۴۲۹۸
۰
۱۳۸۴/۱۱/۵
تاريخچه حسينيه ارشاد

تاريخچه حسينيه ارشاد

پدیدآور: ناصر ميناچي

معرفی کتاب

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

 

 

 

 

«تاريخچه حسينيه ارشاد» عنوان کتابي است که آقاي دکتر ناصر ميناچي يکي از بنيانگزاران حسينيه ارشاد به عنوان «مجموعه مصاحبه ها، دفاعيات و خاطرات ناصر ميناچي» در سال جاري به بازار کتاب عرضه کرده اند.

با توجه به اهميت نقش ايشان در اين موسّسه ديني – فرهنگي، انتظار آن مي رفت ايشان، خاطرات گذشته خود را در ارتباط با دکتر شريعتي و تحولات صورت گرفته در حسينيه ارشاد براي دوستداران تاريخ و ساير علاقه مندان ارائه دهد و اکنون اين کار را کرده است.

اهميت اين مسأله منهاي نقش حسينيه ارشاد در سالهاي 45- 52 از آن جا بود که پس از انقلاب و به دنبال شهادت استاد مطهري توسط کساني که خودشان مدعي پيروي از دکتر شريعتي بودند، نوعي نگاه منفي نسبت به وضعيت حسينيه ارشاد به خصوص مديريت داخلي آن که مسؤوليت آن با آقاي ميناچي بود، پيش آمد.

اصل اين مسأله از آن جا ناشي مي شد که در جريان اختلافات داخلي حسينيه ارشاد، آقاي مطهري در اواخر سال 49 از آن مرکز به قهر جدا شد و به رغم برگزاري جلسات فراوان براي اصلاح مسائل پيش آمده،  آقاي مطهري حاضر به بازگشت به حسينيه نشد.

اندکي بعد از انقلاب، نامه هاي آقاي مطهري در ارتباط با آن مسأله به چاپ رسيد و روشن شد که مشکل از کجا نشأت گرفته است. در بيشتر اين اسناد، آقاي مطهري، شخص ميناچي را به عنوان مقصر اصلي شناخته بود.

بسياري از کساني هم که در اطراف آقاي مطهري بودند، چنين مطلبي را از ايشان به صراحت نقل کرده اند و مي توان گفت اندک ترديدي در اين مسأله نبوده و نيست که حسينيه ارشاد که زماني محل برگزاري سخنراني تعداد زيادي از روحانيون بود، در پي رفتار آقاي ميناچي به عنوان مرکزي اختصاصي براي دکتر شريعتي درآمد و نه تنها آقاي مطهري که صرف نظر از نقش وي در اصل تأسيس حسينيه، سخنران راتب آن بود، بلکه ديگر روحانيون هم به دلايل مختلف و برخي هم به هواداري آقاي مطهري، پايشان از حسينيه بريده شد. البته موارد اندک را بايد استثناء کرد.

اکنون آقاي ميناچي نه تنها خاطرات بلکه عنوان کتابش را دفاعيات نيز گذاشته و بناي را بر آن گذاشته است تا به هر آنچه که در باره وي و يا به نوعي در باره دکتر شريعتي گفته شده است پاسخ دهد و از خودش دفاع کند.

بسياري از اين مطالب پيش از اين در نشريه «ارشاد» از حسينيه ارشاد يا در مطبوعات ديگر چاپ شده اما مطالب تازه هم در آن هست و خوشحاليم که به هر حال ايشان خاطرات خود را بيان کرد و منبع جديدي براي شناخت هرچه بهتر وضعيت حسينيه ارشاد و نقش آن در اختيار داشته باشيم. اين کتاب با توجه به اهميت آن، ويرايش جدي تري مي خواست که اميدواريم اين کار براي چاپ بعدي انجام شود.

بخش اول کتاب شامل دو فصل است و موضوت ريز اين دو فصل عبارت است از:

فصل اول و دوم: آغاز فعاليت حسينيه ارشاد، انتخاب نام آن اساسنامه و آيين نامه، خاطرات سالهاي با استاد مطهري، نخستين جلسه با حضور دکتر شريعتي، شريعتي معلم آزادي، ساير ياران و سخنرانان حسينيه و نشريات دوره جديد.

بخش دوم نيز مشتمل بر دو فصل است با اين عناوين: تدارک انتقال بخشي از فعاليت هاي تبليغاتي حسينيه ارشاد به خارج از کشور، تلاش در انجام تحقيقات علمي ديني حج و فعاليت هاي تبليغاتي حسينيه. همسفري حج با دکتر شريعتي، سخنراني هاي شريعتي در حج، غوغاي مصوبه ضوابط و مقدمه حذف دکتر شريعتي.

بخش سوم کتاب هم دو فصل است: تناقضات عيني و علني در جلد سوم کتاب نهضت امام خميني (صص 159 – 175). تناقضات آشکار در نوشته هاي آقايان روحاني و جعفريان (176 – 176). پاسخ گويي به شرح وقايع سرائي آقاي جعفريان در کتاب جريان ها و سازمان هاي مذهبي – سياسي  (185 – 219). شريعتي و ساواک خراسان، اتهامات و شايعه سازي عليه شريعتي با اتهام سني گري و وهابيت، واکنش ها به سخنان دکتر شريعتي، حسينيه در مقابل فشارها و تهديها.

بخش چهارم کتاب هم در سه فصل تنظيم شده است:

آغاز برنامه هاي مصوب دکتر شريعتي و کلاس هاي تاريخ اديان و اسلام شناسي. امتناع استاد مطهري از سخنراني در تاسوعا و عاشورا، نظرات شريعتي و حسينيه، بازگشت آقاي مطهري، نظر استاد مطهري در باره شريعتي، اعتراضات آقاي مطهري به هيئت مديره، استيصال دکتر شريعتي و پناه بردن به خدا، تعطيلي حسينيه. سابقه بحث مارکسيسم، انسان اسلام و مکتب هاي مغرب زمين، مسأله بازگشت به خويش، خروج شريعتي از ايران، تاريخچه حسينيه ارشاد و نقش دکتر شريعتي، مصاحبه با حجت الاسلام دعايي، رنج نامه اي از دکتر شريعتي، نقد و بررسي اسناد ساواک در مورد دکتر شريعتي.

اينها عناوين اصلي مباحثي است که آقاي دکتر ميناچي بيان کرده اند.

 

آنچه براي نويسنده اين سطور اهميت دارد نکات ريز و جالبي است که آقاي ميناچي در ارتباط با حسينيه بيان کرده اند. اين نکات مي تواند روشنگر ابعادي از ماجرا  باشد که علاقمندان به تاريخ اين دوره مشتاق حل و فصل آنها هستند.

آقاي ميناچي بخشي از کتاب را به نقد مطالبي که نويسنده اين سطور در ارتباط با دکتر شريعتي، زماني در نشريه صبح و بعدها در کتاب «جريان ها و سازمان هاي مذهبي – سياسي سالهاي 1320 – 1357» نوشته، اختصاص داده است. بنده از اين نقد استقبال کرده و اميدوارم در چاپ جديد کتاب از مطالب مطرح شده استفاده کنم. البته پيش از اين از برخي از مطالب ايشان که در نشريه ارشاد منتشر کرده بودند، در همان کتاب ، استفاده کرده ام.

گفتني است که تاکنون بعد از انتشار پنچ چاپ از کتاب جريان ها نقدهاي فراواني بر آن نوشته شده که بنده بد ون آن که پاسخ مستقل بدهم تلاش کرده ام در چاپ جديد از آنها استفاده کنم.

تفاوت من با آقاي ميناچي در اين است که من بايد از تاريخ دفاع کنم  و ايشان از نقش خودشان در حسينيه ارشاد. بنابرين ايشان، حَکَم نهايي نيستند، بلکه خوانندگان و مشتاقان اين مباحث بايد در اين باره قضاوت کنند.

به علاوه من مورخ هستم اما ايشان مدير حسينيه ارشاد که البته حقوق هم خوانده اند. بسياري از اخبار  و منقولاتي که براي ايشان ارزش نقل ندارد يا منبع خبر را نمي پسندند، براي بنده نهايت اهميت را دارد.

به اين نکته هم بايد توجه داشت که بسياري از مباحثي که در اين کتاب طرح شده تنها شاهد صدق آنها، خود ايشان هستند. مطمئنا بنده آن مطالب را چنان که ايشان برخي از مطالب منقول من از ديگران را «کذب محض» دانسته اند، تکذيب نمي کنم، اما به لحاظ حقوقي مي دانم (و ايشان هم مي داند) که انسان، آن هم کسي که خودش مدعي يا متهم است، نمي تواند شاهد درستي مدعاهاي خود باشد، حتي اگر آن مطالب به واقع درست باشد. به عکس ايشان، بنده مطالب خودم را از دهها منبع و مصدرنقل کرده ام و حتي در آن صورت هم قضاوتهاي خودم را با شايد و اما پيش برده ام و جاي تحقيق و تتبع بيشتر را در مطالبي که صورت تاريخي دارد باقي گذاشته ام.

گلايه نويسنده اين سطور ، تنها برخوردهاي تندي است که آقاي ميناچي در لابلاي عبارات کتابشان نسبت به اينجانب بيان کرده و خارج از حيطه ادب نقد است. عباراتي شبيه اين که، مطالب وي «مغاير با شؤون روحاني» است يا نسبت دادن «شهوت تاريخ نگاري» و «احتمالا عنصر حسادت و انتقام جويي» و تعابيري از اين دست و تندتر از آن است که به يقين دور از شأن استاد ميناچي است که دست کم درسهاي اخلاق زيادي را در حسينيه ارشاد گذرانده اند و سالها پاي منبر علما نشسته اند. نسبت دادن اين سخن به بنده که گفته ام هر فردي که لباس روحاني داشته باشد واجب الاطاعه است (ص 204)، از همان دست نسبت هايي است که ايشان در ابراز آن بايد احتياط اخلاقي مي کردند.

اينجانب تلاش خواهم کرد آنچه را که ايشان بيان کرده اند، درست يا نادرست  در چاپ جديد کتاب جريان ها رعايت کرده و اگر چيزي را واقع بينانه و درست ديدم، در آنجا مطرح کنم.

اينها مربوط به مطالب تاريخي است.

اما به لحاظ فکري، ايشان بايد توجه داشته باشد که بخشي از مطالب من مربوط به انتقاد از ديدگاه هاي تاريخي دکتر در مباحثي چون تشيع علوي و صفوي و مباحثي از اين دست است. براي نمونه و به اعتقاد من، دکتر با حمله به دوره صفوي، آن هم بدون آن که تخصصي در دوره صفوي داشته باشد، ضربه جبران ناپذيري به فرهنگ شيعه، فرهنگ ملي ايران و افتخارات جاودانه آن زد. سايه اين حملات دست کم تا ده سال پس از انقلاب وجود داشت اما خوشبختانه بعدها تغيير کرد و حتي امروزه برخي از نزديکترين شاگردان دکتر کنگره هاي جهاني براي مکتب اصفهان در دوره صفوي برگزار مي کنند و به حق، به کار خود هم افتخار مي کنند.

به جز بحث صفويه، نکات فراوان ديگري هم هست که البته جاي طرح ايشان در اينجا و در مقابل ايشان نيست. اين افزون بر آن است که بنده نسبت به بسياري از گفته ها و نوشته ها و تأثيرگذاري هاي دکتر در شرايط آن روز ايران، آنچه را درست دانسته ام، به صورت مثبت ابراز عقيده کرده ام.

خداوند به همه کساني که با خلوص عمر خويش را وقف تبليغات ديني و گسترش اخلاق انساني – الهي مي کنند توفيق روز افزون عنايت فرمايد. بنده به نوبه خود از انتشار اين کتاب بسيار خشنودم. زيرا تا قبل از اين که ايشان سخن بگويد احتمال مي دادم که نتوانسته ايم به همه ابعاد آن دوره و نقش حسينيه پي ببريم. اما اکنون مي دانيم که گفتني ها گفته شده است.

بخش حسينه ارشاد و حج مطالب تازه اي دارد که مع الاسف با نقل برخي از مطالب اشتباه از دکتر شريعتي در معرفي شماري از اماکن مدينه، قدري مشکل دار شده است.

ارائه متن کامل «ضوابطي» که آقاي مطهري و ديگر اعضا براي سخنرانان حسينيه تدوين کردند (صص 120 – 123) جالب است. در بند ششم اين متن آمده است: هيئت علماي ديني حسينيه ارشاد از چند مجتهد با تقوا و آشنا به مقتضيات عصر و کوشا در راه تحقق اهداف اسلامي اين موسسه تشکيل مي شود که به دعوت و انتخاب هئيت مديره اين مسؤوليت را بر عهده مي گيرند.

اين شرط و شروط ديگر تنها مي توانست برخاسته از تعلق خاطر عميق استاد مطهري به مرجعيت و اجتهاد و پرهيز از نفوذ افکاري باشد که حاضر به پذيرش اجتهاد ديني اصيل حوزوي نيست؛ چيزي که متأسفانه براي مديريت حسينيه اهميتي نداشت و فقط و فقط آنجا جاي شريعتي بود و بس. به همين دليل آقاي ميناچي و همفکران مشاورش به عنوان اين که اين مصوبه با غلاظ و شدادي است آن را به کناري نهادند و سبب شدند تا حسينيه خارج از چهارچوبي که آقاي مطهري مي خواست حرکت کند. آقاي ميناچي و همايون گفتند که حاضرند همه مصوبه را بپذيرند مشروط بر آن که شريعتي خارج از آن دانسته نشود (ص 125)

اما روشن بود که آقاي مطهري نظر ديگري داشت. چون پول از همايون و مديريت از ميناچي بود اين استاد مطهري بود که بايد کنار مي رفت و رفت. آقاي ميناچي که در عمل زمينه بيرون راندن آقاي مطهري را فراهم کرده، اقدام خود را ناشي از خواست دانشجويان و مشتريان حسينيه ارشاد مي داند که علاقه مند به دکتر بودند (ص 133). اين در حالي بود که با همه دست و پازدن هاي آقاي ميناچي، نمي توان انکار کرد که آقاي مطهري حقي در حد عضو مؤسس در حسينيه براي خود قائل بود اما ميناچي با زد و بند و استفاده از فضاي موجود در حسينيه و افرادي که در اطرافش بودند، آقاي مطهري را از اين مجموعه کنار گذاشت و مجبورش کرد تا چنين متفکري گوشه انزوا گزيند.

گزارش مشروح جلسه منزل آقاي صادق که با حضور آقايان مطهري و هاشمي و بهشتي و باهنر و خزعلي و تني چند نفر ديگر با حضور دکتر بود، اشکال آقايان را به اجمال مطرح کرده و پاسخ مشروحي را از دکتر آورده است. به نوشته ايشان، آقايان «به نحوه فعاليت هاي ايدئولوژيکي دکتر شريعتي متعرض بودند و ضمن نفي مطالب بعضي از منتقدان ايراد اصلي را متوجه دکتر شريعتي دانسته و معتقد بودند که ايشان بايستي در طريق حفظ حريم روحانيت در طرح مسائل اختلافي و بحث انگيز قبلا با علماي دين مشورت کنند تا اولا از هر گونه لغزش ديني و اعتقادي مصون بماند و در ثاني با فراهم نمودن موجباتي ... تا حدودي جلو معترضان و رديه نويسان را بگيرند (ص 149). سپس پاسخ مشروح شريعتي را آورده و به هر حال اين که ظاهرا جلسه به نتيجه اي نرسيده است.

به طور کلي آقاي ميناچي در اين بخش و بخش هاي بعدي تلاش مي کند تا به اتهاماتي که در نامه هاي برجاي مانده از استاد مطهري در ارتباط با او مطرح شده پاسخ دهد. اين مطالب منجربه بيان شرح و تفصيلاتي در باره مسائل داخلي حسينيه شده و اين بخش مهمي از اين کتاب را به خود اختصاص داده است.

به رغم اين همه نامه و سند از آقاي مطهري در باره ستمي که در حسينيه بر او رفته است، آقاي ميناچي در اين کتاب اظهار کرده اند: آن کساني که استاد مطهري را زجر مي دادند امثال ما و دکتر شريعتي نبوديم، بلکه عده اي از روحانيون مخالف ايشان بودند». (ص 458).

اين در حالي است که آقاي خامنه اي بر اساس آنچه خود آقاي ميناچي از ايشان نقل کرده (ص 468) گفته اند که : ميناچي به عنوان مدير داخله حسينيه انتخاب شده بود، عملا دست آقاي مطهري و ديگران را از همه کارهاي داخلي حسينيه کوتاه کرده بود.

به هر حال، نويسنده اين سطور به عنوان فردي علاقه مند به تاريخ از بابت کتابي که آقاي ميناچي در شرح خاطراتشان نوشته اند خشنودم و صميمانه موفقيت ايشان را در مسير حق آرزو مي کنم.             رسول جعفريان

 

 
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

ارنست پرون فراش دبيرستان شوهر شاهنشاه آريامهر

ارنست پرون فراش دبيرستان شوهر شاهنشاه آريامهر

محمد پورکيان

اين کتاب که در برلن غربي در سال 1357 چاپ شده است در باره سابقه آشنايي ارنست پرون با محمدرضا پهلوي و

شناخت تاریخی طایفه بهلولی و تعاملات سیاسی آنها در عصر پهلوی

شناخت تاریخی طایفه بهلولی و تعاملات سیاسی آنها در عصر پهلوی

زهرا علیزاده بیرجندی

بر اساس نتایج تحقیقات میدانی و کتابخانه ای و در مقایسه با سایر جوامع عشایری ایران، بهلولی ها یک طایف

منابع مشابه بیشتر ...

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

محسن رفعت

کتاب پیش رو تلاشی است برای فهم روش تفسیری ابن ابی الحدید و می کوشد روش تعامل او با حدیث و روایت را د

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

دیوید مک لین

کتاب حاضر با تکیه بر منابع و اسناد دست اول، دورنمایی از جایگاه ایران در رقابت روس و انگلیس در اواخر