۳۹۹۵
۰
۱۳۹۵/۰۴/۰۱

هفتاد اعتقادنامۀ شیعی از قرن دوم تا دهم هجری

پدیدآور: مریم حقی (کورانی)

خلاصه

این کتاب مجموعه‌ای از هفتاد متن است که توسط فقیهان و متکلّمان شیعه دربارۀ مهم‌ترین باورهای دینی نوشته شده است. بیش از نیمی از این متون برای نخستین بار است که تصحیح و منتشر می‌شود.

 

 

عقیدة الشیعة: تأصیل و توثیق من خلال سبعین رسالة اعتقادیة من القرن الثانی لغایة القرن العاشر الهجری؛ محمدرضا انصاری قمی؛ قم: دارالتفسیر، چاپ اول، زمستان 1394ه- / 2016م.

نگاه نخست

این کتاب مجموعه‌ای از هفتاد متن است که توسط فقیهان و متکلّمان شیعه دربارۀ مهم‌ترین باورهای دینی نوشته شده است. بیش از نیمی از این متون برای نخستین بار است که تصحیح و منتشر می‌شود.

این متون از نظر موضوع به هم شبیه‌اند، اما از نظر زمان، مکان و زبان متفاوت‌اند. دو متن از این هفتاد متن از سدۀ دوم و سوم و باقی از سده‌های بعدی است. نویسندگان‌شان در سرزمین‌هایی پراکنده از خراسان تا شامات می‌زیسته‌اند. نوشته‌ها گاه کوتاه و گاه بلندند و تعدادی فارسی‌ و اغلب عربی‌اند. برخی به نظم[1] و باقی به نثرند. برخی از زمانِ تألیف، عنوانِ «رساله» را بر خود داشته‌اند و برخی بخشی از کتابی بوده‌اند و اکنون به صلاحدیدِ گردآورنده جدا شده و در اینجا آمده‌اند.

گردآورنده هدف خود را از تدوین این کتاب، «تأصیل و توثیقِ» باورهای شیعی دانسته و کوشیده است با فراهم آوردن و تصحیحِ متونی از پیش از دورۀ صفوی و متونی از اوایل دورۀ صفویه نشان دهد که اصول دین و مذهب شیعی از ابتدا تا کنون در یک راستا بوده است.

شرح

گردآورندۀ این کتاب حجت الاسلام محمدرضا انصاری قمی روحانی و پژوهشگری ایرانی است که پیش از این کتاب کهنِ «تاریخ قم» و چندین کتاب و رسالۀ دینی را تصحیح و منتشر کرده و از نویسندگان دایرة المعارف تشیع و دانشنامۀ جهان اسلام است. به نظر می‌رسد که پیش از وی کسی متن کامل این تعداد از اعتقادیه‌های شیعی را یکجا فراهم نیاورده است. در کتابی که اینک معرفی می‌شود، بیش از پنجاه متن تصحیح هموست که بر اساس دستنویس‌هایی از کتابخانه‌های قم، تهران، مشهد، تبریز و نجف صورت گرفته است که برخی از دهۀ هفتاد تا کنون در مجموعه‌ها و مجلات پراکنده منتشر شده است، اما سی و هفت متن تازه است و برای نخستین بار چاپ می‌شود. متونی هم که تصحیح دیگران است یا در مجموعه کتاب «میراث اسلامی ایران» منتشر شده یا بخشی نیمه‌مستقل در کتابی چاپی بوده که به دلیل ارتباط موضوعی در این مجموعه آمده است.

ساختار کتاب از این قرار است: با پیش‌درآمدی حدوداً چهل صفحه‌ای تحت عنوان «تقدیم» (=مقدمه) با موضوع تاریخ تشیع آغاز می‌شود.[2] سپس هفتاد متنِ کهن به ترتیبِ تاریخِ درگذشتِ نویسندگان آورده شده و پیش از هر متن، مقدمه‌ای کوتاه (یک تا سه صفحه) آمده است. در اینجاست که گردآورنده - مصحّح گرامی دربارۀ نویسنده، مترجم یا ناظم متن، منابع متن، تصحیح آن و ... توضیح می‌دهد. در پایان نیز نام متون، نویسندگان و سال یا سدۀ درگذشت آنها فهرست شده است.

گردآورندۀ گرامی تمامی متون فراهم آمده در این کتاب را «رسالۀ اعتقادی» می‌نامد؛ زیرا به جز یک مورد، تمام آنها نوشته‌هایی کم‌وبیش کوتاه و مستقل‌اند که توسط بزرگان دین و به منظور آگاهی دیگران از مفاهیم اساسیِ دین نوشته شده‌اند. آن یک مورد هم گزارش گفتگوی یکی از امامان شیعه با یک صحابی پیرامون همین موضوع است (رسالۀ دوم، عرضۀ ایمان حضرت عبدالعظیم بر امام هادی علیه السلام). گردآورنده در پیش‌درآمد کتاب می‌نویسد که یکی از ملاک‌های او در گزینش این رساله‌ها، فقیه و امامی بودن نویسندۀ متن است و ضمن احترام به آرای فلاسفه، محدثان و مفسّران، آرای آنان را آرای رسمی مذهب شیعه نمی‌داند. وی همچنین می‌افزاید که از ذکر آرای عارفان و صوفیان - هرچند شیعی - و نیز آرای غلات، عوام و آرای شاذّ برخی فقها خودداری کرده است تا این مجموعه آینه‌ای از آرای پذیرفتۀ علمای شیعه باشد.

با بررسی کتاب می‌توان دریافت که گردآورنده تلاش کرده است تا همزمان به دو هدف اصلی دست یابد: نخست، معرفی چندین اعتقادنامه که تعدادی را خود تصحیح کرده است. دوم نشان دادنِ تبار اعتقادات شیعه و رساندن آن به زمان اهل‌بیت(ع)، به ویژه در برابر کسانی که تشیع پیش از صفوی را از تشیع نخستین (تشیع علوی) جدا پنداشته‌اند. وی علاوه بر این دو هدفِ اصلی کوشیده است که با رساندن شمارِ متون به هفتاد (ولو با دو بار شمردنِ اصل و ترجمۀ یک متن یا صورتِ نظم و نثر یک اثر) بر زیبایی و تأثیرگذاری کتاب بیفزاید.

به نظر نمی‌رسد که هدف نویسنده گردآوری هر آنچه هست باشد. ظاهراً وی در این گردآوری دست به گزینش زده است، اما جای افسوس دارد که این گزینش با معیارِ یک‌دست و استواری صورت نگرفته؛ زیرا برخی از این متون از بزرگان شیعه (و به قولِ گردآورنده از اعلام امامیه) است؛ مانند شیخ صدوق، مفید، طوسی، خواجه نصیر یا علامه حلی و برخی از نویسندگانی ناشناس و کم‌تأثیر. برخی حاویِ دقایق کلامی و استدلال‌های فلسفی است و برخی برای کودکان مکتب نوشته شده است. چه بسا اگر گردآورندۀ گرامی دو هدف اصلی خود را از هم تفکیک می‌‌کرد و هر کدام را در اثری جداگانه پی می‌گرفت، راه ایراد را بر خوانندۀ نکته‌بین می‌بست. همچنین جا داشت تا گردآورنده - مصحّح - مقدمه‌نویس گرامی هرجا که از چند نسخه بهره برده، نسخه‌بدل‌ها را در پاورقی بیاورد (چنان‌که برای رسالۀ فخریه آورده است) و در مقدمۀ آغازینِ کتاب نیز فهرستی از آثاری را که خود تصحیح کرده و آثاری که برای نخستین بار منتشر می‌شود ارائه کند و دربارۀ روش تصحیح متون توضیح بیشتری دهد. با این حال هم‌اکنون نیز با بررسی فهرست و خواندن تک‌تک مقدمه‌ها می‌توان به جدولی که در پایان این گفتار آمده دست یافت.

اینک چند نکتۀ جزئی را که در تورّق کتاب به چشم آمد از نظر می‌گذرانیم و پس از آن به ارزش این کتاب برای پژوهشگران می‌پردازیم تا این گفتار را با قدردانی از تلاش گردآورندۀ گرامی به پایان رسانده باشیم.

- ای کاش گردآورندۀ محترم عکس برخی از نسخ‌خطی اساس را در کتاب می‌آورد، به ویژه نسخه‌های خاص‌تر مانند دست‌نویس‌های نادر، دشوارخوان و یا زیبا.

