۴۲۹۷
۰
۱۳۹۳/۰۹/۱۸

دنیای جدید بین کاهش منازعات فرقه ای یا افزایش آنها

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

بحث در این باره است که عصر جدید چه تاثیری روی مباحث ملل و نحل گذاشته است. یعنی تاثیر افکار نو بر آنچه ما به صورت سنتی در باره ملل و نحل می شناختیم چگونه بوده است.

روزهای آخر درسی این ترم است. درس ملل و نحل یکی از درسهای جالب برای من است، درست مثل درس فرهنگ و تمدن. این ترم به مناسبت ظهور داعش و گروه های تکفیری، چندین جلسه را به بحث از رساله ها و کتابهای سلفی های قرن سوم از جمله اعتقادنامه قادری و السنه بربهاری و رساله احمد بن حنبل و غیره اختصاص دادم. بیشتر روی مبانی تکفیر در نگاه آنها بحث شد. همچنین بحث هایی در باره مرجئه، باطنی ها، و مرور بر چندین رساله اعتقادیه هم داشتیم. از تکالیف بچه های کلاس هم این بودکه هر کدام رساله ای از اعتقادیه ها را تصحیح کنند. همین طور روی یک مفهوم کلامی اختلافی بر اساس کتابهای کهن و تطور تاریخی پژوهشی داشته باشند. نیز کاری در باره یک فرقه نو و تازه هم انجام دهند.
اما امروز که تقریبا یکی دو جلسه به پایان ترم مانده،بحث در این باره بود که عصر جدید چه تاثیری روی مباحث ملل و نحل گذاشته است. یعنی تاثیر افکار نو بر آنچه ما به صورت سنتی در باره ملل و نحل می شناختیم چگونه بوده است.
در گذشته، افکار ملل و نحلی ما در چهارچوب اندیشه هایی بود که بر گرفته از منابع دینی، رخدادهای تاریخی، اندیشه سیاسی و تفسیرهای کلامی از مفاهیم مهم که درگیر آنها بودیم پدید آمده بود. اولا در دین، و منابع اصلی آن، تفاوت میان مومن و کافر و منافق معلوم شده و به علاوه فاسق و فاجر نیز جای خود را دارد. بعد از اصل اسلام، بحث هایی در باره کفر کسانی مطرح شد که شهادتین می گفتند اما متهم به ارتداد شدند. در جریان کشته شدن عثمان باز همین مباحث مطرح شد و کسانی او را متهم به خروج از دین کردند. سپس در جمل دو گروه مسلمان درگیر شدند و از عناوینی چون بغی و فسق و امثال اینها در باره آنها استفاده شد. در مورد صفین نیز باز از عنوان نفاق و باغی و شورشی استفاده می شد و در پایان آن خوارج دوباره بحث تکفیر را مطرح کردند و خیلی در این باره تاکید ورزیدند و این را به صورت یک فرهنگ درآوردند. در این جا بود که عناوینی چون معتزله و مرجئه و خوارج و نیز شیعه و عثمانی بر محور کفر و ایمان و نیز حق و باطل درست شد. این وضعیت ادامه پیدا کرد تا دوره عباسی که به تدریج عناوین بیشتر و بیشتر شد و دعوا بر سر زندقه و مفاهیم مشابه پیش آمد.
این نظام سنتی به صورت دایرة المعارفی در ملل و نحل شهرستانی و الفرق بین الفرق به صورت منسجم و دسته بندی شده مورد بحث قرار گرفته است.
بعد از مغول، بحث های ملل و نحلی تا حدودی از صورت سنتی درآمد که خود این موضوع یک جلسه بحث در کلاس بود. این که تلقی از ملل و نحل در دوره پس از مغول کاملا متفاوت از قبل از آن است. اولا رنگ تصوف غلبه کرده و حساسیت های فرقه ای را ضعیف کرده است. تسلط مغولان و سپس تیموریان اصلا مردم را از بحث های دینی دور کرد و مشکلات سیاسی و اجتماعی و نظامات جدید مغولی را مهم تر جلوه داد و مردم را از جدل های فرقه ای تا حدود زیادی دور کرد. در این مدت، جدای از معتزله که کلا از صحنه جغرافیای مسلمانان حذف شدند، بسیاری از فرقه های دیگر هم یا از بین رفتند یا کم رنگ شدند.
در آستانه تشکیل صفوی، حتی شیعه و سنی برخوردهای تندی نداشتند با این حال به صورت سنتی، بحث هایی در حول و حوش تعریف فرقه ها وجود داشت، هرچند اصلا رنگ و روی سنتی نداشت و با برداشت های شگفت مطرح می شد. ادعاهای مهدویت و گرایش به غلو در میان شیعیان در میان نوربخشیه و معشعشیان زیاد شد. با این حال تشیع حله نسبتا معتدل به راه خود ادامه داد. البته در میان ممالیک تعصبات مذهبی وجود داشت و این ربطی به شرق اسلامی نداشت. آنها سخت با شیعیان لبنان و سوریه درگیر بودند و در محو آنها تلاش کردند. در یک جلسه به این بخش هم پرداخته شد که مربوط به چند سند در باره مبارزه ممالیک با شیعیان و به خصوص اعلامیه ای است که در انحراف آنها توسط این دولت صادر شد و در صبح الاعشی آمده است.
اما یک مطلب تازه این بود ه در قرن هشتم ونهم فرقه های جدیدی که باورهایشان مشتمل بر مطالب عجیب بود، پدید آمد. این وضعیت ادامه یافت. نمونه آن دین سازی اکبرشاه در هند، یا پیدایش حروفیه در ایران و یا نقطویه حتی در دوره صفویه بود. اینها ادامه تحولات فکری قرن هشتم و نهم است. این دوره یعنی سه چهار قرن بین مغول تا صفویه یک بحث مهم از لحاظ تدوین اصول فرقه شناسی می خواهد.
در دوره صفویه به خاطر مسائل سیاسی و نظامی رخ داده میان این دولت و دولت عثمانی، دو جریان شیعه و سنی شکل تندتری به خود گرفت و تعاریف قدیمی احیاء شد. تازه هایی هم به آن افزوده گشت. دولت صفوی مدافع تشیع و دولت عثمانی و ازبک مدافع تسنن بود. ردیه هایی که علیه هم نوشتند و فراوان هم بود، چهارچوب های قدیمی را زنده کردند، و مسائل نوی هم بر آن افزودند. بعدها هم صفویه از بین رفت و هم قدرت عثمانی رو به اضمحلال. اما هرچه بود، شیعه و سنی دو جریانی شده بود که هر کدام به مثابه یک دین کامل پاسخ همه پرسشهای دینی را داشت و نیازی به هم نداشتند. یعنی یک شیعه در همه عرصه ها، متون خود را داشت، احادیث و تفسیر قرآن و اخلاق و تاریخ و همه چیز در اختیارش بود و سوال بی پاسخ نداشت. سنی هم همین طور. لذا این احساس که اینها به هم نزدیک شوند، چون نیاز به هم نداشتند، مفهوم ومعنایی نداشت. شیعه دوره صفوی از مجموع آنچه داشت و کتابهای حدیثی که از گذشته خود یافت و احیاء کرد سعی کرد نگاه کامل و جامعی به همین ابعاد زندگی داشته باشد. البته قبلا هم شیعه ها نیازی نداشتند، اما این دوره، بسته تر شدند. حتی برخی شهید اول و ثانی را متهم کردند که از میراث سنی ها هم استفاده کرده اند، و می گفتند که ما در این دوره، فقط به آنچه در میراث خودمان است بسنده می کنیم.
دوره صفوی از حیث شکل گرفتن دو مفهوم شیعه و سنی به صورت کاملا مستقل، و برابر هم، اهمیت زیادی دارد. یعنی بخشی از مسائلی که وجود داشت در این دوره به ظهور رسید و از نظر عمق هم عمیق تر شد. با این حال، بحث های ملل و نحلی جدی نداریم. در ایران صفوی، نگاه جدی به کتابهای ملل و نحل قدیم نبود. ضرروت خیلی بحث ها هم از بین رفته بود. بسیاری از فرقه ها نبودند که از آنها بحث شود. اما خود علمای این دوره هم تخصص جدی در این امور نداشتند و رساله های خوبی در این باره نوشته نشد. این وضعیت ادامه یافت تا دوره قاجار که از میانه آن، به آرامی بحث های فرق و مذاهب قدری جدی تر شد. مخصوصا پیدایش بابیت و بهائیت، روی بحث های ملل و نحلی خیلی تاثیر گذاشت.
از سوی دیگر، تب منازعه شیعه و سنی در دوره قاجار پایین آمد، چون اینها دشمن مشترکی مثل غرب و روسیه پیدا کردند و سرشان به مسائل جهانی سرگرم شد. با این حال چندین رساله در نقد شیعه از دوره قاجار در عثمانی یا توسط سنیان ایران (کردها در غرب و بقایای ازبکها در شرق) نوشته شد. اما این اختلاف در سیاست و میدان منازعه خارجی مثل آنچه میان صفویه و عثمانی یا صفویه و ازبک بود، نقشی نداشت و کمتر سبب منازعه محلی می شد. حتی بسیاری از شهرهای ترکیبی با صلح و صفا، سنی و شیعه کنار هم زندگی می کردند.
در آستانه عصر جدید و همزمان با نفوذ افکاری که نشأت گرفته از انقلاب فرانسه و مباحث حقوق بشری بود، و نیز آنچه در فلسفه اروپایی به تدریج در حال نضج گیری و بسط بود، تغییراتی در تلقی های سنتی ملل و نحل پدید آمد. افکار جدید، توصیه به نوعی نگرش انسانی و جهان نگری داشت و خواستار کاهش بحث های فرقه گرایانه بود. البته در این زمینه طرز فکرها مختلف بود. بیشتر آنها، دست کم در اوائل امر، بنای از بین بردن ادیان را نداشتند، اما قصد داشتند آنها را در احترام گذاشتن به حق حیات دنیوی و نظامی مساوی در حقوق دعوت کنند. به علاوه، اصرار داشتند که خشونت ها، تعصب ها و نزاعهای فرقه ای را دور بریزند. این کار دشواری بود. غرب خودش در باره یهود و یهودیان مشکل جدی داشت و حتی تا جنگ جهانی دوم هم این جدال را داشت که طی آن تعصبات مذهبی فراوانی وجود داشت و سبب کشتارهای فراوان شد، جریانی که منجر به بحث هوکاست شد و اروپائیان تصمیم گرفتند که اجازه ندهند دیگر کسی از اختلاف یهود و دیگران بحث کند که منجر به بحث های فرقه ای و کشتارهایی از آن دست شود.
تا آنجا که به جهان اسلام بر می گشت، از پیش از عصر قاجار و به تدریج، بحث های مربوط به ملل و نحل با افکار جدید، تصویر تازه ای یافت. البته نهادهای سنتی هنوز به مباحث گذشته خود ادامه می دادند، اما در نهادهای جدید، اختلافات فرقه ای به عنوان یک نگاه منفی مورد توجه بود. در این زمینه، از مباحث فلسفی و دینی گرفته تا مباحث مذهبی، به طورمداوم تاکید می شد که نباید حساسیت های مذهبی و دینی افزایش یابد. به همه گفته می شد که حق نزد همه هست، اما صورت های آن مختلف است. یا گفته می شد، دنیا غیر از آخرت است و در اینجا می توان نوعی همزیستی مسالمت آمیز داشت و همه را از حقوق خاصی برخوردار کرد.
این فکر به تدریج در میان متفکران و مصلحان جدید ریشه دواند و حتی در مبحث تقریب شیعه و سنی هم تاثیر گذاشت. البته این همه ماجرا نبود، بلکه در شرق اسلامی حرکت های معارض این مسیر هم بود. کسانی بودند که چون عقب افتادگی خود را ناشی از استعمار غرب می دانستند، برای تمدن جدید اسلامی خود، نوعی نگرش اسلامی قاطع تر و صریح تری را مطرح می کردند. مسیری که تعصب دینی را روی اسلام در برابر غرب که از آن به مسیحیت صلیبی تعبیر می شد، شدت می بخشید. اخوان المسلمین و بعدها داعش از نتایج این جریان بودند که تا به امروز به مسیر خود ادامه می دهند. البته مشابه آن در کشورهای دیگر هم بود. یک عامل دیگر هم به این مساله کمک می کرد. تعصب شماری از کشیش های مسیحی در ترویج مسیحیت در شرق، باز مسلمانان را تحریک می کرد که در باره دین، جدی تر تاکید کنند تا فرزندانشان تحت تاثیر آنها قرار نگیرند. اما صرف نظر از همه اینها که وجود داشت و نیز قوت مسائل سنتی که همچنان در لایه های مختلف جامعه ، افکار و نهادها و سازمانهایی بودند که مرتب می خواستند آن فاصله های ملل و نحلی گذشته را تعدیل کنند و راهی برای تفاهم و همسازگری پدید آورند.
این مطالب مقدمه ای است بر مرور بر چند نوشته که این نگرش را نسبت به ملل و نحل ترویج می کرد. شاید یکی از قدیمی ترین آنها قهوه خانه سورات است که یک فرانسوی به نام برناردن دو سن پیر در اوائل قرن هیجدهم (قرن دوازدهم هجری) نوشت و خواست نشان بدهد که افراد از هر مذهب و منطقه ای تصورات دینی خاصی دارند و هر کدام برای خود دین و خدایی دارند در حالی که در واقع، این جهان یک خدایی دارد که به همه نور می بخشد و عنایتش شامل حال همه اهالی کره زمین می شود. این کتاب با عنوان یعنی «قهوه خانه سورات» به اسم سید محمدعلی جمالزاده و ترجمه وی در برلن منتشر شد. در اول آن آمده است: قطعه، ذیل ترجمه ای است از زبان فرانسوی و از رساله ای که در تحت عنوان فوق یکی از نویسندگان مشهور فرانسوی موسوم به برناردن دو سن پی که از سنه 1150 تا 1230 حیات داشته تالیف نموده است. این نویسنده با ژان ژاک روسو فیلسوف مشهور فرانسوی ارتباط کامل داشته و خود روسو یکی از سه نفر فیلسوف و نویسنده ای بود که تخم انقلاب مشهور را که منجر به قتل پادشاه فرانسه لوئی شانزدهم و طلوع دولت جمهوری در خطه اروپا گردید پاشیدند. برناردن دو سن پی یر اعتقاد تامی به عقاید روسو داشت و مرید و در حقیقت شاگرد وی بود. کتابهای معدودی که این نویسنده از خود به یادگار گذاشته عموما از شاهکارهای ادبیات فرانسه می باشد و به اغلب زبانها ترجمه شده چنان که دو کتاب مشهور او حتی به فارسی هم ترجمه شده و به طبع رسیده است و از این دو کتاب یکی موسوم به «پول و ویرژینی»‌است که اسم یک پسر ویک دختر است و نگارنده در خاطر ندارد که مترجم آن به فارسی کیست و دیگری کلبه هندی که است که به قلم مرحوم میرزا محمد حسین خان فروغی ذکاء‌الملک اصفهانی که خود و دو فرزند ارجمند او خدمات شایان به ادبیات فارسی نموده اند ترجمه و طبع شده است.

14-12-7-232513104.jpg

کتاب قهوه خانه سورات که به فرانسوی توسط برناردن دوسن پیر نوشته شده بود، در سال 1343 قمری توسط احمد کسروی که آن زمان رئیس عدلیه خوزستان بود به عربی ترجمه و در مطبعه عرفان در شهر صیدای لبنان به چاپ رسید. این افکار باید روی کسروی سخت اثر گذاشته باشد. وی بعدها بیشتر به کار تاریخ پرداخت، اما همزمان مدعی نوعی اصلاح گری هم شد و کارش به جایی رسید که به تدریج از دین و مذهب فاصله گرفت و خود پایه‌گذار یک مرام جهانگرانه شد که تلقی بسیاری این بود که او مدعی یک دین تازه و حتی پیغمبری شده است. ادبیات بحث از ملل و نحل را در فرم جدید آن در نوشته های کسروی هم می شود دنبال کرد.

14-12-7-23263107.jpg


داستان مزبور مربوط به قهوه خانه ای است در شهر سورات هند که از همه ملل در آن هستند. آن روز، سیدی وارد آن می شود که گفته اند که حکیم و متخصص در فلسفه بوده است و مطالبی را مطرح می کند. بعد از آن افراد دیگری وارد می شوند و هر کدام وصفی از دین و خدای خود ارائه می دهند. هر کدام خدایی را که می پرستند، به گونه ای وصف می کنند. از مسلمان تا برهمن، تا یهودی و مسیحی و گفتگوهایی میان آنان در می گیرد. هر کسی خدا و بت خانه و مسجد و محراب و کلیسای خود را نجات بخش می داند. یک عثمانی هم علیه شیعه مطالب تندی را مطرح می کند. در اینجا یک سوژه تازه در داستان می آید که بحث از خورشید و نورافشانی آن است. سوژه تغییر نگاه بشر جدید به خورشید و زمین است. تصویری قدیمی که زمین ثابت است و خورشید می آید و می رود و هر کدام فکر می کنند فقط سرزمین آنها را نورانی می کند. این کنایه از خداست. سوژه از اینجا آغاز می شود که یک نابینایی از راه می رسد که همه چیز را در خورشید می دیده و آن قدر به خورشید نگاه کرده و در آن تعمق که چشمش کور شده است. بعد بحث بر سر خورشید در می گیرد که شب کجا می رود؟ آنها که ظاهر امر را دیده اند می گویند خورشید از پشت کوه می آید و در آب فرومی رود. یک هندو هم که به خورشید باور دارد حرفهای شگفتی در باره آن می زند که گویی فقط به سرزمین او نور می دهد. این هندو تصور می کند که خورشید فقط متعلق به هند و هندی هاست. آن وقت ملاحی که کشتی بزرگتری دارد و قدری این طرف و آن طرف رفته او را مسخره می کند که چرا فکر می کند خورشید فقط از آن هندی هاست.
در اینجا یک ملاح انگلیسی که دنیا را گشته، و با نجوم جدید هم آشناست، به آنها شرح می دهد که خورشید همه جا هست و این طور نیست که متعلق به جای خاصی باشد. او که همه حرفها را شنیده می گوید: باید بگویم که هر کدام از شما سایرین را به اشتباه انداخته و خودش هم در اشتباه است. خورشید اصلا دور جایی نمی گردد، نه دور جزیره، نه دور کوه، نه دور دریا، نه دور زمین، آنچه می گردد زمین ما می باشد که به دور خود گردیده و به تدریج تمام اطراف خود را در مدت 24 ساعت از برابر خورشید می گذراند. پس همه از نور افشانی خورشید بهره می برند و این کنایه از آن است که خدا به همه ملت ها توجه دارد و این طور نیست که فقط به یک فرقه و دین توجه داشته باشد. وقتی این توضیحات گفته می شود آن سید اصفهانی که داستان با او شروع شده بود و وارد قهوه خانه شده بود یاد شعر حافظ می افتد که «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند».
داستان به یک نگرش عمومی به خدا و این که همه جا عبادتگاه خداست و نور الهی به همه جا می رسد خاتمه می یابد. هیچ کس نباید گمان کند نور خورشید فقط اختصاص به او دارد. آخرین عبارت داستان این است: «تمام حضار که در حقانیت مذهب خود آن همه قیل و قال و شیون و فریاد نموده بودند، با کمال خشوع و خضوع ساکت مانده و از خطای خود عبرت گرفته سر به جیب فکر وتأمل فرو بردند».

14-12-7-232650102.jpg

میرزا آقای خان کرمانی هم که متاثر از همین اندیشه ها بود مقاله جنگ هفتاد و دو ملت را که برگرفته از همان شعر حافظ بود، عنوان مقاله ای قرار داد که در استانبول نوشت و در نشریه اختر چاپ کرد. اساس آن مقاله به تاثیر از آموزه های سید جمال، ترویج وحدت در جهان اسلام بود. در واقع، اساس تقریب مذاهب، در یک نگاه در دوره معاصر، برگرفته از همین نگاه های نو و مدرنی است که در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم رواج یافت و یکی از علائم آن همین مقاله میرزا آقا خان کرمانی است.
اما مرشد میرزا آقا خان، فقط سید جمال نبود، بلکه میرزا فتحعلی آخوند زاده هم بود. او هم شاید به تاثیر از قهوه خانه سورات یا چیز دیگری، مکتوبی به عنوان خواب شگفت نوشت و بحث های ملل و نحل را به شکل داستانی و ترسیم در صحنه قیامت ارائه کرد. این کتابچه که آن هم از سوی همان روشنفکران ایرانی مقیم برلین چاپ شده، داستانی است که به سبک داستانهای عرفانی ایرانی که اتفاقاتی در خواب یا چیزی شبه خواب می افتد و روایت می شود.
کتاب یاد شده آشکار در باره عقب ماندگی و بیچارگی ایرانیان است. این که از کاروان تمدن بشری عقب افتاده و نتوانسته اند در علم و فن و صنعت به جایی برسند. بخش اول کتاب تحلیل همین مسائل است. این که آخوند زاده دین داشت یا نه، شاید تمایل کلی به این باشد که او را فردی غیر متدین نشان دهند، اما فرهاد میرزا که در سفر حج او را دیده وی را یک شیعه یازده امامی معرفی می کند و در باره وی می نویسد: «القصّه، مشارالیه مرد فاضلی است. زبان روسی را خوب می‌داند. ترجمه خوب می‌کند و عربی، ترکی و فارسی را هم می‌داند. طبع شعر نیز دارد. مذهب شیعه دارد ولی احدی عشری المذهب و اشعری الاعتقاد است. به جبر قایل است...».
در این رساله خواب شگفت هم او به عنوان یک روحانی اصفهانی ظاهر می شود اما کسی که منتقد است و اصلاح گر. در این اصلاح طلبی می خواهد عقب ماندگی را درمان کند. در این درمان، بخشی از مشکل همین جنگ مذاهب و ملل است که باید اصلاح شود. او تلاش می کند این جنگ را در صحنه قیامت یا صحرای محشر توصیف کند. ماجرا شرح خوابی است که او می بیند. ابتدا موسی(ع) را با اصحابش صدا می زنند و بحث هایی در باره باورهای یهودیان می شود. سپس عیسی (ع) را صدا می کنند که با اصحابش می آید و جالب است که اصحابش با قطار و موتور می آیند که اشاره به این است که یاران او افراد متمدنی هستند، گرچه از اقوام دیگر هم که بیچاره اند و در شرق در میانشان دیده می شود. سپس (ص 55 به بعد) حضرت محمد را با یارانش می خوانند که گروهی دست به دامان امام علی (ع) هستند و گروهی دست به دامان خلفا. در این میان تازه وهابی ها، سایر اهل سنت را تخطئه می کنند و به هر حال معرکه آراء است. سنی ها و وهابی ها از شیعه کشی های خود یاد کرده و اینها اشاره به حملات وهابیان به کربلا در سال 1216 است. وی قیافه مسلمانان را هم که با پنجاه نوع لباس می آیند و هر کدام در شکل و شمایلی هستند وصف کرده و سعی می کند همین را هم نشانه ای از عقب ماندگی بداند! بعد از آن معتزله می آیند و اشعریها و همه فرقه ها تک تک که نشان می دهد میرزا فتحعلی آخوندزاده اطلاعات فرقه ای دارد و سعی می کند نشان دهد که از باورهای آنها مطلع است. بحث از فرق اسلامی ادامه یافته در صفحه 69 از زیدیه یاد می کند که وارد شده و خود را بر حق می دانند. سپس درویشها به میدان محشر می آیند که وی قیافه های آنان را با همراهانشان وصف کرده و سپس از باورهایشان با تمسخر یاد می کند. شیخ ریش سفید آنان قصیده بلندی در ستایش مرشدین و اوتاد می خواند که شعر او را هم آورده است. جالب است که پس از آن هزاران زن می آیند و از شوهران خود گلایه دارند که ما در دنیا در محبس این مردان و مورد ظلم و ستم بودیم. صحنه محشر با انتخاب عده ای اندک برای بهشت خاتمه یافته و باقی را به جهنم می فرستادند که آنها گریه و زاری می کنند و نویسنده گوید که در این لحظه، تاثر پیامبر (ص) «مرا متاثر کرد که به گریه افتادم و از کثرت جزع و فزع بیتاب گردیده بیدار شدم».
نویسنده گفته است که این مطالب را از کتابهایی چون ملل و نحل شهرستانی، خلاصه تلمود، تاریخ تطور فکری اروپا از در پیر، ترجمه تاریخ ایران ملکم، مجالس المؤمنین، انقلاب ایران براون، و بحرالحقائق صفی علی شاه گرفته است.

14-12-7-232740106.jpg

مشابه خواب وی داستان صحرای محشر محمدعلی جمال زاده است. آن اثر، تقریبا از این قبیل بحث های ملل و نحلی ندارد، اما روی نقطه دیگری تمرکز کرده و آن به گمان خودش، نشان دادن نفاق افراد در این دنیا و انتظار رستگاری در آن دنیا با وجود کارهای خلاف است. در واقع به نوعی می خواهد نشان دهد که قشرهای مختلف، در این دنیا بیشتر گناه های پنهان دارند و ظاهری ایمانی، ولی در آنجا باطنشان آشکار می شود. جمال زاده نوعا نگاه ضد آخوندی دارد و در این کتاب هم بخشی را به این گروه اختصاص داده است. این داستان بیشتر سوژه قراردادن قیامت برای بیان مطالبی است که به طور انتقادی وی به زندگی عادی و روزانه مردم دارد. رساله رویای صادقه هم نگاه دیگری از این همین قبیل است که باز آن هم منسوب به پدر او سید جمال واعظ است که گویا پسر همان راه را در صحرای محشر رفته است. همان طور که اشاره شد این دو اثر البته رنگ ملل و نحلی ندارد، اما کتاب خواب شگفت به وضوح تخطئه کردن تعصبات فرقه ای و دینی است و تاکید بر این است که عصر آن مطالب گذشته و لازم است تا در دنیای جدید این فاصله ها کمتر شود.
بحث امروز همین بود که بحث های ملل و نحلی در آستانه تغییرات فکری جدید مسیرش تا حدودی عوض شد. البته از یک طرف تحقیقات شرق شناسان روی فرقه های اسلامی به عنوان بخشی از شرق شناسی ادامه یافته و تحقیقات گسترده ای شده و کسانی مثل گلدزیهر و بسیاری دیگر تا به امروز در این باره صدها کتاب و هزاران مقاله نوشته اند.
و از سوی دیگر دنیای اسلام هم، به عکس آنچه تصور می شد، اصلا بحث های ملل و نحل و کنار نگذاشت و همان طور که در میان بحث اشاره شد، از یک طرف ضدیت با غرب و مسیحیت و از طرف دیگر اختلافات داخلی میان مسلمانان، منازعات گسترش پیدا کرد. اگر در دوره صفوی مثل ده بیست ردیه علیه شیعه نوشته می شد، اکنون هر هفته چند کتاب و دهها مقاله در این باره نوشته می شود. مجموعه ای از این کتابها که به صدها می رسد، در صدها وبسایت وهابی قابل دسترسی است که مرتب بر آتش مسائل فرقه ای می افزاید. اختلافات مشابهی نیز میان خود اهل سنت در باره وهابیت و داعش و غیره وجود دارد که صفحات فیسبوک صحنه این جدالهاست و البته باید برخی از شبکه های ماهواره ای را هم بر آن افزود.
در واقع دنیای جدید اسلام، سرشار از بحث های جدید ملل و نحلی شده و مسائل تازه زیادی مطرح شده است. البته طرح این مباحث هم در مصر یا سوریه یا سعودی یا ایران متفاوت بوده اما تقریبا همه جا زیر سلطه نگره های سنتی بوده و هست.
در میان شیعه ها هم که قدیم فرق الشیعه نوشته می شد، اکنون گرچه خبری از زیدیه و اسماعیلیه نیست، اما دایما مسائل تازه ای مطرح می شود که منازعات داخلی میان شیعه را که زمانی مثلا در دو جریان شیخیه و امامیه بود، حالا در شکل های تازه ای بروز کرده است. شبکه های ماهواره ای متعلق به برخی از شیعیان در کشورهای اروپایی و امریکایی چندان فعال است و آتش مجادلات مذهبی میان شیعه و سنی را از یک طرف و میان شیعیان را از طرف دیگر شعله ور می کند که درگذشته مانند نداشته است.
در ایران نیز کما بیش این منازعات وجود دارد که در ماه های اخیر شاهد آن بوده ایم. این روزها اصطلاح کم سابقه یا بی سابقه «شیعه انگلیسی» عنوانی است که بکار می رود و برای باورهای آن مطالبی مطرح می شود که از دید مباحث ملل و نحلی و به عنوان یک تجربه تاریخی تکرار شده جالب است. وقتی ما فرق الشیعه نوبختی را می خوانیم، نسبت به برخی از فرقه ها حرفهای شگفتی می بینیم و باورهایی که جالب است. همین طور خواندن الفرق بین الفرق بغدادی هم مطالبی در باره فرقه ها می گوید که جالب است. برخی از آن ها بخصوص متخصص طرح نکاتی هستند که کمتر به گوش آدمی خورده است. اکنون این تجربه در نگاه های فرقه شناسی جدید که در جهان اسلام، به طور خاص در جهان عرب علیه شیعه منتشر می شود جالب است. در ایران هم مجادلاتی که طرف های مختلف نسبت به هم مطرح می کنند به لحاظ یک تجربه تاریخی (عرض می کنم یک تجربه تاریخی تطبیقی) جالب است.
یکی از تازه ترین متن های فرقه ای برای معرفی شیعه یا تشیع انگلیسی عباراتی است که یک سخنران در مشهد بکار برده که برای مقایسه با آنچه مثلا در قدیم در متون ملل و نحل در بیان فرقه های شیعه بود، جالب است از آن آگاه باشیم. بنده اصلا در این باره مانند مباحث قبل، قضاوتی ندارم بلکه فقط برای تکمیل این بحث عین آن را که فهرستی از باورهای تشیع انگلیسی است می آورم:
به گزارش ایرنا... عصر چهارشنبه در نشستی با عنوان 'شیعه انگلیسی، اسلام آمریکایی' که در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، افزود: این ولایتی های بی دین خود را محب اهل بیت (ع) دانسته و تنها تکلیف خود را قمه زدن، نعره زدن، روی میخ راه رفتن و رقصیدن به نام امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) می دانند.

14-12-7-233326108.jpg

وی بیان کرد: ولایتی های بی دین، از اسلام فقط نماز، روزه، زیارت و عزاداری را یاد گرفته اند و هر جا که اسم جانفدایی برای اهل بیت (ع) به میان می آید، خود را کنار کشیده و می گویند که « آقا، امام زمان (عج) خودشان اوضاع را روبراه خواهند کرد.»
وی گفت: درست است که تا حضرت امام زمان (عج) ظهور پیدا نکند، جهان اصلاح کامل نمی شود اما انتظار مهدی (عج) به معنای در مسیر ایشان حرکت کردن، سرمایه گذاری کردن و فداکاری کردن است.
وی افزود: ایجاد عدل در جهان بدون حرکت کاملا سیاسی و انقلابی و بدون شهادت امکان پذیر نیست و عدالت بدون مبارزه در جهان برقرار نمی شود.
وی گفت: همه پیامبران الهی برای ترویج دین، اذیت و شکنجه شدند، پیامبری نیامده است که مورد استهزا و تمسخر قرار نگرفته باشد و به او اتهام شاعری، دروغ گویی و سحر نزده باشند.
وی بیان کرد: شیعه انگلیسی و اسلام آمریکایی هر جا که صحبت از شهادت و جهاد شده است، خود را کنار کشیده و تکلیفش را فقط به سر و سینه زدن و گریه کردن در عزاداریها می داند.
این کارشناس امور سیاسی افزود: سالی چند بار زیارت رفتن، سقف مذهب برای شیعه انگلیسی است و فقط اینکه وی را شیعه بنامند برایش کافی است، این شیعه های انگلیسی دلشان را خوش کرده اند که اسمشان را در لیست اهل بیت (ع) قرار می دهند.
وی گفت: فرق بین هیات انقلابی و هیات ارتجاعی در همین است که چگونه خود را محب اهل بیت (ع) می پندارند، این تفاوت فرق بین دو تفکر است.
وی افزود: شیعه انگلیسی به هزاران آیه و روایت در زمینه مناسبات سیاسی و اقتصادی، تعلیم و تربیت بی توجه است و فقط به همین عزاداری اکتفا کرده و تمام احکام اجتماعی اسلام را تعطیل می داند تا زمانی که حضرت امام زمان (عج) ظهور کند.
وی اظهار کرد: تنها حکم شرعی شیعه های انگلیسی در حد طهارت و نجاست و مسائل عبادی است و امر به معروف و نهی از منکر آنها تنها به مسائل کوچک و کم اهمیت مربوط می شود.
ایشان گفت: این شیعه های انگلیسی که متاسفانه تعدادشان در قم، مشهد، تهران، اصفهان و نقاط دیگر کم نیست خودشان از خودشان استفتا می کنند و فتوا می دهند که این مصداق عینی توهین به مراجع عظام تقلید است.
وی افزود: مراجع تقلید به صراحت گفته اند که راه اندازی دهه های عزاداری غیرشرعی است زیرا عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را تحت الشعاع قرار می دهد، دهه عزاداری فقط ویژه محرم و در باره حضرت سیدالشهدا (ع) است.
وی گفت: ما تا ابد برای مظلومیت حضرت سید الشهدا (ع) خواهیم گریست و شیعه با گریه برای حضرت امام حسین (ع) زنده و پابرجاست لذا این دهه ها و عزاداریهای مضحک که شیعه های انگلیسی براه انداخته اند، ظلم به اهل بیت (ع) و تحت الشعاع قرار دادن واقعه کربلاست
وی بیان کرد: شیعه انگلیسی به هر کار حرام دست می زند و بعد خود را به صرف اینکه مراسم عزاداری برپا می کند، محب اهل بیت (ع) می داند.
وی افزود: شیعه های انگلیسی قبل و بعد از انقلاب هرگز برای اسلام و آرمانهای انقلاب نجنگیده و جانفدایی نکرده اند.
این کارشناس امور سیاسی گفت: شیعه های انگلیسی میلیون ها ریال پول خرج می کنند تا قبرشان در کنار قبور اهل بیت (ع) باشد یا مدام دنبال شفاعت آنان هستند در حالی که شفاعت اهل بیت (ع) هرگز شامل حال کسانی که اهل عمل در اعتلای دین نیستند، نمی شود.
وی اظهار کرد: شفاعت اهل بیت (ع) راه اضطراری برای فرار از عدالت الهی نیست بلکه دقیقا در راه عدالت است.
وی گفت: دین، تعصب نیست و آدم متعصب بی دین است زیرا مذهب واقعی چنین فردی خودش می باشد.
او افزود: شیعه های انگلیسی در زمان رضاخان و محمدرضا شاه پهلوی هرگز برای انقلاب نجنگیدند، امام خمینی (ره) را یک طلبه سیاسی می دانستند و حتی حرف مرجع تقلید، آیت الله بروجردی را نیز قبول نداشتند.
وی ادامه داد: این شیعه های انگلیسی برای عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) تعزیه براه می انداختند و در آن حرفهای مبتذل می گفتند، حرفهایی که هیچ مستند تاریخی نداشت
وی اظهار کرد: آیت الله بروجردی در جمع همه مسوولان هیات های مذهبی، انجام اینگونه تعزیه و شبیه خوانی را حرام اعلام کردند اما آنان گفتند که ما شما را مقلد خود در تمام روزهای سال می دانیم اما در چند روز محرم از شما تقلید نمی کنیم و می خواهیم عشق و حال خود را داشته باشیم
وی گفت: این شیعه های انگلیسی همان کسانی بودند که شهید نواب صفوی را تنها گذاشتند و باعث شدند آیت اله مدرس به کاشمر تبعید و در تنهایی شهید شود و در مقابل کشف حجاب رضا خانی سکوت کردند.
وی افزود: این شیعیان انگلیسی خود را «سید حسنی» و طرفدار صلح می دانستند و کسانی را که در مقابل دشمن جانفدایی کردند را »سید حسینی» و طرفدار جنگ می پنداشتند.
وی گفت: این شیعه های انگلیسی همان کوفیانی هستند که از حضرت امام حسین (ع) دعوت کردند اما در معرکه عاشورا ایشان را تنها گذاشتند.
وی افزود: این شیعه های انگلیسی همان کوفیانی هستند که پس از شهادت حضرت امام حسین (ع) و در زمانی که قافله کربلا به همراه فرزندان یتیم و حضرت زینب (س) از شهر کوفه عبور می کردند، برای آن حضرت عزاداری کردند و به بچه های یتیم نان و خرما دادند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: حضرت زینب (س) به بچه های یتیم برادرش امر کردند که نان ها و خرماها را به سوی کوفیان پرتاب کنند و سپس رو به کوفیان نمودند و گفتند، «خدا مرگتان دهد، شما مثل آن پیرزنی می مانید که نشست و بافت و دوباره رشته ها را پنبه کرد و باز کرد».
وی افزود: حضرت زینب (س) فرمودند که «این همه تلاش شد برای اینکه اصحاب حضرت امام حسین (ع) به کوفه بیایند اما هنگام معرکه ما را تنها گذاشتید، حالا دارید گریه می کنید ؟ شما مانند قبری می مانید که درونش پر از عفونت و کثافت است و روی آن را با گل تزئین کرده اند، شما مثل گلی می مانید که در پهن روییده است.».
وی خاطر نشان کرد: پس از انقلاب موج اسلام گرایی در جهان گسترش یافت و بسیاری از جوانان به دین اسلام و مذهب شیعه گرایش یافتند به طوری که دختران غربی حجاب گرفتند.
وی افزود: گروه داعش که با شعار احکام اسلامی به دنبال یارگیری در غرب بود، بسیاری از جوانانی را که تازه مجذوب اسلام شده بودند جذب خود کرد و این نشان دهنده موج گسترده اسلام گرایی در غرب است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: عزاداری برای حضرت امام حسین (ع) زمانی مقبول است که سبک زندگی عزاداران مشابه سبک زندگی اهل بیت (ع) شده و حاضر به جانفدایی برای آنان باشند.
وی افزود: اگر محصول تشیع، سینه زنی، عزاداری، زیارت و جشن نیمه شعبان، زنان و مردانی باشد که مانند حضرت اباعبدالله الحسین (ع) پاک زندگی کنند و پاک بمیرند و اگر لازم شد کشته شوند، آنگاه این مذهب مقبول اهل بیت (ع) است.
وی اظهار کرد: تشیع، زنده ترین و انقلابی ترین مکتب در جهان است و عزاداری شیعه سراسر سیاسی، عبادی، تربیتی و فرهنگی است و همین عزاداری برای اهل بیت (ع) است که پرچم شیعه را همچنان در اهتزاز نگه داشته است.

نقل تفصیلی بالا فقط برای شناخت یک تجربه در زمینه معرفی یک فرقه یا گروه است که در روزگار ما در حال انجام است، صرف نظر از این که درست باشد یا غلط.

این بود گذری بر محتوای درس «ملل و نحل و تأثیر آنها در مسائل اجتماعی»‌ که امروز یکشنبه 16 آذر 93 ارائه شد.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه

سراج السالکین در ملل و نحل از دوره صفوی (یک معرفی کوتاه)

رسول جعفریان

دانش ملل و نحل از پس از قرن ششم ضعیف شد و بیشتر آنچه نوشته شد، حاوی مطالب تکراری بود. علتش هم این بو

قرآن در باره ملل و نحل، چه تصویری ارائه می‌دهد؟

رسول جعفریان

یکی از مدخل‌های درس ملل و نحل، پرداختن به این نکته است که قرآن چه تصوری از ملل و نحل به‌دست داده است

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار