۲۰۹۴
۰
۱۳۸۶/۱/۵
نامه ها و ناگفته ها (نامه هاي مهم و منتشر نشده به آقاي مطهري و از ايشان به ديگران)

نامه ها و ناگفته ها (نامه هاي مهم و منتشر نشده به آقاي مطهري و از ايشان به ديگران)

پدیدآور:

معرفی کتاب

 

 

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

 

 

تازه ترين اثري که در آستانه فرار رسيدن سالگرد شهادت استاد مطهري انتشار يافته مجموعه نامه هايي از برخي شخصيت ها  به آقاي مطهري و از ايشان به ديگران همراه با برخي از يادداشت هاي قابل توجه است که بسياري از آنها براي نخستين بار منتشر مي شود. از آن جمله پنج نامه از امام که دست کم يک مورد آن مهم است. همچنين در جمع نامه هاي حاضر، نامه اي ده صفحه اي از دکتر شريعتي به آقاي مطهري چاپ شده که آن هم جالب توجه است. به علاوه يادداشت هايي از آقاي مطهري در باره شوراي روحانيت تهران و اساسنامه آن، که آن هم بايد در زمره اسناد جدي مربوط به روحانيت در دو دهه پيش از انقلاب شناخته شود. کتاب شامل چهار فصل است و در اينجا مروري بر آنها خواهيم داشت.

 

فصل اول نامه هايي است که به آقاي مطهري نوشته شده است.

در نامه اي، امام خميني به آقاي مطهري مي نويسد: کوشش کنيد اکنون که با توده جوان محتاج به هدايت سروکار داريد، آنها را نجات دهيد از ين منجلاب، و معنويات را با زبان شيرين خودتان به آنها بفهمانيد... اين براي شما بهتر است از آن که زندگي به اصطلاح مرفهي داشته باشيد.و بس. اينجانب نتوانستم کاري که پسند درگاه متعال باشد انجام دهم و هم اکنون که مشرف به سراشيبي قبر هستم نمي دانم چه جواب بدهم. از خودم مأيوس و به لطف خداوند تعالي اميدوارم... کتابي که فرستاده بوديد مقاله شما را تا آخر خواندم و اميد است توفيق مقالات ديگر هم واصل شود. مقاله مستدل جالبي است و بايد هم جالب باشد. .. در خاتمه بايد بدانيد که اگر خداي نخواسته کسي از جناب عالي چيزي بگويد يا بنويسد، با سوابقي که از شما دارم و اطميناني که به شما دارم مورد هيچ اثري نخواهد بود. ولي تاکنون همچو مطلبي واقع نشده است. (ص 12).

گفتني است بر اساس شواهد و قرائني که داريم، امام در طول سالهاي در تبعيد، بالاترين اعتماد را به آقاي مطهري داشت و به رغم آن که بر اساس اصول مردم داري با همه افراد - منهاي کساني که وضعيتشان آشکارا منفي بود - کار مي کرد، اما بالاترين سطح اعتماد را به آقاي مطهري داشت.

در اينجا چند نامه ديگر هم از امام به آقاي مطهري هست.

دريک مورد امام در پاسخ نامه آقاي مطهري نوشتند «آنچه در رأس مفاسد است همان امر سوم است که اشاره کرده ايد که حوزه از درون تهديد مي شود. بايد آن علاج شود و علاجي جز آن که شخصيت هايي که مورد قبول باشند و از حيث معلومات قابل عرضه باشند در حوزه ها باشند و آنها ابتکار را در دست گيرند. شما براي انتخاب اين اشخاص بهتر خبره هستيد و مي توانيد اشخاص را پيدا کنيد که ... به تدريج در روحيه جوانها مؤثر شوند.» (ص 18)

در نامه آيت الله شريعتمداري به آقاي مطهري مطالب متعددي در پاسخ ايرادات و انتقادات آقاي مطهري درج شده است. معلوم مي شود که آقاي مطهري نامه اي سراسر انتقاد به آقاي شريعتمداري نوشته بوده و ايشان در اين پاسخ از خود دفاع کرده است. از جمله آقاي شريعتمداري مي نويسد: سرکار عالي مي دانيد عده زيادي از کساني که خود را دوآتشه معرفي مي کردند عوض اين که با مبادي فساد بجنگند لبه تيز مبارزه را به آقايان مراجع و بزرگان دين متوجه کردند (ص 34). مرقوم فرموده ايد که «گله حقير از آقايان متعقب شد به اين که آقايان منتظري و رباني را گرفتند». در اينجا آقاي شريعتمداري ازخودش دفاع مي که مسأله مذکور اسباب دستگيري آنان نبوده بلکه پخش اعلاميه از سوي پسر آقاي منتظري سبب دستگيري پسر و بعد پدر و سپس ديگران بوده است (ص 36 – 37). آقاي شريعتمداري نوشته است: مرقوم فرموده ايد که صلاح بود دارالتبليغ آن موقع اقدام نشود و قدري تأخير افتد». (38).

نامه اي ديگر از يکي از فضلاي حوزه و منبرهاي است که در نقد خاتم پيامبران نوشته شده است. اين نويسنده نامه اش را براي آقاي مکارم فرستاده و ايشان آن را براي آقاي مطهري ارسال کرده اما نام آن شخص را قلم گرفته است (ص 46). اين چند انتقاد مربوط به نوشته دکتر شريعتي در اين مجموعه است که با نام از هجرت تا وفات در آن به چاپ رسيده بود.

يک نامه ده صفحه اي از دکتر علي شريعتي به آقاي مطهري که البته از آغاز آن موضوعش روشن نيست، جزو بهترين اسنادي است که در اين مجموعه گويا براي نخستين بار چاپ شده است.

 دکتر در اين نامه مي نويسد «اين اندازه ها شعور دارم که وقتي سرکار در ميانه هستيد و مسؤوليت امري را داريد، من و امثال من هرگز نبايد دغدغه حيثيت و شخصيت و آبروي خود را داشته باشيم و اگر لحني يا رفتاري هم به ظاهر منافي حيثيت خود احساس کرديم بايد بدانيم که اشتباهي رخ داده است يا مصلحتي در کار بوده است و چون آن مصلحت را شخصي چون سرکار تشخيص داده ايد بايد مطمئن باشيم که اگر خود نيز دست اندرکار بوديم چنين مي گفتيم و مي کرديم» (ص 56).

از ادامه نامه کم کم مي فهميم که موضوع از چه قرار بوده است. برنامه سخنراني دکتر در تهران بوده و او نيامده و اکنون توضيح مي دهد که بيمار شده است. در عين حال، مشکل آن است که در برنامه اي براي حسينيه در روزنامه چاپ شده بوده، اسم دکتر در حاشيه قرار گرفته بوده و تصور اين بوده است که وي به خاطر غرور و خودخواهي و از اين که ديده است که اينچنين تحقير شده به تهران نيامده است. او توضيح مي دهد که گرچه اين بي تأثير نبوده اما مشکل اصلي بيماري او بوده است وي مي نويسد: «مسأله ارشاد و سخنراني من در ارشاد از نظر وضع من چندان اهميتي ندارد که من نه اهلم براي چنين کاري و چنان جايي و نه اهل چنين کاري و جايي و به هر حال تمام شد و آنچه مي ماند ارادت من است و لطف و محبت سرکار که از خداوند جدا مي خواهم که در چنين لحظه حساس و تعيين کننده اي از تاريخ و سرنوشت جامعه ما به شما که در صفي قرار داريد که مدافعاني سخت سست دارد و محافظاني چُرتي  و نابينا و به خود مشغول، صبر و قدرت تحمل رنج و به خصوص رنجهاي من حيث لايحتسب عنايت فرمايد که در اين راه دشوار و دراز و بي آب و آبادي و آسودگي شرط اول قدم است (ص 62).

نامه اي از صادق طباطبائي در باره درخواست کمک از طرف اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان در اروپا با اين ايده که هر سازمان  مسلکي و صنفي نياز به يک ارگان انتشاراتي دارد. سپس شرح اين که نشريه «اسلام مکتب مبارز» به راه افتاده و هر سه ماه چاپ مي شود. و نيز اين که هم مشکل معنوي و تحقيقي دارند و هم مشکل مادي. و در نهايت درخواست مقاله ولو با اسم مستعار. و در نهايت: اميدواريم با بيانات فوق توانسته باشيم شما برادر دانشمند و محقق ارجمند و عالي قدر را به ضرورت امر واقفتر کرده و از پشتيباني معنوي و مادي شما برخودار باشيم. (ص 85).

 

در فصل دوم نامه هاي آقاي مطهري به ديگران آمده است. نخستين نامه براي مدير مجله زن روز که در نهايت منجر به چاپ مقالات ايشان در آن نشريه شد.

نامه هايي به پدر که با تعبير «روحي فداک» آغاز مي شود (ص 85، 97، 99). نامه هايي به فرزندش علي، دخترش سعيده که پيش از اين چاپ شده بود. نامه اي به هيئت مديره مسجد الجواد در باره وضعيت مسجد، نامه هاي ايشان به دانشکده و رئيس دانشگاه و راشد به عنوان رئيس گروه فلسفه و غيره و غيره. در اين بخش، نامه هاي اداري ايشان و يا آنچه خطاب به ايشان بوده، درج شده است. بر اساس نامه اي که در ص 128 آمده آقاي مطهري در دوم ارديبهشت 53 به مقام استادي ارتقاء يافته است.

 

فصل سوم نوشته ها و يادداشت هاي سياسي – اجتماعي درج شده است. نخستين آنها يادداشت يازده صفحه اي است براي شوراي روحانيت تهران. کار شورايي و ترکيب آن و همين طور شرحي از نيازهاي علمي و عملي و موضوعاتي که بايد در آنها تحقيق صورت گيرد. (137 – 147)

يادداشتي در باره تشکيلات روحانيت تهران که در قالب يک اساسنامه تنظيم شده است. هدف در آغاز آمده و هفده اصل ذيل آن بيان شده و بحث پايان يافته است. (148 – 151).

متني به عنوان اساسنامه شوراي روحانيت تهران آمده است. تاريخ آن سال 1382/1342 است. پس از شرح مسائل کلي از اصول تشکيلات، تشکيلات و شعبه هاي لازم از قبيل شعبه تحقيقات شعبه تبليغات و انتشارات و سازندگي جامعه، شعبه اطلاعات، شعبه ارتباطات، شعبه اجتماعي يا امداد، شعبه پرسش و پاسخ، دفتر سخن به ميان آمده است. اين مسائل با تفصيل هرچه تمام تر نوشده شده است.(152 – 167)

يادداشتي از آقاي مطهري در باره قيام 15 خرداد درج شده است. ايشان در اينجا نقاط قوت وضعف را مورد بررسي قرار داده است. 169 – 173

متن بازجويي ساواک از آقاي مطهري پس  از آن آمده است (174 – 178).

نامه آقاي مطهري در باره ماجراي برخورد با يک استاد مارکسيست در دانشکده اليهات که آن را براي دکتر محمد محمدي رئيس دانشکده الهيات نوشته اند (180 – 194) برخوردي که سبب شد تا آقاي مطهري زود هنگام از دانشگاه بازنشست شود.

اعلاميه مشترک آقايان مطهري و بازرگان در باره آثار شريعتي (195 – 196).

يک بيانيه سياسي در دوران انقلاب به قلم آقاي مطهري (198 – 203)

يک يادداشت کوتاه در باره درخواست بختيار براي رفتن خدمت امام (204 – 205).

 

فصل چهارم چند يادداشت ويژه است. نخستين آنها يادداشتي است در تقويم ايشان در باره زنداني شدن و آزادي در جريان قيام پانزده خرداد (209 – 210).

يادداشتي در باره درس معارف قرآن خود در قم (214 – 215).

متن سنگ مزار مادر استاد به قلم آقاي مطهري (219)

تصوير برخي از نامه ها در پايان کتاب آمده است.

 

 

رسول جعفريان - 4 فروردين 86 

 

 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

ارنست پرون فراش دبيرستان شوهر شاهنشاه آريامهر

ارنست پرون فراش دبيرستان شوهر شاهنشاه آريامهر

محمد پورکيان

اين کتاب که در برلن غربي در سال 1357 چاپ شده است در باره سابقه آشنايي ارنست پرون با محمدرضا پهلوي و

شناخت تاریخی طایفه بهلولی و تعاملات سیاسی آنها در عصر پهلوی

شناخت تاریخی طایفه بهلولی و تعاملات سیاسی آنها در عصر پهلوی

زهرا علیزاده بیرجندی

بر اساس نتایج تحقیقات میدانی و کتابخانه ای و در مقایسه با سایر جوامع عشایری ایران، بهلولی ها یک طایف

منابع مشابه بیشتر ...

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

محسن رفعت

کتاب پیش رو تلاشی است برای فهم روش تفسیری ابن ابی الحدید و می کوشد روش تعامل او با حدیث و روایت را د

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

دیوید مک لین

کتاب حاضر با تکیه بر منابع و اسناد دست اول، دورنمایی از جایگاه ایران در رقابت روس و انگلیس در اواخر

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

محسن رفعت

کتاب پیش رو تلاشی است برای فهم روش تفسیری ابن ابی الحدید و می کوشد روش تعامل او با حدیث و روایت را د

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

دیوید مک لین

کتاب حاضر با تکیه بر منابع و اسناد دست اول، دورنمایی از جایگاه ایران در رقابت روس و انگلیس در اواخر