۳۶۴۴
۰
۱۳۹۵/۰۸/۰۸

گزارشی از سفر عالم شیعی هند، سید محمدهارون زنگی پوری به عتبات عالیات

پدیدآور: علی احمدی

خلاصه

سید محمدهارون حسینی زنگی پوری، یکی از عالمان شیعه هند است که موفق شده در سال 1328ق. (1289ش.) برای عرض اردات به ساحت مقدس ائمه مدفون درعراق، به این کشور سفر کند. وی پس از بازگشت به وطن، به نگارش این سفر آغازید و پس از چند ماه، هر آنچه از دیده ها و شنیده ها که برایش مهم بود را با یاری خامه شیوایش، به نثر و نظم کشید و برای آیندگان به یادگار گذاشت.

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

سید محمدهارون حسینی زنگی پوری، یکی از عالمان شیعه هند است که موفق شده در سال 1328ق. (1289ش.) برای عرض اردات به ساحت مقدس ائمه مدفون درعراق، به این کشور سفر کند. وی پس از بازگشت به وطن، به نگارش این سفر آغازید و پس از چند ماه، هر آنچه از دیده ها و  شنیده ها که برایش مهم بود را با یاری خامه  شیوایش، به نثر و نظم کشید و برای آیندگان به یادگار گذاشت.

این سفرنامه به نام " رحلةُ عراقیة"، برای اولین بار به خط مولف، در مجله وزین الموسم، شماره 14، سال 1993م. = 1413ق. در 156 صفحه (231 – 387) به چاپ رسید. اینجانب  این اثر را احیا نموده ام و چون اصل آن به عربی است، به معرفی آن می پردازم.

این کتاب از آن جهت اهمیت دارد که اولا به دست عالمی شیعی و صاحب نفوذ نگاشته شده است و ثانیا وی به دقت درباره کربلا و عالمان آن دیار و فرهنگ آن شهر سخن می گوید که این اطلاعات اکنون برای ما مهم است.

وی این سفر را در سال 1328ق. = 1289ش. انجام داده است؛ اما آغاز تحریر و نگارش آن، پس از بازگشت وی به حسین آباد، زادگاهش بوده است. وی در آخرین روزهای شوال سال 1329ق. نگارش سفرنامه را آغاز و در 26 ذی قعده همان سال به پایان رسانده است.

با مولف بیشتر آشنا شویم

مولانا محمدهارون بن سيد عبدالحسين، در ٢۴ ربيع الثانى ١٣٩٢ق در زنگىپور به دنيا آمد. كنيۀ وى ابوداود و عالم نامور زمان خويش بود.

وى صرف و نحو را نزد مولوى محمدسميع زنگىپورى و دیگر دروس را در محضر حكيم مولوى محمدهاشم و مولانا سيد على حسين فراگرفت و سپس نزد مولانا على جواد به بنارس، شهر مذهبی هندوهای هندوستان، رفت و پس از مدتى به لكنهو آمد و وارد مدرسۀ ناظميه شد و با دريافت مدرك ممتازالافاضل، امتحان مولوى فاضل را در دانشگاه پنجاب با موفقيت گذراند و بورس تحصيلى دريافت كرد و به كالج اوريانتال به سمت استادى فراخوانده شد و در آنجا به تدريس پرداخت.

منشى محبوب على در همان زمان شيفتۀ شايستگى وى شد و او را به سمت مدير روزنامه «پيسه»، با حقوق پانزده روپيه در ماه منصوب كرد. سپس در لكهيم پور كهيرى به تدريس پرداخت و مدتى بعد نجم الملّة، او را در مدرسۀ امروهه به كار تدريس مشغول کرد و از آنجا به كالج دهلى رفت، ولى به علت بيمارى آنجا را ترك كرد و در شهرستان مونگير، بلوك حسين آباد سكونت گزيد.

بيمارى او ادامه يافت و ناگزير ترك خدمت كرد ولى در عين حال رياست شعبۀ تصنيف و تأليف مدرسۀ واعظين را برعهده داشت. محمد هارون، فردى عالم و با ذكاوت و صاحب زبان و قلم بود، نيازهاى عصر خويش را به خوبى درك مىكرد و تعليمات دينى را بر مقتضاى زمان پيش مىبرد، تأليفاتش در شبه قارۀ هند براى مؤمنان شيعه ضرب المثل شده است.

همگان مدحش مىكردند و سنى و شيعه به او گرايش داشتند. او در سال ١٩١٨م. در ديره غازيخان با ميرزايي ها، حنفى ها و وهابي ها، مناظرههاى موفقيتآميزی داشت. محمد هارون در نظم و نثر عربى و فارسى ماهر بود و با نوشتهها و سخنراني هاى برجستۀ خود، خدمات شايستهاى براى اسلام انجام داد. كتابهاى وى امروز هم به خاطر اهميت علمى، تحقيقى و فكرى باقى است و براى خوانندگان مفيد است. مولانا با اينكه بيمار شده بود، ولى تا آخرین ساعت های زندگی، دست از مطالعه و تصنيف و تأليف برنداشت. سرانجام در سن چهل و پنج سالگى، با بجا گذاشتن كتابهاى باارزش خود، در ١۴ جمادى الاولى ١٣٣٩ هق ديده از جهان فرو بست. ([1])

تأليفات

وی توانست در مدت کوتاه عمر خود، 45 سال، بیش از 40 اثر از خود به یادگار بگذارد. وی این کتابها را در موضوعات گوناگون اسلامی نگاشته که همین امر، از احاطه و تسلط وی بر علوم مختلف اسلامی حکایت دارد. بیشتر آثار او در شهرهای مختلف هند به چاپ رسیده و البته بخش کمی از آنان نیز هنوز به زیور طبع آراسته نشده است.

برخی از آثار او عبارت است از:

فلسلفه المذهب، لکنهو، اشاعه العلوم پریس. اردو؛ ابطال التناسخ، لکنهو، بی جا، 1338ق. = 1920م. اردو؛ امامة القرآن (چاپى)، لکنهو، بی جا، 1920. چاپ دیگر: لاهور، خواجه پریس، 40 صفحه. اردو؛ خصوصیات مذهب شیعه، لاهور، امامیه مشن، 1961م، 31 صفحه. اردو

توصیف کتاب

وی کتابش را با ذکر مقدمه ای در باب اهمیت سفر از دیدگاه اسلام آغاز می کند و سعی می کند با بیان آیات و روایات، اهمیت سفر در اسلام را بیان کند. سپس اولین فصل سفرنامه خود را بیان ثواب و فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام قرار می دهد و با بیان ده ها روایت، خوانندگان را برای رفتن به این سرزمین مقدس، تشویق و ترغیب می کند. ابتدای این فصل، با روایتی از امام صادق علیه السلام آغاز می شود که از ابان بن تغلب پرسیدند: چه زمانی قبر حسین علیه السلام را زیارت کرده ای؟ و او پاسخ داد: "لا و اللّه يا ابن رسول اللّه ما لي به عَهْدٌ مُنذُ حين"؛ که در این هنگام امام صادق علیه السلام متعجب فرمودند:

"سبحان ربّي العظيم و بحمده و أنت من رؤساء الشيعة تترك الحسين لا تزوره، مَن زار الحسين كتب اللّه له بكلّ خطوة حسنة و محى عنه بكلِّ خطوة سيّئةً وغفر له ما تقدَّم من ذنبه وما تأخَّر، يا أبان بن تَغلِب لقد قُتل الحسين صلوات اللّه عليه فهبط على قبره سبعون ألف مَلَك شُعثٌ غُبرٌ يبكون عليه وينوحون عليه إلى يوم القيامة."

این عالم هندی درادامه، روایات زیادی در فضیلت سرزمین کربلا و حدود حرم بیان می کند.

آغاز سفر

وی که اهل یکی از مناطق محروم هندوستان است و احتمالا نمی توانسته به راحتی به سرزمین مقدس کربلا سفر کند، با دیدن خواب و رویایی، تصمیم می گیرد به این سفر معنوی برود. این خواب و رویا به قدری بر او تاثیر گذارده که به گفته خودش پس از آن، فی البدایه شعری در رثای جدش امام حسین علیه السلام می سراید که مطلع آن چنین است:

إذا ما طَلَبتَ المستجار من البَلى *** فليس لكَ المأوى سوى أرض كربلا

هي المسجد الأقصى يطوفون حَوله *** هي الكعبة العُليا هي الخُلد في العُلى

فمَن جآئها مستغفراً كانَ آمِناً *** وأُوتي في الفردوسِ قصراً ومنزلا

هنگامی که به دنبال پناه جستن از بلا باشی، پس ماوا و پناهگاهی جز سرزمین کربلا نیست.

آن (کربلا) مسجدالاقصی است که پیرامون آن  طواف می کنند. آن  (کربلا) کعبه بلندمرتبه است که در عالم بالا جاودان است.

پس هر کس استغفار کننده به سرزمین کربلا بیاید، در امنیت و آرامش است و در بهشت، قصر و منزلی به او داده خواهد شد.

 

سپس شعری فارسی در عظمت امام علی علیه السلام می سراید که این گونه آغاز می شود:

شاهنشه و امامِ اُمم يا على توئى *** فخرِ مقام و بيت و حرم يا على توئى

وجه وجود و لوحِ و قلم يا على توئى *** حلاّلِ عقدِ جذرِ اصم يا على توئى

                          مفتاحِ قفلِ باب حكم يا على توئى

ذاتت ثبوت معنى توحيد داورست *** قولت بيان دعوى اللّه اكبرست

فعلت بقدرتش همه برهان اظهرست *** شانت گواه صنعت صناع اقدرست

اسلام را دليلِ اتمّ يا على توئى

 و لذا بار سفر را می بندد و از حسین آباد([2]) قصد سفر می کند. به گفته وی، آغاز سفرش روز نهم جمادی الاولی سال 1328ق. (28/2/1289) بوده است.

وی از حسین آباد ابتدا به بمبئی و از راه دریا پس از دو روز و دو شب به بوشهر می رسد. مسافر کربلا، پس از توقفی کوتاه در بوشهر، سفر خود را به سوی بصره از راه دریا ادامه می دهد.

بصره

در روز پنج شنبه، 23 جمادی الاولی، پس از 14 روز به بصره می رسد و مجبور است برای ورود به خاک عراق، قرنطینه شود.

وی بنابر اطلاعات تاریخی ای که دارد، بصره را مذمت می کند! وی بصره را سرزمینی می داند که اصحاب جمل توانستند آنجا را تصرف کنند و جایی است که امام علی علیه السلام درباره آن فرمود:

"بلادكم أنتن بلاد اللّه تُربَة، أقربها من الماء، و أبعدها من السماء، وبها تسعة أعشار الشرّ، المحتبس فيها بذنبه، و الخارج بعفو اللّه"([3])؛ شهرهای شما از نظر خاک، بدبوترین سرزمین های خداست و از آسمان دورتر است و نه دهم شر در آن است. هر که در آن گرفتار است، به گناه اوست و  هر که بیرون  رود، به عفو و بخشش خدا بود.

بنابر اعتقاد وی اکنون هم تاجران یهودی در این شهر فراوان اند و او فقط توانسته اندک تاجر ایرانی در بازار بصره بیابد.

کاظمین و سامرا

وی سپس با کشتی و از طریق رود خروشان دجله به بغداد می رود و به زیارت امامان  موسی بن جعفر و جواد علیهماالسلام نائل می شود و از آنجا به سامراء رفته و آنجا را هم زیارت می کند. وی در آنجا قصیده ای زیبا در وصف امامان مدفون در سامرا می سراید که مطلع آن چنین است:

سر نحو سامرّا تجد عجائبا *** من صنعة اللّه بها غرائبا

في أرضها ثوى إمامنا النّقي *** من كانَ حقّاً للنبيّ نائبا

وثمّ ابنه الطُهر الزكيّ العسكريّ *** صائناً أمر الهُدى مُراقبا

برو به سوی شهر سامرا که عجایبی از صنع خدا را در آنجا خواهی یافت.

در آن سرزمین امام نقی ما ماوا گرفته است کسی که او به حق، جانشین پیامبر بود.

و سپس فرزند پاک و مطهرش عسکری نگهدارنده امر هدایت است و مراقب آن.

 

به  اعتقاد وی، وضعیت حرم مطهر امامان مدفون در سامراء و شیعیان آنجا در زمان حضور سید محمدحسن حسینی شیرازی (1230 – 1312ق.) قابل قبول بوده است. هر چند در زمان حضور این عالم هندی در سامراء (1328ق.) 16 سال از فوت میرزای بزرگ شیرازی گذشته است. وی درباره وضعیت آن روزهای سامراء (1328ق.) چنین می نگارد:

"... اما الآن وضعیت مثل زمان میرزای شیرازی بزرگ نیست به جهت آن که عده ای از طلاب و فضلا پس از فوت ایشان از سامراء کوچ کرده اند و نیز وضعیت نابسامان ایران باعث شده که وجوهات و نذورات کمتر روانه سامراء شود. گرچه در این عصر (1328ق.) میرزا محمدتقی 1256 – 1338ق.  جای استاد را گرفته است اما عده ای از طلاب با وجود علم و فضل ایشان، این شهر را ترک کرده اند." ([4])اقامت وی در سامراء هشت روز بوده است. وی اردات خاصی به سرداب مقدس سامراء داشته است و به زیارت آنجا رفته و اعمال آنجا را به طول کامل انجام داده است. به مناسبت از ابن حجر که در الصواعق اعتقادات شیعه درباره سرداب مقدس را به  سخریه گرفته انتقاد می کند و در جواب او شعری سروده است.

ایشان ابتدا دو بیت شعر ابن حجر را نقل می کند و از او به – خداوند سنگ در دهانش اندازد – یاد می کند:

ما آنَ للسِّرداب أن يلد الّذي *** كلَّمتموه بجهلكم ما آنا

فعلى عقولكم العفاء فإنّكم *** ثلَّثتُم العنقاء و الغيلانا

آیا وقت آن نرسیده است که سرداب آن کسی را که به زعم خویش انسان می پندارید  بزاید وای بر شما و عقلهای بی خاصیتتان که عنقاء و غیلان را سه تا کردید.

و سپس این گونه جواب او را می دهد.

لعن الإله الناصبيّ فإنّه *** قد أنكر الآيات و الفُرقانا

أَوَلَيْسَ يؤمن بالإله و رفعه *** عيسى بن مريم في السَّما جُثمانا

ذاكَ المسيح ومثله إدريس و *** الخضر الجليل كفوا لنا إذعانا

أَوَلَسْتَ تَعجَبُ من بقاء حياتهم *** وتصير فيمن بعدهم هيمانا([5])

ما ذاك إلاّ للجحود فإنّما *** أنْكَرْتَ حقّاً مُبلجاً شَنئانا

لا غَرو إن غاب الإمام لحكمة *** و بها أقام لقومِه بُرهانا

بَعِدت عقولُهم الفواتِر أ نّهم *** قد أعرضوا عمّا يرون عِيانا

خداوند ناصبی را لعنت کند زیرا او آیات و قرآن را انکار کرده است.

آیا او به خدا ایمان نیاورده؟ خدایی که جسم عیسی بن مریم را به آسمان برد؟

آن مسیح است و مثل او ادریس و خضر جلیل که ما را از حیث اعتقاد کفایت می کند

آیا از باقی ماندن و زنده بودن آنان تعجب نمی کنی اما در کسانی که بعد از آنان آمده اند حیرانی

انکار تو از جحود و سرسختی تو نشات گرفته است زیر تو حق را از روی دشمنی رها کرده ای

عجب نیست که امام به خاطر حکمتی غایب شده و به واسطه آن حکمت است که برای قوم آن حضرت برهان است. چه دور است فهم عقلهای ناتوان آنان  به درستی که آنان اعراض کردند از حقی که  می بینند عیان و آشکار

وی برای دومین بار به سمت کاظمین حرکت کرده و در 19 جمادی الثانی 1328ق. به کاظمین می رسد.

به سوی کربلا

سید محمدهارون در دهه آخر جمادی الثانی، به سوی کربلا حرکت می کند. چیزی که توجه او را جلب می کند، امنیت راه ها و کاروانسراهاست. وی معتقد است سفیر انگلستان در عراق، عده ای را اجیر کرده تا راه های زیارتی و منازل بین راه از را ایمن سازند تا زائران و مسافران به راحتی و بدون دغدغه بتوانند مسافرت کرده به زیارت بروند. نیز در مسیر را و کاروانسراهای بین راه هم مایحتاج زائران به وفور بوده است. به اعتقاد وی "این وضعیت از برکات سلطنت انگلستان بر عراق است که بر تامین منافع و رفاه عمومی و احقاق حقوق رعیت بنا شده است. آنان هر چند در جذب اموال به سوی خودشان حریص اند و رغبت شدیدی در جذب منافع به سوی خود دارد اما از حال رعایا نیز غافل نیستند و در رساندن فایده و سود به همه مردم و برپایی امنیت بین اقوام و مبارزه با دزدان راه و دزدی، تلاشی در خور تقدیر دارند. این وضعیت مختص گروه یا قوم خاصی نیست اما شیعه اثناعشری مزیت مضاعفی یافته که شکر آن لازم است و همه باید برای حفظ این وضعیت کمک کنند زیرا شیعیان به  واسطه این وضعیت در انجام شعائر دینی آزادند و در برپایی مراسم های شرعی و مذهبی، آزادند در حالی که قبل از این، از حکومت وقت در هراس بودند و نمی توانستند آزادانه و در همه جا نماز جماعت و جمعه برپاکنند و نیز قبل از این سلطنت نمی توانستند خارج از منزل خود بر تربت سیدالشهداء علیه السلام سجده کنند یا وضوی صحیح بگیرند به خاطر آنچه از اذیت و آزار از جانب حکومت بود. پس شکر خدا بر آنچه بر ما منت نهاد و امنیت را فراهم کرد."

وی در آخر جمادی الثانی 1328ق. وارد کربلا می شود و پس از اسکان، به زیارت جدش امام حسین علیه السلام می شتابد و مثل همه زائران امام حسین علیه السلام حال خوشی دارد.

مطلبی که توجه او را جلب می کند، شلوغی اطراف ضریح مطهر امام حسین علیه السلام است. او مشاهده می کند که عربها و عجمها، ترکها و کردها، اهالی هند و سند، اهالی چین و تاتار، از روس و روم، از آفریقا و آمریکا دور ضریح منور امام حسین علیه السلام در طواف اند. شبهای جمعه، زیارت امام حسین علیه السلام لطف خاصی دارد و خیلی ها سعی می کنند شب جمعه را در کنار مضجع نورانی آن امام همام باشند. سید محمدهارون زنگی پوری که راه دور ایالت بیهار هندوستان را به عشق زیارت مولا درنوردیده، شب جمعه کربلا را این گونه توصیف می کند: "و اما شب جمعه، پس در حرم و رواق، ایوان و طاق، جایی نماند مگر آن که در آن زائر بود. محل پر از مردان و زنان، پیران و جوانان و سالمندان و کودکان، اربابان و غلامان بود در حالی که دستها را به آسمان بلند کرده به دعا و نجوا و گریه مشغول بودند."

مناجات های منظم شبهای حرم نیز از این زائر دلسوخته پنهان نمانده است. به گفته وی "هرگاه ثلث شب می گذشت، مناجات گو بر مناره می رفت و اشعاری در مدح پروردگار می سرود و به همگان اعلام می کرد که هنگامه راز و نیاز با خداست. ابیاتی می سرود که قلب مرده را زنده می کرد و دل  غم گرفته را شفا می داد... و چه بسیار این ابیات را که زلال تر از آب حیات و لطیف تر از نسیم صبحگاهی است را می سرود:

لَكَ الحَمْدُ يا ذا الجودِ والمَجد و العُلى *** تباركتَ تُعطي مَن تشاء وتمنع

إلهي و خلاّقي و حوزي ومؤئلي *** إليك لدى الإعسار و اليُسر أفزع

إلهي لَئِن جلَّت و جمَّت خطيئتي *** فعفوك عن ذنبي أجلّ و أوسع

إلهي ترى حالي و فقري و فاقتي *** و أنت مناجاتي الخفيّة تَسمَع

إلهي لئن خَيَّبتني أو طردّتني *** فمن ذا الذي أرجو و من ذا أُشَفِّع

إلهي أَجِرني من عذابك إنّني *** أسِيرٌ ذليلٌ خائفٌ لك أخضع

إلهي لَئِنْ عذَّبتَني ألف حجّة *** فَحبلُ رجائي منك لا يتقطَّع

إلهي أذِقْني طَعمَ عَفوِكَ يومَ لا *** بنونٌ ولا مالٌ هنالك ينفع

 

و این اشعار و مثل این اشعار را تا طلوع فجر می سرود و با آغاز اذان صبح، مناجات خاتمه می یافت.

حرم مطهر سیدالشهداء علیه السلام

روشنایی حرم مطهر

یکی از موضوعاتی که برای نویسنده این سفرنامه جالب بوده است، چگونگی تامین  روشنایی حرم مطهر بوده است. وی با تفصیل و آب و تاب این وضعیت را بیان می کند که اکنون برای ما جذاب و جالب است بدانیم در 100 سال قبل که برق نبود، حرم مطهر امام  حسین علیه السلام چگونه در شبها، آماده مناجات و زیارت زایران و علاقه مندان به حضرت می شده است. به گفته وی " در هر شب، شمع ها و چراغ ها وسط حرم و اطراف آن که بالغ بر 500 عدد بود، روشن می شد. فتیله های شمعی بزرگ که طول آن 2 ذراع و حتی بالاتر آن و به اندازه قد انسان بود که قیمت هر کدام از آنان، نیم روپیه انگلیس بود. هنگام غروب آفتاب، عده ای از مردان که کارشان این  بود، ابتدا از باب القبله وارد حرم شده کنار مرقد شریق قرار می گرفتند و  اولین شمع را در بالاسر مطهر روشن می کردند و سپس در دو صف ابتدا شمع ها و چراغ های اطراف ضریح و سپس حرم مطهر را روشن می کردند. به گمانم حدود بیست نفر بودند که این کار را انجام می دادند که ابتدا بزرگشان شمع را روشن و در جاشمعی قرار می داد و سپس دیگران ادامه می دادند."

کفشداری حرم

بنابر مشاهده این عالم هندی، جلوی هر دری از درهای رواق مطهر، مردی عهده دار و نگهدار کفشهای زایران و مجاوران است. از عجایب کارهای آنان این است که کفشها نه اشتباه می شود و نه گم! با وجود آن که هر کسی وارد حرم می شود. از مرد و مرد و زن ها هم عده ای روپوش دارند و عده ای بی روبند می آیند. کوچک و بزرگ، پیر و جوان و .... عده ای می دوند  و دیگران راه می روند. گروهی و فردی می آیند اما هیچ کفشی نه اشتباه می شود و نه گم!! به  نظرم انجام این کار محال و یا در نهایت اشکال است اما من این را از عجایب حرم مطهر امام حسین علیه السلام می دانم.

ویزگی های کربلا

وی در فصلی با نام "عجائب و خوارق کربلا" به بیان چند نکته می پردازد که برایش جالب و عجیب بوده است. "این فصل به بیان اموری عجیب و کراماتی می پردازد که مختص مشهد امام حسین علیه السلام است و در جایی دیگر یافت نمی شود!"

1.

"یکسان بودن اجناس بازار هنگام کمی یا زیادی، به طوری که اگر در وقتی  از اوقات، همچنان که در ایام مخصوص زیارت جمعیه کربلا به 400 هزار نفر می رسد، قیمت اجناس همان گونه می ماند و اگر جمعیت شهر کم هم شود،اجناس تغییری نمی کند برخلاف دیگر شهرها که به جهت زیادی جمعیت و کمی آن و اجتماع آنان و کوچ آنها، زیاد و کم و گران و ارزان می شود."

2.

بنابر مشاهده نگارنده، خوردنی ها و نوشیدنی ها در کربلای معلا در همه وقت به وفور هست چه وقتی که ایام ویزه است و شلوغ است و چه وقتی که خلوت است. وی در این باره به گزارش تاریخی ابوایوب انصاری اشاره می کند که رسول گرامی اسلام را دعوت کرد و همراه با پیامبر دیگران را هم دعوت کرد همه خوردند ولی غذاها به همان  حال اول باقی بود. وی حال کربلا را هم آنگونه می داند و معتقد است برکت بر این سرزمین نازل شده است.

سید محمدهارون زنگی پوری هنگامی به این نتیجه رسیده که بالاترین جمعیتی که گزارش می دهد، حدود 500 هزار نفر در ایام ویزه است اکنون 20 میلیون نفر در اربعین  حسینی علیه السلام به کربلا می روند و عجیب این است که برای این جمعیت هم خوردنی و نوشیدنی هست و کم نمی آید!!! و به قول این عالم مخلص شیعی هندی، یکی از کرامات و عجایب کربلا همین است.

3.

فراوانی آب برای همه زائران امام حسین علیه السلام و قمر بنی هاشم، با توجه به کمبود منابع آبی و نیز شلوغ جمعیت، باعث تعجب این عالم هندی شده است. وی این فراوانی را یکی از اعجاز و کرامات سرزمین کربلا می داند و این گونه می نویسد:

"آب آشامیدنی در کربلا کم است و تنها منبعی که مردم از آن استفاده می کنند نهر حسینی است که آن هم در تابستان کم آب و خشک می شود؛ هر چند برخی از آب چاه نیز استفاده می کنند اما اگر انسان فکر و تامل کند درمی یابد که این مقدار آب بری 100 یا 200 نفر کافی است تا چه رسد به 1000 یا 2000 نفر!!! لکن برای 100 نفری که در این شهر ساکن اند کافی است آن هم برای خودشان و حیواناتشان بلکه در زیارت های مخصوص که عدد سکان کربلا به 400 یا 500 هزار هم رسد، کافی است! بله به خدا قسم این شاهد راست و نشانه ای حق بر حقانیت امت امامیه و درستی راه اثنی عشریه است."

4.

امنیت سرزمین کربلا با آن همه زائر که به قول مصنف، گاهی به پانصد هزار می رسد، تعجب مولف را برانگیخته، ضمن تشابه این مراسم با دیگر مراسم ها، امنیت زائران و مجاروان حرم مطهر را از خصوصیات و ویزگی های منحصر به فرد کربلا می داند. به اعتقاد وی در اعیاد هندوها، مسیحیان، یهودیان و .... هنگام جمع شدن مردم برای برپایی مراسم جشن و پایکوبی، پلیس حالت آماده باش به خود می گیرد و قبل از مراسم اقدامات امنیتی برقرار می کند که تا بعد از مراسم ادامه دارد اما به این وجود، خیلی کم اتفاق می افتد آن جشن ها و اجتماع ها بدون قتل یا دعوا و درگیری پایان یابد. اما قصه کربلا متفاوت است. "اما بیا به مشهد ولی خدا، حسین ذبیح خدا،  نوه رسول خدا کشته شده در راه خدا، حاضر شود در یکی از مراسم ها، روزی از روزها و ببین چند نفر از مرد و زن، غنی و فقیر، بزرگ و کوچک، بنده و ارباب، پیر و جوان، مرد و کودک... صد هزار نفر، دویست هزار نفر، با این وجود هیچ لشکر یا پلیسی وجود ندارد! ناظم و آمری نیست، نگهدارنده و جاسوسی نیست،  نگهبان و پاسبانی نیست اما مردم با فراق بال، راحتی خیال، اطمینان نفس زیارت می کنند. ...."

5.

مورد دیگری که تعجب وی را دربرداشته، وسعت حرم مطهر هنگام شلوغی است. در حالی که حرم مطهر 100 یا 200 متر وسعت دارد چگونه می شود که هزاران نفر بیایند و به راحتی زیارت کنند و برگردند! این مطلب در اربعین هم باعث شگفتی بینندگان است که چگونه 20 میلیون زائر در حرم حسینی و اطراف آن مقیم اند و اکثر آنان هم موفق به زیارت می شوند!!!

عالمان کربلا

سید محمدهارون زنگی پوری که خود از عالمان و مولفان دیار هند است، فصلی از سفرنامه اش را به معرفی عالمان آن روز کربلا اختصاص داده است که نشان می دهد شهر کربلا در آن سالها، حوزه ای پویا و  فعال داشته است و ده ها عالم بزرگ شیعه، در آنجا سطوح عالی و خارج حوزه علمیه را تدریس می کرده اند.

مجتهد اول: سید باقر طباطبائی (1274 – 1331ق.)

سید محمدباقر حائری طباطبایی، فرزند سید  ابوالقاسم، از نوادگان سید محمد مجاهد طباطبایی حائری بود. عالم عامل، ادیب، شاعر از صفات اوست. وی از شاگردان شیخ محمدحسین اردکانی و شیخ میرزا حبیب الله رشتی بود. آثاری دارد از جمله منظومه فی العقاید و  علم الکلام. در 11 رجب سال 1331ق. در کربلا وفات یافت و در کنار جدش سید مجاهد در بازار بین الحرمین با خاک سپرد شد. ([6])

سید محمد هارون این عالم نام این عالم را اول قرار داده است تا نفوذ معنوی او بین  اهالی کربلا را برساند. وی او را اینگونه تعریف می کند:

"قاضی شهر  کربلا، هر روز مشغول قضاوت است. پس از نماز عشاء در صحن امام علیه السلام خارج فقه و  اصول تدریس می کند."

مجتهد دوم: سید اسماعیل صدر (1258 – 1338ق.)

سید اسماعیل فرزند سید صدرالدین، از نوادگان علی نورالدین موسوی عاملی نجفی کاظمی، فقیه و اصولی مدقق؛ استادان او شیخ محمدباقر بن شیخ محمدتقی اصفهانی، نویسنده هدایه المسترشدین و.... در 12 جمادی الاولی 1338 در کاظمین وفات یافت و پس از یک تشییع جنازه  باشکوه در حرم مطهر کاظمین علیهماالسلام دفن شد. ([7])

زنگی پوری این عالم بزرگ را اینگونه توصیف می کند:

"او نیز درس خارج تدریس می کند اما در منزلش که بین اهالی کربلا معروف است. شهرت سید اسماعیل صدر ما را از تعریف او بی نیاز و جلالت او ما را از توصیف او بی نیاز می کند."

مجتهد سوم: شیخ محمدحسین مازندرانی

بنابر گزارش نگارنده سفرنامه "وی مدرس خارج در صحن مطهر، کنار باب القبله است و به حسن بیان، خوش زبان و مسلط بر مسائل فقه  و اصول شهره" است.

مجتهد چهارم: سيّد حسن كشميري حائري

وی پدربزرگ عارف بزرگ معاصر، سید عبدالکریم کشمیری است. از خصوصیاتی که محمدهارون زنگی پوری درباره می گوید چنین برمی آید که او هم عالمی اخلاقی و عارف بوده است. در توصیف او چنین می نویسد:

"وی به تقوا و زهد معروف است لذا نمازگزاران هنگام خواندن نماز جماعت، بیشتر از دیگران، به او اقتدا می کنند. در حقیقت آنان به حسن اخلاق او و تورع و قناعت او و دوری او از درخواست عظمت و بزرگی برای نفسش و مناعت طبع اقتدا می کنند.  اما حال درس او برای من روشن نشد."

مجتهد پنجم: محمّد مهدي كشميري حائري،

مولف سفرنامه ما این عالم را اینگونه توصیف می کند:

"وی مدرس دروس سطح و خارج است. طالبان حوزوی نیازهای خود را به واسطه او رفع می کنند و در حقیقت او مرجع دانشوران حوزوی است. او تقریبا همه کتابهای درسی حوزه را تدریس می کند از هر فن و بیانی که باشد نحوی یا کلامی، اصلی یا فرعی، منطقی یا ادبی؛ بنابراین کتابهای درسی را همچون شرائع الاسلام، شرح لمعه، شرح کبیر، رسائل، قوانین، فصول، وسیله الوسائل و.... را از بر دارد. وی نیازی به مطالعه کتابهای درسی و مراجعه به بابهای کتاب ندارد  وهرگاه مورد خطاب و سوال قرار گیرد، بدون شک جواب می دهد. او همچون  سیل خروشان و همچون ابر غران است و در هر فن و علمی، دستی دارد. البته همچنان که در نهایت زهد و ورع و تقوا و حلم است."

مجتهد  ششم: سيّد مرتضى هنديّ

مجتهد هفتم میرزا محمد هندی حائری.

مجتهد هشتم: سيّد باقر، هندي حائري، (1285 – 1329ق.)

سید باقر فرزند سید محمد بن سید هاشم هندی نجفی، متولد نجف اشرف؛ وی ادیب و شاعر بزرگی بود که اشعار او دررثای اهل بیت علیهم السلام به خصوص امام حسین علیه السلام فراوان است. از شاگردان محمد طه نجف، میرزا ابراهیم شیرازی محلاتی و ... در نجف اشرف 3 محرم 1329 فوت کرد.  سید صادق و  سید حسین از فرزندان او هستند. ([8]) زنگی پوری این عالم بزرگ کربلا را این گونه توصیف می کند:

" صاحب مصنّفات فراوان، المنظومة الكبيرة، شرح المنظوم، للدرّة المنظومة لبحر العلوم، واُرجوزة صغيرة، في مطالب مُفيدة يسيرة، و القول المُسدّد. وی در 11 رمضان 1329 رحلت کرد."

مجتهد نهم: شیخ محمدباقر اصفهانی

 

ملاقات با عالمان  کربلا و اخذ اجازه

1.سید باقر طباطبائی (سید محمدباقر طباطبائی)

نَجل صاحب رياض، در ذي قعدة 1328 برای مولف اجازه روایت صادر کرده است.

2.شیخ محمدحسین حائری مازندرانی (    -  1339ق.)

وی در 23 شوّال  1328 برای این عالم هندی، اجازه روایت صادر کرده است و او را با القابی ستوده است. بخشی از اجازه نامه ایشان چنین است:

"... وبعد. فإنّ جناب الورِع العالم العامل، والزّاهد الفقيه الكامل، عمدة العلماء العاملين، وقدوة الفقهاء الصّالحين، صاحب الفكرة الدقيقة، و الأنظار الأنيقة، سيّدنا المصون، المولوي السيّد محمّد هارون نفعه اللّه و إيّانا يوم لا ينفع مالٌ ولا بنون، قد بلغ من الفضل والكمال الغاية، ومن الزّهد و الورَع النّهاية، فهو الحائز لفَضِيلَتي العلم والعمل، والجامع لما ينقل و يعقل، وله دام فضله مصنّفات كثيرة، و مؤلّفات وفيرة، وقد صنَّف في زيارته لمولانا الحسين سلام اللّه عليه رسالة في التسبيحات الأربع التي قد أظهرت فضله كالشمس في رابعة النهار، كيف لا يكون كذلك وهو غُصنٌ من أغصان الشجرة المباركة التي أصلُها ثابت و فرعها في السماء، وذلك فضل اللّه يؤتي من يشاء، ولقد استجازني مع ما هو عليه من الفضل فأجزته تبرّكاً أن يروي عنّي جميع ما صَحَّ لي روايته من كتب مشائخنا الأبرار ...."

3.شیخ محمدمهدی کشمیری حائری

اجازه روایت که سید محمدهارون زنگی پوری را به علم و  فقاهت ستوده است. قسمتی از اجازه نامه ایشان:

"بَعدُ، فإنّ الأقلّ الأذلّ، قد تشرّف بزيارة مولاي الأجلّ، و سيّدي الأكمل، العالم العَيْلَم، والبحر الخضمّ، بدر فلك التدقيق، بل شمس سماء التحقيق، قدوة العلماء الأخيار، وعمدة الفقهاء الأبرار، الجامع بين رتبتي العلم والعمل، والمُبطِل لشُبهات أهل البدع والزّلل، المُقدَّس الورِع الكامل، والزّاهد العالم العامِل، المولوي السيّد محمّد هارون جعله اللّه و إيّانا في الّذين لا خَوْفٌ عَليهِمْ ولا يَحْزَنُون، فَوَجَدتُه دام ظلّه بحراً ذاخراً، و نحريراً ماهِراً، و عَلَمَاً زاهِراً، قد رزقه اللّه تعالى من الفضائل والإفضال ألوانا، ومن العلوم و الحِكَم أفنانا، كم له فوائد عالية لطيفة، وفرائد سامية شريفة، تنشط بملاحظتها الأذهان، و تلتذّ بأسماعها الآذان، فمنها درّته الحائريّة، و منها سبحته الحسينيّة، اللّتان قد صنّفهما دام فضله في حائر خامس آل العِباء..."

4.سید کلب باقر هندی حائری

اجازه نقل روایت

"وبعدُ فإنّ العلم أشرف الخصال، و أكمل الكمال، ولا ريب أنَّ أشرف العلوم كلّها علم الدِّين، الذي به هداية المسترشد، و به يعرف معالم الدِّين، وهو الوسيلة لمعرفة الأحكام الشرعيّة، والذريعة لحصول السِّيادة الدنيويّة، والسعادة الأخرويّة، وممّن عطف إلى ذلك أنظاره الدَّقيقة، و وجَّه إليه أفكاره العميقة، وبذل فيه جهده وجدَّه، واستفرغ فيه وسعه و كدَّه، وظهر على أُولي النُّهى من نُقّاده قابليّته واستعداده، وتبيَّن لدى أُولي الأفهام من حفّاظه سعة باعه فيه واجتهاده، وأهليّته لنقل الحديث وروايته، بل لنقده و دراسته و فهم نكته و مَعَانيه و معانيه، والإحاطة بظواهره وخوافيه، وهو الذي يقصر لساني الكال عن ذكر فضائله حيث جمع من العلوم الأدبيّة، والحكميّة العقليّة والسمعيّة، ما يفتخر به أواخر الزمان على أوائله، جناب المولى الجليل، و الفقيه النَّبيل، المولوي السيّد محمّد هارون حَرَسُه اللّه من طوارق الدهر الخؤن، وأجزل عليه نواله، و كثَّر في العلماء أمثاله.

ثمّ إنّه دام عزّه قد استجازني، رواية ما جازَ لي روايته عن المشائخ العظام، والفقهاء الكرام، ممّا هو مودَع في كتب الأخيار، كالكافي، والفقيه، والتهذيب، والاستبصار، فأجزته وإن لم أكن من فرسان هذا المضمار، ولا ممّن جاس خلال هذه الدِّيار، ولا غرو فرُبَّ حامل فقه إلى مَن هو أفقه منه."

نجف اشرف

سید محمدهارون زنگی پوری پس از چند ماه اقامت در کربلا، به نجف اشرف رفت و به زیارت مولا امیر مومنان علیه السلام  شتافت. وی فرح و اشتیاق خود از زیارت مولا علی علیه السلام را در شعری، به زیبایی توصیف می کند که مصرع اول آن چنین است:

إنّما أنتِ جنّة ضرب اللّه *** عليها كجنّة الخُلد سُورا

به درستی که بهشتی هستی که خداوند مثال زده است به آن مانند بهشت جاودان

 

ملاقات با عالمان نجف اشرف

وی در این شهر که در آن زمان، قطب علمی شیعه بوده است نیز به دیدار بزرگان و مراجع و اساتید حوزه شتافت که سرور خود را از این ملاقات ها ابراز می کند. عالمانی که به دیدارشان رفته و با آنان ملاقات داشته است عبارتند از:

1.

2.

3.

سید محمدعلی فرزند سید حسین حسینی شهرستانی معروف به هبه الدین حائری نجفی کاظمی، از ذریه سید علی کبیر حائری است. و از محضر بزرگانی چون آخوند خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی بهره یافت. ([9])

در این ملاقات سید هبه الدین از زنگی پوری می خواهد که کتاب "الهئیه و السلام" ایشان را به زبان هندی ترجمه و به مردم آن دیار عرضه کند. ایشان هم قبول می کند و این کتاب را به اردو ترجمه می کند  و نام آن را "البدر التمام فی ترجمه الهیئه و الاسلام" می گذارد.

وی همچنین توفیق یافته، مکانهای مشهور مذهبی نجف همچون مسجد حنانه، مسجد صعصعه، مسجد کوفه و مرقد نائب امام حسین علیه السلام مسلم بن عقیل را زیارت کند. نیز در بین راه، مزار کمیل بن زیاد را نیز زیارت کرده است.

بازگشت به کربلا

سید  محمدهارون زنگی پوری پس از زیارت امام متقیان علی علیه السلام و اماکن زیارتی نجف اشرف، دوباره به کربلا برمی گردد تا بتواند به دوست عارفش کمک کند. وی دوستی عارف و عامل و عالم از اهالی هند به نام "شيخ اِرشاد حُسين جونيوري" داشته است که مدرسه ای به نام "مدرس الحسینی" در کربلا تاسیس کرده بود و از سید محمدهارون دعوت کرده بود در اداره مدرسه  به او کمک کند. وی چهار ماه در آنجا می ماند و به امر نظارت بر مدرسه و معلمان آنجا مشغول می شود. نیز در بخش تعلیمی کودکان، نیز فعالیت می کند و  اشعاری را نیز برای تعلیم اصول دین برای کودکان می سراید:

أُصول مذهب اسلام پنج ست *** نه برداراى پسر از ياد آن دست

يكى توحيد خلاق دو عالم *** دوم عدل خداى حىّ اكرم

نبوت سيومين چارم امامت *** يقين دان پنجمين باشد قيامت

فروع دين ده است أى مرد عاقل *** مشو از یاد آن یک لمحه غافل

ز ده تا، اولين امر، صلوه ست *** دوم صوم ست و بعد آن زكوة ست

چهارم خُمس و پنجم را تو حج دان *** جهاد فى سبيل اللّه ششم دان

از آن پس امر بالمعروف دانى *** پس از وى نهى از منكر بخوانى

نهم باشد تولا ياد ميدار *** دهم باشد تبرا اى خوش اطوار

از آن پس، لازم ست از بهر انسان *** كه باشد دور ازكردار شيطان

زكذب و افترا و لغو و بهتان *** حذر دارد كه هست اين كار نادان

اگر گويد، كلام راست گويد *** ره ناراستى گاهى نپويد

به كم گفتن به كم خفتن كند ميل *** بحرف هرزه و باطل كند ويل

مكن غيبت كه آن فعل حرام است *** مده دشنام كاين، كار عوام است

به ره رفتن قدم آهسته بردار *** به جهال و دنى گامى مشو يار

سحر برخيز و فرض حق ادا كن *** بصد اخلاص ذكر كبريا كن

بخوان يك جزو قرآن، حسب ميسور *** كه از قرآن شود قلب تو پر نور

از آن پس اتباع امر رب كُن *** به امّ و اب سلام با ادب كن

بيا در مدرسه بنشين و بر خوان *** سبق های گذشته باز گردان

برغبت اكتساب علم دين كن *** رضاى حق درين باشد يقين كن

كه قدر و قيمت انسان ز علم ست *** بدان بى علم را بد مغز و بدمست

چو علم آموختى هم حلم آموز *** كه تا در دو جهان باشى تو بهروز

غرور و كبر را از سر بدر كن *** ز نخوت تا كه بتوانى حذر كن

بهر كارى توكّل بر خدا كن *** بهر حاجت به خالق التجا كن

ز خوف حق مشو يك لمحه عارى *** كه يابى در قيامت ريستكارى

همچنین اسامی أئمّة طاهرين (عليهم السلام) را نیز به نظم درآورده است که کودکان بتوانند به راحتی حفظ کنند و یاد بگیرند.

امام اولين ماست حيدر *** وصى أحمد و مقبول داور

حسن مولى ست بعد از وى حسين ست *** كزين هر دو جهان را زيب و زين ست

چهارم آنكه شمس المشرقين ست *** امام ما على بن الحسين است

امام پنجم و مولى ست باقر *** جنود ملّت حق راست ناصر

پس از وى جعفر صادق امام ست *** كه فخر زمزم و بيت الحرام ست

امام هفتمين موسى كاظم *** كه ملك شرع وايمان راست ناظم

امام هشتم آقايم رضا بود *** كه دائم تابع امر قضا بود

نهم مولا و آقايم تقى بود *** و هم از هاديان دين نقى بود

جناب عسكرى را بعد از او دان *** نبى را جانشين با علو دان

پس از وى قائم ما حجت العصر *** ولى حق امام و هادى دهر

ازو قائم زمين و آسمان ست *** بلا شكّ پيشواى انس و جان ست

زچشم ماست غائب گرچه الآن *** ولى زو روشن ست اين جمله اكوان

بازگشت به وطن

وی پس از چهار ماه حضور در کربلا، قصد بازگشت کرد و به  سوی وطن حرکت کرد. از فرازهای پایانی سفرنامه وی برمی آید که افرادی هم همراه او  بودند که از آنان  یاد می کند از جمله سید فاضل، سید جعفر حسین بن حکیم معروف که گویا طبیب بوده است. نیز سید باقرعلی لکنهوی و سید یوسف حسین  محمود آبادی و سید سخاوت  حسین  کناهنوری که به همراه خانواده حضور داشتند.

وی در مسیر بازگشت در لاهور توقف کوتاهی  می کند و  سراغ کتابش را می گیرد که گویا چاپ شده است به نام توحید القرآن که بسیار خوشحال می شود. و سپس به حسین آباد – محل اقامتش – می رود.

تاریخ اتمام کتاب 2 ذي قعدة سنة 1329 با این عبارت: "تمّت بعون اللّه على يد مؤلّفه الضعيف محمّد هارون، عفى اللّه عنه بالصّاد والنون".

 

[1].  با استفاده از کتاب مطلع انوار: احوال دانشوران شیعه پاکستان و هند، ج١ ، ص 634 و 635، زندگینامه محمد هارون زنگی پوری، مرتضی صدرالافاضل حسینی، مترجم محمد هاشم، مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی،  ١٣٧۴ و کتباشناسی عالم شیعه شبه قاره  هند

[2].  حسین آباد یکی از روستاهای نزدیک شهرستان مونگیر از شهرستانهای استان بهار یا بیهار کشور هندوستان است که در جنوب شرقی آن کشور قرار دارد. مردم این استان و به ویزه این شهرستان، از دیرباز علاقه مند به اهل بیت علیهم السلام بودند و چون در برخی دوره ها حاکمانی فارس و یا وابسته به فارس ها داشتند، زبان فارسی نیز رایج بوده است و به همین دلیل است که آیت الله سید محمدهارون زنگی پوری نیز می توانسته به فارسی هم شعر بسراید که در این سفرنامه هم سه قصیده از قصاید خود را آورده است.

([3]) نهج البلاغه، ص 45، من کلامه علیه السلام فی ذم اهل البصره.

([4]) میرزا محمدتقی شیرازی پس از فوت استادش آیت الله العظمی میرزای شیرازی بزرگ (1312ق.) به جای استاد به هدایت خلق و طلاب مشغول شد و تا سال 1336 در سامراء حضور داشت اما در این سال سامراء را به قصد کاظمین ترک کرد.

([5]) الهيام بالكسر الإبل العطاش الواحد هيمان و ناقة هيمى مثل عطشان و عطشى. مختار

[6].  معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، محمد حرزالدین، ج2، ص 199.

[7]. همان، ج1، ص 115.

[8].  همان، ج1، ص 132.

[9].  معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، محمد حرزالدین، ج2، ص 320.

منبع: فصلنامه زیارت، ش 26، تابستان 95

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مهندس مهدی بازرگان: از سرّ عقب ماندگی مسلمانان تا نظریه سازگاری ایرانی

رسول جعفریان

مهندس مهدی بازرگان (1286 ـ 1373) در میان همه نویسندگان مذهبی دوره شاه، فردی متفاوت و از جهاتی دارای