۴۱۹۶
۰
۱۳۸۵/۱۰/۲۱

تشيع يا اسلام اعتدالي

پدیدآور: رسول جعفريان
تشيع يا اسلام اعتدالي
 
با گذشت هزار و چهارصد سال از ظهور اسلام، وقتي به گذشته مي نگريم، جريانها و گرايشها و مذاهب مختلفي را در تاريخ امت اسلامي مي بينيم که هر کدام روي تفاوتهايشان با ديگر گروه ها، انگشت مي نهند. اين اختلاف نظرها، هر کدام مبنا و اساس متفاوتي دارد.
برخي از اختلافات، فقهي است و حاصل آن پديد آمدن دهها گرايش فقهي که در ميان اهل سنت چهار گرايش و در ميان شيعه، فقه اهل بيت با يک گرايش و البته تفاوت در جزئيات برجاي مانده و بسياري از فرقه هاي ديگر از ميان رفته است.
برخي ديگر از اين اختلافات، کلامي است و حاصلش، مذاهب کلامي متفاوتي که با اسامي گوناگون در شهرها و مناطق مختلف ظاهر شدند. برخي براي قرن ها ماندند و بسياري از آنها در گذر زمان از ميان رفتند.
شماري از اين اختلاف نظرها، مربوط به فهم روح دين، درک پيام دين و روش تحليل و تبيين مباني دين مي شد. اين که دين را عقلي بفهمند يا نقلي صرف. اين که دين را عارفانه بفهمند يا صوري. اين که دين را متعصبانه و سختگيرانه بفهمند يا سهل گيرانه و کارآمد.
همه مي دانيم که خوارج به گونه اي خاص دين را مي فهميدند، فهمي سختگيرانه و تکفيري، فهمي که بر اساس آن هر کسي که مرتکب گناه کبيره مي شد، کافر محسوب مي شد و حقش کشتن بود و تقسيم ميراثش. بدون ترديد خلفاي اول و دوم هم فهم خاص خود را از دين داشتند که مي توان با مراجعه به سيره آنان، اين خصوصيت را درآورد. بعدها مرجئه و معتزله هم روش هاي خاص خود را در فهم دين داشتند.
 قرنها گذشت و بسياري از فرقه هاي کوچک و بزرگ از ميان رفتند. اکنون ديگر نامي از مرجئه و معتزله در ميان نيست، چنان که بسياري از مذاهب فقهي هم از ميان رفته است.
تقريبا مي توان گفت که از پس از حمله مغول و نابودي بغداد، دنياي اسلام به سمت يک تصفيه اساسي در خود پيش رفت و با پشت سر گذاشتن آن اختلافات و فرقه گرايي ها، خود را براي تقسيم بر دو شدن ميان دنياي تسنن و دنياي تشيع آماده ساخت.
رسيدن به اين نقطه، حاصل جدالهاي فراواني بود که در ميان فرقه هاي داخل تشيع يا تسنن رخ داده بود. آنچه نگه داشتني بود ماند و آنچه دورانداختني بود، به کناري گذاشته شد.

راستي چرا ميراث فلسفي جهان اسلام که روزگاري در فرقه هاي متعدد و حتي ميان سنيان وجود داشت، از آن دايره رخت بر بست و تنها در شاخه تشيع به راه خود را ادامه داد؟
چرا در ميراث شيعه، کتابي چونان نهج البلاغه پديد آمد که سرتاسر آن عقل و فهم و استدلال است اما در ميراث اهل تسنن هيچ چنين کتابي و انديشه اي که محصول آن باشد، ديده نشد؟ در آنجا فقط کتابهاي حديث آن هم کتابهايي که با فيلتر سنيان اهل حديث و ضد بدعت – يعني ضد تمام فرقه هاي عقل گرا – تصيفه شده بود، باقي ماند و حفظ شد و رسالت مهم يک طلبه، فقط حفظ آن احاديث و تأمل در آنها آن هم به شکل صوري بود.
هيچ گاه اين نص تاريخي را فراموش نمي کنم که کسي از احمد بن حنبل در باره حديث غدير پرسيد و او گفت فقط آن را حفظ کن اما لزومي ندارد در آن تأمل کني. سخن احمد در پاسخ احمد بن حميد مشکاني که نظر او را در باره حديث غدير پرسيد اين بود: لاتکلم في هذا و دع الحديث کما جاء (بنگريد، السنه، ابن خلال، ج ، ص 346-347)
چرا در تشيع تفکر مستقل اين اندازه ارزشمند است اما در تسنن رسمي، جز حفظ کردن قرآن و از بر کردن احاديث صحيح بخاري و تکرار عبارات گذشتگان، انديشه و تفکري ديده نمي شود؟
چرا هنوز در دانشگاه اسلامي مدينه و دانشگاه الازهر، چيزي به عنوان فلسفه اسلامي وجود ندارد؟
اينها بايد پاسخ روشني داشته باشد. پاسخ را در دو بعد مطرح مي کنيم:
 
الف: بعد فکري
در بعد فکري واز چشم انديشگي، تشيع ، جايگاهي بلند و در عين حال فراخ ، براي انديشيدن و تفکر قائل بوده و هميشه تلاش کرده است تا مخالفان را تحمل کرده و آنان را در کنار خود داشته باشد در حالي که جريان مقابل، جرياني ضد انديشه بوده و هميشه به اهل ظاهر بودن و معيار قرار دادن ظاهر حديث و مخالفت با عقل و فلسفه شهرت داشته و افتخار مي کرده است.
البته برخي از جريان هاي حاشيه اي تسنن، در قرون نخستين اسلامي اظهار تمايل به تفکر و فلسفه داشته است، اما اساس و ذات آن، فاقد اين خصلت بوده و در نهايت هم، فلسفه را به عنوان يک عضو زايد، از خود بيرون انداخت و تا به امروز هم، آموزشگاه هاي سنتي آن، بشدت از اين امر پرهيز دارد.
جريان تسنن هميشه نحله هاي فکري آزاد منش را به عنوان جريان هاي انحرافي و حتي وابسته به تشيع و با عناويني چون اهل بدعت معرفي کرده و از هر گونه انديشه عقلي به عنوان تأويل گرايي پرهيز مي کرده است.

اين جريان، هيچ گاه تفسير آيات متشابه را بر نمي تافته و علاقه مند بوده است تا همچنان بر ظاهر آن پاي بند مانده و جز آن را انحراف بداند. ظاهربيني و حديث گرايي افراطي، اساس و باطن جريان مخالف است. حديث گرايي آن هم احاديثي که نبايد کمترين اثري از آثار تشيع را در خود داشته باشد، مبناي اين تفکر است.
تشيع، با داشتن چهره هاي زبده فکري و انديشگي در تاريخ خود، دامنه اي فراخ را براي انديشيدن ايجاد کرده است. درست به همين دليل، توانسته است ميراث عظيم فلسفه اسلامي قرون نخستين را در خود نگاه دارد و درست زماني که ديگران به هر شکل، از فلسفيدن گريزان بودند، حوزه هاي علمي شيعه را به عنوان پايگاهي براي انديشيدن وباليدن فلسفه مهيا سازد. معتزله ميراثشان را در شيعه به وديعت نهادند چون هيچ ظرف ديگري طاقت و تحمل آن را نداشت.
پديد آمدن نهج البلاغه در فرهنگ شيعه، به اعتبار عقلانيت و تفکري که در اين کتاب وجود دارد، يک نقطه اوج به حساب مي آيد. اين کتاب البته مي توانست آثاري بيش از اين که دارد در فرهنگ شيعه برجاي بگذارد، اما با اين همه، اعتبار اين کتاب در ميان شيعه، نشانگر حضور روح غدير در فرهنگ شيعه است.
تفاوت توحيد شيعه که در کلمات امام علي (ع) و احاديث اهل بيت تجلي يافته، با توحيد و خداشناسي ديگران که بر پايه مشتي روايات تشبيه و تجسيم است، تفاوتي است است که ميان اسلام علوي با روح غدير با جريان مخالف خود دارد.
همين روح را در فرهنگ دعا در شيعه مي توان سراغ گرفت. دعاي عرفه، جوشن، کميل، ابوحمزه و بسياري از دعاهاي ديگر، نوعي عرفان مثبت شيعي است که بي مانند است. نقشي که اين ادعيه به لحاظ معرفتي و عبادي در شيعه دارد، و بايد از آن به عنوان حضور روح غدير در شيعه ياد کرد، از آن مذهبي نه فقط در حد يک مذهب اصطلاحي، بلکه در حد يک فلسفه زندگي ساخته است.
اين امر ريشه در فرهنگ شيعه داشت که تمايل به سازش و مدارا با مخالفان داشت. ائمه (ع) از شيعيان خواسته بودند که به اصل تقيه مداراتي عمل کنند. تقيه مداراتي جز تقيه خوفيه است که کسي از ترس تقيه مي کند. اينجا مقصود تقيه براي رعايت حرمت و از روي مداراست. در حالي که روايات بيشماري در کتب حديثي شيعه در باره نماز خواندن با اهل سنت وجود دارد، حتي روايت يا فتوا به سنيان اجازه نمي دهد که پشت سر يک شيعه نماز بخوانند.
پديد آمدن متفکراني مانند شيخ بهايي در شيعه که معتقد بود از اديان ديگر، افرادي که جاهل قاصر هستند لزوما به جهنم نمي روند، فقط مي تواند ناشي از انديشه تحمل پذيري باشد که براي عقل انساني هم اعتبار و ارزشي قائل است و همه چيز را به دست جبر زمانه نمي دهد.

ب: بعد تاريخي
اما از ديد تاريخي بايد گفت، دوران تسلط شيعه در ايران و عراق، يکي از بارورترين دوره هاي فکري در تاريخ تمدن اسلامي است. يک صد سال حکومت آل بويه در بغداد و ايران، دوراني است که نامش را عصر رنسانس اسلامي گذارند. آمدن ترکان سلجوقي و غزنوي دوران ضربه زدن به اين فرهنگ است. گرچه در همين اداوار هم شيعيان با نفوذ در مراکز اداري، خدمات شايان فرهنگي کردند.
يک نکته مهم در باره دولت هاي شيعه به نظر من آن است که به لحاظ مذهبي، متعصب نبوده اند.
اين مطلب را در باره دولتهاي آل بويه، حمدانيان، فاطميان و زيديان يمن به خوبي مي توانيم تجربه کنيم. صاحب بن عباد شيعه آن قدر وسعت مشرب داشت که قاضي عبدالجبار را که کتاب عليه شيعه مي نوشت به عنوان قاضي القضات منصوب کرده بود. چه کسي اين تحمل را دارد؟ اين قاضي حتي در تشييع جنازه صاحب بن عباد حاضر نشد!
فاطميان مصر نزديک دويست و پنجاه سال حکومت کردند اما هيچ کس نمي تواند نشان دهد که آنان کسي را به اجبار به مذهب خود درآورده باشند.اين در حالي بود که آنان براي تبليغ مذهب خود در تمام نقاط جهان اسلام تلاش مي کردند.
در دوران آل بويه هم همين رويه را سراغ داريم. هيچ کس در قدرت آنان در زمان تسلط بر بغداد ترديد ندارد. هيچ کس نمي تواند منکر قدرت بي چون و چراي عضدالدوله در بغداد باشد. آنان در شهرهاي مختلف ايران مانند شيراز و اصفهان و ري هم تسلط داشتند. اما منهاي آن که علاقه مند بودند فضا را براي شيعيان تحت فشار هموار کنند تا بتوانند شعائر خود را برپاي دارند، نه خليفه عباسي را برداشتند، نه براي سنيان، قاضي شيعه منصوب کردند و نه فکر خويش را به ديگران تحميل کردند.
اين در حالي است که تعصبات مذهبي دوره غزنوي عليه شيعيان ري و نابودن کردن آنان و کتابخانه هايشان در تمام تواريخ انباشته است.
تحمل صاحب بن عباد چنين بود و تحمل سلطان غزنوي با شيعيان و معتزليان ري که به دستور خليفه سني همه را قتل عام کرد و با افتخار به خليفه عباسي به نام القادر، نامه نوشت و فرمان سلطنت گرفت، چنان.
دولت حمدانيان که مانند سد سکندر برابر صليبيان ايستاده بود و قدرتي بسيار بزرگ به شمار مي رفت، دولتي شيعه بود که مشکلات فقهي اش را با شيخ مفيد در ميان مي گذاشت. اما همين دولت، هيچ سياست متعصبانه مذهبي نداشت.
اکنون بگذاريد و بنگريد که دولت ايوبيان و مماليک با شيعيان شام چه کردند. روزگاري که بخش عمده شام که قبايل عرب بودند مذهب شيعه داشتند، و شهر حلب يکپارچه در اختيارشان بود، و روزگاري که دولت فاطميان رو به ضعف نهاده بود، همين دولت ايوبي به جنگ شيعيان رفت و هيچ کس را در آن ديار باقي نگذاشت. امروزه فقط چند روستا در حاشيه حلب بر مذهب شيعه باقي مانده اند.
اگر دست ايوبيان به لبنان و بعلبک رسيده بود، امروزه يک شيعه در آن ديار هم نبود.

اگر کسي از فقيهان و قاضيان آن روزگار شهر شيعي حلب، کسي فتواي تندي بر ضد سنيان يافت، نمونه اي نشان دهد. اما برابر آن، صدها برگ فتوا و مطلب از ابن تيميه که امروز سمبل تسنن در مصر و عربستان و بسياري از نقاط در تکفير ساير فرقه ها در دست است. نه فقط فلسفه از نظر او محکوم است که کتاب عليه منطق هم مي نويسد. امروز، تمام گروه هاي تکفيري و وهابي افتخارشان انتساب به افکار ابن تيميه است.
به نظرم حتي دولت صفوي هم - منهاي درگيري هاي عصر نخست خود که باني و باعث آن هم عثماني ها و حمله سلطان سليم بود که بيش از هزار کيلومتر راه براي حمله به اين دولت و شهر تبريز آمده بود - دولتي است که در طول حکومت خود با شهروندان سني خود برخوردي متعادل دارد. اين دولت دويست سال، سنيان ايران را تحمل کرده و هيچ نوع فشار و حمله اي براي وادار کردن آنان به پذيرش مذهب شيعه نداشت.
اين سلطان سليم سني و مدافع تسنن، بيش از دويست هزار نفر سني را در شامات و مصر کشت تا دولت مماليک را سرنگون کرد و افتخار خادم الحرميني يافت. چه کسي جنايات سليم را در کتشار مسلمانان سني فراموش مي کند؟ اين علاوه بر قتل عام شيعيان در آناتولي بود. و علاوه بر آن که تمام مردان فاميل را کشت تا مبادا کسي برابرش سبز شود.
اگر کسي در تاريخ دوره صفوي – باز تأکيد مي کنم منهاي عصر اول که شيعه کشي در آن سوي هم رواجي کامل داشت – و قاجار، فشاري از ناحيه دولت مرکزي روي سنيان سراغ دارد مي تواند، ما را هم به آن ارجاع دهد.
در قرن دوازدهم ، نادرشاه تمام تلاش خود را کرد تا به رغم همه کارهايي که در محدود کردن مذهب شيعه انجام مي دهد، اجازه بگيرد که امام جماعت مذهب جعفري هم در کنار مذاهب ديگر در مسجد الحرام نماز بخواند و تشيع در حد يک فرقه فقهي کنار مذاهب ديگر باشد، اما کوچکترين امتيازي به دست نياورد.
و اکنون، سالهاست که جمهوري اسلامي به رغم همه قدرت و تواني که دارد، نه تنها روي شعار وحدت مسلمانان تکيه کرده، و نه تنها رهبر اين نظام، در نخستين روزهاي حکومتش، جواز اقامه نماز را پشت سر امام جماعت مسجد الحرام و مسجد النبي داده، و نه تنها در برابر افراط گري هاي مخالفان با دوستي و محبت برخورده کرده، در داخل، نهايت تلاش خود را براي رعايت حقوق سنيان به کار گرفته است. شگفت آن که دوستي که امسال (1385) به ديدن مسوول امر به معروف و نهي از منکر در مکه رفته بود، تعريف کرد که او گفت چرا زايران ايراني در نماز جماعت مسجد الحرام شرکت نمي کنند. ايشان گفت: به او گفتم، اکنون بيست و هشت سال است که امام خميني اقامه جماعت را در هتل ها ممنوع کرده و زايران ايراني در مسجد الحرام نماز را به جماعت مي خوانند. تو چه مسوولي هستي که در طول اين سالها اين حقيقت را درنيافته اي و بر چنين مسندي نشسته اي؟
مقايسه فشارهايي که طي صد سال گذشته از سوي سعودي بر شيعيان آن کشور وجود داشته و يا در عراق با رفتار وحشتناک عثماني ها و دوره پادشاهي و بعثي بر ضد شيعيان اعمال شده، با رفتاري که جمهوري اسلامي و حتي در دوران پهلوي و قاجار و صفوي با با سنيان داشته، مي تواند نشان دهد که دولت هاي شيعه تا چه اندازه معتدل بوده اند.
حتي رهبران شيعه در اوج فشار عثماني عليه شيعه، باز هم در وقت فشار انگليسي ها عليه آن دولت، شعار اتحاد اسلام را قبول کردند و بيانيه در دفاع از دولت عثماني دادند.
امروزه مي تواند ظاهر بيني دولت سعودي را در قالب يک نظام سني وابسته به امريکا و القاعده را به عنوان يک سازمان سني مخالف قدرت ها، رفتارشان را محک و معياري براي سنجش اسلام منهاي روح غدير مورد بررسي قرار داد. اگر کساني خود را مفتخر مي کند که دولت بعثي عراق هم به رياست صدام يک دولت سني بوده است، بايد آن را هم بر آن تجربه گذشته در سختگيري بر مخالفان از نوع حجاجي آن بيفزايند. در اين نگاه از امويان هم دفاع مي شود کما اين که ابن تيميه از آنان هم دفاع مي کرد.
 البته سنيان معتدل فراواني در مصر و شمال افريقا هستند، به خصوص سنياني که متأثر از عقايد عارفانه اند و نبايد مورد غفلت قرار گيرند. همين طور سنيان معتدل فراواني هم در هند و پاکستان و نقاط ديگر هستند. وحدت با اينان که نشانه هايي از اسلام اعتدالي دارند، امري ممکن و حتمي است.
بسياري از کساني هم که نان خور وهابي ها بوده اند امروز از رفتارهاي تند آنان سرخورده شده و دگم بودن و قشري بودن آنان را مطرح کرده و به صراحت معتقدند که القاعده زاييده رفتارهاي قشري گري تند وهابي ها و سعودي هاست. اين سنيان که از قضا اکثريت سنيان اما مستضعفاني هستند که تحت تأثير پولهاي وهابي ها هستند، مي توانند صورتي از اسلام علوي و اعتدالي را که در خود داشته باشند.
بدون ترديد بايد به اتحاد با آنان براي نجات اسلام دل بست و تلاش کرد و الا اسلام وهابي آبرويي براي اسلام باقي نخواهد گذاشت، چنان که القاعده به عنوان سمبل اين اسلام افراطي طي اين چند سال آبروي اسلام را در معرض خطر قرار داده است. اين روزها کار به جايي رسيده که در اين اسلام، صدام هم اسباب افتخار شده است.
امروز تشيع امام خميني را مي پرورد که باور عميق به وحدت اسلامي دارد و تمام آرزويش اتحاد عالم اسلام برابر اسرائيل و براي نجات فلسطين است. کسي که دادن پول را به هر نحو به فلسطينان سني روا مي شمرد و مهم ترين هدفش پس از درآوردن ايران از دست پهلوي، نجات فلسطين بود. به نظرم او اين مطلب را از متن تشيع استخراج کرده بود. او دست پرورده اين تفکر بود. اين همان راهي است که اکنون هم ايران دنبال مي کند.
امروز تشيع آيت الله سيستاني را مي پرورد که با تمام وجود براي حفظ حقوق همه طوايف در عراق تلاش کرده و تا به امروز حاضر نشده است نيم سطر فتوا بر ضد سنيان بدهد. اما حتي معتدل ترين رهبر سنيان مثل قرضاوي، از پس از واقعه سامرا، يکسره عليه شيعيان سخنراني کرده و در خطبه نماز جمعه اش در دومين جمعه پس از اعدام صدام از او دفاع کرده است.
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

دو رساله اعتقادی صریح السنه و التبصیر فی معالم الدین از محمد بن جریر طبری مورخ و مفسر (224 ـ 310)

رسول جعفریان

طبری بیش از همه به تاریخ و تفسیرش شهرت دارد. چندین اثر حدیثی هم دارد که یکی تهذیب الاثار است. در دهه

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک