۴۳۲۶
۰
۱۳۸۷/۰۱/۱۰

يادداشتی در باره فریدون آدمیت (به مناسبت درگذشت او در 10 فروردین 1387)

پدیدآور: رسول جعفريان

خلاصه

اساسا تفسیر جانبدارانه از متون و مکتوبات یافت شده، اشکال اساسی آدمیت بود. او با پیشداوری به سراغ رساله ها و متون رفت و در این راه تلاش زیادی می کرد تا همه آنها را ملحدانه نشان دهد.

فریدون آدمیت امروز دهم فروردین 1387 درگذشت و برگی دیگر از دانش تاریخ نویسی معاصر ورق خورد.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

من آدمیت را از سال 1363 شناختم و راستش کتاب (دخالت انگلیس در واقعه مشروطه) را علیه یک اظهار نظر او نوشتم که گفته بود این قبیل نظریات در باره دخالت خارجی در مشروطه ناشی از اوهام و خیالات است.

بنده برای این که نشان بدهم این اظهار نظر تا چه اندازه بی پایه است، غالب کتابها واسنادی که تا آن زمان در باره مشروطه منتشر شده بود خواندم و نشان دادم که این نظریه چیزی ورای اوهام و خیالات است. این کتاب چند سال بعد تحت عنوان «تحصن مشروطه خواهان در سفارت انگلیس» توسط مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران  منتشر شد. دوستداران می توانند مستندات آن را ملاحظه کنند. بگذریم که بعد از آن هم دهها متن دیگر در باره مشروطه شد که در آن ها نیز نکات فراوانی در تأیید ما وجود دارد.

موضوع یاد شده فرصت را برای مطالعه بیشتر آثاری که در باره مشروطه بود، به خصوص آثار آدمیت برایم فراهم کرد.

آثار آدمیت در باره جریان روشنفکری در ایران آثاری بود که به لحاظ روش کار و همین طور قالبی که برای بررسی تاریخ فکری ایران انتخاب شده بود، تازگی داشت. بیشتر آن آثار را خواندنم. نوشته هایی در باره میرزا فتحعلی آخوند زاده، میرزا آقاخان کرمانی، طالبوف و همین طور کتاب ایدئولوژی نهضت مشروطیت، فکر آزادی و چند اثر دیگر از متونی بود که خواندم و روش جدیدی را که در نگارش آنها بکار رفته بود ملاحظه کردم.

تاریخ نویسی مشروطه پس از کسروی که تاریخ سیاسی مشروطه را نوشته بود، مهمل مانده بود وآدمیت از زاویه دیگری به آن پرداخت. هر دو در این که فرزند مشروطه بودند مشترک بودند، اما کسروی بیشتر به تاریخ سیاسی مشروطه علاقه مند بود و آدمیت به تاریخ فکری و فرهنگی آن.

این دو در یک نقطه اشتراک دیگر هم مشترک بودند و آن این بود که هر دو تاریخ مشروطه را بسان تاریخ الحاد در این کشور نوشتند. مثل این که همه چیز در حال حرکت به سمت الحاد بوده است. روشنفکری هم تأسیس شده است تا موجد الحاد باشد. مهم این نیست که رنگ مذهبی دارد مهم آن است که باطن همه چیز الحاد است. این لب کلام در تاریخ نویسی سیاسی کسروی برای مشروطه و تاریخ نویسی فکری برای آدمیت بود. وقتی این مطلب را نوشتم به یاد مطالبی افتادم که ابن حزم در «الفصل» خود در باره شیعه نوشته و تاریخ شیعه را درست به همین شکل، یعنی حرکتی که در جهت گسترش الحاد است تفسیر کرده است.

آدمیت در این که به سراغ رساله های فکری و مکتوبات سیاسی آن دوره رفته بود، کارش تازگی داشت. چینش مطالبی که از آن آثار اخذ می کرد در چهارچوب فکری آدمیت، شکل تازه می یافت و از غالب روشنفکران آن دوره، شخصیتی ارائه می داد که در پس پرده فکر آنان، آتش الحاد در حال شعله ور شدن است.

این نگرش در واقع برخاسته از این ایده بود که فکر دینی با فکر غربی از زمین تا آسمان با یکدیگر فاصله دارد. نه قابل پیوند است و نه قابل تبدیل. هرچه هست باطن و ظاهر است که اصل باطن و ظاهر حاوی نوعی فریبندگی و تحریف است. تصور آدمیت بر این بود که همه روشنفکران عصر مشروطه هم همین طور فکر می کرده اند.

در واقع میان شخصیتی مانند آدمیت از یک سو و فردید از سوی دیگر تفاوت چندانی در این ایده وجود نداشت که غرب و اسلام، دو فلسفه کاملا متضاد هستند با این تفاوت که یکی خود را در این سو می دید و دیگری در آن سو. آدمیت می کوشید تا از همه این روشنفکران یک ملحد بسازد، ملحدی که متوجه این تناقض شده است اما تلاش می کند افکار غربی را به نوعی موجه کرده و جایی برای آنها در فرهنگ بومی دست و پا کند.

آدمیت منهای تفکر فلسفی اش که مبنای این قضاوت های تاریخی بود، و از این نظر به لحاظ بی طرفی در تاریخ نویسی محل تردید، جستجوی درخوری در متون سیاسی دوره مشروطه داشت. این کاری بود که تا آن زمان یا نشده بود یا اگر هم شده بود در حد نوشتن یک فهرست کوتاه از برخی از رسائل سیاسی بود.

اما اشکال اساسی در آن این بود که همه این نوشته ها گرفتار نوعی تفسیر لائیک می شد. هم در گزینش و چینش نقلها و هم در تفسیر و تحلیل کلی آنها. شاید منطقی ترین نوشته ها که در پیروی از سبک و سیاق او نوشته شده کارهای جواد طباطبائی باشد. در این امر من تردید ندارم.

برای آدمیت دین یک پدیده اجتماعی و عارضی بود که وسیله سرپوش نهادن بر تغییرات و تحولات اساسی در زندگی انسان ایرانی بود. برای مثال واقعه رژی یا همان تحریم تنباکو حرکتی منتسب به تاجران اصفهان و شیراز و تبریز و تهران بود که پوشش دینی یافت. مشروطه حرکتی اجتماعی و فرهنگی از نوعی غربی آن بود که تفسیر اسلامی پیدا کرد. اساسا تفسیر کردن جانبدارانه متون و مکتوبات یافت شده، اشکال اساسی آدمیت بود. او با پیشداوری به سراغ رساله ها و متون رفت و در این راه تلاش زیادی کرد. بدون تردید این کار از یک زاویه کاری مبتکرانه بود، بسیاری از نکات روشن می شد و ناگفته های فراوانی مکشوف، اما از زاویه دیگر کاری پیشداورانه و از سر الحاد خواهی و الحاد گرایی. بعید می دانم آدمیت نگران یا منکر این نسبت می بود. از نظر او تمام تلاش های امیر کبیر هم در جهت زدودن نقش دینی و روحانیت از جامعه بود.

اساسا تفسیر آدمیت تفسیری بود که رنگ لامذهبی بر همه اندیشه ها و افکار می انداخت. این که عرض کردم با کسروی تفاوتی جز در این که او نگاه سیاسی داشت و این فکری، نداشت، درست در همین نکته نهفته است. برای کسروی، دین همین ارزش و اعتبار یا به عبارتی بی ارزشی و بی اعتباری را داشت که برای آدمیت. برای او که حتی از سید عبدالله بهبهانی خوشش می آمد نکته این نبود که او را آدم متدینی می دانست بلکه او را مردی شجاع با حرکتی مردانه یا طباطبائی را مردی روشن با آرمانهای روشنفکرانه تفسیر می کرد. شیخ فضل الله هم برای او جز این نبود که دین را یک دکان کرده است و چون به منصبی نرسیده بنای مخالفت را گذاشته و صرفا از سر حسادت با دو سید درگیر شده است. این نهایت عقل سیاسی کسروی است که پیشداورانه به تاریخ مشروطه نگاه کرده است.

از این ها بگذریم. همه این تلاش ها گامهایی است که به تناسب زمان برداشته شده است. کسروی و آدمیت فرزند مشروطه از نوع افراطی و الحادی آن بودند و به مشروطه بومی و دینی که واقعیت موجود بود بی توجه. آنان تربیت شده دوره رضاشاه و عصری بودند که پس از مشروطه در جهت دین زدایی از فرهنگ ایرانی حرکت می کرد. طبیعی بود که این طور فکر کنند و بنویسند. با این حال هر دو، در تاریخ نویسی قدم های مهمی برداشتند و این منافاتی با آن نکته ندارد که این تاریخ نویسی محصول نگره های الحادی آنان همراه  گزیده ای از وقایع سیاسی یا متون فرهنگی با تفسیر لائیک و کنار گذاشتن بخش های دینی و مذهبی بوده باشد.

امروزه در سایه فعالیت های جستجوگرانه کسانی چون موسی نجفی و غلامحسین زرگری نژاد تعداد زیادی از رساله های سیاسی مشروطه منتشر شده و آنچه که آدمیت در این باره نوشته در قیاس با این اسناد و مدارک جدید، دیگر قابل اعتبار و اعتنا نیست و باید از نو تاریخ فکری مشروطه با بی طرفی هرچه بیشتر نوشته شود.

 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

ریاض الجنه زنوزی اثری دایرة المعارفی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی

رسول جعفریان

در زمستان سال 1402 موفق شدیم یک چاپ عکسی از کتاب ریاض الجنه زنوزی که اثری دایره المعرافی در حوزه فره

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک