۳۶۱۴
۰
۱۳۸۴/۰۸/۰۸

سياحت نامه اوليا چلبي و گزارش سفر او به مدينه منوره در سال 1081 هجري

پدیدآور: گزارش و از رسول جعفريان مترجم: گزارش و از رسول جعفريان

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

در باره سياحت نامه و اهميت آن

سياحت نامه اوليا چلبى، مهم ترين و مفصل ترين سفرنامه اى است که در دوره عثمانى، در نيمه دوّمِ قرن يازدهم هجرى نوشته شده و در بر دارنده خاطرات سفر نويسنده از سرزمين هاى وسيعى است که آن زمان در اختيار دولت عثمانى و گاه خارج از سلطه آن دولت بوده است. اين اثر ارزشمند، بارها به ترکىِ عثمانى و لاتين چاپ گرديده و در دوران ما هم، از سوى انتشارات yky (انتشارات بانک ياپوکرِدى)، در دست نشر مى باشد که تاکنون هشت مجلد آن از چاپ خارج شده است.

بخش کوتاهى از اين سفرنامه، که مربوط به تبريز و شهرهاى اطراف آن است و مربوط به سال 1050 مى باشد، توسط مرحوم حاج حسين نخجوانى ترجمه و به فارسى منتشر شده است (تبريز، 1338 ش، 41 صص.). و ما تا آنجا که مى دانيم، اطلاع و متن بيشترى از اين دايرة المعارف شگفت، که به نوعى مى توان آن را با «سفرنامه شاردن» مقايسه کرد، در فارسى ارائه نکرده اند. مطالعه همان بخش، که مربوط به شهرهاى مختلف آذربايجان; از جمله مراغه، تبريز و... است، نشان مى دهد که اين اثر تا چه اندازه اهميت دارد.

در اينجا ابتدا اشاره اى به زندگى وى کرده، سپس به پژوهش در باره او مى پردازيم و در آخر گزارشى فشرده از سفر وى به مدينه و مکه ارائه خواهيم کرد.

در مقدمه، از منابع گوناگون، بهويژه برخى از سايت هاى ترکى استفاده کرده ايم، اما گزارش سفرنامه، از ترجمه عربى بخش حجاز آن است که با عنوان «الرحلة الحجازيه» بهوسيله استاد دکتر الصفصافى احمد المرسى، از ترکى به عربى در آمده است; (چاپ دارالآفاق العربيه، قاهره، 1999).

وى حواشى سودمندى بر کتاب زده، اما به نظر مى رسد متن آن دقت لازم را ندارد.

اوليا چلبى (1020ـ 1094) در دهم محرم سال 1020 هجرى در اونقپانى در شهر استانبول به دنيا آمد. همانجا به مدرسه رفت و خط ، تذهيب و نقاشى را از پدرش درويش محمد ظلّى، فرا گرفت. پدر او جواهرچى قصر بود و از اين جهت فردى محترم به شمار مى آمد. نياى اعلاى ايشان به احمد يسوى، صوفىِ مشهور مى رسد. عنوان درويش براى پدر او هم نشان آن است که همچنان علايق تصوّف در آنان باقى مانده است. با اين حال، خاندان او، چهره هاى برجسته اى در دولت عثمانى بودند و طبعاً اين وضعيت روى سرنوشت اوليا چلبى هم مؤثر بوده است.#

افندى علاوه بر دروس مدرسى، قرآن را حفظ کرد و به همين جهت لقب حافظ به دادند.

در سال 1045، در شب قدر، در مسجد اياصوفيه، در حضور سلطان مراد عثمانى قرآن خواند که مورد تشويق وى قرار گرفت. سلطان از او خواست تا مصاحبش باشد; يعنى در مجموعه دربار قرار گرفت.

چلبى، افزون بر دروس رسمى، مطالعاتى در موسيقى و شعر نيز داشت و پس از آن که مورد تشويق سلطان قرار گرفت، براى تحصيل به اندرون کاخ عثمانى رفت. در آنجا با عربى و فارسى آشنا شد. بخشى از گلستان سعدى و مثنوى ملاّى رومى را حفظ کرد که گاه به عبارات آنها هم در سياحتنامه خود استناد مى کند. زمانى که وى در اندرون بود، بيست سال داشت و مطالب زيادى فرا گرفته، اشعار و قصايد فراوانى در حفظ داشت. اين دوره چهار سال طول کشيد.

با حمايت دايى اش، ملک احمد پاشا، که از مقرّبان سلطان مراد بود، در درون دربار شغلى به دست آورد. در واقع خودِ وى خواست تا به سپاه بپيوندد و سلطان هم با او موافقت کرد.

به نظر مى رسد که اوليا از همان زمان سياحت را دوست مى داشت و به دليل آن که از پدر و دوستان پدرش مطالبى در باره بلاد مختلف شنيده بود، هوس سياحت در سر داشت. در واقع، پدر وى که به کارهاى هنرى در صفحات برنجى مشغول بود، خودش در جنگ زيگتوار شرکت کرده بود و اوليا، داستان زندگى دوستان پدرش را از زبان آنان، که با پدرش رفت و آمد داشتند، مى شنيد. شنيدن اين داستان ها، هوس سياحت را در او تقويت مى کرد. وى بيست ساله بود که سفرش را از استانبول آغاز کرد و هرآنچه را که در آنجا ديده بود، ثبت کرد.

او شبى پيامبر (صلى الله عليه وآله) را در خواب ديد. وقتى خواست دست آن حضرت را ببوسد، رفت تا بگويد «شفاعت» يا رسول الله، از لرزش گفت: «سياحت» يا رسول الله. پس از آن که خوابش را براى برخى از معبران گفت، آنان تأکيد کردند که او اهل سياحت خواهد شد.

وى کارش را بااين داستان آغاز کرد. اين نکته اى است که خود او در سياحتنامه اش آورده، گرچه قدرى متفاوت با اين حکايت است.

اوليا در سال 1050/1640، پس از گردش و ديدار از استانبول و نگارش آنچه در اين گردش به دست آورده بود، به بورسا و طرابوزان رفت و در کريمه، نزد بهادرخان گراى رفت. سپس همراه برجستگانى از دولت، به نقاط مختلفى سفر کرد. در جريان جنگ ها، نامه رسان ميان پاشاهان بود و کار بريد و الاغ مى کرد. سفر او به ايران هم در همين چهارچوب بود که طى آن، آگاهى هاى دقيقى را از آذربايجان و شهرهاى مختلف آن ثبت کرد.#

در سال 1645، در جريان جنگى که منجر به تصرف «يانيا» شد، در خدمت يوسف پاشا بود; چنان که در سال 1646 در ارزروم حسابدار دفتر محمدپاشا بود. از آنجا به آذربايجان و گرجستان رفت.

در سال 1648 از استانبول با مصطفى پاشا به شام رفت و سه سال در آنجا ماند و سپس بازگشت. بعد از سال 1651 سفر خود را به بخش اروپايىِ تحت سلطه عثمانى آغاز کرد و مدتها در صوفيه ماند.

ميان سال هاى 1667 ـ 1678 در اطريش، آلبانى، تسليا، کانديه، گومولجينه (از بلغارستان) و سلانيک بود.

 اوليا چلبى تمامى آناتولى، خاورميانه، قفقاز، سودان، صحراى عرب تا شمال حبشه، روم اروپايى، آلبانى، رومانى، مجارستان، وين، آلمان، هلند، بوسنى و هرزگوين، دالماچيا، جنوب روسيه و تمامى مناطق عرب را گشت و آنچه را ديد، نوشت. وى در سال 1682 در استانبول درگذشت. امروزه کسى از محلّ دفن او آگاهى ندارد.

سياحتنامه وى، حاصل اين اسفار و بزرگترين مجموعه سفرنامه اى ترکى است که تاکنون همه يا بخش هايى از آن به ده زبان برگردان شده است.

مهم ترين نسخه خطىِ برجاى مانده از او، در چهار جلد، در موزه توپقاپى سراى، در قسمت «روان» به شماره 1457 نگهدارى مى شود. يک نسخه هم به خط مؤلف وجود دارد (و  پذيرفته شده که از خودِ چلبى است) و آن در توپقاپى سراى به شماره 304، در قسمت «بغداد» نگهدارى مى شود. پايان نامه اى در سال 1994 در باره اين نسخه از سفرنامه، نوشته شده است.

پژوهش بسيارى در باره سياحتنامه اوليا چلبى در زبان هاى مختلف به ويژه توسط اروپايى ها نوشته شده است. سمينارى هم در هشتم نوامبر 2001 در دانشگاه مديترانه شرقى، در باره اين کتاب برگزار شد که نشانى اينترنتى آن سمينار چنين است(( www.emu.ed.tr   عناوين مقالات ارائه شده در اين سمينار عبارت است از: بازارهاى آناتولى، ساختار سربازى در قرن هفدهم در کريمه، اوليا چلبى يک مورخ جنگ، منابع و محتواى سياحتنامه، جزيره رودوس; سياحتنامه به زبان گفتارى نه نوشتارى، يک کليساى يهودى استانبول از نگاه چلبى، نام هاى اماکن در باکو در سياحتنامه، جلاليان و اوباشان در آناتولى در سياحتنامه، بخش هاى منظوم سياحتنامه، سلطان حسين بايقرا در سياحتنامه، نان در مجلدات اول تا پنجم سياحتنامه در آناتولى، حمام نامه در سياحتنامه، راه هاى حج و حج گزارى در سياحتنامه، دفاتر سجلى در سياحتنامه از شهرهاى آناتولى، وصف قيافه هاى اروپايى در سياحتنامه، واژه اوغوز (ترکهاى اوليه) در سياحتنامه، چلبى يک استاد اسلوب و طرح، يک معجم ترکى در سياحتنامه و تصوير دربند آذربايجان در سياحتنامه.

 اينها عناوين برگزيده اى بود از اين سمينار بين المللى، که مى تواند تصويرى از آن چه دراين کتاب مهم و مفصل وجود دارد، به ما ارائه کند. علاوه بر اين، کارهاى پژوهشىِ ديگرى نيز در باره اين سياحتنامه انجام شده است. براى نمونه، دکتر سامى بايبال، در دانشکده الهيات سلجوق، تحقيقى با عنوان «اوضاع اجانب (غير مسلمانان) ساکن آناتولى در سياحتنامه چلبى» نوشته است.#

اکنون مهم ترين پرسش اين است که آيا آنچه را که وى نوشته، بر اساس واقعيت است يا خير. به سخن ديگر، آيا وى خيال پردازى کرده يا واقعيت ها را نوشته است؟

بايد توجه داشت که وى در اواخر دوره توقف عثمانى در فتوحات زندگى مى کرده است; زمانى که کوپريلى ها صدر اعظم بودند و سلطان چندان توان تصميم گيرى نداشت. اين زمان، دوران سلطان مراد بود که بيشتر سرگرم مسائل داخلى بود و جبهه اروپايى هم ساکت شده بود. در بخش آناتولى، عصيان جلالى ها وجود داشت و خود استانبول نيز گهگاه از سوى ينى چرى يا برجستگان دربار عثمانى (ساراى) تهديد مى شد. اين روزگارى است که چلبى گردش کرده و مى بايست نوشته هاى او را با توجه به اين اوضاع، مورد بررسى قرار داد. اگر چلبى در نقل برخى از مطالب، خيال پردازى و يا بزرگ نمايى کرده، بايد توجه داشت که همين دوره توقف، روى او تأثير گذاشته است.

علاقه شخصى چلبى چنان بود که در باره هر چيز، به دنبال دانش بى اندازه بود و تا آخر کار مى رفت و حتى به خيال بافى هم مى افتاد. وى مطيع فرهنگ خودى بود و در باره فرهنگش اعتماد به نفس کافى داشت و با همين اعتماد بود که نزد اجانب و خارجى ها مى رفت و کارهاى آنان را ثبت مى کرد و در ضمن موضع مسلّط خود را داشت. وى به کليساها مى رفت و متون مسيحيان را رونويسى مى کرد. حتى در خانه اش براى آن دسته افراد، شراب و مخدّرات آماده مى کرد و دوستى اش را با آنان دوام مى بخشيد. وى براى اين گونه برخوردها که با آن دسته از افراد داشت، بايد تحمّل زيادى مى کرد. اخبار غيبى، رؤياهاى شگفت، ستايش از خود يا نقل عجايب و غرايب را براى آن نوشته است تا خواننده را به خود جلب کند. طنز در اين کتاب جايگاه بالايى دارد و روح کتاب بر اين اساس است.

به هر حال، همين مسائل سبب شده است که در باره ارزش اين کتاب به عنوان يک منبع، فراوان بحث شود و نکته ديگرى که بايد بدان توجه داشت اين است که ادبيات آن کتاب، ادبيات نوشتارى نيست، بلکه حالت گفتارى دارد.

نخستين بار يک ربع قرن بعد از وى بود که هامرِ مورخ، او را کشف کرد و تا امروز نام وى در جهان باقى است; زيرا قلم او سرشار از زندگى و حيات بود و آنجا که توضيح بيشتر مى داد، از سر همين احساس او به زندگى بود و با نيت خوب انجام مى داد. در لابلاى مطالب، گاه به طنزگويى افتاده و گهگاه کلمات ترکى را با لهجه ترکى بيان کرده که خود زبان آن اثر را شيرين کرده است.

چلبى، مانند شعرا از زبان دشوار استفاده نکرده، بلکه مطالبش را به همان زبان عاميانه نوشته است. در اين سياحتنامه، معلومات فراوانى در تاريخ و جغرافيا مى توان به دست آورد، اما مهم ترين چيز، بيان ذهنيت آن روز عثمانى، به خصوص نسبت به کشورهاى خارجى است که به طور کامل براى ما تصوير کرده است. وى به درون مدارس رفته و به وصف آنها پرداخته است. از علما به گونه اى سخن مى گويد، که اکنون ما مى توانيم سطح علماى و مدارس آنان را دريابيم. #

کتاب اوليا چلبى، در ميان ترکها، به جد جا افتاده و به آن استناد مى شود; مثلاً مردم شهر بدليس به استناد سخن اوليا چلبى که مى گويد «کتاب بوريان از بدليس است»، چنين ادعا مى کنند که بنا به گفته چلبى، اين کتاب متعلق به ما بوده است. همين طور اقوامى مانند علويان، بوسنيايى ها، کردها و... وجود و وضعيت و ويژگى هاى تاريخى شان را در آن دوره، با استناد به اين کتاب بيان مى کنند و نام بسيارى از مدارس را از روى اين کتاب مى شناسند.

حياتى دوله، دانشمند لغت شناس ترک، مقاله اى مفصل در باره سياحتنامه نگاشته است که به وسيله مؤسسه زبان ترکى در سال 1995 تحت عنوان «ترکى ميانه عثمانى (قرن هفدهم)، ترکى اوغوزى غربى از ديد سياحتنامه چلبى» چاپ شده است.

کارهاى جزئى ترى هم روى سياحتنامه شده است; «زندگى و استانبول در سياحتنامه اوليا چلبى»، «ترکهاى بلغارستان در سياحتنامه» و «تاريخ بوسنى و هرزگوين و سياحتنامه اوليا چلبى» از جمله آن تحقيقات است.

اطلاعاتى در سياحتنامه هست که در هيچ منبع ديگرى موجود نيست و همين امر، ضمن اين که ارزش منبعى به اين کتاب مى دهد، عاملى براى ترديد در برخى از مطالب آن نيز هست; مثلا آگاهى هايى در باره دده سلطان، از رهبران بکتاشيه آورده است که علويان ترکيه، تنها با استناد به اين کتاب از وجود او خبر دارند.

سياحتنامه اوليا چلبى به کارهاى داستانى براى بچه ها و حتى فيلم هاى کارتنى در تلويزيون نيز راه يافته است. شگفتى هاى موجود در اين سياحتنامه، مانند وصف او از سردى هوا در اين که گربه از ديوار پريد و در وسط هوا يخ زد، نشانگر وجود فضاى خيال پردازنه در اين اثر است.

به هر حال، اين اثر منبع آثار تاريخى فراوانى است و بر آن اعتماد زيادى شده است.

و آخرين نکته آن که، در ترکى، کسى را که زياد سفر مى کند، به اوليا چلبى تشبيه مى کنند.

اما فهرست کلّى کتاب سفرنامه:

مجلد نخست، در باره استانبول، تاريخچه و فتح و توسعه و اقدامات بايزيد دوم و چهره هاى برجسته دوران سلطان سليمان قانونى و وقايع روزگار سليم دوم و محمد سوم تا دوران محمد چهارم (1104 هجرى) مجلد دوم، شرح سفرِ وى به بورسا است که از سال 1050 آغاز کرده و وصف دقيقى از اماکن تاريخى آنجا به دست داده است. سپس بازگشت به استانبول و سفر به بلاد شرقى; از جمله برخى از شهرهاى ايران، آنگاه به گرجستان و تفليس و در نهايت منازل ميان استانبول تا شام، زمانى که به سال 1058 به شام رفته است.#

مجلد سوم، سفر از شام به صيدا و وصف دقيق تمامى مناطق طول راه است; وصف شهرهاى فلسطين و بازگشت به شام. از آنجا به رها و سپس دياربکر و برخى ديگر از شهرهاى شرق ترکيه مى رود. او در جلد، او از وضعيت دولت عثمانى در روزگار سلطان محمد چهارم به تفصيل سخن گفته است. پس از آن، از سفرش به بالکان (در سال 1062) و وصف شهرهاى آن نواحى و سرانجام بازگشت به استانبول (در سال 1063) و رفتنش به وان (در سال 1065)، در شرق ترکيه مى نويسد.

مجلّد چهارم، گزارش سفرش به وان و از آنجا به ايران و کردستان است و آنگاه شهرهاى مختلف اين ناحيه و نيز وضعيت زندگى مردم را توصيف مى کند. از خوراک، پوشاک و... تا بازگشتش به استانبول نيز مى نويسد.

مجلد پنجم، در ادامه سفر به وان و بدليس، تا بازگشت به استانبول، در سال 1066 و سپس سفر به حدود روسيه و بيان مسائلى است که در اين سفر رخ داده است. پس از آن، سفر به بغدان يا جبل اسود، در سال 1070 و شرح چرايى شورش افلاق بر ضدّ عثمانى و نيز شرح وضعيت بوسنى و هرزگوين و قلعه هاى موجود در آن نواحى است. مجلد ششم، در باره سفرش به مجارستان و آلمان و سوئد و ديگر بلاد اروپايى (در سال 1070) است. وى شرح حال تفصيلى افرادى را که در اين سفر با او بوده اند آورده است. در اين بخش، وى وصف دقيقى از نواحى مختلف مجارستان دارد.

مجلد هفتم، ادامه سفر اروپايى اوست، که شرحى از جزيره بلاتين بر حسب اطلاعاتى که از منابع اروپايى گرفته، به دست داده است. پس از آن، شرحى از جنگ ميان سپاه عثمانى با سپاه کفر در نزديکى رودخانه رابه و ديگر نبردها آورده است. در اين بخش نيز گزارش مفصلى از وضعيت شهرهاى طول مسير ارائه کرده، آنگاه به بحث در مورد داغستان و بخارا و خراسان ايران پرداخته و شهرهايى را که در مسير بازگشت او به استانبول (در سال 1077) بوده، وصف کرده است.

مجلد هشتم، در شرح سفرش با خان کريمه است; سپس از رفتنش به ادرنه مى نويسد و آنگاه بحث از رومانى و در نهايت سفرش (در سال 1078) به آلبانى و ديگر بلاد اروپايى است. او در اين جا باز هم از بازگشتِ خود به استانبول سخن گفته و از آنجا عازم مناطق آناتولى شده است. در همين بخش است که او از سفر حجش در سال 1081 ياد کرده، هرچند تفصيل مطلب را در مجلّد نهم آورده است.

مجلد نهم و دهم، گزارش تفصيلى سفر وى به حجاز و سپس مصر و سودان است.

 براى نسخه هاى خطى و چاپى اين کتاب ضمن مقاله اي که در مجله الداره، سال 27، ش 3، صص70 ـ 68 چاپ شده توضيحات کافي و وافي به دست داده شده است.#

سفرنامه چلبى به مدينه منوره

اوليا چلبى با اجازه پدرش و نيز جسارت خود، به همراه سه دوست و هشت غلام از محرم سال 1081 تا سال 1082 به سفر حج رفته و اين سفر در شصت سالگى وى بوده است. چلبى شرحى از چگونگى حرکت محمل استانبول و آداب و رسوم خاص آن و نيز رخدادهاى هنگام حرکت با حضور سلطان و صدر اعظم و شيخ الاسلام به دست داده که خواندنى است. با اين حال خودِ او از مسير اصلى صرّه همايون حرکت نکرده و مسير ديگرى را که بسيار طولانى بوده، برگزيده است. او از استانبول تا ادنا، از آن جا تا مرعش، عنتاب، حلب، بيروت و سپس به قدس ر

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

ریاض الجنه زنوزی اثری دایرة المعارفی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی

رسول جعفریان

در زمستان سال 1402 موفق شدیم یک چاپ عکسی از کتاب ریاض الجنه زنوزی که اثری دایره المعرافی در حوزه فره

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل