۴۳۵۱
۰
۱۳۹۶/۰۷/۱۸

قرآن در باره ملل و نحل، چه تصویری ارائه می‌دهد؟

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

یکی از مدخل‌های درس ملل و نحل، پرداختن به این نکته است که قرآن چه تصوری از ملل و نحل به‌دست داده است. این دیدگاه، بعدها و در دوره‌ای که اختلافات دینی و مذهبی بالا گرفت، چگونه تفسیر شده است؟

یکی از مدخل‌های درس ملل و نحل، پرداختن به این نکته است که قرآن چه تصوری از ملل و نحل به‌دست داده است. این دیدگاه، بعدها و در دوره‌ای که اختلافات دینی و مذهبی بالا گرفت، چگونه تفسیر شده است؟ مطلبی که ملاحظه می‌فرمایید، خلاصه‌ای است از آن‌چه در جلسه دیروز درس ملل و نحل در این زمینه ارائه شد. همان طور که در عنوان هم آمده، این مطلب، یک مرور بر این مبحث مهم به حساب می‌آید.

• قرآن «اسلام» را تنها دینی می داند که خداوند آن را به رسمیت می شناسد. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَاللَّهِ الْإِسْلامُ وَمَااخْتَلَف َالَّذين ُاوتُواالْكِتابَ إِلاَّمِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيا ًبَيْنَهُمْ وَمَن ْيَكْفُر ْبِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِساب‏». (آل عمران: 19). و جای دیگر می گوید که دینی جز «اسلام» پذیرفته شده نیست. «وَمَنْ يَبْتَعِ غَيْرَالْإِسْلامِ دينا ًفَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَفِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين‏». (آل عمران: 85). دین معانی متعددی دارد، اما هرچه هست، از جمع این دو آیه، نوعی استقلال دینی برای اسلام برابر سایر ادیان بدست می آید. اگر اینجا «اسلام» به معنای تسلیم برابر خداوند هم باشد، گویی تأکید شده است که بر اساس تفسیری که قرآن از این «اسلام» دارد، باید باور داشت نه چیز دیگری را. کاربرد کلمه «دین» در آیه «لاإِكْراه َفِي الدِّين‏» هم در همین امر ایمان دینی است. «برادر دینی» هم به همین معنا در قرآن بکار رفته است: «فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّين‏» (توبه: 11). یک جا هم از «دین الحق» یاد شده و از ادیان دیگر به عنوان «عَلَی الدّین کلّه» (توبه: 33) یاد کرده که ناظر به بقیه ادیان است. شاید تعبیر «الدین القیم» یعنی روش درست باشد، اما «لیتفقَّهُوا فی الدین» (توبه: 122) می تواند به معنای تدبر در دین اسلام باشد.

• قرآن چه تصوری از دین و ادیان و فرقه های داخلی آنها به ما ارائه می دهد؟ تفسیری تاریخی از گذشته و تفسیری از وضع حال. قرآن طی 23 سال نازل شده و به تدریج نوعی مرزبندی میان خود و باورهای رایج میان مردم ایجاد کرده است. جامعه مکه خیلی زود، پس از بعثت، به دو گروه مومنان و کافران تقسیم شد. اکنون سوال این است که در قرآن چه تصوری از دین پدید آمده، ارکان آن چگونه بوده، و مرزهای میان ادیان از نظر اعتقادی (باورها) و اجتماعی (شریعت و فقه) چگونه بوده است؟ ما باید توجه داشته باشیم که قرآن در طول این سالها، به گفته همه قرآن پژوهان، در دو مرحله تاریخی نازل شده و ملاحظات مکی ـ مدنی دارد. جدای از آن بحث ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید، عام و خاص و فارغ از اینها، تفاوتی که شرایط مختلف تاریخی داشته و قرآن ناظر به آنها نازل شده، مورد تأیید همه مفسران و قرآن شناسان است. به هر روی، بحث های ملل و نحلی قرآن هم در همین فضا مطرح بوده و باید دید روزهای نخست در مکه چه تصوری از مومن و کافر مطرح بوده و در نهایت، در آخرین سوره های قرآن به خصوص آل عمران و مائده که حاوی اطلاعات تفصیلی تر در این زمینه است، بحث از ادیان را چگونه مطرح کرده است. اینجا بحث از قرآن و دیدگاه طرح شده در باره ملل و نحل است، نه بحث از حدیث. این دو قابل مقایسه نیستند. دلیلش هم روشن است. حدیث، غالبا در فضای دوره های اختلاف شکل گرفته و زمینه جعل و تحریف در آن، سبب شده است که مشکلات جدی در نوع نگاه آن و استفاده از آن در ارائه یک تفسیر درست، وجود داشته باشد. صدها حدیث تولید شده علیه فرقه های بعد، وجود دارد که بهترین دلیل بر این ضعف است، اما قرآن، به عنوان کتابی از دوره نبوی، از حیث انعکاس این مسائل به عنوان دیدگاه های اسلامی، قابل استناد بوده و برای ما مهم است که چه نوع نگاهی را مطرح کرده است.

• یکی از بحث های کلیدی در قرآن در حوزه ملل و نحل، مفهوم ایمان است که غالبا در کنار آن عمل هم وجود دارد. این ایمان و عمل، آدمی را در مسیری که در دین به آن «صراط» گفته می شود، پیش می برد. این صراط، صراط المستقیم است که 23 بار در قرآن آمده است. در کنار آن «سبیل» است که سبیل درست، «سبیل الله» است که به وفور از آن یاد شده است. به جز آن «سُبُل» دیگری هم وجود دارد که دین آنها را تأیید نمی کند. مومنان واقعی در صراط مستقیم حرکت می کنند و بقیه گرفتار سبل متفرقه می شوند که راه به خدا نمی برد و در عوض آدم را به جهنم می رساند. «وَأَنّ َهذا صِراطي‏مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ». (انعام: 53) در این تصویر، حق و باطل هست که معارض با یکدیگرند و آدم ها هم به تبع حمایت از حق یا باطل تقسیم می شوند. اینها کلماتی است که مکرر در قرآن آمده است. این که یک راه مستقیم هست و بقیه راهها باطلند، آدم را به یاد این مضمون می اندازد که یک فرقه ناجیه از میان همه فرق وجود دارد.

• اسلام در تقسیم بندی ادیان بزرگ، در زمره ادیان توحیدی و در کنار یهودیت و مسیحیت، از جمله دین های سامی است. اینها دینهای توحیدی و باقی ادیانی که قرآن برابر آنها قرار گرفته، متعلق به حوزه بت پرستی هستند. دین و ادیان در قرآن، از نقطه نظر دسته های داخلی، بر پایه شرک و توحید است که بر اساس آن جامعه انسانی یا ناس، از نظر «توحید» به گروه مومنین و کافرین تقسیم می شوند. این مسأله هم تاریخی و نسبت به رویدادهای تاریخ انبیاء است و هم نسبت به زمان نزول وحی. دلیل آن هم این است که مخاطبان اولیه قرآن، در درجه اول، بت پرستان بودند، کسانی که تعداد قابل توجهی بت در خانه خدا و حتی خانه های خود داشتند و آنها را پرستش می کردند. بت پرستی همواره مورد تهاجم ادیان توحیدی بوده و همین نگاه در دین یهود نیز وجود دارد. در بخش های دیگری از دنیا تا به امروز، بت پرستی به عنوان یک دین رایج حضور دارد. ما نمونه این قبیل باورها را در دنیای امروز عمدتا در شرق آسیا و شبه قاره و چین داریم. اطلاعات ما در باره بت پرستی جاهلی برگرفته از کتاب «الاصنام» هشام کلبی است که فهرستی از بت های معروف و رایج نزد عرب را ارائه کرده ست. آن کتاب که به علاوه آگاهی های دیگر، می تواند ما را در جریان باورهای بت پرستان قرار دهد؛اثری فوق العاده و منبعی مهم در باره باورهایی است که قرآن با آن درگیر بوده و اطلاعاتی در باره بت ها و اسامی آنها هم در قرآن آمده است. بیشترین حملات قرآن به مشرکین است، و از نظر حقوق مدنی هم در سوره مدنی، نسبت به آنها محدودیت های زیادی اعمال شد، به طوری که در سال نهم هجری به آنها اعلام شد که فقط چهار ماه وقت دارند فکر کنند، یا اسلام را بپذیرند یا آن که به هر حال در معرض برخورد قرار گیرند. قواعد حقوقی مانند «وَلاتَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌمِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاتُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا و َلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُم‏» (بقره: 221) خیلی صریح، مرز بندی میان مسلمانان و مشرکان را تبیین کرد. و اما از نظر دینی، دین اسلام، در ادامه دین های بزرگ سامی [ منتسب به سام بن نوح] است که به گفته قرآن ابراهیم در رأس آنها شناخته می شود: «قُلْ إِنَّني ‏هَداني ‏رَبِّي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ دينا ًقِيَماً مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفا ًوَ ماكانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ» (انعام: 161). و این آیه که آنها می گفتند اگر می خواهی هدایت یافته باشی، یهودی یا نصرانی باش! اما قرآن می گوید بهتر است مانند ابراهیم حنیف باشید که مشرک هم نبود: «وَقالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ماكانَ مِنَ الْمُشْرِكين‏» (بقره: 135). تأکیدات زیادی در قرآن هست که دین حنیف را برابر مشرکین قرار می دهد، و ابراهیم به عنوان رهبر موحدین، به عنوان موسس دین حنیف شناخته می شود. این دین بر اساس آنچه در تورات و قرآن آمده، مبتنی بر یکتاپرستی بوده و تمام مبارزات انبیاء در جهت مبارزه با بت پرستی و شرک بوده است. البته گاهی این شرک، ستاره پرستی هم بوده، و اشاراتی در قرآن به آن هست ـ مانند داستان ابراهیم ـ اما اغلب در بت پرستی ظاهر شده است. ابراهیم رفت و آن بتکده را ویران کرد. تصویری که از دین ابراهیم برجای مانده یا ارائه شده، دین حنیف است و این دین حنیف یعنی دینی پاک که مبتنی بر توحید است. در قرآن به صراحت از «دین حنیف» یاد شده و دین اسلام در امتداد آن دانسته شده است. در اخبار جاهلی هم، کسانی به عنوان حنیف معرفی شده اند، اما در قرآن نشانی و نامی از این افراد نیست. برخی بر این باورند که دین توحیدی ابراهیم میان دو فرزند او اسحاق و اسماعیل تقسیم شده و آنچه به عنوان دین حنیف امتداد یافته، شاخه اسماعیلی آن است، در حالی که دین یهود، شاخه اسحاقی آن است. این بحث نیاز به اثبات دارد. در نگاه اسلام، ابراهیم، سرچشمه توحید است و گرایشهای یهودی و نصرانی یک نوع انحراف است. در واقع، اسلام می خواهد به سرچشمه برگردد. این سرچشمه باورهای ابراهیم است که پدر حضرت محمد (ص) خوانده شده است. از همه جالب تر این که قرآن معتقد است که حضرت ابراهیم، نام «مسلمین» را برای این امت، انتخاب کرده است: «وَماجَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْل‏» (حج: 78).

• در قرآن، آشکارا دو دین دیگر مورد توجه و برجسته هستند (در مقابل مجوس و صابئین که کم رنگ به آنها پرداخته شده است). یکی دین یهود و دیگری مسیحیت که آنان را اهل کتاب خوانده که در میان برزخی از تأیید و انتقاد هستند. نزاع اسلام با آنها نوعی نزاع داخلی است. گویی آنها فرقه هایی هستند که از یک دین کلی که همان دین توحیدی است، منشعب شده اند. هر سه دین، متعلق به اقوام سامی و متعلق به فرهنگ قومی هستند که عرب هم از آن منشعب شده است، اقوامی که در محدوده مصر و بیشتر غرب فرات زندگی می کردند. انها طوایف مختلفی هستند که هم از نظر قومی و هم مذهبی، تفاوت هایی با یکدیگر دارند، اما در اصل تعلق به یک فرهنگ با ریشه مشترک زبانی واحد دارند. اطلاعات فراوانی به مناسبت از یهودیان و مسیحیان داده شده است که البته در گیرودار منازعات و مجادلات انجام شده در زمان نزول قرآن هم هست. در قرآن اشاره ای هم به منازعه یهودیان و مسیحیان در یمن در ذیل قصه اصحاب اخدود شده است. اما این که منازعه این سه دین، یک نزاع داخلی است نه خارجی، ظهورش در نسبت دادن انحراف به این دو دین ضمن تأیید اصل آنهاست: «ماكانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَلا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ماكانَ مِنَ الْمُشْرِكين‏». (آل عمران: 67) یهودیان و نصارا همدیگر را نادرست می دانستند: «وَقالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى ‏عَلى ‏شَيْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى ‏لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى ‏شَيْ‏ءٍ» (بقره، 113). هم یهود و هم نصارا خود را «أبناء الله و احباءه» می دانستند و معتقد بودند که به خاطر یهودی یا نصرانی بودن عذاب نمی شوند: «وَقالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى ‏نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه‏» (مائده: 18). برخی از باورهای دیگر یهود هم از جمله آنچه درباره «ید الله مغلولة» گفته اند، مورد انکار قرار گرفته «وَقالَتِ الْيَهُودُ يَدُاللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَلُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتان‏» (مائده: 64). این نمونه ها فراوان و گردآوری آن حجم معلوماتی ملل و نحلی قرآن را در باره یهود نشان می دهد. اما این که اصل این دو دین مورد تأیید است، شواهد زیادی دارد. اساسا قرآن مشروعیت نبوت جدید را «تصدیق کتب قبلی» می داند. به علاوه از حواریون و حتی بنی اسرائیل ستایش های فراوانی هم دارد. از نظر قرآن، موسی و عیسی هر دو جزو انبیاء بزرگ شناخته می شوند و بیش از انبیاء دیگر از آنها یاد شده است. در بین این ادیان، اختلاف بین اسلام و یهود خیلی جدی اما میان اسلام و نصارا نوعی ملاطفت در قرآن ابراز شده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنّ َأَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ‏ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُون‏» (مائده: 82).

• از نظر اسلام و مقایسه آن با یهود و نصارا، مرزهای اصلی شرک و توحید است، و اما در باره یهودیت، بحث شرک و نسبت دادن آن تنها در حد نسبتی است که قرآن به یهود داده و آمده است که عزیر را ابن الله می دانند، عقیده ای که دست کم در هزاره گذشته، شناخته شده نیست و به احتمال در یک دوره کهن در میان بخشی از یهود جریان داشته است. در باره نصارا نیز نسبت دادن عنوان «پسر خدا» به مسیح و ماجرای تثلیث به عنوان شرک مطرح شده است: «وَقالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى ‏الْمَسيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُون»‏ (توبه: 30). قرآن، آشکارا میان اهل کتاب شامل یهود و نصارا با بت پرستان،که از آنها با عنوان مشرکین یاد شده، تفاوت گذاشته شده است. تصور عمومی مسلمانان بر این بوده است که اسلام می تواند بر اساس حقوق شهروندی با اهل کتاب زندگی کند «قُلْ ياأَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلانُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُون‏» (آل عمران: 64) اما مشرکین که به معنای بت پرستان است، مشمول چنین قاعده ای نمی شوند. دشمنی با یهودیان در قرآن جدی تر است و در قرآن متهم به انواع خصلت های منفی شده اند و شاید همین سبب شده است که در دنیای اسلام به رغم آن که از اهل کتاب هستند و همیشه بوده و زندگی می کرده اند، قدری مورد بدبینی باشند. البته در جاهایی از هر سه گروه یعنی اهل کتاب، و مشرکین به عنوان این که خیرخواه مسلمانان نیستند، انتقاد شده است: «ما يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِكينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُم‏». (بقره: 105).

• ادیانی که قرآن می شناسد، در این آیـۀ قرآنی آمده است: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَالَّذينَ هادُوا وَالصَّابِئينَ وَ النَّصارى ‏وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏كُلِّ شَيْ‏ءٍشَهيد (حج: 17) . یهودیان، صابئان، نصارا، مجوس و مشرکان که همان بت پرستان باشند، ادیانی هستند که قرآن با آنها مواجه است. گفتیم که وضع یهود و نصارا و منازعه اصلاحی اسلام با آنها نشانگر پذیرش آنها به عنوان یک عضو در داخل یک مجموعه هست. در مورد دو دین دیگر هم گویا با اندکی تسامح همین رفتار شده اما اطلاعاتی در باره آنها در قرآن نیامده است. هرچه هست در تاریخ و سنت است. نوعی خط کشی میان اسلام و آن ادیان چیزی است که در قر آن وجود دارد. تعبیر «إن الله یفصل بینهم یوم القیامة» راهنمای لزوم تفکیک میان اینها در دنیا هم هست. این امر یک سویش انکار وضع موجود آنها از زاویه دید اصلاحی است و از سوی دیگر، جایگزین کردن اسلام، و این که وَمَنْ يَبْتَعِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَفِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين‏ (آل عمران: 85). آنچه به عنوان جامعه ایمانی جدید شکل گرفته، بر اساس همین اسلام است. انتقادهای اسلام نسبت به ادیان قبل، برخی در امر توحید و شرک و برخی به رفتارهای آنهاست. به نظر می رسد نسبت به رفتارهای یهودیان انتقادها فراوان است، در حالی که از این زاویه، نسبت به مسیحیان، نگاه معتدل تری در قرآن مطرح شده است. از مجوس جز یک اسم نداریم، چنان که جزئیاتی از صابئان نیز بدست داده نشده است.

• چنان که گفته شد، مبنای اصلی اختلافات ادیان در مسأله توحید و شرک است. بر اساس همین نگرش است که مبانی اولیه ایمان تعریف شده است. قاعده کلی این است که اهل توحید، به نوعی در زیر یک چتر پذیرفته شده هستند و مثل مسلمانان، گویی آنها هم مشکلی ندارند: «إِنّ َالَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاهُمْ يَحْزَنُون‏» (مائده: 69). جالب است که همین مضمون در سوره بقره هم آمده است: «إِنّ َالَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَالنَّصارى ‏وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاهُمْ يَحْزَنُون‏» (بقره: 62). ظاهر آیه به گونه ای است که از مؤمنان، یهود، نصارا و صابئین، هر کسی که به خدا و روز جزا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداش او محفوظ است. تفصیل این ایمان، در جاهای دیگر قرآن مکرر آمده است. در نخستین آیات سوره بقره، ایمان به غیب رکن اصلی دین شمرده شده است. غیب شامل اعتقاد به خدا و ملائکه و حتی قیامت می شود. این اعتقادی است که همه انبیاء داشته اند: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْه ِمِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّه ِوَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِه ِلانُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ». (بقره: 285). در این که ایمان به خدا و نبوت و قیامت، سه نکته اصلی «ایمان» مورد تایید هستند، تردیدی نیست. اما این که کیفیت این ایمان به چه صورت باشد، دست کم به اجمال و اشاره در جاهای مختلف قرآن اشاراتی وجود دارد. مثلا تفاوت میان مسلمان و مومن و این که یکی ضعیف تر و دیگری قوی تر است، اشارتی در سوره حجرات هست. یا تأکید بر افزایش ایمان، و حتی این تعبیر که ای اهل ایمان، ایمان بیاورید که باز نشانی از تقویت ایمان است. اما جدای از این، انجام اعمال صالح، و این که آیا آنها هم بخشی از ایمان هستند یا خیر، نکته ای است که باید در باره آن هم توجه کرد که در قرآن، از جهات مختلف مورد تأکید قرار گرفته است. بعدها از لحاظ حقوقی، در این باره بحث های زیادی شد.

• در قران ارتباط میان عقاید و اجتماع جدی است، یعنی بحث توحید و شرک صرفا ذهنی نیست، بلکه عینی است و تبلور آن در ظهور دو گروه مومنان و کافران و احکام صادره مانند همان بحث نکاح با مشرکان است. توحید به عنوان عقیده ای خوب مطرح شده و شرک به عنوان عقیده ای با تبعات منفی. مثلا در یک مورد آمده است: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار» (یوسف 39). ارزش گذاری نسبت به مومنان در مقایسه با کافران بسیار جدی است و تبلور آن هم در فقه اسلامی که در قرآن آمده، هست. یک گروه هایی در سطح جامعه هستند که نتیجه شرک هستند. برای مثال مستکبران نقش مهمی در جامعه دارند. آیا اینها مشرکند؟ آیا کافرند؟ آیا از اهل کتابند؟ گروهی که از نظر توحیدی، گروهی منفی هستند، چون در مقابل خدا سرکشی می کنند. در جامعه هم اینها به عنوان نماینده تفکر شرک آلود، ظهوری مفسدانه، مستبدانه و منحرف کننده توده های مردم دارند. شاید مستکبران گسترده ترین مفهومی است که از نظر قرآن، از یک سو ریشه در عقاید شرک آلود، و از سوی دیگر، به عنوان یک طبقه اجتماعی نقش منفی دارند.

• در میان خود مومنان چه دسته های وجود دارد؟ قرآن در سوره حجرات از مومنان و مسلمانان صحبت کرده و آنها را از همدیگر تفکیک می کند. این یکی از مسائل اصلی است که در حد بحث های ملل و نحلی می توان گفت قرآن آن را مطرح کرده است. «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لايَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنّ َاللَّهَ غَفُورٌ رَحيم‏» (حجرات: 14). نتیجه طبیعی این آیت این است که این افراد مسلمان هستند، گرچه ایمان داخل قلب آنها نشده است. به عبارت دیگر از حقوق شهروندی برخوردار هستند. بیشتر آنچه قرآن در باره مسلمانان گفته، و آنها را به دسته های مختلف تقسیم کرده، بحث های داخلی میان مسلمانان است. آنها همه مسلمان هستند، اما از جهاتی مشکل اعتقادی یا رفتاری دارند. منافقان یک گروه عمده هستند که بیش از هرچیز به عنوان یک گروه مستقل که زیر پوشش اسلام، کارهای کافرانه دارند، از آنها یاد شده است. حتی سوره ای به نام آنها در قرآن هست، یا آیات فراوانی در سوره احزاب به شرح ماهیت آنان پرداخته است. فاسقین و کلماتی از این قبیل، نوعی تقسیم بندی اخلاقی و تقوایی در جامعه مومنان است. طبقات مومنین از نظر رتبه معنوی و ایمانی هم مختلف است، یعنی به جز بحث اسلام و ایمان، بحث از انبیاء، صدیقین، شهداء، صالحین و القاب دیگر هست که نوعی طبقه بندی ایمانی و تقوایی از مومنان به دست می دهد.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

البدء و التاریخ مقدسی، اثری مبتکرانه در تاریخ نگاری اسلامی

رسول جعفریان

گزارشی است در باره کتاب البدء و التاریخ مقدسی که از جهاتی اثری مبتکرانه و منحصر به فرد در میان کتب ت

سراج السالکین در ملل و نحل از دوره صفوی (یک معرفی کوتاه)

رسول جعفریان

دانش ملل و نحل از پس از قرن ششم ضعیف شد و بیشتر آنچه نوشته شد، حاوی مطالب تکراری بود. علتش هم این بو

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار