۳۲۸
۰
۱۴۰۳/۰۳/۰۲

تدین و تمدن در یک قاب / گزارشی از یک اثر درسی برای مدرسه اخوت ایرانیان کاظمین

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

کتابی با نام تدین تمدن در سال 1330 ق / 1290 ش در کاظمین به فارسی و برای ایرانیانی که در دبستان اخوت این شهر درس می خوانده اند نوشته شده که هدف آن روشن کردن رابطه تدین و تمدن، و توضیح علل انحطاط مسلمین و ذلتی است که در آن گرفتار آمده اند. در این کتاب، هم علل توضیح داده شده و هم سعی شده است تا راه حل رها شدن از آن وضعیت برای کودکان دبستانی شرح داده شود. مقاله حاضر گزارش آن کتاب است.

کتابی به فارسی و در سال 1330 ق / 1290 ش  در بغداد با عنوان «تدین تمدن» منتشر شد که به گواهی صفحه اخیر آن، در دکان آغا شیخ تقی کتابفروشی در کاظمیه به فروش می رسید. کتابی درسی و در قالب درس درس، در یک صد صفحه بود. نسخه ای که از آن در اختیار داریم، صفحه عنوان ندارد، و بنابر این نمی دانیم چه توضیحی روی آن بوده است. با این حال در ابتدای مقدمه، این عنوان آمده است: «مخصوص سال اول قسم رشدی»، که نشان می دهد کاملا با هدف درسی نگاشته شده است.

آگاهیم که در کاظمین، مدرسه ای با نام اخوت ایرانیان در سال 1324ق ـ توسط حاج میرزا علی اکبر اهرابی ـ  تأسیس شده و تا دهه ها فعال بوده است. در مقاله ای که مرحوم مشکوة درباره تاریخچه دبستان دولتی ایرانیان در کربلا نوشته، می گوید، قدیمی ترین مدرسه ایرانیان در عراق، دبستان اخوت در کاظمین است (بنگرید: به متن این مقاله در  وبسایت Historylib.com) با تاریخ  25/10/1393). یادداشتی در اینترنت از سال 1391 درباره مدرسه اخوت کاظمین هست که می گوید، علی اکبر صالحی ـ که بعدها در ایران وزیر خارجه شد ـ حدود پنجاه سال قبل در آنجا درس خوانده، و روشن است که دهه چهل خورشیدی همچنان فعال بوده است. از یادداشت آخر همین کتاب هم بر می آید که یک انجمن ایرانی در کاظمیه با عنوان «مکتب اخوت ایرانیان» بوده که چندین کتاب برای آن تألیف شده است. این کتابها عبارتند از: اخلاق اخوت، رساله بیکاران، داروی حیات، سعادت حیات. کتاب «تدین تمدن» هم در شمار همین کتابهاست.

این کتاب در هفتاد درس تدوین شده، و تقریبا نیمی از آن درباره تدین و نیمی درباره تمدن است. در همان آغاز و در همان درس اول، زیر عنوان «تدین و تمدن چیست» از این که بشر به هر دوی اینها نیاز دارد، سخن به میان آمده است، با این بیت:

تمدن ز روی تدین خوش است                          تدین برای تمدن خوش است

HskfE1716409479.png

در این باره، از تقدم تدین بر تمدن سخن به میان آمده و این که «لزوم تدین بیشتر است از لزوم تمدن»؛ زیرا که آدم اول را در بدو خلقت، مجبوریتی به تمدن نبوده، ولی آنی نمی شود که موجود، موجد خود را تصدیق نداشته باشد (ص 3).

درس دوم با عنوان «اثبات صانع»، و به همین ترتیب درسهای بعدی در موضوع تدین، و هر کدام یکی از مسائل اصول دین است. درس هفتم، توحید اسلامی چیست، درس هفتم «ردّ طبیعیین را چگونه باید کرد» (ص 8 ـ 9). درس‏های بعدی درباره معاد و نبوت، و درس بیستم «طریق ردّ ادیان مستحدثه چیست؟». (ص 24). درس بیست و هفتم «فایده تدین و تشرع چیست؟ (ص 34). در درس سی و دوم با عنوان «ثبوت اسلام چگونه می شود»، در آن از اختلاف بین فرق اسلامی پرهیز داده است. (ص 41 ـ 42).

عنوان درس سی و سیم «حاصل نزاع مسلمانان چیست» درباره آثار منفی اختلاف میان مسلمانان است: «این منازعات لفظیه، فقط خدمتی است از برای پیشرفت مقاصد مسیحیین، و بلایی است مهلک از برای عالم اسلامیت، و منشأ این نزاع، القاءاتی است که طرف امپراتوری بیزانس به واسطه «صاحب شام» در مزرع قلوب مسلمانان پاشیده شده، و آبیاری آن در هر عصری با هیئت های کلیسایی است که تا امروز مداومت کرده و ثمره او را چیده‏اند و مسیحیین [شاید: مسلمانان] این عصر با طبقه آتیه ی ایشان اگر مسامحه نکنند عن قریب است که به کلی از این زحمت فارغ شده، و دنیا بحذافیرها بکام مسیحیان گردد». (ص 43 ـ 44).

درس سی و چهارم «نتیجه برادر کشی چیست؟» (ص 44). نویسنده محاسبه کرده که هر یک نفر در صد سال، می تواند ده نفر را تولید کند، و اگر آن هم جنگ نشده بود، و اینها کشته نشده بودند «حالا نسل» مسلمانها «به چندین کاترلیونها رسیده، و در کروه ارض مقرّی از برای غیر مسلم نمانده، و سلطنتی بغیر از سلطنت اسلامیه در کار نبود، و سطح زمین میدان «العزة لله و لرسوله و للمؤمنین» می بود». نویسنده همین وضع را عامل ذلّت مسلمانان می داند: «مع الاسف، رؤسای اسلام از جهل عوام استفاده نموده، هرکدام شان جماعتی را لِغرض شخصی از جماعات دیگر اسلام متنفّر ساختند، و اگر شکوه جمعیت یکی مقتضی مقاتله با مسلمین دیگر شد، به مقاتله پرداخته، مسلمانها را به ناحق بکشتن دادند، و بعد از اندکی خود درگذشته، اسلام و مسلمین را به ذلّت حالیه رسانیدند». (ص 45). نئتیجه این اختلافات ضعف مسلمانان بود و «این که ممالک اسلامیه از کف مسلمانها خارج و به تصرّف اجانب درآمد و دستگاه سلطنت های اسلامی از روی زمین برچیده شد، و سیصد و پنجاه میلیون نفوس مسلمین مثل عبید و اماء بلکه مثل اغنام و احشام ملک طلق اجانب شد» (ص 46).

درس سی و پنجم «درس انتباه چیست» از گلادستون یا به گفته وی غلادستون آغاز می کند و عبارتی از وی درباره انجیل و دفاع از آن می آورد، و در نهایت گفت:«مادامی که تلاوت قرآن و طواف کعبه و صلوات بر محمد معمول است، عالم نصرانیه به مرگ نزدیک تر است از مسلولی که جگرهای خود را قی می‏کند» (ص 47 ـ 48). مسیر بحث، چنان که آشکار است، شرح عزت و ذلت، در پرتو نگاه دینی، اما با تأکید بر جنبه های تمدنی و اجتماعی است.

عنوان درس سی و ششم «بیضه اسلام یعنی چه» است. در اینجا شرح مفصّلی از معنای لغو ی بیضه یا همان تخم مرغ و اجزاء آن داده، و مشابهت آن را با آنچه درباره اسلام، یعنی بیضه اسلام و اجزاء آن گفته می شود، بدست می دهد: «اوّل مقام دیانت و فقاهت که به منزله زرده تخم مرغ است، و حکام شرع به واسطه آن مقام تولید می شود. دوم مقام سلطنت اسلامیه که به منزله سفیدی تخم مرغ است، و حفظ شؤون و بقای احکام به واسطه آن مقام می شود. سیّم ملت اسلامیه است که به منزله قشر است و حفظ سلطنت اسلامیه از صدمات خارجه به واسطه آن مقام است، چهارم وطن اسلام است که به منزل زیر بال مرغ یا گرمخانه است که به واسطه آن مقام، اِحداث حرارت غریزی شده، و سبب تکوین و تولید فروخ می گردد. پس بیضه اسلام که حفظ او اوّلین تکلیف مسلمانان است و بقای او باعث فوز و فلاح دارَین مسلمانانست، عبارت از هیئت مجموعه چهار امر، روحانیت و دولت و ملت و وطن است. اگر به یکی از مقامات اربعه صدمه ای برسد اسلامیت محفوظ نخواهد ماند و به محو و اضمحلال خواهد کشید». (ص 49 ـ 50).

درس سی و هفتم «اهمّ واجبات» و درس بعدی «دفاع از اسلام واجب است یا نه» با این بیت آغاز می شود:

هر آن کو تقاعد کند از جهاد                              ندارد یقین اعتقاد معاد

در اینجا روی دفاع یا همان قدرت دفاعی تأکید شده و از کسانی انتقاد می شود که «به واسطه تنبلی و تن پروری بگوید که حکم دفاع در آخر الزمان معطّل است، و حالا آخر الزمانست و دین باید به موجب اخبار محو و نابود بشود، فایده دفاع چه خواهد بود، یا این که بگوید دین صاحب دارد، و صاحب الزمان خودش باید مدافعه بکند و دین را نگاه دارد، تکلیف مسلمانان نیست بر دین و صاحب دین تهمت بسته که خودش راحت باشد. اگر آخر الزمانست و دین باید محو شود، چرا سایر احکام را تعطیل نمی کند، اگر دفاع و حفظ حوزه مسلمین تکلیف صاحب الزمانست، پس خطابات آیات دفاع چرا عمومی است»؟  (ص 52). این بند، از نظر نشان دادن سابقه این تفکر در جریان اصلاح گریهای دینی معاصر، جالب توجه است.

آنچه تا اینجا اهمیت دارد، این نگاه نویسنده است که اختلافات داخلی مسلمانان، منجر به تضعیف اسلام شده و باید در صدد رفع آنها برآمد، و حالت جنگی و اختلافی میان فرق اسلامی را از بین برد. اما در برابر کفار و مخالفان اسلام، باید روحیه جنگی و دفاعی را تقویت کرد، و با توجیهات نادرست آن را تضعیف نکرد. نویسنده این بحث را پی می گیرد و در درس سی و نهم با عنوان «تکلیف دفاع چیست» از «دفاع» در برابر «استیلای کفر» سخن می‏گوید. این دفاع است که می تواند «حفظ بیضه اسلام» کند، اسلامی که سیصد میلیون نفوس دارد، اما خود را «به باد جهل و نادانی و نفاق داده، و به بندگی کفّار مجاناً تقدیم نموده» و گویی عددشان به پنجاه میلیون تنزّل یافته است. این گروه باقی مانده باید «درصدد تهیه اسباب دفاع برآیند، و بلکه به فکر تهیه اسباب هجوم و استرداد مافات خود برآیند، و غایت فکرشان دفاع فقط نباشد، زیرا که تاریخ به ما نشان می دهد و عقل حکم می کند که ترقّی و تعالی ملّت و توسیع دایره ملّیت و استرداد حقوق و شرف و عزّت قومیت فقط با هجوم صورت بسته، هر ملت مهاجم غالب است و هر ملت مدافع، مغلوب است. ملت اسلام تا مهاجم بوده، غالب بوده، و توسیع دایره اسلامیت می کرده، و از روزی که از هجوم دست کشیده و به فکر مدافعه افتاده به اسفل السافلین مذلت رسیده» است. (ص 54). این تعبیر توسیع دایره اسلامیت را بارها در این کتاب به عنوان یک هدف مهم، مورد تأکید قرار می دهد.

درس چهلم با عنوان «سیاست اسلامی چه گونه است» به شرح مفهومی می پردازد که امروزه ما آن را با عنوان اسلام سیاسی می شناسیم. در این تحلیل، از اهمیت سیاست و سیف و جهاد در اسلام سخن گفته می شود. مسلمانان از وقتی مجاهد بودند، اسلام حیات داشت، چنان که «مهدی آل محمد ع به سیف ظهور و اصلاح مفاسد اجتماعی خواهد فرمود». (ص 55). طبعا از روزی که فکر جهاد از بین رفت، مسلمانان گرفتار ذلّت و عقب ماندگی شدند.

عنوان درس چهل و یکم «علت ترقی چه تواند بود» است، بحث درباره ترک جهاد است: «مسلمانان اگر بقا و ارتقاء اسلام خواهند، باید جهاد کنند». جهاد هم ممکن نیست مگر به تهیه «آلات حرب»؛ و آلات حرب هم جز «به وسیله فنون و صنایع» بدست نخواهد آمد. مشکل عدم ترقی «با ختم و دعا و لفّاظی و شکل سازی اسلام دوام نخواهد کرد» (ص 56 ـ 57). در ادامه از لزوم «تحصیل قوّه که با قوّه دشمن آن عصر مقابله کند، و زیادتر باشد» یاد شده است. باید قدرت زیاد داشت تا «بدین واسطه بیضه اسلام و ثغور مسلمین محفوظ بماند، و توسیع دایره اسلام بشود». این امری است که در آیه «و اعدّوا لهم مااستطعتم» آمده است. امروز دیگر روز شمشیر و تیر و کمان نیست، بلکه «در این زمان که محابات به واسطه طوپ و تفنگ و بومب و توربیل و دینامیت و جهازات جنگی و بالون و تلگراف و نظام پیاده و وسواره و طوپچی و علم پولیتیک» می شود، «بر مسلمانان این عصر واجب است که تا می توانند استعدادت هجومیه و دفاعیه خودشان را از رشته های مزبوره مع شیء زاد حاضر نمایند تا حدود اسلام از هجوم اجانب محفوظ ماند و شرف اسلام از میان نرود». (ص 58).  خواهیم دید که بعد از این توضیح خواهد داد که این ابزارها به علم بدست می آید و از اهمیت آن سخن خواهد گفت.

موضوع درس چهل و سیم این است: «علّت ذلت در اسلام چیست؟». مسأله این است که مسلمانان در یک دوره «ثروت داشتند» و «غالب بودند»، اکنون «چه شد که در عصر حاضر ممالکشان از دست رفت، نفوسشان کاسته شد، سلطنت هایشان محو شد، ذلیل شدند و فقیر شدند»؟ این در حالی است که از نماز و روزه و حج و دعا و زیارتشان کاسته نشده است. پاسخ این است که آنها «احکامی که صدمه مالی و جانی و حیثیت شخصی در آن ملحوظ نبود را گرفتند و عمل کردند، و احکامی که صدمه جانی و مالی و اعتباری در آن دیدند، مثل زکات و جهاد و دفاع و امر به معروف و نهی از منکر و تولی با مسلم و تبری از کافر اینها را متروک و منسی داشتند». (ص 59 ـ 60). در واقع، بعد عبادی دین را حفظ کردند، اما بعد سیاسی و نظامی آن را رها نمودند.

این بحث ادامه دارد، به طوری که عنوان درس چهل و چهارم این است: «ذلّت مسلمانان را سبب چیست؟» پاسخ این است: «ممالک اسلام قربان قدر وطن نَدانی شد، خلّ نفوس مسلمانان در خمّ تنصّر خاصیت شراب گرفت، سلطنت های اسلامی فدای کیف رانی سلاطین اسلام شد، عزّت اسلامیان به باد مرعوبیت رفت، ثروت اسلام به بهانه رفع احتیاج به خزانه اجانب انتقال یافت، غالبیت اسلام مغلوب تقاعد از جهاد گردید». در کنار آن «علوم و معارف از راه داردانیل و اندلس به اروپا مهاجرت نمود و مراجع نکرد». (ص 60 ـ 61). این اشاره کوتاه اشاره به آن است که این زمان هم، این اصل مطرح بوده است که اروپا از طریق دنیای اسلام اهل علم شده است. در جای دیگری اشاره می کند که اولا آنها روی آن کار کردند و ثانیا این دانش دیگر به مسلمانان برنگشت.

عنوان درس چهل و پنجم چنین است: «سبب انحطاط عالم اسلام چیست؟». عامل اصلی «اهمال در در بیعت قرآن و شریعت است». برای آن، آیاتی را آورده است، آیاتی که در این صد سال گذشته، اغلب برای اصلاح جامعه اسلامی به آنها استناد می شود. مانند «و لاتنازعوا فتفشلوا»، یا «العزّة للّه و للرسول»، و «انّ اللّه لایغیّر ما بقوم» و همین طور آیاتی که مربوط به امر به معروف و نهی از منکر است (ص 62 ـ 63).  

عنوان درس چهل و ششم این است: منشأ خلاف در اسلام کیست؟ در اینجا نگاهی تاریخی به صدر اسلام با رویکرد شیعی دارد و بنی امیه را عامل اصلی این خلاف و اختلاف می‏داند (ص 64). عنوان درس چهل و هفتم این است: «استعمال امتعه اجانب چه صورت دارد»؟ می دانیم که از تحریم تنباکو به این طرف، سیاست تحریم از سوی ایرانیان و رهبران مذهبی آنها در پیش گرفته شد و این وضع همچنان در مشروطه و بعد از آن هم بود. پیراسته کردن زندگی از «فضول» یعنی اشرافی نبودن و استفاده از امتعه خارجی نکردن، «یکی از مقدمات عقلیه حفظ بیضه اسلام است». (ص 65). تأسیس شرکت اسلامیه در سالهای پیش از مشروطه از نمودهای روشن این سیاست تحریم بود. مشکل این است که مسلمانان با این «هَوَسات... از تکمیل صنایع اسلامیه باز می مانند». به علاوه، این ولخرجی ها، باعث می شود «مملکت اسلامی دچار فقر و مسکنت شود». به علاوه که «اجانب قدرت می گیرند». در این بند، نویسنده به تشویق مسلمانان برای کار اقتصادی و صنعتی برای رفع احتیاجات خودشان می پردازد (ص 66).

نکته مهم در اینجا، عنوانی است که برای درس چهل و هشتم انتخاب شده و مستقیم به مدرسه ای که این کتاب برای آن نوشته شده و از جمله مدارس جدیده است مربوط می شود: «تعلّم علوم جدیده چه صورت دارد؟» اگر قوه خواهی چو خصم قوی / بمانند وی بایدت ره روی. پیش از این اشاره کردیم که او از داشتن سلاح های پیشرفته یاد کرد و اینجا می خواهد بگوید بدست آوردن آنها و داشتن صنایع، متکی به تحصیل علم و دانش است. نویسنده باز از حفظ بیضه اسلام می گوید، و این که «تحصیل علوم و صنایعی که مقدمه تحصیل استعداد عصر حاضر باشد» به قاعده مقدمه واجب، «واجب است». و اما در اینجا، دیگر مقصود علوم دینی نیست، که سابقا آن علوم مصداق حدیث «طلب العلم فریضة...» بود. بلکه آنچه بر مسلمانان لازم است «تحصیل علوم ریاضی از قبیل جغرافی و حساب و هندسه و تعلیم صنایع و لسان اجنبی» است. (ص 67).

در درس چهل  نهم این سوال مطرح است: «تعلّم واجب است یا نه؟» به کمک روایات اطلبوا العلم و مانند آن، تأیید و تأکید بر وجوب تحصیل علم دارد. «هیچ تکلیفی در اسلام نیست که این طور اعمّیت داشته باشد الاّ طلب علم».  مشکل این است که از میان مسلمانان، یا به عبارت او «از مدعیان دین اسلام، درصدی نود و نه بی علم و بی سوادند، و ابدا از تکلیف شرعیه محسوبش نمی کنند» (ص 69). این که علت آن را این می داند که مسلمانان تعلیم این گونه علوم را واجب نمی دانند، نکته مهمی است.

سوال درس پنجاهم این است «تعلیم علوم متفرّقه چه صورت دارد؟». پاسخ این است که خود حضرت رسول (ص) «مجمع و معدن و منبع جمیع علوم مختلفه است نه علم مخصوص». شهر مدینه هم دارای «محلات متعدده، و انواع بیوت و اسواق و خانات و مساجد و مدارس و دیگر اقسام ابنیه» است. البته برخی علوم اشرف از برخی دیگر است، اما به هر حال بهترین آنها «انفع» آنهاست، علوم که «اشرف علوم» است و بیشتر نفع را به دیگران می رساند (ص 70).

عنوان بعدی، یعنی درس پنجاه و یکم، باز درباره تعریف علم است «علم مطلق چیست؟». این که در دین از علم الادیان و علم الابدان صحبت شده، مقصود از علم ابدان، «علوم و صنایعی است که طرف احتیاج نفوس باشد در تعیّش و تمدن، از علم طب گرفته تا علم کوزه گری». (ص 71). عنوان درس پنجاه و دوم «دلیل لزوم معارف چیست» باز دنباله بحث ضرورت معارف و اصلاح وضع آن است. همین اروپایی ها که «تاریخ به ما نشان می دهد ضعیف و جاهل ترین نوع بشر چند قرن قبل بودند» از زمانی که «معارف را از افریقا و آسیا نقل نموده و تنقید و اصلاح و ترقی و تعمیم دادند، از اسفل السافلین ذلّت به اعلی علیین عزت رسیدند، و تمام قطعات عالم را مالک و عالمیان را مالک الرقاب شده، و عموم بنی نوع بشر را خادم و کارکن و جیره خوار خود نموده اند، و سبب این همه ترقّی و آبادی مملکت معارف است و بس». بعد هم آیه «و لقد آتینا داود و سلیمان علما» (ص 72).

درس پنجاه و سیم با عنوان «فایده ثروت چیست» در اهمیت تحصیل ثروت، پس از علم است. راه کسب ثروت را باید یافت و آن تجارت است، زراعت است، فلاحت است، و صناعت که از روی علم باشد، و سرآمد وسائل ترقی، تجارت، علم روابط بین الملل داشتن، و لسان خارجه دانستن، و جهازات آتشی، و راههای آهنی و امنیت بلاد و ...». اما «یک تاجر رسمی در خطّه وسیعه ایران» نیست؛ «تمام مملکت ایران تجارت گاه اجانب و تمام ایرانیان دلال تجارت ایشان‏اند، و از صناعت هم در ایران اثری نیست. در زراعت هم «مربی» ندارند (ص 72 ـ 73). درسهای اقتصادی ادامه دارد.

درس پنجاه و چهارم درباره این است که «اوقات مسلمان به چه باید صرف شود». مقصود نویسنده این است که «دین مقدّس اسلام، ضامن چهار رشته خیرات است: تذکّر معبود، قوام تمدن، نظام معاش، و سعادت معاد. این گونه تعریف اصول دین به سبک جدید، آن گونه که «تمدن» و «معاش» از اصول دین مقدس اسلام باشد، حتما پدیده تازه‏ای در تصویری است که از اسلام بدست داده می شود. تمدن بر اساس درست کردن نظام معاش است، و نظام معاش یعنی تلاش و کار (ص 74). در عنوان درس بعدی می خوانیم: «بیکاری چه صورت دارد»؟ در اینجا هم تأکید بر کار و تلاش است.

عنوان درس پنجاه و ششم این است: «ارکان اربعه اسلام کدام است؟»، با این بیت:

ز دین است و سلطان و قوم و وطن                      به پای است اسلام اندر زمن

چهار رکن اصلی «دین، سلطنت، قومیت، و وطن» است. در اینجا باز تفسیر تازه ای از اصولی است که به نوعی باید جایگزین اصول دین سنتی باشد (ص 76). دین، یا همان قوانین اسلام، با قانون دان حفظ می شود که «روحانیت اسلامی» است. مجری قانون هم «سلطنت اسلامی» است. این قانون، جمعیت می خواهد که «مقام ملیت اسلامی» است، و مجمع می خواهد که همان «وطن اسلامی» است (ص 77). ترکیب جالبی درست کرده است.

یک امر شگفت، این پسوند «اسلامی» برای هر چیزی از دوره مشروطه باب شد و چنان که در این متن شاهدیم، به آسانی به هر چیزی، ملحق می شود. اگر کسی «ادعای اسلام» دارد «باید متدین، و دولت خواه، و ملت دوست و وطن پرست باشد». سپس تلاش می کند این عناصر را در برخی از فرمایشات رسول (ص) جستجو کند، اما مهم این است که از هر تعبیری با پسوند اسلامی استفاده می کند، حتی با گفتن «بدن اسلام» یا «جسد مقدس اسلام» (ص 77 ـ 78). مهم فهم جدیدی از اسلام در این میانه است که می شود عنوانش را همان فهم تمدنی یا فهم اجتماعی از کلیت دین گذاشت.

عنوان درس پنجاه و هفتم «صفات مسلمانی چیست» است. یک مسلمان باید «دین و وطن و ملت و دولت و علم و شرف» را دوست بدارد. چنان که باید «جهل و ذلّت و دشمن دین و وطن و ملت و دولت را دشمن بدارد». صحابه کرام هم همین ها را دوست و دشمن می داشتند. باید در پی «تحصیل شرف از برای مسلمانان» بود (ص 79).

عنوان درس پنجاه و هشتم این است «شایسته مسلمانی چیست». بیشتر آنچه اینجا آمده نصایح اخلاقی است، اما بعد اجتماعی دارد. مسلمان «باید احمق نباشد، ابله نباشد، گول نخورد. مسلمان باید عاقل باشد، زیرک باشد... به جزئی بُحرانی از جا در نرود، در کار دین و حفظ بیضه اسلام مثل کوه... باشد» (ص 80). درس بعدی هم درباره اخلاق است: «لزوم اخلاق برای چیست»؟ در اینجا، سهم اخلاق بد در فاسد کردن «قومیت» و در نتیجه «به حضیض اسارت اجانب بردن» توضیح داده می شود. مهم «بقای ملیت اسلامی» در کنار «تحصیل رضای الهی» است. مشکل فعلی این است که «فساد اخلاق، ملیت اسلام را، نزدیک است که محو سازد» (ص 82).

در درس شصتم با عنوان «غیرت چیست»، از چهار نوع غیرت یاد می شود: غیرت دینی، غیرت وطنی، غیرت ملی، و غیرت ناموسی و شرفی. هر کدام اینها وظیفه دارند برابر آنچه غیر دینی است، یا آسیب رسان به وطن است، یا در صدد توهین به ملیت هست، ، و یا به شرف مسلمانی حمله می کند، به ایستند. مهم این است که «از ذلّت و خواری و اسارت اجنبی احتراز کند. مسلمان بی غیرت ننگ اسلام است و روی بهشت نخواهد دید» (ص 83).

در ادامه همین مسیر، عنوان درس شصت و یکم «شرف یعنی چه؟» است. در این درس، دهها بار کلمه «ملت» تکرار می شود. «شرف پیرایه ملت است، شرف ناموس ملت است، ثمره شرف و ناموس ملت عاید افراد ملت است، شرف افراد از شرف ملت است، شرف ملت از شرف دولت است، شرف دولت و ملت نتیجه حسیات افراد است. ملت بی حس، آدم بی حس، شرف ندارد». و به همین ترتیب اخلاق نیز ابزاری در دست ملیت است. و البته این که «بی شرف مسلمان نیست» (ص 84 ـ 85) یعنی دین هم مهم است.

درس شصت و دوم «معنی حبّ وطن چیست» است. ابتدا توجیهی از جنبه طبیعی و اجتماعی حبّ وطن ارائه می شود: «ترقی و دوام ملیت، متوقف است به وجود وطن، و بقای وطن موقوف است به حبّ وطن. در واقع، وطن قالب ملت است و ملت روح وطن است». باید تلاش در حفظ وطن داشت. مسلمانان اندلس، وطن را از دست دادند،آن وقت دین هم از بین رفت. این وطن است که اگر بماند، بیضه اسلام هم محفوظ می‏ماند (ص 86).

اکنون که معنای وطن روشن شد، در درس بعد ـ شصت و سیم ـ با معنای ملت آشنا می شویم: «ملت یعنی چه؟». گروهی که در چهار چیز یعنی دین و وطن و دولت و لسان یکی هستند، ملت به شمار می آیند. ملت است که تمدن می سازد، و این تمدن است که «ترقی و تعالی را بر جمعیت آسان می کند، و جمعیت را از تغلّبات اجانب محفوظ می‏دارد». نقش دین در این جا اهمیت دارد، و «مسلمان باید در صیانت دین اسلام که رابطه ملیت اسلامیه است، پایدار» باشد. و از «هر گونه حرکات خلاف انگیز پرهیز نماید». این معنا در «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» خود را نشان می دهد (ص 87 ـ 88).

«فایده ملّیت در چیست» عنوان درس شصت و چهارم است. افراد ملت، و هیئت اجتماعیه ی آنها در وطن قرار دارند، و وطن آنها مانند اقیانوسی آنها را در بر می گیرد. دین نیز قطرات آب این اقیانوس را «به حالت اجتماعی بازداشته؛ و دولت قوه ای است که از این تناسب و اجتماع حاصل شده» است. توضیحات جامعه شناسانه نویسنده برای ترکیب این عناصر با یکدیگر، نشان می دهد که تفسیرهای عصر جدید در حوزه ملیت و وطن، نزد نویسندگان مقبولیت یافته و در حد آگاهی موجود از آنها در تفسیر و تحلیل جامعه مسلمانی استفاده می شود. این اقیانوس ممکن است گرفتار تلاطم شود، و امواج خروشان آن را گرفتار کند که این وضع، همان «هجوم اجانب» است. تمدن  از ملت و وطن و دین پدید می آید، و «به عبارت دیگر، تمدن وجودی است که روحش دیانت، و جسدش ملیت و حیّزش وطن و قوای ظاهره اش افراد و قوای باطنه اش دولت است». (ص 89).

«فایده اتحاد چیست» عنوان درس شصت و پنجم است. این اتحاد افراد ملّت است که تولید قدرت و توان می کند. درست مانند اوراق یک دفتر که باید در یک مجموعه کنار هم باشد تا دفتر پدید آید. «افراد انسان و اقوام و ملل هم در فواید تمدن و دوام و بقای استقلال و مقاومت صدمات خارجه، محتاج به اتحاد با هم جنس های خود هستند و بدون اتحاد مرکز و اتحاد مقصد و اتحاد مسلک رنگ تعالی نگیرند». همان طور که در عصر اوّل اسلام، ترقی ناشی از «برکت اتحاد مرکز و مقصد و مسلک بود» در دوره اخیر «انحطاط او در قرن اخیره فقط مستند به اختلاف مسلمین است» (ص 90 ـ 91).

دو درس شصت و ششم و هفتم، یکی درباره «عادل کیست و عدالت چیست» و دیگری «ظالم کیست و ظلم چیست» است. سلطنت اسلامیه، باید وفادار به عدل باشد و این عدالت هم «در سلطنت، اجرای مساوات در حقوق رعیتی و رفع ظلم ظلمه از مظلومین و رسانیدن حقوق است به صاحبانش».  «مسلمان نباید سلطنت ظَلمه را تحمل نماید» (ص 91). به همین ترتیب، «ظلم عبارت است از تعدی بر حقوق غیر به طوری که ذی حق قلبا راضی نباشد». این ظلم است که «بنای تمدّن را خراب می سازد و بساط الفت و جمعیت را پراکنده می کند» (ص 93).

در درس شصت و هشتم «توصیه حق و صبر چگونه است» بر اساس آنچه در سوره والعصر آمده مورد بحث قرار می گیرد. پرداختن به بهترین کارها، یعنی آنچه که «صلاح عموم در آن» است از مصادیق توصیه به حق است، امری که نتیجه اش «عاید عموم مسلمانان باشد». (ص 94). درس شصت و نهم این است: «تکلیف فعلی مسلمانان چیست»؟ مفروض این است که راه اشتباهی رفته ایم و اکنون بهترین کار توبه است، توبه از خرابکاری های گذشته و توصیه به نسل جدید برای رفتن راهی تازه:

در توبه باز است بر مسلمین                               اگر باز گردئد بر راه دین

متن این درس را در تصویر زیر ملاحظه فرمایید.

pR4Eh1716409765.png

آخرین درس این کتاب درسی، یعنی درس هفتادم «وصیت بر اولاد» است، خطاب به «اولاد وطن اسلام». به فرزندان این وطن توصیه می شود، گذشته هر چه بوده، و هر نوع آدم های تنبلی که بوده‏اند گذشته، اکنون «حفظ مقام دین و ناموس اسلام را به طبقه شما توصیه می کنیم... از حمایت دین و حفظ بیضه اسلام کنار نجویید، غیرت کنید، همّت کنید، آنچه را که ما جاهلانه از دست دادیم، شما عالمانه بدست آوریم. آنچه را که ما ابلهانه قدرش را ندانستیم، شما عارفانه عزیزتر از جانش بدارید... از طبقه ما چشم بپوشید با معاصرین خود اتحاد نموده، این گوهر گرانبها را از دست طرّاران مسترد سازید. (ص 97).

خاتمه کتاب با عنوان «سلام و تودیع» شعری است در همان مضامین کتاب، توصیه به این که باید به فکر اسلام و اسلامیان بود، از خواب غفلت بیدار شد، اسلام را زنده کرد، اسلامی که حق است، اگرچه امروز به این روز افتاده است. باید بدعت ها را از اسلام دور کرد. باید «طرح ریزی» جدیدی کرد و زمین را پر از عدل نمود.

جهان بیت اسلام گردد همه                جز اسلام ناکام گردد همه

و این توصیه به جوانان:

الا ای جوانان اسلامیان     ببندید بر نصرت دین میان

برآنم که این حزب قرآنیان  بود از شما نونهالان عیان

ز پیران بپوشید چشم امید   که از آب آتش نیاید پدید

چو پیران از این ورطه بستند رخت     غنیمت شمارید ساعات و وقت

نباشید اشکم پرست و لئیم که انجام این هر دو باشد وخیم

جوانمرد باشید و صاحب یقین           به بذل تن و مال در راه دین

به قرآنیان باد از ما سلام      خدا یارشان باد در هر مقام

و اما آخرین جمله من، یک پرسش است و آن این که این قبیل مطالب که بارها و بارها در متون معاصر این نوشته و پس از آن تکرار شده، چه سرنوشتی در جامعه اسلامی داشته است؟ به نظرم بررسی سیر طرح این مطالب، واکنش به آنها و اقداماتی که احیانا سیاستمداران مسلمان در این باره کرده اند موضوع جالبی است. 

تاریخ ختم تألیف کتاب، شب جمعه ششم ربیع الاول سال 1330 ق است.

JzzLe1716409792.png

 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

یادداشت های این بنده خدا در جلسه نقد و بررسی کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه»

رسول جعفریان

روز هفتم اسفند 1402 جلسه ای در محل شهر کتاب (مرکزی) با حضور دوستان در باره کتاب تاریخ مفهوم عدالت اج

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه

«دانش مسلمين» گامی که محمدرضا حکیمی در معرفی تمدن اسلامی برداشت

رسول جعفریان

سالهای 1345 تا 1356 را دهه تمدن نگاری اسلامی نامیده ام. در این دوره، چندین کتاب و دهها مقاله در باره

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

ترجمه «رساله در کلام ماتریدی» از: ابواسحاق ابراهیم صفار بلخی (460 ـ 534)

رسول جعفریان

متن حاضر رساله ای است در پاسخ به چند پرسش کلامی از یک متکلم ماتریدی در قرن ششم هجری. یعنی صفار بلخی

ریاض الجنه زنوزی اثری دایرة المعارفی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی

رسول جعفریان

در زمستان سال 1402 موفق شدیم یک چاپ عکسی از کتاب ریاض الجنه زنوزی که اثری دایره المعرافی در حوزه فره