رساله حجّتیه در شرح زندگانی آیت الله حجت و مراسم وفات وی در قم
خلاصه
یکی از این رساله ها که به مناسبت وفات مرجع تقلید وقت، آیت الله العظمی آقای سیّد محمّد حجّت کوه کمری چاپ شده حال و هوای حاکم بر حوزه علمیة قم و جامعة دینی و فرهنگی آن زمان را در غم فقدان آن زعیم بزرگ شیعه، به خوبی به تصویر کشیده است. این رساله در قطع جیبی به ضمیمه یکی از نشریات کشور به نام «استوار» توسط جامعه ناصرالاسلام قم منتشر شده که حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره وفات این شخصیت بزرگ اسلامی است.در گوشه و کنار ایران اسلامی رساله های مختلفی در موضوعات گوناگون چاپ شده که از ارزش و اهمیت فراوانی برخوردار بوده و اگر همه آنها جمع و به شیوه جدیدی چاپ شود، میراث علمی و فرهنگی ارزشمندی را تشکیل میدهد.
یکی از این رساله ها که به مناسبت وفات مرجع تقلید وقت، آیت الله العظمی آقای سیّد محمّد حجّت کوه کمری چاپ شده حال و هوای حاکم بر حوزه علمیة قم و جامعة دینی و فرهنگی آن زمان را در غم فقدان آن زعیم بزرگ شیعه، به خوبی به تصویر کشیده است. این رساله در قطع جیبی به ضمیمه یکی از نشریات کشور به نام «استوار» توسط جامعه ناصرالاسلام قم منتشر شده که حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره وفات این شخصیت بزرگ اسلامی است.
در صفحه نخست آن، تمثال مبارک آیت الله حجّت به همراه عبارات زیر نظر هر بینندهای را به خود جلب میکرد: «رساله حجّتیه به مناسبت فوت حضرت آیت الله حجّت و تسلیت به پیشگاه حضرت حجّت بن الحسن و آیت الله العظمی آقای بروجردی و آیت الله صدر و همچنین به بازماندگان مرحوم آیت الله از طرف جامعه ناصرالاسلام قم به قلم فاضل دانشمند آقای ابوالفضل ناصرالاسلامی اقدام به نشر شد».
هم اینک که جشن نامه فقیه اخلاقی و استاد نامدار و دلسوز حوزه علمیّة قم، حضـرت آیت الله حاج شیخ ابراهیم امینی ـ دامت برکاته ـ که به کوشش صدیق گرامی، جناب آقای دکتر رسول جعفریان آماده چاپ و نشر گردیده، این رساله ارجمند را که حاوی مطالب سودمندی در رابطه با فقیه اهل بیت، حضـرت آیت الله سیّد محمّد حجّت کوه کمری ـ یکی از اساتید آیت الله امینی ـ است، تقدیم حضور انور آن حضـرت نموده و از خداوند متعال خواهانم که معظم له را در سایه حضـرت ولی عصـر ـ ارواحنا فداه ـ محفوظ بدارد.
***
روز دوشنبه سوّم جمادی الاولی 1372 یا روز غم و غصه مسلمین
روز دوشنبه 3 جمادىالاول پُراندوهترین روزها و حزن انگیزترین ایام سال گذشته از براى عالم اسلام و دنیاى روحانیت بود زیرا قریب یك ربع به ظهر مانده روز مذكور با درگذشت حضرت آیتالله حجت یكى از درخشندهترین ستارگان از آسمان روحانیت غروب و یكى از محكمترین ستونها از كاخ پرعظمت اسلام منهدم شد كه ستون دیگرى جاى او را نخواهد گرفت و این خلل براى بناى اسلام غیر قابل جبران است.
مرگ ایشان یعنى مرگ علم، براى مرگ عالم نباید خیلى متأثر شد، زیرا عالم دیگرى جاى او است، ولى بعضى از علمایند كه با فوت آنان، علم فوت مىكند و معدوم مىشود. باید براى فوت علم گریه كرد و متأثر شد. مىتوان بدون مبالغه و اغراق گفت، فوت مرحوم آیتالله حجت چنان حوزه علمیه قم را سرد كرد كه كأنّه علم مرده.
اولین خبر عمومى كه یك مرتبه شهر قم را غرق در دریاى ماتم نمود، به وسیله بلندگوى حضرت معصومه ـ علیهاالسلام ـ یك ربع بعد از ظهر، بعد از اذان ظهر منتشـر شد، شاید ده دقیقه بیشتر طول نكشید كه خبر اسفانگیز فوت ایشان در تمام نقاط شهر برقآسا منتشر شد.
تأثیر خبر در مردم: اصولاً انسان به هر چه زیاد علاقه دارد، حاضر نیست زود خبر فقدان آن را باور كند، فوت مرحوم آیتالله چنان ناگوار بود كه به هر كس گفته مىشد، تا چند دقیقه اصلاً باور نمىكرد و قلوب مردم حاضر نبود چنین خبرى را باور كند و قبول نماید، بعد از چند دقیقه كه یقین مىكردند، بدون اختیار قطرات اشك از گوشههاى چشمان جارى مىشد.
بازار و شهر قم: هنوز نیم ساعت از فوت آیتالله نگذشته بود كه بازار قم تعطیل رسمى خود را اعلام كرد و تمام خیابانها به پیروى از اقدام بازار قم تعطیل شد. حتى دكانهاى محلات هم همه تعطیل كردند. مردم از محلات و اطراف همه به طرف منزل آیتالله حجت كه در جنب مدرسه حجتیه كه در طرف شمال شرقى قم قرار دارد، حركت كردند. هنوز یك ساعت و نیم از ظهر نگذشته بود كه گذشته از تعطیل عمومى، قریب بیست هزار جمعیت در مدرسه حجتیه در گرد آیتالله زاده حجت با قلبى پر اندوه و چشمى پر اشك مشغول عزادارى شدند.
جنازه در منزل خود ایشان غسل داده شد و قریب دو ساعت بعد از ظهر جنازه را براى [تجدید عهد] به طرف حضرت معصومه ـ علیهاالسلام ـ حركت دادند. جمعیت در هر دقیقه دو چندان مىشد، به طورى كه هنگام مشایعت قریب چهلهزار نفر از طبقات مختلف افتخار تشییع جنازه ایشان را داشتند.
خبر فوت آیتالله حجت و حضرت آیتالله العظمى آقاى بروجردى: هنگامى كه خبر فوت آیتالله را به سمع آیتالله العظمى آقاى بروجردى رساندند، ایشان بدون اختیار گریه كرده و نهایت غصه در ایشان به وجود آمد. حضرت آیتالله بروجردى با حال متأثر و قلبى مملو از تحسّر، براى اقامه نماز بر جنازه مرحوم آیتالله به طرف صحن حركت فرمودند. كثرت جمعیت مشایعین به اندازهاى بود كه با وجود فاصله كمى كه بین منزل و صحن بود، قریب دو ساعت تشییع طول كشید و زیادى ازدحام به طورى بود كه عمارى حامل جنازه كه بر روى دستها بود، خُرد و درهم شكسته شد. ناچار تابوت را از درون عمارى خُرد شده، بیرون آورده و قریب یك ساعت و نیم به غروب در حرم مطهر حضرت معصومه ـ علیهاالسلام ـ گردانده، در صحن اتابكى حضرت آیتالله بروجردى با جمعیت زیادى بالغ بر پنجاه هزار، اقامه نماز بر جنازه آن مرحوم به عمل آمد و قریب یك ساعت به غروب جنازه از صحن مطهر خارج و جمعیت با پرچمهاى سیاه و علامت متعدد كه از محلهها براى تشییع آمده بودند، به طرف مدرسه حجتیه كه مقبره شخصى حضرت آیتالله را قبلاً بنا به دستور ایشان ساخته شده، حركت و مقارن غروب آفتاب روز دوشنبه 3 جمادىالاولى جنازه علم و تقوى با كیفیت مذكور به خاك سپرده شد.
خبر فوت آیتالله در مركز (تهران): مقارن همان ساعت كه بلندگوى حضرت معصومه ـ علیهاالسلام ـ فاجعه اسفناك فوت مرحوم آیتالله حجت را در قم منتشر كرد، بلندگوى مسجد شاه نیز در تهران ضایعه جبرانناپذیر مذكور را در تهران نشر داد. از همان وقت فرستنده تهران نیز عزادارى عالم تشیع را به دنیا اعلام كرد و از همان ساعت برنامه موسیقى حذف شده، بلافاصله از قم به نجف اشرف تلگراف و حوزه علمیه نجف نیز تعطیل اعلان شد و در همان روز دوشنبه دولت و ملت ایران و عرب و عجم غرق دریاى مصیبت و عزا و ماتم و غم و غصه گردید.
شهرستانها و خبر فوت حضرت آیتالله حجت: فردا صبح سهشنبه كه خبر فوت به كلیه شهرستانها بلكه تمام نقاط ایران رسید، بیشتر شهرستانها از قبیل تبریز، تهران، قم و سایر جاها تعطیل عمومى و سیل تلگرافات عمومى از اكناف و اطراف مبنى بر عرض تسلیت به پیشگاه حوزه علمیه و روحانیت خدمت آیاتالله بروجردى و صدر، به طرف قم سرازیر گردید.
پیام و تسلیت محمدرضا شاه: در این چند روزه علاوه بر تلگرافات عمومى از تمام نقاط، تلگرافات و پیامهاى جالب توجهى نیز وجود داشت و در روز سهشنبه تمام رجال دولت و ملت و تجّار و روحانیون و بزرگان قم در مجلس ترحیمى كه از طرف آیتالله بروجردى تشكیل شده بود، شركت كردند و عده زیادى از نمایندگان مجلس شورا و تجّار تهران و روحانیون و طبقات مختلف از شهرستانها، شهر قم را مفتخر نمودند و خود افتخار شركت در مصیبت را نصیب شدند.
در بین این رجال شهرستانها و مركز جناب آقاى حشمتالدوله والاتبار نماینده شاه حامل پیام اعلى حضرت به پیشگاه مقدس روحانیت و آیتالله بروجردى و صدر وجود داشت مبنى بر تسلیت و صبر و بردبارى.
نمایندگان شاه و بازماندگان آیتالله: نماینده شاه و بازماندگان حضرت آیتالله حجت، جناب آقاى حشمت الدوله بعد از ابلاغ پیام اعلى حضرت به ساحت مقدس روحانیت براى ابلاغ تسلیت شاه نسبت به بازماندگان فقید سعید، به منزل شخصى آیتالله رهسپار و از بازماندگان فقید سعید تفقد و دلجویى به عمل آمد و خلاصه بیانات حجّت الاسلام سید حسن آیتالله زاده در جواب پیام شاه این است كه اعلى حضرت ـ دامالله سلطانه و ملكه ـ باید تسلیت خود را تقویت روحانیت و تعظیم و تكریم علماء اسلام قرار دهند، در همان روز سهشنبه تلگرافى آقاى نخست وزیر مبنى بر تسلیت و تلگرافى از آیتالله كاشانى واصل گردید، نیز به قم مخابره شد و تلگرافات زیاد كه این مختصر گنجایش نوشتن تمام تلگراف و پیامها را ندارد و شهر قم تا روز سیم فوت آیتالله به كلى تعطیل و مردم به تمام مصیبت زده بودند تا به دستور حضرت آیتالله بروجردى بازار پس از سه روز تعطیل و بعد از مراجعه به جناب حجّت الاسلام آقاى آقا سید حسن آیتالله زاده و اجازه استجازه معظمله از محضر آیتالله العظمى آقاى بروجردى دستور افتتاح داده شد.
حضرت آیتالله العظمى آقاى بروجردى و بازماندگان آیتالله حجت علاوه بر اینكه آیتالله مجلس ترحیم برقرار با وجود كسالت و كهولت و عارضه قلبى و ضعف خود نیز شخصاً مكرراً در مجلس ترحیم شركت و گذشته از اینكه بازماندگان آیتالله بلافاصله بعد از فوت آیتالله حجت آمدند و حامل پیام مبنى بر صبر و بردبارى بودند، خود آیتالله نیز شخصاً از فردفرد بازماندگان خصوصاً حجّت الاسلام آقاى آقا سید حسن تفقد و دلجویى و آیتالله زاده حجت در برابر الطاف و عواطف آیتالله تقدیر و تشكر و معروض داشتند كه من تا دیروز تحت قیمومیت یك پدر و امروز در زیر سایه پدرى مثل شمایم ولى شرعى، دیروز من، پدرم بود و امروز ولى من شمائید و هر چه صلاحدید شما است براى حفظ آئین اسلام امر به اجرا فرمائید.
علماء و طلاب علوم دینیه تهران در قم: مىتوان گفت مركز تهران گذشته از آذربایجان در شركت در این فاجعه از بقیه شهرستانها سهم بسزاترى داشتند، به طورى كه در اكثر مساجد مجالس ترحیم برپا و یكى از طرف طلاب علوم دینیه تهران بود كه براى شركت در عزادارى به قم مشرف و بر بالین مزار آیتالله گرد و ناطق بىنظیر آقاى فلسفى با بیانات شیواى خود مردم را به فیض رساند.
وعاظ و گویندگان بر بالین مزار آیتالله: در شب سوم فوت مرحوم آیتالله دستجات مختلف بر بالین تربت و قبر آیتالله براى عرض مصیبت آمدند، زیرا مجلس ترحیم از طرف بازماندگان آن مرحوم تا شب هفته در همانجا برقرار بود، یكى از دستهها عبارت بود از دسته بازار كه تمام وجوه تجار و كسبه با پرچم سیاه با صوابدید حجّت الاسلام آقاى آقا میرزا ابوالفضل بر بالین تربت آیتالله در مدرسه حجتیه حاضر شدند. آقاى حاج انصارى پس از ذكر مقدمه جالبى و اشاره به قضیه تاریخیه مهاجرین و انصار و اینكه مردم قم از انصارالله مىباشند و باید از مهاجرین كه عبارتند از ذوات مقدس محصلین علوم دینیه آن طور پذیرایى كنند كه انصار رسولالله در مدینه از مهاجرین مهماندارى كردند. رثاء انصارى بر بالین تربت آیتالله در حضور چندین هزار مسلمان. اشعار:
یا آمن الدهران الدهر غدّار |
|
خذ اهبة الموت ان العمر سیار |
کم من شموس هدی لما علت افلت |
|
و تحت آفاق ترب القبر اقمار |
قد مات سید هذا العصـر و انکسـرت |
|
اغصان فضل و ماللمجد اثمار |
یعنى: چه بسا خورشیدهاى هدایت كه چون به اوج كمال رسیدند غروب كردند.
و در زیر افقهاى خاكهاى قبر ماههاى جلال پنهان است
مرد بزرگ این زمان و شكست شاخههاى دانش پس نیست دیگر براى دانش میوهاى.
لم یعلم العالمون ما فقدوا |
|
منه و لا الاقربون ماعدموا |
ما فقد فرد من الانام کمن |
|
ان مات ماتت بفقده الامم |
مضی اللذی کان للانام ابا |
|
فالیوم کل الانام قد یتم |
یعنى: آنكه پدر علم و دانش بود، مرد، پس امروز دانشمندان در اثر از دست دادن پدر روحانى خود یتیم و بىپدر شدند.
مجمع وكلا مجلس شورا در مجلس ترحیم آیتالله حجت: در مجالس ترحیم دو شهر بیشتر وكلاى مجلس شورا حضور داشتند، یكى تهران در مجالس علماء عظام و دربار شاهنشاهى و مصدق و آیتالله كاشانى و یكى در قم در مجلس ترحیمى كه از طرف آقاى مصباح بر حسب دعوتى كه از ایشان به توسط اعلامیه از طبقات مختلف به عمل آمده بود كه نیز اكثر از وكلاى مبرز مجلس شورى حاضر بودند كه در بین آنان علاوه بر رجال و نمایندگان دولت (سیّد ابراهیم) میلانى، (سیّد محمّدعلی) انگجى، (سیّد مرتضی) شبسترى، جلالى كه براى تسلیت نسبت به بازماندگان و آیتالله زاده به قم مشـرف شده بودند.
محصلین حوزه علمیه و آیتالله زاده: علاوه از اینكه در مركز از طرف علماى دربار و مصدق و كاشانى و همچنین سایر شهرستانها مجلس ترحیم برقرار شد، و پس از اینكه مجلس ترحیم از طرف آیتالله العظمى آقاى بروجردى و آیتالله صدر برچیده شد، در قم هم از طرف طبقات مختلف، از طرف مردم و طلاب محترم مجالس ترحیمى برپا شده بود و گوینده محترم انصارى، پس از ذكر مقدمات جالبى مبنى بر اینكه هر چیزى در ادامه حیات محتاج به دو علت محدثه و علت مبقیه اشاره كرد كه وجودات مقدسه رسولالله صلى الله علیه وآله وسلم و ائمه اطهار علیهمالسلام علت محدثه اسلام و تشیع و علمای اعلام و آیاتالله و حجج اسلام علت مبقیه.
پس از بیان این مقدمه از طرف طلاب خطاب به جمعیت اظهار كردند كه ما علاوه بر ارادتى كه به خود مرحوم آیتالله داشتیم، در نزد آیتالله زاده حجّت الاسلام آقاى آقا سید حسن كسب كمالات و معلومات نموده و در محضر درس ایشان تلمذ نموده و گفتند كه آیتالله زاده تحریرات فاضلهاى كه در تقریرات اصول والد ماجدشان مىباشند، دارند و كیفیت این تصنیف عبارت است از اینكه آیتالله زاده به والد عرض مىكند كه من مىخواهم درس شما را بنویسم. ایشان مىفرمایند كه یك ماه بنویس تا من ببینم بعداً به تو دستور مىدهم. قریب یك ماه درس اصول را نوشتند و در نزد والد محترم برده تقدیم داشتند. آیتالله فرزند خود را مورد عنایت قرار داده فرمودند: بنویس، ولى همین طور كه تاكنون نوشتهاى. این كلمه از مثل آیتالله حجت كه خود دریاى بیكرانى در علم بودند، آن هم نسبت به فرزند خود معلوم است كه چقدر دلالت بر فضل و علم آقاى آقا سید حسن دارد.
مختصرى از شرح حال بزرگ فقید عالَم اسلام: حضرت آیتالله (حجّت) در نهم شعبان 1310 ق در تبریز متولد و در خانوده علم و دانش. عم (پدرى) بزرگوارشان آیتالله حاج سید حسین كوهكمرى از شاگردان صاحب فصول و از رؤساى مرجع تقلید نجف اشرف محسوب، به طورى كه شیخ انصارى در حیات خود احتیاطات خویش را به ایشان رجوع و اهالى آذربایجان عموما مقلد مرحوم آیتالله حاج سید حسین كوهكمرى بودند و رساله ایشان اولین رسالهاى است كه مرحوم آیتالله حجت با فتاوى خود منطبق نمودند.[1]
والد ماجدشان هم از اعاظم علمای آذربایجان بودند.[2]
مرحوم آیتالله تحصیلات مقدماتى را در تبریز در محضـر والد ماجد خود فراگرفته و پس از فراگرفتن فقه و اصول و ریاضیات و طب قدیم و جدید به (سال 1330 ق به) نجف اشرف مهاجرت و در حوزه درس مرحوم سید محمد كاظم یزدى، سید ابوتراب (خوانسارى) و شریعت اصفهانى و شیخ ضیاءالدین اراكى (عراقى) حاضر تا آن كه مریض و حسبالاحضار والد عازم به تبریز و پس از معالجه باز (در سال 1340 ق) به نجف مراجعه نمودپ در این مرتبه مستقل در تدریس و در مسجد شیخ انصارى با كمال استقلال به تدریس مشغول و در محضر درس او عده زیادى از افاضل حضور یافته تا اینكه به ورم كبد مبتلا و باز به (سال 1349 ق به) ایران مراجعت و در قم اقامت یافته و به تدریس استدلالى فقه و اصول پرداخته تا آن كه مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائرى كه رئیس وقت بود، نسبت به ایشان خوشبین و بعد از وفات آن مرحوم حسبالتنصیص به جاى ایشان قیام و امورات مربوطه را عهدهدار شدند. در همان هنگام تألیفات زیادى به رشته تحریر درآورده كه مورد استفاده بزرگان است.
از تصنیفات ایشان: الاستصحاب، البیع، تنقیح المطالب، جامع الاحادیث والاخبار، حاشیه كفایه، الصلوة، لوامع الانوار، مستدرك المستدرك.[3]
و علاوه بر تصنیفات فوق جزوات تقریراتى نیز مىباشد كه شاگردان مكتب ایشان آنها را به رشته تحریر درآوردهاند (از جمله تقریرات قابل توجه جزوات آیتالله زاده خود ایشان در تقریرات پدر بزرگوار در اصول مىباشد).[4]
مرحوم آیتالله حائرى نظر خاص و مخصوصى به ایشان داشت و مىخواستند طورى باشد كه امور حوزه علمیه به كف باكفایت ایشان اداره شود تا اینكه چند ماهى قبل از فوتشان حضرت آیتالله حجت را احضار و فرمودند دیشب امام زمان در عالم رؤیا به من امر فرمودند كه شما را در جاى خودم بفرستم كه در مسجد بالاسر حضـرت معصومه اقامه جماعت بفرمائید و ایشان از همان وقت در مسجد بالاسر نماز جماعت را به پا مىداشتند.
پس از فوت مرحوم آیتالله حائرى: مرحوم آیتالله حجت با تشریك مساعى آیتالله صدر و آیتالله خونسارى همت بر اداره حوزه علمیه قم گماشتند.[5]
معدوم نمودن مُهر و خاتَم: آیتالله حجت چند روز قبل از رحلتشان بارها متذكر مىشدند كه این كسالت آخر من است و من خواهم رفت به این جهت براى اینكه بعد از فوتشان از مهر و خاتم سوء استفاده نشود، دستور شكستن آنها را در پیش چشم خود صادر كردند.[6]
مقلدین آیتالله: رسالههاى عملیه آن مرحوم كه منتخب الرسائل، منتخب الاحكام و حاشیه عروه بود، هر كدام چندین مرتبه در شهرستانها به طبع رسیده، همین قدر مىتوان گفت كه ملیونها نفر از شیعیان بند تقلید و مهر و محبت او را به گردن داشتند، شاگردان مكتب آیتالله كه هر كدام به سهم خود از بزرگان و از محضر درس معظمله خوشههاى فضل چیدهاند، چه در نجف و چه در قم بالغ بر دو سه هزار و هر كدام به فراخور استعداد ارشاد و هدایت جمعى را عهده دارند و اینك ماتم زدهاند. [7]
بىریایى آیتالله: بىریایى آیتالله ضربالمثل و حتى از كوچكترین فرد بزرگترین احترامات را به عمل مىآوردند و تمام ادوار زندگى هیچگاه اهل تظاهر و تبلیغ نبوده و مسافرتهاى ایشان مخفى و اقدامات خیریه ایشان هم براى خدا و پنهان صورت مىگرفته و بلكه مىتوان سوگند یاد نمود كه ترقى ایشان بدون تبلیغ، و ذاتى بود و مبنى بر هیچگونه فعالیت نبوده است. [8]
آثار باقیه آیتالله: و اما آثار باقیه ایشان علاوه بر كتب مصنفه كه امید است خداوند توفیقى به بازماندگان كرامت فرماید تا تكمیل و طبع و نشر نمایند، از جمله مساجدى است كه در شهرستانها و به خصوص تهران ساخته شده است.
مدرسه حجتیه: مدرسه حجتیه كه تحت نظر مستقیم ایشان در قم ساخته شده است از آثار جاویدان ایشان مىباشد. این مدرسه مشتمل بر دو قسمت است، یكى قدیمى كه قبلاً معروف به پارك صدراعظم و قسمت دیگر جدیدالبناء كه در نه هزار متر مربع مشتمل بر حجرات و قسمتهاى مختلف كه با اسلوب جدید و فنى و بهداشتى ساخته كه قریب دو سه ملیون تومان تا به حال كه نیمهساز است خرج آن شد.[9] در داخل این مدرسه مسجد مجللى است كه در قم سابقه ندارد و در كنار این مسجد مزار خود ایشان به دستور خودشان ساخته شده است.
مقبره آیتالله: و اما كیفیت بناى این مقبره از این قرار است كه روزى یكى از تجار حضور ایشان شرفیاب عرض نموده، مىخواهیم از ثلث مرحوم برادرم ساختمانى در این مدرسه بنا بنمایم و عرض مىكند، مىخواهم مسجدى بسازم و چون مرحوم آیتالله این جمله را مىشنود اشك از چشمانشان جارى و بعدا مىفرمایند من انتظار تو را داشتم، زیرا دیشب خوابى دیدم بسیار خوب. پس از آن كه مسجد بنا مىشود، یك قسمت را تعیین فرموده و دستور فرمودند كه در اینجا مىخواهم همیشه حتى پس از مرگ با طلاب مأنوس و محشور باشم، و خود فرمودند در محل دفن خود متحیر بودم، در خواب به من امر فرمودند كه در جوار مسجد براى خود مقبره بسازم، این بود كه هر چه بناى مسجد نزدیك به اتمام مىشد، جسم ایشان ضعیفتر و روح ایشان به صاحب مسجد نزدیكتر مىشد و با تمام شدن بناى مقبره و مسجد عمر شریف ایشان به اتمام رسید.[10]
فرزندان: بازماندگان آیت الله حجّت عبارتند از چهار اولاد ذكور و چهار اناث. اما پسران ایشان عبارتند به ترتیب سن:[11]
یكى حجّت الاسلام آقاى آقا سید محسن آیتاللهزاده بزرگ،[12] بعد از ایشان حجّتالاسلام آقاى آقا سید حسن[13] و پس از ایشان جوانى خلیق و آراسته كه پس از كسب معلومات و كمالات به دستور والد بزرگوار به تجارت مشغول مىباشند، آقاى آقا سید عبدالحسین[14] و دیگرى جوانى دوازده ساله به نام آقا سید علىاكبر كه در كلاس پنجم ابتدایى مىباشد.[15]
دامادهاى حضرت آیتالله حجت
1. حضرت حجّتالاسلام آقاى آقا مرتضـى حائرى فرزند آیتالله حاج شیخ عبدالكریم یزدى،[16]
2. آقاى آقا میرزا عبدالله شهیدى فرزند حجّتالاسلام شهیدى امام جمعه قزوین،[17]
3. آقاى آقا میرزا عباس مصباح زاده فرزند فاضل آقاى حاج مصباح نجمالممالك.[18]
وصیت آیتالله حجت: در وصیتى كه حضرت آیتالله حجت فرمودهاند اینكه وجوهى كه موجود است، مال وراث نیست و باید به مصرف خود رسیده و به طلاب داده شود.[19] این بود مختصـرى از شرح حال مرحوم آیتالله حجت كه در سن 62 سالگى در 3 جمادىالاولى 1372 جهان را وداع فرموده و با درگذشت خود دنیاى تشیع را عزادار ساخت.
خطابه نویسنده در حضور چند هزار جمعیت: اى آیتالله عزیز و اى مجسمه علم و تقوى، رفتى و ما را از رفتنت در سوگ و ماتم نهادى، ولى اى مرد بزرگ، تو نمرده و نخواهى مُرد و روح پرفتوحت زنده و جاویدان است. گرچه اى آیت خدا از ما دور گشته و در زیر خاك مستور گشتهاید ولى روح ما از تو جدا نبوده و حتما روان شریف شما هم از ما منفك نخواهد بود و در آن عالم هم ناظر بر امورات شاگردان دارالعلمتان كه براى نگهدارى آن خون جگر خوردهاید، مىباشند. و همچنان كه در حال حیات خود از فكر فرزندان علمیتان آسوده نبوده نخواستید كه هیچگاه از آنان جدا گردید، بعد از مرگ هم نخواستید از آنان جدا شوید و به همین جهت آرامگاه شریفتان را نیز در ردیف حجرات طلاب قرار دادید تا براى همیشه با آنها مألوف و مأنوس باشید.
آرى روح شما با صاحب مسجد كه قبر شما در جوار او است، نزدیك است. مىدانم آرزو داشتید كه مدرسهاى كه با عزم محكم شما بر پا شد، به اتمام برسد، ولى افسوس مرگ مهلت نداد و لیكن مطمئن باش كه مقلدین شما كه مجذوب و فریفته جذبه شما بودند به وسیله فرزندتان آن را به احسن وجهى به اتمام مىرسانند.
از روز واقعه فوت ناگوار مرحوم آیتالله طبقات مختلف از شهرستانها به حال انفراد و اجتماع براى شركت در مراسم عزادارى كه مخصوصا بر بالین مزار آیتالله و به بازماندگان تسلیت گفتند، خصوصا روز جمعه و شب هفت دستجات مختلفى كه از جمله دستهاى مركب از وجوه تجار و محترمین آذربایجان به حال عزادارى به قم مشـرف و به زیارت تربت آیتالله حاضر نائل و بر بالین قبر نوحه سرائى و در گرد حجهالاسلام آقاى آقا سید حسن جمع شدند.
اشعارى كه در مصیبت آیتالله در این چند روز در قم سروده شده، بیش از صدها قصیده و چندین هزار بیت است كه یكى از آنها اشعار برجسته آقاى آقا میرزا عباس (مصباح زاده) داماد آیتالله حجت است. بربالین قبر
الا که مسافر گیتی تمام فرزندام |
|
به قهر و غصه کشد در میان این زندان |
دمی نرفته درآید جهان به صد صورت |
|
مخور فریب تو هرگز از این جهان جهان |
برفت از سر ما آفتاب دانش و دین |
|
فرا رسید شب حسـرت و دریغ و فعان |
چراغ علم و عمل آیت الله حجّت |
|
امام مذهب ما نایب امام زمان |
دوشنبه سیم ماه جمادی الاولی |
|
به گاه ظهر روان شد به سوی باغ جنان |
هزار و سیصد و عفتاد و دو ز هجرت رفت |
|
که شد سمی محمّد به جدّ خود مهمان |
پدر چرا رخ زیبا به خاک بنهفتی |
|
که سوختی دل عالم ز داغ این هجران |
نه ما یتیم و سیه روز کرده ای به خدای |
|
تمام خلق یتیمند و جملگی نالان |
ز فتنت شده اند اهل علم جمله یتیم |
|
نه بلکه جسم بدند وتو در میانشان جان |
روا بود که بگویم بمرد علم و ورع |
|
سزا بود که بگویم برفت جان جهان |
کجا ز یاد برم رمز دعوةالحق را |
|
که بد تو را دم مردن مدام ورد زبان |
چرا فغان ننمایند مردمان یکسـر |
|
که سطح گیتی گردیده پر خروش و فعان |
شد اتحادش انسان به پیشوایانش |
|
که لحظه ای دم رفتن نشد جدا ز آنان |
گشاد باب فضیلت به روی اهل عمل |
|
نهاد مدرسه حجتیه را بنیان |
چو جدّ خویش در این عصـر بود پبوسته |
|
برای راحتی اهل علم دل نگران |
بگاه دانش و بینش دلش چو اقیانوس |
|
بگاه بخشش و ریزش کفش گهر افشان |
ز علم و تربیت اهل علم و فضل و ورع |
|
گذاشت تا به ابد یادگار جاویدان |
درون مدرسه آخر به قرب خانه حق |
|
نهاد سر به لحد در میان فرزندان |
خزان رسیده ندارد عجب، عجب این |
|
که باغ حوزه علمیه را رسید خزان |
ز داغ نیست مجالم همان بود بهتر |
|
که در قصیده دیگر دهم شرح و بیان |
چو شمع خویش بسوز و ببند لب «مصباح» |
|
که شمع دانش و«مصباح» علم شد زجهان |
در خاتمه تاریخ روحانیت قم از آقایان، آقاى آزموده و رئیس فرهنگ آقاى گویا و سرتیپ مدبر و رئیس شهربانى و رؤساى سایر دوایر قم تقدیر مىكند.
[1]. درباره شرح حال ایشان ر.ک: ریحانةالادب، ج 5، ص 105-106؛ معارف الرجال، ج 1، صص 262-265؛ احسن الودیعة، ج 1، ص 158؛ دانشمندان آذربایجان، ص 10؛ نامأ ارسباران (علمای اهر و ارسباران)، ج 3، ص 212-214؛ گنجینه دانشمندان، ج 1، صص 307-309.
[2]. ایشان از مدرسین و ائمه جماعت تبریز بوده و در مسجد سیّد علی آقا واقع در بازار کاه فروشان تبریز بوده و شرح حال ایشان در منابع زیر آمده است: ریحانةالادب، ج 4، ص 25؛ نامأ ارسباران (علمای اهر و ارسباران)، ج 3، ص 215-217؛ گنجینه دانشمندان، ج 1، صص 307؛ علماء معاصرین، ص 187؛ نقباءالبشر، ج 4، ص 494.
[3]. برخی دیگر از آثار و تالیفات دیگر ایشان بدین قرار است: الوقف، حاشیة علی الرسائل، حاشیة علی الوسیلة، تقریرات درس آیت الله میرزا حسین نائینی، الصوم یا شرحی بر شرایع، علامات البلوغ، کاشف الحجاب و رافع النقاب، مناسک حجّ، بعض تنبیهات الاستصحاب، رسالة فی الوصیة، رسالة فی لباس المصلیّ، حاشیه بر منظومه، حاشیه بر قسمت بیع.
[4]. هفتاد و چهار نفر از شاگردان آیت الله حجّت دروس فقه و اصول ایشان را به رشته تحریر درآورده اند که تعدادی از آنها چاپ شده و مابقی به صورت دستنویس باقر مانده است.
[5]. پس از وفات آیت الله حائری یزدی، حوزه علمیه قم توسط آیت الله حجّت، آیت الله صدر و آیت الله خوانساری که معروف به آیات ثلاث بودند اداره گردید. در آن شرایط بحرانی که رضاخان قصد براندازی حوزه علمیه و از بین بردن ارزش های دینی و اسلامی را داشت؛ آنها با سیاست های حکیمانه و برنامه های مدبرانه خود حوزه را از آسیب جدی در امان نگهداشتند.
[6]. شکستن مهر آیت الله حجّت در حضور تعدادی از علما و بزرگان آن روز حوزه یکی از کارهای عجیب معظم له بوده و در بیشتر کتاب های تذکره بدان اشاره شده است. در این خصوص ر.ک: آثار الحجّة، ج 1، ص 166.
[7]. آیت الله حجّت در شهرهای تبریز، نجف اشرف و قم حوزه درسی داشته و شاگردان فاضلی تربیت نموده که تعداد کثیری از آنها از علما و اساتید حوزه های علمیه بودند و تعدادی از آنها هم اکنون در ردیف مراجع معظم تقلید میباشند.
[8]. به اعتراف شاگردان و نزدیکان آیت الله حجّت، ایشان آدمی صبور، زاهد، بردبار، متواضع و سخت گیر در مصرف وجوهات شرعیه بوده و برای مرجعیت خود قدمی برنداشته و شاگردان و نزدیکان خود را از تبلیغ مرجعیت خویش ممنوع ساخته بود.
[9]. مدرسه حجّتیه یکی از مدارس معروف ایران در چند دهه اخیر بوده و در ضلع جنوبی حرم مطهر کریمه اهل بیت سلام الله علیها قرار دارد. قبل از احداث مدرسه حجّتیه، منزل آیت الله حجّت به همراه منزل آیت الله صدر و آیت الله خوانساری در نزدیکی زمینی که مزروعی و قسمتی از آن مشجر بود، قرار داشت. آیت الله حجّت بعد از مدتی ساختمان قدیمی را خریداری نمود - که به پارک معروف بود – و در حقیقت بنای قدیمی مدرسه حجّتیه محسوب میشد. ایشان هنگام عصر در آنجا مینشستند که خود به خود به محل اجتماع طلاب تبدیل گردید. کلنگ زنی مدرسه در 20 جمادی الثانی 1360ق مصادف با سالروز تولد حضرت زهرا سلام الله علیها توسط آیت الله حجّت انجام گرفت و ساخت و تکمیل آن حدود شش سال به طول انجامید و درست در سال 1366ق مطابق با ولادت حضرت صدیقه مرضیه سلام الله علیها افتتاح گردید.
[10]. پس از درگذشت ناگهانی مرحوم حاج احمد اتفاق بازماندگان وی ثلث دارایی او را وقف میکنند تا در مدرسه حجّتیه، مسجدی ساخته شود و بدین منظور خدمت آیت الله حجّت میرسند. در کتاب صاحبان فقه و حکمت میخوانیم: بنا نبود در مدرسه، مسجد ساخته شود. یک شب مرحوم حجّت خواب میبیند که به ایشان میگویند: قبرت را در کنار مسجد مدرسه بنا کن. ایشان فرمودند: بنا نبود اینجا، مسجد بسازیم، نه در نقشه بود و نه بودجه ای برای این کار تهیه کرده بودیم. چون بیشتر به فکر سر و سامان دادن طلابی که در قم آواره اند، بودیم. روز قبل از شبی که ایشان خواب بیند، مرحوم اتفاق که از تجّار معروف آذربایجانی در تهران بود، عازم مشهد میشود که هواپیما سقوط میکند و تمام سرنشینانش شهید میشوند، بستگان آن مرحوم ثلث دارایی او را وقف میکنند که در مدرسه حجتیه مسجدی بسازند. بعد از مدتی خدمت آیت الله میرسند و مسأله را مطرح میکنند سپس مکان مورد نظر را خریداری کرده و شروع به ساختن آن مینمایند و آیت الله حجّت حجره ای در کنار مسجد را به عنوان مقبره در نظر میگیرند. (صاحبان فقه و حکمت، ص 158).
[11]. آیت الله حجت دو بار ازدواج کرده بود. بار اول با بانو زهرا سادات قریشی صبیه یکی از تجّار تبریزی که حاصل آن ولادت دو پسر و یک دختر است. اسامی آنها به ترتیب سن چنین است: 1. آیت الله سیّد محسن حجّت کوه کمری، 2. بانو سیّده بتول حجّت همسر آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی، 3. آیت الله حسن حجّت کوه کمری.
این بانوی محترمه در حالی که فرزند اخیرش در سنین کودکی بود در نجف اشرف وفات نمود و در آنجا به خاک سپرده شد. پس از آن آیت الله حجت با دختر یکی از علمای کربلا به نام بانو شریعه سادات حائری قزوینی وصلت کرد که به ترتیب سن اسامی اولاد وی چنین است: 1. بانو سیّده راضیه همسـر آیت الله شیخ عبدالله شهیدی، 2. سیّد عبدالحسین حجّت، 3. بانو سیّد مرضیه حجّت (عزّت السادات) همسـر علامه شیخ عباس مصباح زاده، 4. بانو سیّده فاطمه حجّت همسـر سیّد هاشم موسوی رنجانی، 5. سیّد علی اکبر حجـّت.
[12]. در خصوص شرح حال وی ر.ک: آثار الحجّة، ج 1، ص 141؛ نامه ارسباران (علمای اهر و ارسباران)، ج 3، ص 121-123.
[13]. درباره حالات ایشان ر.ک: آثار الحجّة، ج 1، ص 192؛ نامه ارسباران (علمای اهر و ارسباران)، ج 3، ص 119- 120.
[14]. ایشان مسؤول اداری مالی شرکت تولید دارو بوده و هم اینک در تهران دوران بازنشتگی خود را میگذراند.
[15]. وی در سال 1352 ش در 31 سالگی وفات نمود و در جوار مرقد پدرش به خاک سپرده شد.
[16]. درباره حالات ایشان ر.ک: آثار الحجّة، ج 1، ص 75؛ گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 124.
[17]. درباره شرح حال او ر.ک: گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 180.
[18] آیت الله حجّت، داماد چهارمی به نام آیت الله سیّد هاشم موسوی زنجانی بوده که از علمای زنجان بوده است.
[19]. براساس تصریح آیت الله حاج میرزا ابوطالب تجلیل تبریزی، آیت الله حجّت وصیت کرده بود، بعد از مرگ من تا روز سوّم مخارج خانه را بدهید باقیمانده به من مربوط نیست و هر چه هست بیت المال است ظاهراً فرموده بود همه را به آقای بروجردی بدهید. آقای بروجردی هم فرموده بود با این پول شهریه آقای حجّت را ادامه بدهید. بعد که پول تمام شد آقای بروجردی تا آخر عمرش علاوه بر شهریه خودش، شهریه آقای حجّت را هم به نام ایشان پرداخت میکرد. شهریه ایشان پول نبود، بلکه به صورت مهر نان بود که به همه میدادند، این نشانی از زهد آقای حجّت است.
پربازدید ها بیشتر ...
آثار و مقالهشناسی دکتر حسین مدرسی طباطبایی
محمدرضا رهبریانسیدحسین مدرسی طباطبایی (متولد 1320 ش در قم) استاد و پژوهشگر علوم اسلامی، پس از تحصیلات جدید به حوزۀ
تاثیر افکار ابوالحسن ندوی در ایران
رسول جعفریانافکار دو تن از اندیشمندان شبه قاره در حوزه بررسی تمدن اسلامی و مواجهه آن با غرب، در ایران موثر بود.
نظری یافت نشد.