهده میکرد.
در این كاروانسرا، چرمسازی، صندوقسازی، پارچهبافی، پارچهفروشی، و گونیبافی بوده است. امروز دستگاههای پارچهسازی و لباس فروشی ادامه دارد، ولی سایر خدمات دیگرند.
كاروانسراخان صغیر امروز از والدهخان جدا شده، اما چون از نظر معماری قسمتي از والدهخان است، روابط آن دو همچنان ادامه دارد. در سال 2009 م بین 25 ژانویه تا پانزدهم فوریه در كاروانسرا والدهخان نمايشگاهي به نام والدهخان بزرگ امروز از تأسیس تا امروز توسطTUBI TAK با همکاری دانشگاه استانبول ویلدیز برگزار شده که هدفش جلب توجه مردم به اهمیت تاریخی این كاروانسرا میبود.
دو سند درباره والدهخان در بين اسناد عثمانی:
حضرت سلطان من، صاحب اکرم، مروت، رفعت و سعادت.
سه قطعه نامه که از تجار عجم در تبریز به تجار عجم در ارزروم نوشته بودند، نیز به دست آورده شد. آیین و ترجمه آن نامه با این شقه به طرف عالی جناب ایشان ارسال شده است. سوء قصد ایرانیان بر ممالک دولت علیه و ارزروم نمایان است. از حجاج ایرانی که از طریق ارزروم به حج میروند متجاوز از 1000 نفرند. و هنوز در راه هستند. بین اینها میرزا رفیع، حاجی ملاحسین، سردار... و حاجی علی میرزا اسماعیل از علمای معتبر ایرانیان است. زوجه داماد قائم مقام ایران محمدطاهر ..... به همراه حجاج میباشد.
از معتبرين دولت ایران و نره ويكان شاه هستند. به این وجه سوء تفاهم ایران به دولت علیه ظاهر شده است. اگر فرمان صادر شود، مانع از برگشت حجاج مذکور از طریق بغداد به ایران شوند و در همانجا که ساکنند متوقف شوند و به طرف حلب یا جایی که اقتضا شود برگردانده شوند. در صدور اوامر شرعی آن، مذکور محمد طاهرخان چون از معتبران است، در محل توقف آنها تأکید شود که حفظ وی اراده علیه است و نیز احمدآغا از تجار ایرانی مقیم در آستانه سعادت (اسلامبول) که در كاروانسرای سونبوللو است و اوزون محمد آغا که در كاروانسرای والدهخان است و حاجی محمدعلی زنجانی در كاروانسرای وزیر و ... شیروانی یک... حاجی حسن رشتی و زنجانی، حاجی ملاطاقی و نیز حاجی را حین در كاروانسرای وزیرخان، اینها جمله معتبران ایران و شاه هستند. و جمله کل تجار ایرانی مبنی بر این خصوص ترسيدند و اگر فرصت پیدا کنند، لکن رخصت داده نشود... این خصوص به حضرت جناب کدخدا ارايه داده شود و مبنی بر آن یک افاده علیه صدور شود.
اسناد دیگری از حجاج ایرانی بعد از حج از قرنطینه طور سینای مصر قاهره فرار کرده و به تذکره تجاری به سعادت (اسلامبول) میروند. در والدهخان و کتابچیخان که در جوار جامع ینگی اقامت دارند، کیفیت با تذکره به نظارت طبیه بتهیه فرستاده نشود و به شهرداری نیز اطلاع داده شود و مبنی بر صحت الحال تحقیقاً ایفال تدابیر مقتضیه و کیفیت مبنی بر صورت ابنا به عموم علیه ارسال ننمود.
پربازدید ها بیشتر ...
ابوریحان بیرونی، روش استدلال و نقد علمی
رسول جعفریانمروری است بر کتاب «تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات الاماکن بیرونی» با هدف استخراج روش استدلال و ن
تاریخچه بنای شهر آبادان
عبدالنبی قیمنویسنده نوشتار حاضر را با هدف ارائه تصویری واقعی و گویا از تاریخ بنای شهر آبادان، وجه تسمیه آن، موقع
منابع مشابه بیشتر ...
اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم
رسول جعفريانگزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط
وصف شخصیت و آثار علامه مجلسی در هدایة العالمین (از سال 1142)
رسول جعفریانکتاب هدایة العالمین توسط یکی از نوادگان مجلسی در اصول دین و در هند نوشته شده است. نویسنده به مناسبت
نظری یافت نشد.