۴۱۵۸
۰
۱۳۸۵/۰۶/۰۷

«تاريخ مقدس» کهن ترين اثر ترجمه شده از انگليسي به فارسي در باره زندگاني حضرت محمد (ص) از واشنگتن اروينگ

پدیدآور: رسول جعفريان
چکيده: آنچه در اينجا معرفي شده، اثري است که به گمان ما، بايد از آن به عنوان نخستين اثري که از انگليسي به فارسي در باره زندگاني حضرت محمد (ص) ترجمه شده ياد کرد. اين اثر يکي از همان حلقاتي است که براي بررسي جايگاه حضرت در ادبيات غربي قابل بررسي است .


«تاريخ مقدس» کهن ترين اثر ترجمه شده از انگليسي به فارسي در باره زندگاني حضرت محمد (ص) از واشنگتن اروينگ
شهريور 1385
پژوهشگر: رسول جعفريان
چکيده: آنچه در اينجا معرفي شده، اثري است که به گمان ما، بايد از آن به عنوان نخستين اثري که از انگليسي به فارسي در باره زندگاني حضرت محمد (ص) ترجمه شده ياد کرد. اين اثر يکي از همان حلقاتي است که براي بررسي جايگاه حضرت در ادبيات غربي قابل بررسي است


اين که اروپايي ها در باره اسلام و به خصوص شخص حضرت محمد (ص) چگونه مي انديشيده اند، از چندين جهت براي ما مسلمانان اهميت دارد؛ زيرا دانستن پاسخ درست اين پرسش، مي تواند بسياري از معضلات و دشواري هاي زمان ما را در ارتباط با موضوع اسلام در ميان غرب و شرق پاسخ دهد.

دست کم، نسل ما، داستان کتاب آيات شيطاني سلمان رشدي را از يک طرف و کاريکاتوري را که سال گذشته در باره حضرت محمد (ص) در برخي از مطبوعات اروپايي انتشار يافت، درست به خاطر دارد. اين هر دو رويداد، آثار و نتايج شگفتي از خود در جهان اسلام و نوع رابطه اسلام و غرب برجاي گذاشت.

بدون ترديد، اين امر يعني نوع مواجه غرب با شخصيت پيامبر(ص) و قرآن، که سابقه اي ديرين در ادبيات اين دو بخش رقيب در تمدن بشري دارد، به خصوص در روزگار ما يکي از مهم ترين حساسيت ها براي دانستن واقعيت مواضع غرب در باره اسلام و حضرت محمد (ص) و قرآن بوده است.

با اين حال، ما از جهات ديگري هم – به خصوص در گذشته - علاقمند به دانستن نوع ذهنيت غربي در باره حضرت محمد (ص) بوده ايم. براي مثال، بسياري از شرقيان که در قرن اخير شيفته غرب بودند، و گفته ها و نوشته هاي آنها را اعتباري مي نهادند، علاقه مند بودند بدانند که غرب در باره حضرت محمد (ص) چگونه مي انديشيده است. اين به خصوص در باره نوشته هاي سده اخير است که گهگاه ستايش ها و تمجيدهايي از محمد (ص) در آنها صورت مي گرفته و خواندن آن عبارات و گردآوري آنها مي توانسته اين جماعت را شادمان کند.

دنياي غرب که پس از هزار سال، اندکي به انصاف گراييد و آثاري نسبتا معتدل در باره پيامبر (ص)، نوشت، اين قبيل آثارش، مي توانست با شگفتي مسلمانان روبرو و از آنها استقبال شود.

تنها بررسي مفصلي که در حال حاضر در فارسي در باره جايگاه حضرت محمد (ص) در ادبيات مذهبي و ادبي غربي وجود دارد، کتاب محمد در اروپا اثر خانم مينو صميمي است. نويسنده اين سطور ان شاء الله خلاصه اي از آن کتاب را ضمن مقاله اي در اختيار علاقمندان خواهد گذاشت.

اما آنچه در اينجا معرفي شده، اثري است که به گمان ما، بايد از آن به عنوان نخستين اثري که از انگليسي به فارسي در باره زندگاني حضرت محمد (ص) ترجمه شده ياد کرد. اين اثر يکي از همان حلقاتي است که براي بررسي جايگاه حضرت در ادبيات غربي قابل بررسي است و مع الاسف خانم صميمي دو صفحه بيشتر در باره آن، در کتاب محمد در اروپا (ص 417-418) ننوشته است. طبعا ايشان از ترجمه فارسي آن هم که قريب 150 سال پيش صورت گرفته، آگاهي نداشته اند.



تاريخ مقدس يا تاريخ زندگاني حضرت محمد (ص)

کتاب «تاريخ مقدس» اثر واشينگتن اروينگ ( Washington Irving) که انگليسي آن در سال 1851 در لندن با عنوان «تاريخ محومت» (Life of Mohamat) چاپ شده است، در سال 1344 ق / 1305 ش توسط ميرزا ابراهيم خان شيرازي به فارسي ترجمه شده است.

نصر الله تقوي در خاتمه اي که بر اين کتاب نوشته، شرح حالي از مؤلف را نوشته است. اين شرح حال در سال 1338 ق / 1299 ش نوشته شده و همانجا قيد شده است که اين کتاب سالها پيش از آن براي فرهاد ميرزا معتمد الدوله ترجمه شده و نسخه خطي آن از روي نسخه اصل، براي وي – يعني نصر الله تقوي - استنساخ شده است. تاريخ ترجمه آن سال 1275 ق مطابق با سال 1858 يعني 7 سال پس از انتشار کتاب، 9 سال پس از تأليف آن (سال 1849) و يکسال پيش از مرگ مؤلف در سال 1859 (28 نوامبر) بوده است.



شرح حال مؤلف به قلم نصر الله تقوي

روشن نيست تقوي شرح حال مؤلف را از کجا به دست آورده است؛ اما هرچه هست، شرح حالي کوتاه و در عين حال جامع است. وي مي نويسد: واشنگتون اروينگ از مشاهير ادباي امريکا است. در سوم آوريل 1783 مسيحي در شهر نيويورک متولد شده و در 28 نوامبر 1859 مسيحي در حوالي نيويورک وفات کرده است. پدرش تاجر، اصلا اسکاتلندي و مادرش انگليسي بوده است.#

در وين تحصيلات خود را در مدرسه کلومبيا به پايان رسانيد و با اين که ضعف بنيه غالبا او را از کوشش باز مي داشت، معذلک اطلاعات عميقۀ دقيقه فرا گرفته و بعد براي اصلاح احوال مزاجي مصمم مسافرت شده در فرانسه، ايتاليا، سويس، هلند و انگلستان سير نمود و در اقاليم مختلفه اطلاعات مبسوطه به دست آورد. اول قدم او در ادبيات در سن هيجده سالگي شد و يک سلسله مکاتيب مطايبه آميز در روزنامه اي که برادرش اداره مي کرد، انتشار داد. مکاتيب مزبوره سريعا جالب انظار و موجب شهرت نويسنده گرديد. سپس تصنيفات متعدده ديگر وي حسن قريحۀ او را مسلم و پايه شهرتش را مستحکم ساخت. در ابتدا شغل وکالت در ترافع را اختيار نموده بود، ليکن به زودي اين مشغلۀ پرقيل و قال را ترک کرده با برادران خود به تجارت پرداخت. و در همان اوان جنگ امريکا وانگلستان شروع شد. اروين نيز به سمت آجوداني ژنرال تومپکن داخل جنگ شده و در 1815 با منصب سرهنگي از قشون خارج شد، ليکن کشمکش جنگ، رشته تجارت او را به کلي از هم گسيخته و مجبور شد از راه ادبيات در تحصيل معاش کوشش نمايد و مجددا مسافرت انگلستان و پاريس و آلمان را پيش گرفته و در اين ممالک از مشهودات و تحقيقات خود تصنيفاتي انتشار داد و چون در ضمن تحقيقات خود در تشريح و تبيين مسائل تاريخي جودت مخصوص بروز داده بود وزير مختار امريکا در اسپاني او را به اسپاني دعوت نمود تا در اسنادي که راجع به تاريخ کريستف کلومب در آن مملکت سراغ کرده بود، فحص نمايد. اروين نيز با اشتياق فوق العاده به تفحص و تفصيل آن اسناد تاريخي پرداخت. در نتيجه و پس از دو سال زحمت از 1828 تا 1830 تاريخ زندگاني و مسافرت کرستوف کلومب انتشار يافت که از حيث عذوبت گفتار و حسن ترکيب سرآمد ساير تأليفات مصنف شده در نزد عامه نيز چنان که در خور بود، مقبول افتاد.

اروين از سنه 1929 داخل خدمت دولت شده و به سمت منشي گري سفارت امريکا در لندن منصوب و تا 1831 در آنجا اقامت کرده به طور شايسته اداي وظيفه نمود و از سال 1831 به امريکا مراجعت کرده در شهر واشينتگتون مسکن گزيده و طرف توجه و احترام عموم بوده و از آنجا به ممالک شرقي دول متحده مسافرت کرده و شرح مسافرت خود را در تشريح و توصيف تواحي شرقي نگاشته است. در سال 1841 به سمت نمايندگي امريکا در دربار اسپاني انتخاب شده و تا 1843 در آنجا اقامت داشته. در اين موقع يک نفر از مخلصين او، دولتِ هنگفتي به او بخشيد و از آن وقت به کلي شغل دولتي را ترک کرده و در 1846 دوباره به نيويورک معاودت نموده و در حوالي نيويورک مسکن گزيده تا زمان وفات در آنجا بسر برد. تاريخ حضرت ختمي مرتبت و خلفاي آن بزرگوار يکي از آثار اوست که در اواخر عمر در سنه 1849 مسيحي نگاشته است. (تحريرا في ذي حجه الحرام 1338 هجري علي هاجرها آلاف الثناء «نصر الله التقوي»). (ص323 – 325)#



مترجم کتاب

مترجم آن که ميرزا ابراهيم شيرازي بوده، شرح حالي در اول کتاب دارد با اين عبارت: اين آقاي ميرزا ابراهيم شيرازي سالها در دار السلطنه لندن به تعليم و تعلم مشغول بود، حسب الامر پادشاه مغفور محمد شاه - طاب ثراه - تاريخ روم را تا کشته شدن قيصر از انگليسي به زبان فارسي ترجمه کرده است. ديگر از آثار او ترجمه قسمتي از تاريخي است که حکيم هوشيار واشينگتن اروينگ در ينگي دنياي شمالي نوشته است متعلق به احوال حضرت رسالت صلي الله عليه و آله. حکيم مزبور به اندازه اي رعايت انصاف کرده است که موجب تحير ناظرين است. (ص 3)

از يادداشتي که مصحح در پايان کتاب آورده چنين به دست مي آيد که متن ترجمه شده توسط ميرزا ابراهيم کامل نبوده و بعد از وي مترجم ديگري بخش باقي مانده را ترجمه کرده که از نظر مصحح «نتوانسته از عهدۀ خدمت برآيد». (ص 325).

اما اين که مترجم اول تا کجا ترجمه کرده بوده است، از يادداشتي که در صفحه 225 آمده روشن مي شود. از آنجا در مي يابيم که مترجم کتاب در 16 رمضان سال 1273 درگذشته و مترجم ديگري به نام افراسياب، بقيه کتاب را ترجمه نموده است. اين يادداشت چنين است: ترجمۀ اين کتاب مستطاب که استادي مرحوم (ميرزا ابراهيم شيرازي) مي نمود ناتمام ماند و در شانزدهم ماه رمضان المبارک سنۀ هزار و دويست و هفتاد و سه هجري (1273ق) مطابق يازدهم مي ماه انگليسي هزار و هشتصد و پنجاه و هفت (1857م) مسيحي در طهران شيرازۀ عمرش به مقراض اجل بريده شد و استاد مرحوم تا باب بيست و چهارم ترجمه کرده بود و از اول باب بيست و چهارم تا آخر کتاب اين بندۀ خاطي الراجي لربه الوهاب (افراسياب) که چاکران و تربيت شدگان نواب مستطاب اشرف ارفع افخم شاهزاده آزاده سرکار نايب الاياله فرهاد ميرزا – دام اقباله العالي – مي باشم ترجمه کرده و الفاظ عربي را که فرنگيان به تحريف و تصحيف در کتابهاي خود ثبت مي نمايند، اکثري از صحۀ نواب معظم له گذرانيده است و سهل است آن الفاظ و اسامي که استاد مرحوم در ابواب بيست و چهارگانه نوشته شده بود، او نيز تصحيح شده است. و استاد مرحوم اکثر جا ترجمه تحت اللفظ نموده و اين بنده چندان مراعات اين مطلب ننموده، اخذ مطالب را مقدم داشت. ان شاء الله اميدوارم که در نظر اصحاب کمال مقبول و مستحسن افتد. (ص235 – 236) #