- اگر شمارۀ هر رساله در فهرست و سرصفحه‌ها می‌آمد، کار را بر خواننده آسان‌تر می‌کرد.

- عنوان رسالۀ سوم را «وصف دین الامامیّة (اعتقادات الشیخ الصدوق)» و پنجم را «اعتقادات الصدوق» نوشته‌اند، اما با توجه به مطالب مقدمۀ رسالۀ سوم (ص 63)، عبارتِ درونِ پرانتز برای رسالۀ «وصف دین الامامیة علی الایجاز و الاختصار» صحیح نیست.

- در فهرست، نام نویسندۀ رسالۀ سی و پنجم «الحسین» آمده که با توجه به مقدمۀ متن باید «احمد بن الحسین» باشد. گویا در عنوان این رساله یا رسالۀ پیشین باید تجدید نظر شود (چون مصحح محترم گفته‌اند که یکی را حسین ابن العودی نوشته و دیگری را پسرش احمد، اما عنوان هر دو «عقیدۀ ابن العودی» است.

- چنان‌که نویسندۀ گرامی در مقدمۀ رسالۀ چهل و یکم اشاره کرده، این رساله ترجمۀ فارسی رسالۀ چهلم است، پس می‌بایست در عنوان و فهرست یا نامِ فخر المحققین به عنوان نویسنده بیاید و یا پیش از ذکر نامِ صدرالدین واژۀ «الترجمة» افزوده شود تا بدون خواندن مقدمۀ رساله هم پیدا باشد که نویسندۀ هر دو رساله یکی است.

- ظاهراً مقدمۀ رسالۀ هفدهم (ص 353) در ویرایش نهایی جا افتاده است؛ زیرا مصحّح محترم در ابتدا گفته است که نسخه‌ای که اساس تصحیحِ ما بوده، جای تردید در نام نویسنده نمی‌گذارد (قد تزیل الشک عن اسم مؤلف هذه الرسالة)، اما در پایان آمده که به نظر می‌رسد با دو تن سر و کار داریم: یکی استادی که اعتقادنامه را نوشته (رسالۀ هفدهم) و دیگر شاگردی که آن را به نظم درآورده است (رسالۀ هجدهم) و سزاوار است که همچنان در نام نویسنده مردّد باشیم (یبغی الشک فی اسم المؤلف باقیاً). سپس در مقدمۀ رسالۀ هجدهم (ص 357) بدون ابراز تردید، به تفاوت شاگردِ ناظم و استاد وی اشاره کرده است.

- مصحح محترم در مقدمۀ رسالۀ بیستم (الخلاصۀ فی علم الکلام) اشاره کرده که افتادگی‌های نسخۀ اساس، کار تصحیح را بسیار دشوار کرده است. ای کاش در متن این بخش‌ها را نشان می‌داد و با تصحیح آقای رضا مختاری از این رساله (میراث اسلامی ایران، دفتر اول، 1377) مقایسه می‌نمود.

- در ص 259 ظاهراً واژۀ «الرابعة» زاید است.

- در خط آخر ص 601 اموات به جای اموت تایپ شده و در ص 658 بند اول ظاهراً به جای «رساند» باید «رسانده» باشد. نیز در بند دوم «حضرات اله» ممکن است درست خوانده نشده باشد.

- ترتیب تاریخیِ آوردن رساله‌ها در رسالۀ شصت و پنجم (شهید ثانی) به هم خورده است.

- تاریخ زندگی محقق حلی در فهرست (ص 983) به غلط 602 تا 767 تایپ شده و تاریخ درگذشت ابن ابی الجمهور احسائی در فهرست (ص 987) «حدود القرن العاشر» تایپ شده است.

- ترجمه‌های متفاوتی از نام کتابخانه‌های ایران ارائه شده که می‌بایست یکسان شود. مثلا کتابخانۀ آستان قدس رضوی یک جا به صورت «آستان قدس» و یک جا به صورت «عتبة الامام الرضا» ترجمه شده. یا «کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی» به صورت «مکتبة مجلس الشوری الاسلامی بطهران»، «مکتبة الشوری الاسلامی» و «مکتبة برلمان الایرانی» ترجمه شده. همچنین است کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران (المکتبة المرکزیة لجامعة طهران).

این کتاب چه کمکی به پژوهش‌های آینده می‌کند؟

باید گفت که نویسندۀ کتاب «عقیدة الشیعة» گنجینۀ گران‌بهایی از متون دینی شیعی را گرد آورده که با کاوش در آن می‌توان به پاسخ‌هایی ارزشمند برای پرسش‌هایی در باب تاریخ معارف شیعی دست یافت. پرسش‌هایی از این دست: از گذشته تا کنون برای وصف و شرح مفاهیم دینی چه واژگانی به کار می‌رفته و چه ظرافت‌ها و دقایقی در این کاربردها نهفته است؟ هر نویسنده‌ای نظر به مخاطب و وضع محیط و دیدگاه خود، دین را چگونه معرفی کرده است؟ از نظر هریک از نویسندگان تعریف دینداری چیست و اصل و رُکنِ مسلمانی به چیست؟ این نظرات چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با آرای اصحاب مذاهب دیگر دارد؟ چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی میان احادیث معصومان و صورت‌بندی آن احادیث به دست پیروان آنان دیده می‌شود؟ با گسترش ترجمه، رونق تصوف و تأثیر علوم اوایل، علمای شیعه در اصطلاحات و اسلوب بحث‌های ایمانی چه تغییری داده و به نیازهای زمان خود چگونه واکنش نشان داده‌اند؟

اجازه دهید پرسشهایی جزئی‌تر را از نظر بگذرانیم. کهن‌ترین متن مذکور در این کتاب روایت فضل بن شاذان، صحابی ایرانی‌تبار امام علی بن موسی الرضا(ع) است. او می‌گوید که مأمون عباسی از حضرت خواست تا «محضُ الاسلام» (اسلام محض، جوهرۀ اسلام) را برای وی بنویسد. حضرت رساله‌ای نوشت که این‌گونه آغاز می‌شود: «اِنَّ مَحضَ الإسلامِ شهادةُ أن لا الهَ الّا اللهُ وحدهُ لاشریک له، اِلهاً واحداً احداً فرداً ...». سپس حضرت عباراتی را دربارۀ خداوند، عبادت، دعا، رغبت و رهبت، پیامبر و ملت و شریعت، انبیای دیگر، ایمان به قرآن، دوازده امام و راهنمای پس از پیامبر، خالی نشدنِ زمین از حجّت خدا، اهمیت پرهیزگاری و پاکدامنی، راستی و پایداری، بازگرداندن امانت هم به نیکان و هم به ستمکاران، سجدۀ طولانی، صبر، معاشرت و... آورده و در پایان به نحوۀ وضو گرفتن، غسل‌ها و نمازهای واجب و مستحب اشاره کرده است.

شایستۀ توجه است که در این روایت، حضرت نه واژۀ اعتقاد را به کار برده، نه واژۀ اصول، نه ارکان، نه مذهب، نه اخلاق، نه شریعت و نه احکام را، اما از مضامینی سخن گفته است که در جای دیگر (احتمالاَ بعدها) تحتِ این عناوین رده‌بندی شده‌اند. فقط یافتنِ نمونۀ این رده‌بندی‌ها در سخن معصومان و دیگران (از شیعه و سنی و مسلمان و کافر) می‌تواند موضوعِ چندین پژوهش بایسته باشد. برای مثال تنها با تورّق همین کتاب می‌توان با واژگانی که در این ده قرن در وصف دین و ایمان به کار رفته آشنا شد: الایمان، الدین، المذهب، المعرفة، الاعتقاد فی...، القول فی...، المسئله فی (مثلا معرفة الله) و یا می‌توان زبانِ بیان معارف دینی در ذیل موضوعی خاص - مثلا معرفت خدا - را مطالعه کرد.

گفتنی است که با آنکه سه واژۀ «اسلام»، «دین» و «ایمان» در قرآن کریم و حدیث معصومان(ع) بارها تکرار شده، اما واژه‌های «اعتقاد» و «عقیده» نه در قرآن آمده[3] و نه تا جایی که نگارنده جستجو کرد در حدیث پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع).[4] البته در احادیث ائمه، در وصف ایمان، فعل عقد (به معنی بستن یا پیمان بستن) همراه با واژه‌های قلب و فؤاد (به معنی دل) آمده است.[5] ظاهراً واژۀ کلام نیز در معنی مجموعۀ باورها در کتاب و سنت نیامده است. یکی از پژوهشگران بنام معاصر به نقل از ابن ‌خلدون نخستین کاربرد «علم الکلام» را دربارۀ معتزله می‌داند و برای مثال می‌افزاید هنگامی که شافعی از «اهل الکلام» نام می‌برَد، منظور وی معتزله است.[6] البته اصطلاحِ کلام به تدریج دامنۀ گسترده‌تری یافت. گفتنی است که واژۀ «الهیات» نیز در گذشته معنای خاص‌تری برابر با فلسفۀ اولی (در تقسیم‌بندی ارسطو از علوم) داشته و ظاهراً توسط ابن‌سینا در بحث از خدا و مجردات رواج یافته است.[7]

همچنین پیداست که نوشتن اعتقادنامه‌‌ها با انگیزه‌های گوناگون و برای مخاطبان گوناگون صورت گرفته است و این خود می‌تواند زمینه‌ای دیگر برای پژوهش باشد. برای مثال به نظر می‌رسد در نامۀ حضرت امام رضا(ع) بیشتر بر نکاتی تأکید شده که موضع امام را در اختلافاتِ میان مسلمانان نشان می‌دهد و با معرفی دین به غیرمسلمانان[8] تفاوت بسیار دارد یا مثلاً سن ‌و ‌سالِ مخاطبان در ارائۀ مطلب مؤثر بوده است و برخی از رساله‌های این مجموعه، ویژۀ آموزش کودکان نوشته شده است. رسالۀ هفدهم و هجدهم با عنوان «تلقینُ اولادِ المُؤمنین» که یکی به نثر و دیگری به نظم است.

از این‌رو جا دارد تا این کتاب و متون گردآمده در آن مورد توجّه دین‌پژوهان (به ویژه پژوهشگران تاریخ کلام شیعه)، علاقه‌مندان به سبک‌شناسی متون و پژوهشگران تاریخ اجتماعی قرار گیرد. ¡

 

 

قرن

نویسندۀ متن

نخستین چاپ

نسخه

  1.  

2

امام رضا (ع)

بخشی از کتاب+ تصحیح انصاری

 

  1.  

3

عبدالعظیم حسنی

بخشی از کتاب

 

  1.  

4

شیخ صدوق

بخشی از کتاب

 

  1.  

4

شیخ صدوق

بخشی از کتاب

 

  1.  

4

شیخ صدوق

بخشی از کتاب

 

  1.  

4یا5

ابراهیم بن نوبخت (؟)

بخشی از کتاب

 

  1.  

4

صاحب بن عبّاد

بخشی از کتاب

 

  1.  

4و5

شیخ مفید

بخشی از کتاب

 

  1.  

4و5

شیخ مفید

بخشی از کتاب

 

  1.  

4و5

شیخ مفید

بخشی از کتاب

 

  1.  

4و5

شریف مرتضی

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

4و5

شریف مرتضی

بخشی از کتاب

 

  1.  

4و5

ابوصلاح حلبی

بخشی از کتاب

 

  1.  

4و5

ابوالفتح کراجکی

تصحیح انصاری

چاپ سنگی

  1.  

5

ابوالحسن حلبی

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

4و5

شیخ طوسی

تصحیح انصاری- بهارستان

مجلس

  1.  

؟

زین الدین آوی

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

قبل9

شاگرد آوی

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

6

سدیدالدین حمّصی

تصحیح انصاری- میراث

 

  1.  

قطب الدین سبزواری

تصحیح انصاری- تازه

 

  1.  

7

خواجه نصیر طوسی

تصحیح انصاری- تازه

آستان قدس + مرعشی + چاپ سنگی

  1.  

7

خواجه نصیر طوسی

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

7

ظهیرالدین راوندی

تصحیح انصاری- تازه

دانشگاه تهران؟

  1.  

محقق حلّی

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

7یا8

شهاب الدین حلّی

تصحیح انصاری- تازه

آکسفورد-عکس در قم + نسخۀ مرعشی

  1.  

8

فریدالدین بیهقی

تصحیح انصاری- تازه

دانشگاه تهران

  1.  

8

نجیب‌الدین استرآبادی

تصحیح انصاری-  در میراث

 

  1.  

8

شهید اول

تصحیح انصاری- تازه

مرعشی

  1.  

8

شهید اول

تصحیح انصاری- تازه

مرعشی

  1.  

8

شهید اول

تصحیح انصاری-  تازه

مجلس

  1.  

8

شهید اول

تصحیح انصاری- در میراث

مجلس

  1.  

8

ناشناس

تصحیح انصاری- در میراث

مجلس

  1.  

8

علی بن طاهر صوری

تصحیح حسین طباطبایی در میراث

 

  1.  

8

حسین، ابن عودی حلی

تصحیح حسین طباطبایی در میراث

 

  1.  

8

احمد ابن عودی حلی

تصحیح حسین طباطبایی در میراث

 

  1.  

7و8

علامه حلی

تصحیح حسین طباطبایی در میراث؟

 

  1.  

7و8

علامه حلی

تصحیح انصاری-  در میراث

مجلس

  1.  

7و8

علامه حلی

تصحیح انصاری-  میراث

مرعشی

  1.  

7و8

علامه حلی

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

8

فخر المحققین

تصحیح رسول جعفریان در میراث

 

  1.  

8

فخر المحققین

تصحیح رسول جعفریان در میراث

 

  1.  

8

فخر المحققین

تصحیح انصاری- تازه

مرعشی

  1.  

8

فخر المحققین (؟)

تصحیح انصاری- تازه

آستان قدس+ مرعشی

  1.  

8

ناشناس

تصحیح انصاری- تازه

حکیم (نجف)

  1.  

8

ناشناس

تصحیح انصاری - در میراث

مجلس

  1.  

8

ناشناس

تصحیح انصاری- در میراث

مرعشی

  1.  

ناشناس

تصحیح انصاری؟- تازه

مجلس

  1.  

ناشناس

تصحیح انصاری؟- تازه

مجلس

  1.  

9

سید علی دقماق

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

9

سید علی دقماق

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

9

عبدالسمیع بن فیاض

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

  1.  

9

ضیاءالدین جرجانی

تصحیح انصاری- تازه

دانشگاه تهران

  1.  

9

ضیاءالدین جرجانی

تصحیح انصاری- تازه

دانشگاه تهران

  1.  

9

ضیاءالدین جرجانی

تصحیح انصاری- تازه

مرعشی

  1.  

9

ضیاءالدین جرجانی

تصحیح انصاری- تازه

دانشگاه تهران

  1.  

9

ضیاءالدین جرجانی

تصحیح انصاری- تازه

آستان قدس

  1.  

9

ضیاءالدین جرجانی

تصحیح انصاری- تازه

پاکستان-عکس در قم

  1.  

9

ضیاءالدین جرجانی

تصحیح انصاری- تازه

دانشگاه تهران

  1.  

ناشناس (جرجانی؟)

تصحیح انصاری- تازه

دانشگاه تهران

  1.  

9

ناشناس

تصحیح انصاری- در میراث

مجلس

  1.  

9

عزالدین آملی

تصحیح انصاری-  در میراث

مرعشی

  1.  

10

محقّق کَرَکی

تصحیح انصاری- تازه

مرعشی و آستان قدس

  1.  

10

زین‌الدین شدقم مدنی

تصحیح انصاری- در میراث

مرعشی

  1.  

10

عزالدین حارثی

تصحیح انصاری- تازه

تبریز

  1.  

10

شهید ثانی

تصحیح انصاری- تازه

حکیم (نجف)

  1.  

10و11

شیخ بهایی

تصحیح انصاری- در میراث

مرعشی

  1.  

10

منصوری جزائری

تصحیح انصاری- بهارستان

مجلس

  1.  

10؟

ابن ابی‌الجمهور

تصحیح انصاری- تازه

مرعشی

  1.  

10

یوسف بن برکه

تصحیح انصاری؟- تازه

مرعشی

  1.  

10

ناشناس

تصحیح انصاری- تازه

مجلس

 

 

راهنمای جدول

تازه: برای اولین بار تصحیح و در کتاب عقیدۀ الشیعۀ (به کوشش محمدرضا انصاری) چاپ شده

بخشی از کتاب: بخشی از کتابی بوده که پیش از این توسط دیگری چاپ شده

میراث: پیش از این در مجموعه کتاب میراث اسلامی ایران (به کوشش رسول جعفریان) چاپ شده

بهارستان: نشریۀ گنجینۀ بهارستان

 

[1]. مانند ارجوزة شرح یاقوت.

[2]. مطالب مقدمه، البته بی‌آنکه ارجاعی در آن باشد، ممکن است خواننده را به یاد مطالب کتاب «تاریخ تشیع در ایران» یا کتاب «اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم» بیندازد.

[3] در قرآن کریم الفاظ «عَقَدَ»، «عقود» و «عقده» در مورد پیمان به کار رفته است. همچنین آمده است: «واحلُل عُقدَةً مِن لِسانی» و «النفّاثاتِ فی العُقَد». رک مفردات الراغب الاصفهانی مع ملاحضات العاملی، قم، دار المعروف، ص 521.

[4]. باید بگویم اصل این ایده از من نیست. چند سال پیش از زبان دکتر رشید بن‌عیسی (Rachid Benaissa)  فعال فرهنگی الجزایری‌تبار شنیدم که واژۀ اعتقاد در قرآن و سنت نیامده و به جای آن، واژه‌هایی چون ایمان به کار رفته است. گفتنی است که جوهری، فرهنگ‌نویس دقیق قرن چهارم، در صحاح ذیل مدخل «عقد» این دو اسم مشتق را نیاورده (البته عقید به معنی عهدکننده و فعل اعتقد به معنی بستن آمده است). در دایرة المعارف بزرگ اسلامی نیز «اعتقاد» مدخل جداگانه‌ای ندارد و در عوض به «ایمان» ارجاع داده شده است. متأسفانه اعتقادیه یا اعتقادنامه نیز در این دایرةالمعارف مدخلی ندارد. هنگامی‌که در پی این موضوع کتاب گران‌مایۀ فؤاد سزگین را دیدم باز هم بر شگفتی‌ام افزود؛ زیرا گرچه در ترجمۀ عربی و فارسی کتاب او (به ترتیب: تاریخ التراث العربی و تاریخ نگارش‌های عربی)، عنوان فصل پنجم از جلد اول «عقاید» است، اما در متن اصلی آلمانی به جای این واژۀ عربی، معادلی آلمانی برای آن به کار رفته (بر خلاف واژه‌های فقه و حدیث). (ر.ک به: سزگین؛ تاریخ نگارش‌های عربی؛ به کوشش خانۀ کتاب، تهران، 1380، ج 1، ص 873) البته همچنین باید منابعی همچون متن اصلی کتاب «میراث مکتوب شیعه» را که استدراک‌گونه‌ای برای کتاب سزگین است بررسی کرد. بنده درنیافتم که در این کتاب، واژۀ عقاید تعبیر نویسنده و مترجمان است یا متون. (مدرسی طباطبایی؛ میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین هجری؛ دفتر اول، ترجمۀ سید‌علی قرائی و رسول جعفریان؛ قم:نشر مورّخ، 1386)

[5] برای نمونه صدوق در خصال از امام رضا(ع) روایت می‌کند که: «الایمانُ عقدٌ بالقلب، لفظٌ باللسان، عملٌ بالجوارح.» و نیز این حدیث امام صادق در بحارالانوار به نقل از تفسیر عیاشی: «... یسأل السمع عمّا یسمع، و البصر عمّا یطرف و الفؤاد عمّا عقد علیه.»

[6]. هاری ولفسون؛ فلسفة المتکلّمین؛ ترجمة مصطفی لبیب عبدالغنی، قاهره: المجلس الاعلی للثقافة، 2005، ص 76.

[7]. ر.ک به: محمدجواد انواری، «الهیات»، دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج 10، ص 110.

[8]. مقایسه کنید با مناظره‌های ایشان با اهل کتاب در کتاب عیون اخبار الرضا از شیخ صدوق.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

دیگر آثار نویسنده

بستان 3؛ جواد علی و گزیده‌های عربی آثار او

مریم حقی (کورانی)

جواد علی، مورّخ بلندآوازۀ عراقی و متخصص چندین زبان باستانی خاورمیانه، بیش از هر شخص دیگری دربارۀ تار