علي القاعده نه شيرازي و نه مترجم دوم، (تا آنجا که مي دانيم) جلد دوم کتاب را که در باره تاريخ خلفا بوده ترجمه نکرده اند.

در باره ميرزا ابراهيم شيرازي مطلب بيشتري به دست نيامد. رکن زاده آدميت هم در ( دانشمندان و سخن سرايان فارس 1/49؛ و نيز مشار: مؤلفين، 1 / 69) شرح حال کوتاهي بر اساس همين مقدمه کتاب تاريخ مقدس براي وي نوشته و حتي به دليل اين که يادداشت دوم را نديده، از سال درگذشت وي هم اظهار بي اطلاعي مي کند. با اين که اکنون مي دانيم وي در 16 رمضان 1273 درگذشته است.



تاريخ ترجمه کتاب

اين کتاب در سال 1270ق به دست مترجم رسيده و گويا پنج سال بعد ترجمه آن يا نسخه اي از آن در فارسي آماده شده است. اما اين که دقيقا کي و به دستور چه کسي ترجمه شده است، باز در خاتمه کتاب شرحي در اين باره آمده است:

تمام شد کتاب واشنگتن اروينک که در باب احوال جناب خاتم الانبياء صلي الله عليه و اله تأليف نموده که از روي 52 نسخه کتاب جمع کرده و غالبا از کتاب ابوالفدا ء مورخ نقل کرده در يوم چهارشنبه اول ديسمبر ماه انگليسي سال 1858 مسيحي انگليسي موافق 24 ربيع الثاني سنه 1275 هجري. اميد است که در نظر کيميا اثر سرکار ولي النعم نواب اشرف والا نايب الاياله - روحي فداه - مقبول باشد و اگر حيات باشد جلد ثاني اين کتاب که مشتمل بر احوال خلفاست ترجمه شده ضميمه اين کتاب خواهد شد. و من الله التوفيق و هو نعم المولي و نعم النصير (ص 323).



مقدمه مترجم

براي داشتن اطلاعات بيشتر در باره کتاب، و مترجم آن، بهتر است مقدمه کوتاه مترجم يعني ميرزا ابراهيم شيرازي را هم در اينجا بياوريم. دانستيم که وي تنها 24 باب از 39 باب کتاب را ترجمه کرده که البته بخش اصلي کتاب است. وي مي نويسد: شکر مي کنم خداي قادر يگانه را که در عهد دولت ناصرالدين شاه غازي – خلد الله ملکه – اين بندۀ ضعيف خود را به ترجمه برخي از احوال و صفات حميده و اخلاق و عادات پسنديده حبيب و پيغمبر برگزيده خود محمد مصطفي – عليه و آله التحية و الثناء – توفيق داد و به تذکرۀ اسامي و اوصاف بعضي از صحابه کبار و ائمه اطهار – صلوات الله عليهم اجمعين – ياري کرد. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اين بنده محمد ابراهيم شيرازي مي گويد که يکي از مشاهير فضلاي ينگي دنيا موسوم به واشينگتن اروينک که صيت علم و فضلش نه همين تنها در آن بلاد بلکه در کل ممالک فرنگستان شايع و انوار کمالاتش از تصانيف و تأليف درخشنده و روشنش در همه آن بلاد مبرهن و ساطع است، پس از مطالعه و تتبع و اجتهاد در کتب سلف و خلف از آنچه از زبان فارسي و عربي به السنۀ فرنگي ترجمه شده و در ميانشان هست و آنچه خود مورخين و سياحان ممالک فرنگستان و ينگي دنيا در اين ابواب يعني طرف فرق و مذاهب اسلام نوشته اند کتابي به زبان انگليسي در احوال و اطوار و اخلاق پيغمبر آخر الزمان ما – صلوات الله و سلامه عليه – نوشته و در تمام بلاد ينگي دنيا از قالب طبع بيرون آورده و منتشر ساخته است. #

يکي از دوستان صادق در سال گذشته که عبارت از 1853عيسوي و مطابق سنه 1270 هجري باشد، پس از مراجعت از سفر لندن نسخه اي از اين کتاب، بنده را به ارمغان آورد و زهي ارمغاني. پس از آن که خود از مطالعه آن محظوظ شدم دريغ آمدم که ساير برادران ديني که از زبان انگليسي بهره ندارند از مضمون اين کتاب محروم مانند. لهذا همت گماشته آن را به عباراتي واضح و مطابق آنچه مؤلف نوشته بود بي تصرف و تغيير و تبديلي در آن، به زبان فارسي ترجمه کردم و از خدا استمداد مي کنم که اين بندۀ خود را به اتمامش توفيق دهد. و ببايد دانست که مؤلف اين کتاب اگرچه معتقد به دين اسلام نيست ليکن مانند اکثري از متعصبين نصارا و يهود، پيغمبر ما را نيز کاذب و دنيا طلب و مردم فريب نمي داند بلکه آن بزرگوار را شوريده تصور کرده که از اوضاع بت پرستي نفرتش آمد و يقين کرد بر اين که سنگ و چوب تراشيده به دست مخلوق، تدبير عالم نتواند کرد و جهان را مدبري بايد يگانه ي بي شريک و بي نظير، واجب الوجودي لم يزل و لايزال. چنان که جد بزرگوارش ابراهيم خليل الله معتقد شده بود و اين آيات را هم از کلام الله مجيد در باب وي به ترجمه ذکر مي کند. (ص 4-5).



نسخه هاي کتاب تاريخ مقدس

جداي از چاپ اين کتاب که شرح آن خواهد آمد، چند نسخه خطي هم از اين اثر در کتابخانه هاي مختلف برجاي مانده است. اين نسخه ها عبارتند از: نسخۀ آستان قدس (فهرست 7 / 54) با عنوان ترجمۀ احوال ختمي مرتبت. کتابخانه مدرسه شهيد مطهري (سپهسالار) (فهرست: 3/305). نسخه مجلس (فهرست: 12 / 287). براي اطلاعات بيشتر در باره برخي نسخه ها بنگريد: فهرستواره کتابهاي فارسي (منزوي): 3 / 1575

مناسب است در همين جا اشاره کنيم نسخه اي از اثر ديگر اين مترجم با عنوان تاريخ روم که از انگليسي به فارسي ترجمه شده و مترجم اين کار را به دستور محمد شاه انجام رسانده در کتابخانه ملک (فهرست: 2/80) موجود است. همين طور نسخه اي از آن در کتابخانه مجلس (فهرست: 2 / 128) در اختيار مي باشد.#



استنساخ نسخه اي از کتاب براي نصر الله تقوي

از زماني که کتاب ترجمه شده تا وقتي که براي چاپ حروفي مهيا گشته، بيش از پنجاه سال گذشته است. يک نسخه کتاب که اصل هم بوده و با حواشي خود فرهاد ميرزا، در ميان کتابهاي برجاي مانده از وي بوده که در سال 1338 از روي آن نسخه اي براي سيد نصرالله تقوي استنساخ شده است. در پايان کتاب آمده است: حسب الاشاره حضرت مستطاب ملاذ الانام السيد السند و الحبر المؤيد الحاج سيد نصر الله الاخوي التقوي دامت برکاته سمت تحرير يافت بيد اقلّ خلق الله و افقرهم محمدعلي بن علي بن عبدالخالق المصاحبي النائيني المتخلص به عبرت في يوم الجمعه سادس و عشرين ذي حجۀ الحرام من شهور سنه 1338 من الهجرة النبويه (ص 323)

اين «عبرت» را مي شناسيم و تذکره مشهور او در سالهاي اخير توسط کتابخانه مجلس شوراي اسلامي طبع و به بازار کتاب عرضه شد.

نصر الله تقوي در خاتمه کتاب مي نويسد: اين کتاب را از روي نسخه فاضل دانشمند دانش پرور مرحوم شاهزاده معتمد الدوله فرهاد ميرزا - غفر له - که پاره اي به خط ميرزا ابراهيم مترجم نسخه و پاره اي ديگر به خطوط رجال عصر از قبيل محمود خان ملک الشعراء مرحوم و غيره نوشته شده و به مقابله و تصحيح و تحشيه خود شاهزاده متحلي گشته استکتاب کردم (ص 323).

به نظر مي رسد سيد نصرالله تقوي علاقه مند شده است تا اين اثر را به طبع برساند. هدف وي شناساندن فرهنگ خودي از زبان بيگانه و مقابله با کساني بوده است که يگانه نجات ايران و سعادت ايرانيان را تقليد و تشبه به غرب مي دانند. به نظر وي، اين جماعت مي توانند با مطالعه اين کتاب بفهمند که خود چه دارند اما قدرش ندانند: ... تا کساني که از روي تعصب جاهلانه و تقليد عاميانه متابعت فرنگيان را علما و عملا و تشبه به بيگانگان را صورتا و معنا يگانه وسيله نجات ايران و تنها سعادت ايرانيان مي پندارند اين تاريخ را بخوانند، شايد در مرحله تقليد، تبعيض روا ندارند و در طريقۀ انصاف نسبت مؤسس و اساس اسلام نيز اقتدا به اين عالم معروف و مورخ شهير نمايند.



مصحح کتاب

اما اين که مصحح کتاب چه کسي بوده، يادداشتي در انتهاي کتاب در اين باره درج شده است. اين يادداشت متعلق به ميرعماد نقيب زاده طباطبائي (نقيب زاده مشايخ) است که مي نويسد: به طوري که در مقدمه کتاب اشاره شده، تمايلات روحي اين حقير بر حسب اشاره حضرت ملاذ الانام السيد الجليل آقاي حاجي سيد نصرالله اخوي رئيس ديوان تميز – دامت برکاته – باعث طبع اين کتاب مقدس گرديد و روزي که شروع به طبع شد مصمم شدم که نواقص آن را اصلاح نمايم. ولي متأسفانه در اواسط کتاب بود که يک رشته گرفتاري هاي غير منتظره مانع از مقصد گرديد و با نهايت اشتياقي که به انتشار اين تاريخ مقدس داشتم نتوانستم طبع را به تأخير انداخته و با فراغت مقصود را انجام دهم ولي اميدوارم که بعون الله اگر تجديد طبع به ميان آيد از آن قسمتي که ترجمه مرحوم ميرزا ابراهيم ناقص مانده و مترجم دوم نتوانسته درست از عهده خدمت برآيد نواقص کتاب را رفع و يک دفعۀ ديگر با اصلاحات اساسي اين نسخه و ترجمه و طبع جلد دوم اين کتاب نيز خدمت لايقي به عالم اسلامي کرده باشم (مير عماد نقيب زاده طباطبائي – مشايخ، معلم فقه و حقوق). (ص 325).#

البته در اين کتاب، چندين گونه حاشيه وجود دارد. نخست حواشي مختصري از نقيب زاده که در برخي از صفحات کتاب آمده و نامش در انتهاي آن ديده مي شود. حواشي چندي هم از مترجم است که در انتهاي آنها کلمه «مترجم» افزوده شده است. يکي دو مورد هم حواشي از فرهاد ميرزا آمده و امضاي فرهاد بن وليعهد دارد (ص 141). از خود مؤلف هم چند حاشيه در کتاب هست که علي القاعده حکم پاورقي توضيحي داشته است.



شرحي در باره منابع کتاب

در توضيحي که در پايان کتاب آمده چندين نکته در باره منابع کتاب و نيز تاريخ تأليف آن درج شده است. در باره منابع کتاب آمده است:

کتاب اروينگ واشنگتون که در بيان احوالات جناب پيغمبر آخر الزمان منتخب نموده است، غالب روايات آن را از منابع و اصل دوست اسپاني در زماني که سارّان ها قسمت بزرگي از مملکت مزبور را متصرف شده حکمراني مي نمودند و بعضي را از ترجمه مستر کگنير که کتاب تاريخ عربي ابوالفدا را به زبان ولايتي ترجمه کرده، نسخه اي از آن در کتابخانه جزويت سنت اسدرو در مدريد پيدا شده بود و روايات بعضي مصنفين ديگر هم بر او افزوده شده خاصه شرح حکيم گستاويل که از خردمندان و فحول رئيس کتابخانه مدرسه هيدل برک بوده است که مصنف به همت و ياري او در اين باب کمال امتنان را دارد و از اوست اين چند کلمه در خصوص محمد (محمد در پرافِت سِين لبن اوند سِين لِهر) که به زبان جرمن است يعني «ايام حيات و شريعت محمد پيغمبر». (ص 322)



فصول کتاب

فصول سي و نه گانه کتاب به ترتيب رويدادهاي معمول در کتابهاي سيره منظم شده است: تعريف عربستان، در تولد و نسب پيامبر، مکه و کعبه، سفر با کاروان شام، تجارت محمد و ازدواج با خديجه، در تعريف احوال و اخلاق محمد (ص)، تبليغ به نزديکان، مختصري از قوانين و آداب و تکاليف و رسوم ملت محمد (ص)، استهزاء قريش به محمد (ص)، اسلام عمر و ستم ابوسفيان و ديگر مسائل برخورد قريش با محمد (ص)، محدوديت قريش براي محمد (ص)، معراج، هجرت به مدينه، و به همين ترتيب ساير مسائل مربوط به مسلمانان در مدينه و نبردها در ادامه آمده است. فصل سي و نهم در باره صورت و حالات و اخلاق و صفات و رفتار پيغمبر (ص) است.#



نگاهي به محتوا

پيداست که مترجم لحن کتاب را به مقدار زيادي متناسب با فرهنگ اسلامي ايراني تغيير داده و اين امر مي توانسته بسيار طبيعي باشد. با اين حال بعيد مي نمايد چيزي را حذف کرده باشد. اين مسأله در باره مترجم اصلي بيشتر مصداق دارد که مقيد به حفظ مطالب مؤلف بوده و تحت اللفظي ترجمه کرده است در حالي که مترجم دوم، ادبيات کتاب را بسيار تغيير داده است.

از مجموع مطالب چنين به دست مي آيد که صرف نظر از اين که مؤلف بر آن است تا نشان دهد منصفانه مي نويسد، و علائمي هم در اين زمينه وجود دارد، اما چنان نيست که بسان يک معتقد به نبوت مطالب را نوشته باشد. با اين حال، همين مقدار، چندين گام جلوتر از آن چيزي است که در قرن هفدهم و پيش از آن ميان اروپائيان رايج بوده است. در اينجا به اختصار به چند مورد از ديدگاه هاي وي اشاره مي کنيم.

وي با اين ديدگاه که محمد (ص) اهل لذات دنيا بوده سخت به مخالفت برخاسته و با توجه به آزار و اذيت هاي دوران مکه و اين که «در عرض اين مدت دمي از شرّ اعادي آسوده نبوده و از بيم کفار قريش پيوسته در خطر و تزلزل زيستن و هر روز از مقامي به مقامي گريختن و پنهان شدن و متحمل آن همه صدمات آمدن و آني خود رااز مکر و کيد و شر کفار قريش آسوده نيافتن» چگونه چنين کسي آن هم در آستانه پنجاه و اند سالگي، باز هم به راه خود ادامه مي دهد و تازه در انديشه هجرت مي افتد. به طور معمول، اگر کسي در عنفوان جواني رنجي مي برد، انتظار دارد در اوان پيري ميوۀ نهالي را که کاشته برداشت کند در حالي که در باره محمد (ص) چنين نيست. وي مي نويسد: «اگر محمد مرد دنيا دوستي بود از اين محنت و مشقتها و صدامات اوان جوانيش در هنگام پيري، حاصل او چه بود؟ ... اکنون محمد را مي بينم که در اوان پيري از همه چيز دست کشيده و چشم پوشيده مگر دين و ملت خود که در آن قائم و استوار مانده، دنيا و ما فيها در نظرش قدري نبود و خيالات بلندش همه مصروف ذکر حق و نمودن راه راست به بندگان گمراه خدا بود». (ص 136)

اروينگ نقادي هايي هم نسبت به برخي از اخباري که جنبه ماورائي زيادي داشته دارد. از جمله در باره رواياتي که در باره جشن و شادي فرشتگان در عروسي علي (ع) با فاطمه (س) در منابع سني نقل شده است. وي پس از نقل آنها مي نويسد: چنين است گزافه گويي و اغراق بندي جهال و متعصبين نويسندگان اسلام که در اکثر آنچه از محمد و ملتش نوشته اند چندان از اين گونه مزخرفات و مهملات درج کرده اند که بي آنکه خودشان ملتفت باشند از عظمت واقعي و قدر و جلال حقيقي آن بزرگوار کاسته اند (ص 164).#

آشکار است که نويسنده به هيچ روي به امر وحي به عنوان يک امر واقعي باور ندارد، گرچه مي پذيرد که محمد (ص) خود يقين داشته است که اين مطالب را از فرشته وحي مي گيرد. بنابرين، عقايد رايج تا آن زمان که بسياري از مطالب قرآني، برگرفته از اهل کتاب بوده، در اين اثر هم ديده مي شود. در باره تقسيم غنايم مي نويسد: «محمد (ص) چون از کتب مقدسه استحضاري تام داشت احتمال مي رود که اين گونه تقسيم کردن غنايم را از آنجا اقتباس کرده باشد» (ص 187)

در موضع زن هم که از حساسيت زيادي در ذهنيت غربي ها برخوردار بود، با اشاره به اين که مورخين اسلام در توصيف و تحسين عفت و عصمت پيغمبر در ايام جوانيش بسيار نوشته اند، ضمن اشاره به «ميل عنصري جبلّي» که محمد «با جنس اناث داشت» تأکيد دارد که تا خديجه زنده بود، و به رغم آن که چند همسري رواج داشت، زن ديگر بر وي نگرفت. نه در خانه خود رقيبي به او داد و نه در دلش به خيال زني ديگر افتاد. حتي بعدها با وجود عايشه و ديگران، همچنان مهرش را به خديجه نگاه داشت. (ص 166).

در باره معراج هم پس از نقل رواياتي چند، مي گويد که اين مطالب «يا بايد به کلي کذب محض و ساختگي متعصبين اهل اسلام باشد» و يا مقصود «همان حالات روحاني است که محمد را در بعضي اوقات چنان بي خود مي کرد و از خيال زمين و آب و گل عالم جسماني و کالبد حيواني او را به آسمان مي برد». (ص 133)



ترجمه عربي کتاب

تا آنجا که آگاهي يافتيم اين کتاب دو بار به عربي ترجمه و منتشر شده است. يک بار توسط دکتر علي حسني خربوطلي با عنوان حياة محمد توسط دارالمعارف مصردر سال 1966 م. اين ترجمه، همراه با تعليقاتي است که مترجم بر کتاب افزوده است.

ترجمه دوم کتاب با عنوان محمد (ص) توسط هاني يحيي نصري همراه با حواشي و مقارنات چندي که با کتاب سيره ابن کثير و هيکل در آن صورت گرفته است، توسط المرکز الثقافي الاسلامي در سال 1999 م در مراکش به چاپ رسيده است.





در باره زندگينامه مختصر واشنگتن اروينگ به آدرس زير مراجعه فرماييد:
http://www.hudsonvalley.org/education/Background/abt_irving/abt_irving.html
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک